جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مهمان مامان
● مقایسهی تطبیقی داستان مهمان مامان نوشته هوشنگ مرادی کرمانی با فیلم مهمان مامان به کارگردانی داریوش مهرجویی
فیلم مهمان مامان ساختهی داریوش مهرجویی بر اساس فیلمنامهای که توسط مهرجویی و مرادی کرمانی و وحیده محمدیفر از روی داستانی به همین نام ساخته شده است. فیلم برای اولین بار در بیست و دومین جشنواره ی فیلم فجر در سال ۱۳۸۲ به نمایش در آمد و با استقبال زیاد تماشاچیان روبهرو گردید. این استقبال به حدی بود که در پایان جشنواره این فیلم به عنوان بهترین فیلم از سوی هئیت داوران انتخاب گردید.( مجله فیلم ،اسفند ۸۲ ، شماره ۳۱۳ ص ۳۹ ) این استقبال در اکران عمومی نیز ادامه پیدا کرد به نحوی که هماکنون در اواخر سال ۸۳ این فیلم هنوز جزء سه فیلم پرفروش سال در جدول اکران شهر تهران و دیگر شهرهای کشور میباشد و تنها فیلمهای مانند مارمولک ساختهی کمال تبریزی و کما به کارگردانی آرش معیریان توانستهاند از این فیلم ، گوی سبقت را بربایند و از آن پیشی بگیرند. ( مجله فیلم ، بهمن ۸۳ ،شماره ۳۲۷ ص ۱۰۲)
اما کتابی که فیلم بر اساس آن ساخته شده است سرنوشتی متفاوت نسبت با فیلم داشته است. این کتاب با عنوان مهمان مامان اولین بار در سال ۱۳۸۰ و از سوی نشر نی به بازار کتاب ارائه گردید و هماکنون بعد از گذشت سه سال و با وجود تبلیغاتی که درباره فیلم و به تبع آن دربارهی کتاب صورت گرفته است تاکنون فقط به چاپ پنجم رسیده است و البته آن هم با تیراژهای بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نسخه !!!!! در کنار این، تازه باید به این نکته توجه داشت که هوشنگ مرادی کرمانی به خصوص بعد از ساخته شدن قصههای مجید بر اساس داستانهایی از او جزء شناخته شدهترین و محبوبترین نویسندگان ایرانی میباشد که حتا برخلاف بسیاری از نویسندگان معروف کشور که از سوی دولت و حکومت مورد حمایت قرار نمیگیرند و حتا طرد میشوند، دربارهی او در رسانههای عمومی بسیار گفته شده است و حتا پای او به کتابهای درسی نیز کشیده شده است.
اما باز هم مجموع تیراژ کتابی از او بعد از چند سال فقط به چیزی نزدیک به ۱۰۰۰۰ نسخه رسیده است و با فرض فروش و خوانده شدن همهی نسخهها همهی مخاطبین اثر او به چند هزار نفر میرسد اما فیلم تنها در یک سال و حتا بدون در نظر گرفتن نسخههای تکثیری غیر مجاز (که این مقاله نیز از وجود یکی از این کپیها بهره گرفته!!) که در زمان اکران فیلم و بعد از آن به وفور در سراسر کشور یافت میشد، چندین برابر کتاب مخاطب داشته است. البته بخش اعظمی از این تفاوت مخاطب از سرنوشت غمبار ادبیات در کشوری که داعیه سروری و برتری بر ادبیات جهان را دارد! می باشد و همچنین قدرت رسانهای به نام سینما .
در این مقاله سعی شده است از اظهار نظر شخصی پرهیز شود و تنها به نکاتی پرداخته شود که در داستان یا فیلم به صورت عینی وجود دارد. برای این کار مقاله به دو قسمت تقسیم شده است، ابتدا داستان یا روایت در دو اثر مورد بررسی قرار گرفته و در قسمت دوم به شخصیتها و شخصیتپردازیها پرداخته شده است. که البته در کنار این دو موضوع و در لابهلای آنها به موضوعات کوچکتری اشاره گردیده است.
همه ارجاعات این مقاله از روی چاپ پنجم کتاب که به زبان فارسی، توسط نشر نی در سال ۱۳۸۲ ارایه گردیده منتشر گردیده، میباشد و ارجاعات سینمایی آن بر اساس نسخهای که در تهران اکران گردیده است، میباشد.
● داستان
کتاب مهمان مامان در ۹۴ صفحه و در پانزده فصل با عناوین زیر به نگارش در آمده است :
۱) خانهای مثل دستهی گل.
۲) چشم مادر روشن.
۳) فرار امیر.
۴) دلواپسی مادر.
۵) آدم خوب.
۶) خرابکاری بابا.
۷) حالا مادر چکار کند؟
۸) خدا کریم است.
۹) جوجه مش مریم .
۱۰) قهر بهاره.
۱۱) مهمان تازه.
۱۲) گریه مش مریم.
۱۳) دکتر حاجی.
۱۴) خانه احترام خانم.
۱۵) بستنی.
داستان از آنجا آغاز میشود که مامان و بهاره مشغول جمع کردن وسایل و تمیز کردن خانه میباشند ساعت حدود۳ بعدازظهر است(این زمان را ما بعدا از زبان شوکت یا همان عروس میفهمیم جایی که اشاره میکند که حدودن از ساعت ۳ در آنجا حضور دارند) زنگ خانه به صدا در میآید. آنها فکر میکنند مهمانهایشان هستند اما خانم اخوان همسایهی آنها است که برای گرفتن گلاب به در خانه آمده است. اما در فیلم ماجرا از آنجا شروع میشود که مامان با تلفن صحبت میکند و تماشاگران در اینجا متوجه میشوند که قرار است برای آنها مهمان بیاید.
در ادامه این سکانس با خانم اخوان آشنا میشویم و همچنین در ادامه از زبان مامان اطلاعات بسیاری دریافت میکنیم از جمله اینکه مهمانها چه کسانی هستند دربارهی مریضی او چیزهایی میشنویم و این که وضع مالی آنها اصلن خوب نیست. همچنین متوجه میشویم که آنها همیشه برای تلفن کردن به خانهی خانم اخوان میروند اما این موضوع را در صفحهی ۴۴ میخوانیم. در ادامهی فصل اول کتاب پدر با خریدهایش از را میرسد و در انتهای این فصل صدای ژیان(که در فیلم به فولکس تبدیل شده است) خبر از ورود مهمانها میدهد اما در فیلم بعد از سکانسهای اولیه که در خانهی خانم اخوان و کوچه میگذرد که زمان آنها نیز قبلازظهر میباشد(زیرا مامان به خانم اخوان میگوید که قرار است بعدازظهر برایمان مهمان بیاید) مامان به خانه میآید و شروع میکند به تمیز کردن خانه که در این جابهجایها میان جاهای مختلف خانه با شخصیتهای مختلف ساکن در آنجا و همچنین دربارهی پدر و شغل او و علایق او (پوسترهای سینمایی چسبیده به دیوار اتاق) آشنا میشویم قبل از رسیدن پدر ما با آقایوسف و زنش صدیقه، مش مریم، آقای دکتر یا همان دانشجوی داروسازی و همچنین بهاره و امیر (فرزندان مامان) آشنا میشویم و دربارهی هر کدام از آنها اطلاعاتی به دست میآوریم که البته هیچکدام از این شخصیتها و اطلاعات بدین صورت در داستان وجود ندارد تنها آمدن خانم اخوان برای گرفتن گلاب و حامله بودن صدیقه در داستان آمده است. از لحظهی ورود مهمانان به خانه تا گرفتن کلید ماشین از سوی امیر از پسرخاله اتفاقات فیلم با داستان منطبق است.
اما در داستان وقتی امیر کلید ژیان را از جناب سرهنگ میگیرد داستان همراه او میشود که به کوچه میرود و ماشین را به خیابان میبرد داستان در اینجا از خانه خارج میشود و اتفاقاتی را که بر امیر میگذرد برای ما نقل میکند اما در فیلم، روایت بگونهای است که بعد از اینکه کلید را می گیرد ما دیگر آنچه بر او و دوستانش میگذرد را نمی بینیم و با چند کات به لحظهای میرسیم که مادر دلواپس امیر شده و به دنبال او به کوچه میرود و بعد از مدتی پدر و داماد(پسر خاله)به دنبال او میروند که در اینجا نیز باز هم دوربین آنها را همراهی نمیکند و در خانه میماند و با برشی دیگر به لحظهای میرسیم که آنها به خانه بر میگردند و به بهاره و عروس خبر پیدا شده امیر را میدهند. اما در داستان ما ابتدا به همراه امیر و دوستانش به کوچه و خیابان میرویم و چگونگی رانندگی امیر را میبینیم و در اینجا است که دوباره به خانه بر میگردیم و شاهد دلواپسی مادر میباشیم.
مادر در جستجو امیر به کوچه میرود بعد به خانه بر میگردد و خبر رفتن امیر و دوستانش را میدهد و همگی در پی امیر به کوچه میروند. فصل ۵ با عنوان آدم خوب به طور کامل از فیلم حذف شده است. در این فصل میخوانیم که مردی به امیر کمک کرده و ماشین را سالم برگردانده است. و امیر از ترساش پیاده شده است. فصل بعد داستان نیز در خانه میگذرد مهمانها قصد رفتن دارند که پدر از آنها میخواهد که شام بمانند و با هم شام کارگری بخورند این فصل هم در فیلم عینن تکرار شده است و به جز چند دیالوگ داستان و فیلم با هم منطبق است.
