شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اسلام و کرامت انسان


اسلام و کرامت انسان

پیش از بحث درباره «کرامت انسان در اسلام» به عنوان موضوعی در نگرش و تفكر اسلامی که مورد اهتمام بسیار قرار دارد, ضروری است خلاصه ای از نتایج موضوع مزبور و تأثیر فراوان و گسترده آن را در تحقق اهداف رسالت انبیاء ارائه دهیم

پیش از بحث درباره «کرامت انسان در اسلام» به عنوان موضوعی در نگرش و تفكر اسلامی که مورد اهتمام بسیار قرار دارد، ضروری است خلاصه ای از نتایج موضوع مزبور و تأثیر فراوان و گسترده آن را در تحقق اهداف رسالت انبیاء ارائه دهیم. نخستین گام در راه تربیت انسان و ارتقاء اندیشه وی در تمامی مراحل تكامل عبارت است از قرار دادن انسان در مسیری كه كرامت خویش را درك كند و نسبت به بزرگی انسان و ارجمندی مقام خود اشعار و درك درخور داشته باشد و به همه شئون خویشتن خویش اهتمامی شایسته ورزد. چون در غیراین صورت چه بسا هیچ گاه برای اعتلای انسانی خود اهتمامی نورزد و جهت اصلاح وضع خویش هیچ‌گونه كوششی مبذول ندارد. آنطور كه حال و آینده و گذشته اش عبث و بی‌معنا و پوچ نمایانده شود. طبیعتاً در چنین حالتی امكان اقناع و اشباع وجدان خویش را از طریق كار و كوشش از دست می دهد و نیز تلاش برای دعوت وی به سوی بهبودی امور و اوضاع زندگی اش و تحرك او به جانب حیاتی بهتر و برتر بی‌تأثیر می گردد.

در نتیجه به صورت موجودی سست، بی‌تحرك، لاابالی، بیحاصل و دلخوش نسبت به وضع موجود خود و مخالف هرگونه تغییر و تحرك و سعی و كوشش باقی می ماند.

ما منكر این نیستیم كه حب نفس غریزه ای نهفته در نهاد انسان است تا با قدرت آن بتواند از موجودیت خود دفاع كند و برای فراچنگ آوردن چیزهای خوب تلاش نماید. لكن ما می گوئیم این غریزه آنگاه می تواند در جهت خیر و سعادت انسان فعال باشد كه فعالیت آن متناسب با سطح آگاهی انسان تنظیم شود؛ در جهت خیر و سعادت متناسب با انسان كار كند و در جهت امور منافی با خیر و سعادت وی از كار بایستد.

بنابراین حب ذات نیرویی است كه انسان را به جنبش و تكاپو و دفاع از موجودیت خود وا می دارد. ولی تنها آگاهی نسبت به كرامت و ارجمندی انسان است كه شأن و مقام او را تحدید و مشخص می كند و با ترسیم خطوط و مرزهای معینی سیره، سلوك، خط مشی، اهداف بلند و متعالی انسان را می نمایاند و دشمنان را می شناساند و طریق دفاع در برابر آنها را نشان می دهد.

نیز ما این را انكار نمی كنیم كه ممكن است بتوان با كار طاقت‌فرسا و كوشش و مشقت بسیار سطح زندگی انسان را بالا برد. لكن بر این باوریم كه این شیوه، بهترین و برترین شیوه جهت تكامل انسان نیست بلكه چه بسا پیروی از چنین شیوه ای نتایجی منفی را به دنبال آورد و عقده های روانی را باعث شود. لذا از این شیوه به سبب آنكه عواقب منفی در پی دارد و مسئولیت را به جای آنكه به عهده اجتماع بگذارد متوجه افراد می كند باید روی گرداند. این قسمت از بحث را كه در حوزه تخصص دانشمندان روانشناس و علوم تربیتی است به ایشان وامی گذاریم و بررسی خویش را درباره اسلام و كرامت انسان آغاز می كنیم.

● انسان جانشین خداوند بر روی زمین

انسان در دیدگاه اسلام، خلیفه و جانشین خداوند بر روی زمین است. نسبت به تمامی «اَسماء» علم و آگاهی دارد و مسجود جمیع فرشتگان و «ملائكهٔ‌الله» است:

وَ اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَهِٔ اِنّی جاعِلٌ فِی‌الْاَرضِ خَلیفَهًٔ قالوا اَتَجعَلُ فِیها مَن یُفسِدُ فِیها وَ یَسفِكُ‌الدِّمآءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ اِنّی اَعلَمُ ما لا تَعلمُونَ، وَ عَلـَّمَ آدَمَ ‌الاَسمآءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَی‌المَلائِكَهِٔ فَقالَ اَنبِئوُنی بِاَسمآءِ هؤُلاءِ اِن كُنتُم صادِقینَ، قالوُا سُبحانَكَ لاعِلمَ لَنَآ اِلاّ ماعَلَّمتَنَا اِنَّكَ اَنتَ‌الْعَلِیمُ‌الْحَكِیمُ، قالَ یاآدَمُ اَنْبِئْهُم بِاَسمآئِهِم فَلَمَّآ اَنْبَاَهُم بِاَسمآئِهِم قالَ اَلَم اَقـُل لَكُم اِنّی اَعلَمُ غَیبَ‌السَّمَوَ اتِ وَالْاَرضِ وَ اَعلَمُ ما تـُبدُونَ وَ ما كُنتُم تَكتُمُونَ، وَ اِذ قـُلنَا لِلمَلائِكَهِٔ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا.(بقره:۳۰-۳۴)

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من گمارنده جانشینی در زمینم، گفتند آیا كسی را در آن می‌گماری كه در آن فساد می‌كند و خون‌ها می‌ریزد، حال آنكه، ما شاكرانه تو را نیایش می‌كنیم و تو را به پاكی یاد می‌كنیم؛ فرمود من چیزی را می‌دانم كه شما نمی‌دانید. و همه نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست می‌گویید به من از نامهای ایشان خبر دهید. گفتند پاكا كه تویی، ما دانشی نداریم جز آنچه به ما آموخته‌ای، تو دانای فرزانه‌ای. فرمود ای آدم آنان را از نام‌هایشان خبر ده؛ و چون از نام‌هایشان خبرشان داد، فرمود آیا به شما نگفتم كه من ناپیدای آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و آنچه را آشكار می‌دارید و آنچه را پنهان می‌داشتید می‌دانم. و چنین بود كه به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید، آنگاه همه سجده بردند.

مفهوم خلیفه با وضوح هر چه تمامتر استقلال بشر و حریت و آزادی او را در دخل و تصرف بر روی زمین آشكار می سازد. اما راه های ترسیم شده برای او و خطوط نوشته شده جهت هدایت و رشد وی، در واقع نصایح و اندرزها و دلالت‌هایی است كه خداوند متعال برای خلیفه و جانشین خود (در روی زمین) مقرر داشته است. تعلیم اسماء به آدم-اسمائی كه مرجع ضمیر «هُم» كه ویژه ذوی‌العقول است- می باشد، تأكید ویژه ایست. پروردگار پس از این كه فرشتگان به عجز خویش اعتراف كردند، تأكید می فرماید كه ذات مقدس الهی، غیب و پنهانی‌های آسمان‌ها و زمین را می داند. چنین «تعلیم و تأكیدی» امكانات و قدرت متعالی انسان را منعكس می كند؛ قدرت و توانایی انسان نسبت به شناخت تمامی موجودات و معرفت به فعل و انفعالات نیروها و انرژی هایی كه در دایره خلافت وی و تحت تصرف او در حیات ایدئولوژیكی و مكتبی اش قرار دارند.

سجود ملائكه (به عنوان موجودات عالی و نخبه جهان) تأكید صریحی است بر خضوع و كرنش همه موجودات در برابر انسان و اطاعت و فرمانبرداری آنها از وی. چنین معنی و مفهومی را با وضوح و روشنی بیشتر به زودی بیان خواهیم كرد. پس استقلال در تصرف، قدرت بهره مندی از امكانات گسترده و خضوع و خشوع موجودات در مقابل انسان، صفات سه‌گانه ای است كه ما آنها را از آیات فوق و در قالب عباراتی در عالیترین درجه تكریم و احترام می فهمیم.

