پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دو قرن سخن


دو قرن سخن

استاد جایگاه میانه ای را در این زمینه احراز كرده است یعنی از یك سو از باستان گرایان وازدیگرسوازنافیان تمدن پیش از اسلام فاصله گرفت و نقش ایرانیان رادرپرورش وبالندگی تمدن اسلامی به بحث گذاشت

روشنفكران بازتابگر روح زمانه خویشند و بر این اساس به طرح مسائلی می پردازندكه جامعه درگیرآن است .آنان می كوشند تا افق های بازتری فراروی امروزیان و آیندگان بگشایند.استاد شهید مطهری نیز فرزند زمانه خود بود و بر همین روال به تأمل درباب مهم ترین مسائل جامعه ایران می پرداخت. برهمین اساس استاد مطهری با شناخت گفتمان های غالب روزگارش ،ازجمله دو مورد از مهم ترین آنها، یعنی گفتمان ماركسیسم ودیگرگفتمان باستانگرایی ایرانی، كه هویت ایرانی را تنها در ابعاد تمدن باستانی ایران جستجو می كرد، به بررسی و تبیین چهارچوب های هویت ایرانی پرداخت.

استاد جایگاه میانه ای را در این زمینه احراز كرده است؛ یعنی از یك سو از باستان گرایان وازدیگرسوازنافیان تمدن پیش از اسلام فاصله گرفت و نقش ایرانیان رادرپرورش وبالندگی تمدن اسلامی به بحث گذاشت. كتاب «خدمات متقابل اسلام وایران» درچهارچوب همین نگاه استاد به هویت ایرانی می گنجد. مطلب حاضربه بررسی این كتاب می پردازد.

زبان ایرانیان قبل از اسلام، زبان شعر و ادب و زبان ذوق و خرد بود. زبان قومی بود كه از خرد و دانش و فرهنگ و ادب به قدر كفایت بهره داشت. با این همه این قوم، كه به صد زبان سخن می گفتند «وقتی، با اعراب مسلمان روبه رو گشتند آیا چه شنیدند كه خاموش شدند؟» (۱) سؤال بنیادینی كه زمینه نگارش كتاب ارزشمند«خدمات متقابل اسلام و ایران » را فراهم آورد این چنین ماهیتی داشت. سؤال این بود كه زبان به عنوان نمایه تمدنی، چگونه از میان می رود و یا لااقل تغییر شكل می دهد؟ آیا تحول زبانی ریشه در اضمحلال تمدنی و یا لااقل سستی بنیان آن دارد؟ هنگامی كه قومی از زبانی دم فرو می بندد و زبان به واژگان دیگری می گشاید چه فرآیندی طی شده است؟ آیا زبان غالب، روایتگر تسلط تمدن غالب است؟

استاد شهید در بخش دیگری از كتاب به مسائل داخلی تمدن ایرانی و تصویر كردن جامعه ایرانی می پردازد و از درون این تحلیل مذهبی- اجتماعی به طرح سؤالات دیگری می پردازد: علل شكست ایرانیان از اعراب مسلمان چه بود؟ زمینه های نفوذ اسلام در ایران و پذیرش گسترده آن چه بود؟ آیا اسلام خدماتی به ایران ارائه نموده است؟ ایران چطور؟ آیا ورود اسلام به ایران به نفع آن بوده است یا به ضرر آن؟ آیا اسلام موجب شكوفایی فرهنگ و تمدن ایرانی را فراهم ساخت؟ آیا اسلام استعدادهای مردم ایران را شكوفا ساخت؟ از چه طریقی و با ایجاد چه زمینه ای؟

استاد مطهری، در كتاب« خدمات متقابل اسلام و ایران » در جست وجوی یافتن پاسخهای حقیقی و اقناعی به این گونه پرسشهای بحث برانگیز بود. زمینه اساسی ایجاد چنین دغدغه های فكری را در اندیشه استاد، باید در آراء برخی روشنفكران دویست سال اخیر ایران پیگیری كرد. این روشنفكران كه حاملان نوعی ناسیونالیسم ضد مذهبی بودند بر این مسئله پای می فشردند كه اسلام به قدرت شمشیر وارد ایران گردیده و میراث فرهنگی ایران باستان را ویران كرده است. میرزا آقامحمد خان كرمانی از اولین روشنفكرانی است كه در كتابهای خود به این مسئله می پردازد:

«یك مشت تازی لخت و برهنه، وحشی و گرسنه، دزد و شترچران، سیاه و زرد و لاغرمیان، موشخواران بی خانمان، منزل گزینان زیر خار مغیلان، شریر و بی ادب و خونخوار مثل حیوان، بل پست تر از آن، بر كاروان هستی تو تاختند. دانشوران جهان معتقدند كه ایران قافله تمدنی بود كه ناگاه گرفتار ایلغار تازیان گردید و سرمایه و كالایشان را ربودند. لعنت بر كسانی كه دولتی به آن بزرگی و مدنیتی به آن فراخی را كه روشنی بخش گیتی بود تسلیم راهزنان بیابان كردند و دل خویش را به موهومات خرسند ساختند تا به سعادت دو جهان نایل گردند.» (۲) میرزا فتحعلی آخوندزاده، تازیان را« سباع خصلت و وحشی طبیعت »می داند كه آثار پادشاهان فرشته كردار پارسیان را از دنیا نیست ونابود كردند و «قوانین عدالت آیین ایشان را بالمره از روی زمین مفقود كردند.»(۳)

دوران پهلوی اول و دوم شاهد روزافزونی اینگونه ملی گرایی ها و نژاد پرستی بود. تا جایی كه استاد مطهری بر خویش فرض دید تا بر این ظلمی كه می رود، قیام كند و نسبت اسلام و ایران را آنگونه كه بود و نزد وی نموده بود بكاود و بنگارد، این گونه بود كه دست به نگارش برد.

گرچه استاد قصد داشت به دو قرن سكوت ایرانیان بپردازد و اثبات كند كه این دو قرن نه دو قرن سكوت كه دو قرن سخن ایرانیان است، اما بحث و پژوهش استاد بسیار فراتر می رود و دیالكتیك اسلام و ایران را كاوش می كند. دیالكتیكی كه طبعاً دو عنصر «تأثیر» و «تأثر» در آن نقش اساسی را ایفا می كنند. اسلام بر ایرانیان تأثیر گذارد و قید و بند امپراتوری را از دست و پایشان گسست. ایرانیان نیز كه رهایی خویش را هدیه اسلام می دیدند به خدمتگذاری آغازیدن كردند.

استاد معتقد است این دو قرن- كه از فتح ایران در سال ۱۵ هجری آغاز و تا تشكیل اولین سلسله ایرانی مستقل اما تحت سلطه خلافت بغداد یعنی طاهریان ادامه می یابد- نه تنها سكوت كه مظهر نبوغ ایرانیان است.

بحث استاد از خدمات اسلام و ایران، با تحلیل عوامل شكست امپراتوری ساسانی آغاز می شود. استاد این عوامل را بیش از آنكه خارجی بداند،درونی می داند. دولت ساسانی در كنار دولت روم ،دو قدرت بزرگ جهان آن روز به شمار می آمدند. كثرت جمعیت و امكانات نظامی ساسانیان با توانایی های نظامی اعراب قابل قیاس نبود. اعراب حتی از دانش جنگی مناسبی برای پیروزی و غلبه بر حریف نیز برخوردار نبودند.از همین روست كه باید سبب شكست ایرانیان را علاوه بر ایمان راسخ و اهداف روشن و اعتقادات مستحكم مسلمانان، مجموعه ای از عوامل درونی در نظام پادشاهی ساسانی دانست.

استاد مهم ترین عامل شكست ایرانیان را نارضایتی مردم از دستگاه حكومت ساسانی می داند و دلیل اصلی استقبال ایرانیان از اسلام را در این نكته اساسی می داند كه ایشان، اسلام را یك نظام سلطه سیاسی و اقتصادی تلقی نكردند، بلكه آن را نظام و ایدئولوژی فكری می دانستند كه نسبت به نظام پیشین از مزیت های فراوانی برخوردار است: «آن چیزی كه بیش از هر چیز دیگر روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام می كشید، عدل و مساوات اسلامی بود. ایرانی قرنها از این نظر محرومیت كشیده بود و انتظار چنین چیزی را داشت. ایرانیان می دیدند، دسته ای كه بدون هیچ گونه تعصبی عدل و مساوات اسلامی را اجرا می كنند و نسبت به آنها بی نهایت حساسیت دارند، خاندان رسالت اند. خاندان رسالت پناهگاه عدل اسلامی، مخصوصاً از نظر مسلمانان غیرعرب بودند.»

سهند صادقی بهمنی

پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجوداست.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.