البته در فیلم قبل از این خرابکاری پدر میبینیم که خانم اخوان برای آنها حلوا میآورد و وساطت امیر را میکند امیر به خانه برمیگردد پدر برای کتکزدن او دنبال او میکند که با پا درمیانی همسایگان امیر از کتک خوردن نجات پیدا میکند اما در داستان بازگشت امیر به خانه و خانم اخوان بعد از دعوت پدر از مهمانها اتفاق میافتد وقتی مهمانها به اصرار پدر میمانند مادر به آشپزخانه میرود و در پیش بهاره شروع به گریه کردن میکند چون آنها چیزی برای پذیرایی از مهمانها در خانه ندارند و با آمدن پدر به آنجا به او سرکوفت میزند که چرا مهمانها را نگه داشته است بعد میخوانیم که امیر برای خروج از خانه برای خرید کباب با خانم اخوان روبهرو میشود که برای آنها حلوا آورده است و وقتی او از موضوع باخبر میشود جلوی امیر را میگیرد و نمیگذارد امیر برای خرید کباب برود و طی صحبتهایی که با مامان انجام میدهد از وضعیت آشپزخانه آنها باخبر میشود (ص ۵۱ ـ ۵۲) در فصل بعد از داستان با عنوان خدا کریم است.
ابتدا عروس قصد کمک به مامان برای آماده کردن شام را دارد که مامان با این کار مخالفت میکند سپس خانم اخوان مقداری برنج میآورد تا آن را برای شام به پزند و بعد صدیقه مقداری لپه و گوشت میآورد برای درست کردن خورش قیمه (ص ۵۳ الی ۵۶) اما در فیلم تا قبل از رسیدن این فصل ما ابتدا دعوای یوسف و صدیقه را بر سر تریاکهایی که صدیقه آنها را دور انداخته است میبینیم. یوسف او را کتک میزند و سر و صدای آنها موجب میشود که همه اهالی خانه و از جمله جناب سرهنگ به حیاط بیایند و او در دفاع از صدیقه با یوسف در گیر میشود. بعد از پایان درگیری صدیقه برای مامان درد دل میکند و از چگونگی آشنا شدن خودش با یوسف میگوید.
سپس مامان شروع میکند به درد دل کردن و از اینکه چیزی در خانه ندارند مینالد صدیقه او را دلداری میدهد و به او میگوید چیزهایی در خانه دارد که آنها را برای مامان میآورد در ادامه فیلم به سراغ دکتر و یوسف میرود. یوسف از دکتر میخواهد برای آرام شدن به او قرصی بدهد در این هنگام خانم اخوان با مقداری برنج به خانه میآید صدیقه نیز گوشت و لپه میآورد و آنها شروع میکنند به آماده کردن غذا همزمان پدر و مهمانها مشغول رقص و شادی هستند در اینجا مادر آرزو میکند که آن منتهی می شود به ادامه داستان و شکلگیری فصل بعد به عنوان جوجه مش مریم .
ـ دلم میخواست سفرهای رنگینی بندازم از این سر تا آن سر. اینها اولین باری است که خانه ما آمدهاند. امشب با این سفرهی خالی از خجالت میمیرم. کاش لااقل مرغی، جوجهای چیزی داشتیم، میگذاشتیم میان سفره، رونقی میگرفت(ص ۵۷)
در این فصل میخوانیم صدیقه برای گرفتن یکی از مرغها به سراغ مش مریم میرود . او ابتدا مخالفت میکند اما بالاخره با این موضوع موافقت میکند و با ناراحتا بسیار یکی از مرغها ـ بچههایش ـ را انتخاب میکند و به صدیقه میدهد اما خیلی زود پشیمان میشود و آن را پس میگیرد. این فصل نیز تمامن در فیلم آورده شده است با این تفاوت که وقتی مش مریم خروس را به صدیقه میدهد یوسف برای کشتن آن میآید و درست لحظه آخر قبل از سر بریده شدن مرغ، مش مریم آن را پس میگیرد.
در ادامه فیلم سکانسهایی وجود دارد که هیچکدام از آنها در کتاب نیامده است از جمله رفتن امیر به پیش دوستش که پدرش مغازه مرغفروشی دارد و گرفتن چند مرغ و ماهی و سر رسیدن پدر دوستش و پس گرفتن آنها و بازگشت امیر به خانه و همچنین خاطرات سینمایی پدر که برای عروس و داماد تعریف میکند اما در ادامه فیلم بر داستان منطبق میشود و بعد از خاطرات سینمایی پدر او درباره فقرشان برای مهمانها حرف میزند بهاره به سراغ مامان میآید و او را از این موضوع باخبر میکند. مامان به سراغ پدر میآید و او را از این کار منع میکند تنها تفاوت این قسمت در فیلم و کتاب به اینگونه است که در فیلم وقتی مامان به سراغ پدر میآید این پدر است که مشغول گریه است اما در داستان این مامان است که گریه می کند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا بارش باران آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی