چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دین و شریعت


دین و شریعت

فرق بین دین و شریعت وسایل معرفت احکام شریعت فقه, تصوف

فرق بین دین و شریعت. وسایل معرفت احکام شریعت: فقه، تصوف.

آنچه در فصول گذشته بیان کردیم راجع به دین بود، اینک مختصری درباره‌ی شریعت محمد صلی الله علیه وسلم بحث می‌کنیم ولی قبل از ورود در این بحث باید فرق بین دین و شریعت را شناخت.

● فرق بین دین و شریعت

قبلاً توضیح دادیم که کلیه پیغمبرانی را که خدای متعال فرستاده، جز اینکه اسلام را به مردم تعلیم دهند مأموریتی نداشته‌اند و تعلیم اسلام عبارت از این است که به ذات و صفات خدای متعال و به روز آخرت، طوری که پیغمبران هدایت داده اند، ایمان داشته باشیم و همچنین به کتاب‌های خداوند متعال مؤمن باشیم و آن‌ها را تصدیق کنیم و جز همان راه مستقیمی را که این کتاب‌ها نشان می‌دهند، راه دیگری را پیروی نکنیم.

و پیرو پیغمبران راستگوی خدا باشیم و جز آنان کسی را پیروی نکنیم، و یگانگی الله را تصدیق کنیم و در عبادت او شریکی قائل نشویم و جز او هیچکس را اطاعت نکنیم و همین ایمان و عبادت است که (دین) نامیده می‌شود و اصول تعلیمات دینی پیغمبران مشترک است.

بعد از موضوع دین به شرحی که اشاره کردیم موضوع دیگری پیش می‌آید و آن (شریعت) است، یعنی طرق عبادت و مبادی و اصول معیشت و اجتماع و قوانین معاملات درمیان بندگان خدا و علایق و روابط اجتماعی و حدود بین حلال و حرام و حدود جایز و ناجایز.

درآغاز این شریعت‌ها به لحاظ زمان و ملل، مختلف بوده‌اند برای اینکه پیغمبران هر یک، ملتی را جدا جدا تعلیم و اخلاق آموزش داده و تربیت شان کرده و تلاش ورزیدند آنان را برای پیروی قانون عظیمی آماده و تیار بکنند. چون این امر مهم به تکمیل رسید خدای متعال حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را با همان قانون عظیم به دنیا فرستاد و همه بخش‌های آن قانون را برای جمیع افراد دنیا نافذ قرار داد. اکنون دین البته همان است که پیغمبران گذشته آموزش داده بودند ولی سایر شریعت‌های پارینه منسوخ گردیده اند و در عوض آن‌ها چنین شریعتی قائم شده است که در آن طرق عبادت واساس‌های معاشرت و قوانین معاملات و حدود حلال و حرام برای هر یکی از انسانان یک‌سان هستند.

● وسایل شناختن احکام شریعت

برای شناختن مبادی شریعت محمدی و احکام آن دو وسیله داریم:

یکی قرآن و دیگری سنت.

به طوریکه می‌دانید قرآن کریم کلام خداوند متعال است، و تک تک الفاظ آن از نزد خدای متعال آمده است، ولی مقصود از سنت روایت‌هائی است که از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به ما رسیده است.

سراسر حیات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از اول تا آخر آن شرح و تفسیر عملی قرآن کریم بوده و پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم از آغاز بعثت یعنی از اولین روزی که به رسالت برانگیخته شد، مشغول تعلیم و ارشاد مردم بود تا آنکه مردم زندگانی شان را مطابق رضای خدا و موافق طریق و برنامه‌ای که ایشان تعیین فرموده بگذرانند و رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مدت ۲۳ سال به این کار مشغول بود و در طول این مدت اصحاب آن حضرت _ چه زن و چه مرد _ و خویشان نزدیک و همسران حضرتش با کمال دقت و علاقه مندی به کلام ایشان گوش می‌دادند و از رفتار او را پیروی می‌کردند، و در باره‌ی کل و جزء شئون و معاملاتشان در تمام دوران زندگی از او کسب دستور می‌کردند، گاهی آن‌ها را به اجرای امری مأمور می‌فرمود وگاهی از کار دیگری آن‌ها را نهی می‌کرد. کسانی که حاضر و شاهد بودند، آن امر یا نهی را فرا می‌گرفتند و این احکام را بدیگران که غایب بودند می‌رساندند.

و همچنین وقتی که پیغمبر صلی الله علیه وسلم عمل خاصی را انجام می‌داد، کسانی که شاهد بودند آن‌را یاد می‌گرفتند و بدیگران که غایب بودند آن‌را ابلاغ می‌کردند، و نیز وقتیکه کسی همراه ایشان صلی الله علیه وسلم بود و عملی را انجام می‌داد اگر حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد آن سکوت می‌فرمود یا بر او اظهار پسندیدگی می‌کرد، یا او را از آن عمل نهی می‌فرمود، مردم آن موضوع را در خاطر حفظ می‌کردند.

کسانی که بعد از این اشخاص می‌آمدند، با کمال علاقه‌مندی و نیک رفتاری تابع آن‌ها بودند، آنچه را از سابقین و گویندگان اولی شنیده بودند که آن‌ها آن مطالب را از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم روایت می‌کردند، همه آن مطالب را بعضی حفظ می‌کردند و بعضی دیگر همه این گفته‌ها یا حدیث‌ها را ضبط می‌کردند و روی کاغذ می‌آوردند، و این را هم ضبط کردند که چه خبری از پیغمبر صلی الله علیه وسلم برای ما از چه کسی رسیده است. سپس این همه گفته‌ها و روایت‌ها در کتاب‌های مختلف به تدریج جمع شد، بدینطریق مجموعه بزرگی از حدیث‌های پیغمبر صلی الله علیه وسلم به دست مردم رسید.

مشهورترین این کتاب‌ها و کتاب‌هائی که بیشتر قابل اعتماد شناخته شده همان‌هایی است که: امام بخاری، امام مسلم، امام مالک، امام ترمذی، امام ابو داود، امام ابن ماجه و امام نسائی تدوین کرده‌اند.

● فقه

جمعی از بزرگ‌ترین پیشوایان اسلام، احکام قرآن و سنت را مورد رسیدگی قرار داده و بر اساس آن: قوانین مفصل اسلامی را مرتب کرده و در کتاب‌ها نشر دادند، و نظرشان از این عمل این بود که این قوانین را با سهولت در دسترس مسلمانان گذاشته باشند.

این قوانین که از احکام قرآن و سنت استنباط شده همان قوانینی است که بنام (فقه) شناخته می‌شود.

برای اینکه هر فردی از افراد امت اسلام صلاحیت ندارد که همه نکات قرآن را به درستی و راستی بفهمد و همچنین نه هر یکی از افراد بشر علم حدیث را به این قدر می‌داند که احکام شریعت را معلوم کند. بدینجهت است که همه مسلمانان جهان نمی‌توانند از عهده‌ی سپاس‌گزاری پیشوایان بزرگی که آن همه زحمت و مشقت را برای نظم و ترتیب قوانین و تهیه کتاب‌های فقه - بعد از تحقیق مستمر و کوشش‌های متوالی- بر عهده گرفته اند، برآیند. چه بدون شک و تردید، اینکه تمام مسلمین جهان عصر حاضر با این آسانی، می‌توانند با احکام شریعت اسلام آشنا شده و پیرو این شریعت شوند، کوشش‌های آن پیشوایان بزرگوار است.

در آغاز امر، بسیاری از رجال اسلام، کتاب‌های فقه را به سبک و اسلوب این دانشمندان ترتیب داده اند، ولی در آخر کار، چهار مذهب فقهی باقی مانده است، و قسمت اعظم مسلمانان جهان در حال حاضر پیرو این مذهب‌های چهارگانه هستند[۵]، بدین قرار:

۱) فقه حنفی که به وسیله‌ی امام ابو حنیفه رحمة الله علیه و با مساعدت و مشاورت اصحابش: از قبیل امام ابو یوسف و امام محمد و امام زفر و سایر علمای بزرگ مرتب شده است.

۲) فقه مالکی که آن‌را امام مالک بن انس ترتیب داده است.

۳) فقه شافعی که امام محمد بن ادریس شافعی آن‌را مرتب ساخته است.

۴) فقه حنبلی که به وسیله امام احمد بن حنبل ترتیب داده شده است.

تنظیم و ترتیب مذهب‌های چهارگانه‌ی فقهی بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در قرن اول و دوم هجری صورت گرفته است، و باید دانست که اختلافاتی که در این چهار مذهب دیده می‌شود خیلی جزیی و فروعی بوده و ناشی از اختلافات فطری است؛ زیرا هر موضوعی که در برابر نظر رجال، متعدد قرار گرفت و هر یک خواست حقیقت آن‌را بداند، به ناچار آراء و افکار و نظریات هر یک و لو ناچیز باشد، با دیگران فرق خواهد داشت، و لیکن از آنجائی که همه آنان پیشوایانی بوده‌اند نیکوکار و صادق و زاهد که می‌خواسته اند پیرو حق باشند و هیچ چیز را جایگزین آن قرار ندهند، بدین جهت همه مسلمانان براستی و درستی مذهب‌های آن‌ها معتقدند و آن‌ها را بر حق می‌دانند.

ظاهر امر این است که هر کس در هر امری از امور جز اینکه پیرو یکی از این مذهب‌های چهارگانه باشد راهی ندارد، و نظر بیشتر علمای مسلمان این است که، مسلمانان باید پیرو یکی از این چهار مذهب باشند ... ولی در عین حال جمعی از علماء هستند که می‌گویند:

احتیاج ندارد که کسی حتماً تابع یکی از مذاهب چهارگانه باشد، بلکه هر کس به مقدار کافی علم استنباط از قرآن و سنت را عملاً بدست آورده باید برآن خود عمل کند. لیکن کسانی که علمی ندارند و نمی‌توانند شخصاً احکام را از قرآن و سنت استنباط کنند، مؤظفند که هر یک از علمای مسلمین را که بر حق می‌دانند و به راستی و تقوای او اطمینان دارند، پیروی کنند. این دسته به اهل حدیث معروفند، و آن‌ها را نیز، مانند چهار طایفه‌ی مذکور باید بر حق دانست.

● تصوف

رابطه‌ی قفه فقط به ظاهر عمل انسان است و نظری ندارد جز این که شما بر وجه مطلوب به آنچه مامور بوده اید عمل کرده‌اید یا نه؟ و اگر قیام به این امر کرده باشید، دیگر بحال قلب شما و کیفیت آن کاری ندارد. اما چیزی که متعلق به قلب است و در باره‌ کیفیت آن بحث می‌کند، تصوف[۶] نامیده می‌شود.

آنچه در فقه مورد نظر است این است که آیا مثلاً در مقدمات نماز مطابق دستور و به شکل مطلوب وضوی خود را انجام داده‌اید یا خیر؟

و یا در موقع نماز روی به مسجد الحرام(کعبه) ایستاده‌اید یا نه؟

وآیا در نماز رکعت‌هایی که به لحاظ وقت نماز معین اند، آن‌ها را مطابق آن ادا کرده‌اید یا نه؟

اگر همه‌ی این کارها را کرده باشید، به حکم فقه نماز شما درست است. ولی آنچه در تصوف مهم است آن حالتی است که قلب شما باید در موقع نماز داشته باشد، به این معنی که آیا در حال نماز نزد خدای متعال توبه وانابه کرده اید یا نه؟

و آیا قلب شما از توجه به مطالب دنیوی وشئون مربوط به آن مجرد گردیده یا نه؟

و آیا این نماز ترس از خدای متعال را در شما ایجاد کرده و یقین کرده اید که خداوند متعال از همه چیز خبر دارد و دانا و بینا است، و عاطفه‌ی جلب رضایت او به تنهائی در شما بیدار شده یا نه؟

و این نماز تا چه حد اخلاق شما را اصلاح کرده است؟

و تا چه حد شما را مؤمن صادق قرار داده تا به اقتضای ایمان عمل کنید؟

از نظر تصوف به هر اندازه‌ای که این امور که هدف و مقصد حقیقی نماز است، در نماز شما – حاصل شده باشد – به همان نسبت نماز شما کامل خواهد بود، و هر چه از این جهات نقص داشته باشد به همان نسبت نماز شما از لحاظ تصوف ناقص خواهد بود.

و هم چنین فقه در سایر احکام شرعی بیشتر از این اهمیت نمی‌دهد که آیا شخص اعمال مذهبی را به نحوی که امر شده انجام داده است یا نه؟

لیکن تصوف خلوص قلبی و صفای نیت و صدق طاعت را در قیام به این اعمال مورد بحث قرار می‌دهد.

فرق بین فقه و تصوف را ممکن است با مثلی روشن کرد به این شرح:

اگر کسی نزد شما آید از دو وجهه به او نگاه می‌کنید، وجهه‌ی اول این است که آیا دارای بدن سالم و اعضای کاملی است یا اینکه نقصی از قبیل کوری یا لنگی در او وجود دارد؟

و آیا خوش شکل و زیبا است یا بد شکل و قبیح صورت؟

و آیا لباس فاخری پوشیده یا جامه‌ی کهنه؟

وجهه‌ی دوم این است که می‌خواهید اخلاق و عادات و خصال و مقدار علم و عقل و صلاحیت او را تشخیص دهید.

وجهه‌ی اول گویا فقه است و وجه دوم گویا تصوف. چون بخواهید کسی را بدوستی بگیرید بدیهی است از هر دو وجهه خصوصیات او را مورد رسیدگی قرار خواهید داد و البته دوست خواهید داشت که ظاهر و باطن و صورت و سیرت او هر دو خوب باشد.

نظر اسلام نیز جز همین نیست و آن چنان حیاتی را می‌پسندد که احکام شریعت از لحاظ ظاهر و باطن بطور کامل اجراء شود. مثال کسی که به حسب ظاهر طاعتش درست باشد ولی روح طاعت حقیقی در باطن او نباشد مانند بدنی است که ظاهرش آراسته و زیبا است ولی روح ندارد.

و باز مثال کسی که کمالیات باطنی همه در او جمع شده ولی طاعت صحیح او درخور ظاهر او نیست، مانند مرد صالحی است که بد قیافه و کور و لنگ باشد.

با توجه به این مثال به سهولت می‌توانید علاقه و رابطه بین فقه و تصوف را درک کنید.

لیکن چیزی که دل را می‌گدازد و چشم را اشکبار می‌سازد این است که در دوره‌های اخیر، پس از آنکه علوم و اخلاق رو بزوال و انحطاط گذاشت و در نتیجه این همه مفاسد و زشتی و پلیدی روی داد، سرچشمه صاف تصوف نیز مغشوش و کثیف شد، و مسلمانان بسیاری از فلسفه‌های غیر اسلامی را از امت‌های گمراه آموختند و بنام تصوف آن‌را داخل اسلام کردند، و نام تصوف را بر بسیاری از عقاید و روش‌های بیگانه که در کتاب و سنت اصلی ندارد، اطلاق کردند و سپس به تدریج همین اشخاص، خودشان را از قیود اسلام آزاد ساختند و گفتند:

تصوف با شریعت رابطه و علاقه‌ای ندارد، به این معنی که تصوف در وادی خاصی سیر می‌کند و شریعت در وادی خاص دیگری، و صوفی الزامی ندارد که خودش را به قانون و احکام شریعت مقید سازد!

شما غالباً اینگونه اوهام و خرافات را از بسیاری صوفیان جاهل می‌شنوید، ولی در حقیقت امر، این حرفها جز خرافات و اکاذیب چیزی دیگری نیست. تصوفی که با احکام شریعت رابطه و علاقه ای نداشته باشد، در اسلام هیچ معنای ندارد.

هیچ صوفی نمی‌تواند قید نماز و حج و زکات را بشکند، و هیچ صوفی حق ندارد با حکمی از احکامی که خدای متعال و رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در اقتصاد و اجتماع و معاشرت و اخلاق و معاملات و حقوق و واجبات و حدود و حلال و حرام بیان کرده‌اند، مخالفت کند. و کسی که بطور صحیح پیرو رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نباشد و براه راستی که ایشان صلی الله علیه وسلم هدایت فرموده مقید نباشد، شایسته آن نیست که خودش را صوفی اسلامی بنامد؛ زیرا چنین تصوفی به هیچ‌وجه در اسلام نیست.

حقیقت تصوف عبارتست از دوستی خداوند متعال و پیغمبر صادق و مصدوق او صلی الله علیه وسلم تا سرحد حب و فداکاری در راه خداوند متعال و آنچه مقتضی این محبت و فدا کاری است. این است که مسلمان نباید به قدر موئی از پیروی احکام خداوند متعال و پیغمبر صلی الله علیه وسلم منحرف شود.

خلاصه‌ی گفتار اینکه:

تصوف اسلامی خالص چیزی نیست که مستقل از شریعت باشد بلکه تصوف خالص اسلامی عبارتست از پیروی احکام شریعت با اخلاص و صفای نیت و طهارت قلب، و نیز مفهومی است از محبت و خوف خدای متعال در اطاعتش.

نویسنده‌: سید ابوالأعلی مودودی

ترجمه‌: غلامرضا سعیدی