سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

حنجره گرم , معرفت عمیق


حنجره گرم , معرفت عمیق

شیوه های رایج در سوگواری و مدح و مرثیه که بعضا خالی از بدعت هم نیست, تا چه حد با آن «فلسفه عزاداری » که مورد نظرامامان معصوم بوده است, همخوانی دارد

وقتی ابزاری برای انجام کاری ساخته می ‏شود، یا وسیله‏ای برای ‏ایفای نقشی پدید می ‏آید، غفلت از جنبه ابزاری بودن و اصالت‏ دادن به یک وسیله، فراموشی یا تباهی هدف را در پی دارد. درقلمرو فرهنگ و آداب و سنن اجتماعی، ملی و مذهبی نیز این اصل‏ صادق است. آفت وقتی دامنگیر فرهنگ عمومی جامعه می ‏شود که‏«وسیله‏» به تدریج تبدیل به «هدف‏» شود و «پل عبور»، به ‏«اقامتگاه دائمی‏» تغییر یابد.

بصیرت دینی و شناخت ژرف از فرهنگ دینی، سبب می ‏شود که این آفت،به بافتهای عقاید و آداب و رسوم دینی راه نیابد. «پوسته‏» و «مغز» یا به تعبیر دیگر «شکل‏» و «محتوا» حتی در فرائض وسنن و عبادات و مناسک و شعائر هم قابل طرح و تامل است.

مگر نه اینکه «نماز»، اگر فاقد حضور قلب و توجه باطنی و ادب ‏عبودیت و درک عاشقانه و عابدانه باشد، اصلیت‏ بازدارندگی ازفحشا و منکر را از دست می ‏دهد و به یک سری حرکات و اذکار فاقد روح تبدیل می ‏شود؟ و مگر نه اینکه اگر «روزه‏»، ثمره تقوا وتربیت روحی و تقویت ایمان و انگیزه و اراده را پدید نیاورد،برای روزه‏ دار جز تحمل رنج عطش و گرسنگی چیزی نیست؟ و مگر نه‏ اینکه اگر «حج‏»، تمرین عبودیت و خلوص و اطاعت نباشد و «زیارت‏»، زائر را به حجت الهی نزدیک نسازد و خشوع قلبی پدیدنیاید، از آن هدف مورد نظر فاصله گرفته است؟

این جمود بر ظواهر و وایستایی در قالبها و شکلها و ره نیافت ن‏از پوسته و قشر به مغز و لب و لباب، در دستگاه ابا عبد الله وسنت عزاداری و نحوه اقامه ماتم بر سید مظلومان و عترت رسول ‏نیز می‏ تواند این «سنت‏ حسنه‏» را از تاثیر لازم بیندازد و آن‏را تا حد کارهایی سطحی و حرکاتی نمایشی و تقلیدی تنزل دهد.

این مظلومیت مضاعفی برای «عاشورا» است. راستی... چه کسانی ‏با شهدای کربلا همدلی دارند؟ عزاداری مطلوب کدام است؟

شیوه‏ های رایج در سوگواری و مدح و مرثیه که بعضا خالی از بدعت ‏هم نیست، تا چه حد با آن «فلسفه عزاداری‏» که مورد نظرامامان معصوم بوده است، همخوانی دارد؟

وقتی اهل بصیرت ودردمندان دل ‏آگاه، از بیم عوام نتوانند یا نخواهند به آن‏«وجه مطلوب‏» در این مراسم پای فشارند، عواقبی چون سطحی بارآمدن مردم یا عوام ‏زده شدن برنامه ‏های تبلیغی و مجالس حسینی ‏طبیعی است! چه کسی سوگوار اباعبدالله الحسین(ع) است؟ آنکه ‏فریادهای مصنوعی سر می ‏دهد ولی دیده‏ای خشک و جامد دارد، یاآنکه آرام همچون شمع می ‏سوزد و چشمه اشک بر چهره‏اش جاری می‏ شودو روحش تلطیف شده، احساس قرابت‏ با کربلا و عاشورا می‏ کند و خویش ‏را سبک‏ شده و آرامش ‏یافته می ‏یابد؟

حتی علم و کتل و زنجیر ودسته و هیئت و... اگر سوگواران را چنان به «خود» مشغول سازد که به جای «هادی‏» بودن به سرچشمه گرم و جوشان و ایمان ‏خیز عاشورا، به «عایق‏» تبدیل شود و شور و عشق را از خود عبورندهد و دست و دل عزادار را به صحن و سرای «جوهره کربلا» و«هویت عاشورا» نرساند، این نیز مصیبتی دیگر است. در دستگاه‏ حسینی، ما بیش از «حنجره گرم‏» و «صدای خوب‏»، به «معرفت‏ عمیق‏» و «خلوص در عمل‏» نیازمندیم. درست است که اهل بیت،کریم و بزرگوارند، ولی با گذشت این همه قرن از مظلومیتشان ‏دیگر وقت آن نیست که هنوز هم مکتبشان مظلوم و مهجور بماند وخورشید «فرهنگ اهل بیت‏»، در محاق برخی سطحی ‏نگری ‏ها و عوام‏زدگی ‏ها رنگ ببازد.

کیست که از جایگاه و اهمیت کار مرثیه ‏سرایان و مداحان مخلص ‏بی ‏خبر باشد؟ از آن طرف هم کیست که از انزوای منبر و وعظ وارشاد و تحت الشعاع قرار گرفتن نسبت‏به «صدا» و «حرکات‏» و... دلخون و افسرده نباشد؟ بزرگان ما یکی از برکات نهضت‏ حسینی ‏را پدید آمدن سنگر تبلیغ و منابر حسینی و مجالس وعظ دینی ومعرفت‏ آموزی نسبت‏به احکام شرع و حلال و حرام می‏ دانند. حیف‏ نیست که این سنگرها خالی و خلوت شود و هر جا که بوق و کرنا وساز و سرنا بیشتر و بلندتر بود، گرمتر و پر مشتری ‏تر باشد؟

اگر کسی نماز ریایی یا بی‏ روح بخواند، درمان آن ترک نمازنیست، بلکه رهنمون شدن به سوی نماز با واقعیت است. اگر کسی ‏زائر بی ‏بهره و خاصیت است، علاجش ترک مزار و زیارت نیست، بلکه ‏افزایش بار معلومات و معرفت است. در مساله سنت عزاداری هم‏اگر رگه‏ هایی از ناصوابی و جلوه‏ هایی از پوسته ‏گرایی و غفلت ازجوهره و مغز دیده می ‏شود، عاقلانه و صحیح، تصحیح شیوه است وبینش، نه تعطیل برنامه و مراسم. اما چه کسی یا چه کسانی باید پیشگام شوند و از کجا و چگونه باید شروع کرد؟ آیا غیرت‏ عاشورایی دلسوختگان ثار الله، می ‏پذیرد که آن منبع جوشان وبیدارگر و تربیت کننده حسینی، از اثر بیفتد یا کم ‏خاصیت‏ شود؟

درست است که همه ‏ساله شاهد گسترش برنامه ‏ها و اقبال عموم به‏ این گونه برنامه ‏هاییم، ولی آیا به موازات این «گسترش درسطح‏»، «نفوذ در عمق‏» هم هست؟

«کمیت‏» و افزایش آن، آنگاه دل‏گرم‏ کننده است که همراه با«رشد کیفی‏» هم باشد. صاحبان «بیان‏» و «قلم‏» و بانیان ‏مجالس و محافل، روسای هیئتها و تشکلهای دینی، عهده‏ داران‏ موقوفات و بودجه‏ ها، مبلغان و مداحان و شاعران و هنرمندان، برنامه ‏سازان صدا و سیما، مدیران جراید و مطبوعات و... هر یک ‏به نوعی و در حد توان و شعاع وجودی خویش مسوولند. کاری که به‏این گستردگی در سطح جهان اسلام بویژه قلمرو ممالک و مناطق شیعی ‏رواج دارد، تلاشی همگانی و «بسیج عمومی‏» می ‏طلبد، تا «حرکت ‏تصحیحی‏» یک بخش، با «شیوه تشویهی‏» بخش دیگر خنثی نشود وآنچه را کسانی می ‏بافند، دیگران پنبه نکنند، باری، تصحیح، نه ‏تعطیل!