● انسان و آزادی در تصرف

به باور من ملائكه از ابتدا استقلال بشر را در عمل و تصرف در زمین درك می كردند و می دانستند كه این استقلال كامل و همه جانبه تحقق‌پذیر نخواهد بود، مگر آنكه انسان توانایی شناخت شرور و زشتی ها و نیز امكان و اختیار انجام دادن زشتی و پلیدی را داشته باشد. همین درك و شعور بود كه ملائكه را وا داشت كه بگویند: این انسان (انسان مستقل) در زمین فساد و خونریزی می كند. ولی با این همه احوال مشاهده می كنیم كه چنین خطری از مقام انسان و كرامت وی چیزی نمی كاهد، بلكه این خطر كردن را چونان شرطی بنیادین برای استقلال انسان و حریت و آزادی او در عمل و تصرف، بارز و برجسته می سازد.

اما «ابلیس» در رأی و نظر قرآن تنها موجودیست كه از سجده بر آدم ابا می كند و نسبت به وی تكبر می ورزد و از مقام ملكوت خداوند طرد می شود و مجازاتش به عذاب روز قیامت موكول می گردد.

فسَجَدَالمَلائِكَهُٔ كُلـُّهُم اَجمَعُونَ، اِلاّ اِبلیسَ اِستَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرینَ، قالَ یا اِبلیسُ ما مَنَعَكَ اَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدِیَّ استَكبَرتَ اَم كُنتَ مِنَ ‌العَالینَ، قالَ اَنَا خَیرٌ مِنهُ خَلَقتَنی مِن نارٍوَ خَلَقتَهُ مِن طینٍ، قالَ فَاخرُج مِنهَا فَاِنَّكَ رَجیمٌ، وَاِنَّ عَلیكَ لَعنَتی اِلی یَومِ الدِّینِ، قالَ رَبِّ فَانظِرنی اِلی یَومَ یُبعَثوُنَ، قالَ فَاِنَّكَ مِنَ المُنظَرینَ، اِلی یَومِ الوَقتِ ‌المَعلوُم، قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاَُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ، اِلاَّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصینَ، قالَ فَالحَقُّ وَ الحَقَّ اَقوُلُ، لَاَملَاَنَّ جَهَنَمَّ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم اَجمَعینَ.(ص:۷۳-۸۵)

آنگاه فرشتگان همگی سجده كردند. مگر ابلیس كه كبر ورزید و از كافران شد. فرمود ای ابلیس چه چیزی تو را از سجده به آنچه با دستان خویش آفریده‌ایم، بازداشت؟ آیا كبرورزیدی یا از بلندمرتبگان بودی؟ گفت من بهتر از او هستم؛ «چرا» كه مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل آفریده‌ای .فرمود از آنجا «بهشت» بیرون شو كه تو مطرودی. و لعنت من تا روز جزا بر تو باد. گفت پروردگارا پس مرا تاروزی كه «همگان» برانگیخته شوند مهلت ده. فرمود تو از مهلت یافتگانی .تا روز آن هنگام معین. گفت «سوگند» به عزّت تو كه همگی آنان را گمراه خواهم ساخت. مگر از میان آنان، آن بندگانت را كه اخلاص یافته‌اند. فرمود حق است و حق را می‌گویم. كه جهنم را از تو و كسانی از آنان كه از تو پیروی می‌كنند، جملگی آكنده خواهم ساخت.

این ابلیس كه پس از امتناع از سجده بر آدم به عنوان «شیطان رجیم» نامیده می شود، رهبری لشكریان «شر» را در حیات انسانی به عهده می گیرد و جنگ و نزاع محتومی را، هم در جهان خلقت و هم در نفس انسانی، به راه می اندازد. (كه البته) پیروزمندان در این نبرد بندگان مخلص و بی‌آلایش خداوند می باشند، آنهایی كه میوه های درخت آفرینش و گل های سرسبد وجودند. آفریدگار، جهان را به خاطر آنان آفریده و آن را عرصه خلافت وی قرار داده است. انسانی كه با دست (قدرتمند) خداوند ساخته و «روح خدا» در كالبد او دمیده شده است:

اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَهِٔ اِنّی خالِقٌ بَشَرا ًمِن طینٍ، فَاِذا سَوَّیتَهُ وَ نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ.(ص:۷۱-۷۲)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید