سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آرایش سیاسی مدافعان جامعه مدنی


آرایش سیاسی مدافعان جامعه مدنی

با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد, ایران وارد مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود شد و شکاف در نیروهای معتقد به دموکراسی را نیز شفاف تر از قبل کرد

از آن روز که سیدمحمد خاتمی شعار تحقق «جامعه مدنی» را سر داد تا به امروز که حامیان دولت جدید صحبت از «جامعه النبی» می کنند، عرصه سیاسی کشور شاهد دوران ظهور و سقوط احزاب و گروه های سیاسی زیادی بود که آرایش نیروهای سیاسی را تغییر می دادند و سعی در ایجاد جامعه مدنی داشتند؛ جامعه یی که به گفته آنتونی گرامشی در حوزه عمومی اش، گفت و گوی عقلانی - انتقادی صورت بگیرد.

از پس هر انتخاباتی در ایران، احزاب مختلفی سر برمی آورند. از حزب جمهوری اسلامی گرفته در اوایل انقلاب تا حزب کارگزاران در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و از جبهه مشارکت دوران اصلاحات تا ائتلاف رایحه خوش خدمت حامی دولت نهم - اگرچه یاران رئیس جمهور نهم اصرار دارند نشان دهند که از حزب گرایی به معنای غربی اش دوری می کنند - احزابی بودند که یا توسط دولت تشکیل شدند یا برای انتخابات به خصوصی اعلام موجودیت کردند و هویتشان را با فرد پیروز در انتخابات گره زدند.

انتخابات ریاست جمهوری نهم نیز از این قاعده مستثنی نبود و آرایش نیروهای سیاسی را دگرگون کرد و رنگی دگر به رویای تحقق «جامعه مدنی» در ایران که لازمه تحقق «دموکراسی» است، بخشید. با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، ایران وارد مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود شد و شکاف در نیروهای معتقد به دموکراسی را نیز شفاف تر از قبل کرد.

اگرچه «دموکراسی» مفهومی واحد دارد و هدف غایی نیروهای دموکراسی خواه در ایران است، اما هم بر سر میزانش و هم بر سر استراتژی و تاکتیک های تحقق کشوری دموکراتیک مابین این نیروهای دموکراسی خواه در ایران اختلاف نظر است. اختلافی بنیادین که تنها وجود دشمنی مشترک و احساس نیاز به ائتلافی تاریخی می تواند آنها را در یک جبهه بگنجاند. ائتلافی که به اعتقاد تقی رحمانی باید مابین رادیکال ها و میانه روها از یک سو و اتحادشان با نیروهای ماقبل دموکراسی از سوی دیگر انجام شود و این تنها راه تحقق«دموکراسی» در ایران است. همان ائتلافی که سعید حجاریان با صراحت بیشتر - البته در اظهارنظری شگفت انگیز - از آن به عنوان تشکیل جبهه یی از نهضت آزادی تا هیات موتلفه نام برد.

اما اکنون در جبهه اصلاحات - منظور تمام نیروها و احزاب و گروه های معتقد به دموکراسی که مشی براندازانه ندارند، است - چند نوع دیدگاه مختلف در خصوص تحقق «دموکراسی» وجود دارد:

▪ سنتی ها:

نماد آن مهدی کروبی است و حزب عمده آن حزب تازه تاسیس«اعتماد ملی» و«مجمع روحانیون مبارز» و در کنارشان هم احزابی مثل حزب همبستگی و مجمع نیروهای خط امام. این جریان به ریش سفیدی و چانه زنی در لایه های بالایی نظام بیشتر اعتقاد دارد تا فشار از پایین و برانگیختن نیروهای اجتماعی. پایگاه مهمی در حکومت دارد و با آنکه اکنون در قدرت نیست اما هنوز نفوذش را حفظ کرده است.

این جریان به دموکراسی اعتقاد دارد و از ابزار آن مانند مطبوعات و حتی ماهواره و سایت به خوبی استفاده می کند یا اینکه علاقه به استفاده از آن دارد. اما علاقه اش به دموکراسی تا جایی است که در مقابل منافع نظام قرار نگیرد. از این رو است که علوی تبار می گوید؛ «چپ سنتی نمی تواند خواسته های دموکراتیک را تا آخر نمایندگی کند چون آنها میل زیادی به مشارکت گسترده ولی با رقابت محدود دارند.»

▪ عمل گراها:

جریانی که هاشمی رفسنجانی را به عنوان چهره اصلی اش معرفی می کند. این جریان اگرچه به دموکراسی اعتقاد راسخ ندارد و تاکنون نیز خود را رسماً نیرویی دموکراسی خواه معرفی نکرده است اما پراگماتیست است و بنا به ضرورت زمانه در خصوص «دموکراسی» موضع می گیرد. زمانی همراه با موج اصلاح طلبی و تحول خواهی در قالب حزب کارگزاران با نیروهای دموکراسی خواه در یک صف شد و زمانی هم بنا به نیاز جامعه ایران و دنیا، کاندیدایش در انتخابات ریاست جمهوری نهم شعار«توسعه سیاسی» سر داد؛ شعاری که در زمان دو دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در برنامه های این جریان جایی نداشت و قربانی شعار«توسعه اقتصادی» شد.

این همان جریانی است که در نوشته های تقی رحمانی «نیروهای قبل از دموکراسی» نام گرفته اند و اتحادشان با«رادیکال ها» و «میانه روها» - منظور سکولارها، چپ های مدرن و چپ های سنتی است - می تواند دوران گذار به دموکراسی را تسریع بخشد. این جریان اما تابه حال رسماً خود را در مقابل شعارهای دموکراسی خواهانه قرار نداده است و در مقابل از اینکه توسط برخی از افراد و جریانات در زمره اصلاح طلبان هم قرار گرفته، خشنود است.

حتی اگر علوی تبار معتقد باشد که «پراگماتیست ها» هم بیشتر به یک نوع حکومت اصطلاحاً BA (بوروکراتیک آتوریته، یا دیوان سالاری آمرانه) گرایش دارند که حکومت متخصصانی است که خیلی هم به دموکراسی پایبند نیستند، اینها هم نمی توانند دموکراسی را تا آخر راه ادامه دهند. به همین جهت است که رادیکال ها، راهیابی چند چهره شاخص این جریان به شورای سوم شهر تهران را نشانه پیروزی اصلاح طلبان نمی دانند.

▪ میانه روها:

بعضی ها این جریان را با عنوان «چپ مدرن» می خوانند و بعضی ها نیز «رادیکال های دوم خردادی» می خوانندشان و خودشان هم نام «اصلاح طلبان پیشرو» بر خود نهاده اند. اما به واقع آنها میانه رواند. نه محافظه کارند که به وضعیت موجود معتقد باشند، نه سنتی هستند و نه آنقدر رادیکال هستند که از تغییرات سریع نترسند. تنها نیروی مدرن در جریان اصلاحی نیز نیستند که در این مقاله با واژه مدرن نامگذاری شوند.

این جریان، سیدمحمد خاتمی را نماد خود می داند اگرچه چهره های شاخصش مثل سعید حجاریان و عباس عبدی از منتقدین سرسخت دوست قدیمی خود هستند. جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین در کنار چند تشکل کوچک دیگر نیز شناسه حزبی این جریان هستند. آنها همانند سنتی ها و عمل گراها چشم در قدرت دارند و حتی اگر اخراج شوند باز دنبال روزنه یی برای ورود دوباره هستند و هم همانند رادیکال ها گوشه چشمی در جامعه دارند - البته نه به شدت و حدت رادیکال ها - اما بیش از آنکه در این سال ها بر ایجاد پایگاه اجتماعی تاکید کرده باشند بر حضور در قدرت اصرار داشتند و این نیز پاشنه آشیل این جریان بود. یک سر این جریان به نهضت آزادی نزدیک است و سر دیگر آن به سنتی ها و عمل گراها. اما شعار واحدش «چانه زنی در بالا و فشار از پایین» است.

اگرچه در طول ۸ سال اصلاحات و حتی هم اکنون بیشتر وقتشان صرف چانه زنی در بالا شد و از اعمال فشار از پایین هراسیدند و وقتی هم که نسبت به این امر استقبال نشان دادند و خواستار ورود مردم به صحنه را - در عرصه یی غیر از انتخابات- داشتند یعنی در جریان تحصن نسبت به ردصلاحیت ها در انتخابات مجلس هفتم دیگر پایگاه اجتماعی نداشتند که توسط آن اعمال فشار کنند. چهره های شاخص این جریان مانند احمد شیرزاد و مصطفی تاج زاده بارها در مصاحبه هایشان اذعان کردند که از به خیابان ریختن مردم و احتمال عدم کنترلشان و سوءاستفاده برخی از جریانات از این تجمعات احساسی می ترسیدند. علوی تبار نیز در مورد این جریان می گوید؛ «اینها همه خواسته های دموکراتیک جامعه را نمی توانند نمایندگی کنند. اینها خواسته های دموکراتیک بخش های مذهبی را نمایندگی می کنند.»

▪ رادیکال ها:

بهترین تعبیر از موضع این جریان در قبال تحقق دموکراسی به تیتر مقاله احمد زیدآبادی قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم بر می گردد. آنجا که این روزنامه نگار نوشته بود؛ «فشار از پایین و چانه زنی هم در پایین.» احمد زیدآبادی هم عضو شورای مرکزی سازمان ادوار دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) است و هم در زمره نیروهای ملی - مذهبی محسوب می شود. شاید از جانبی بهترین معرف این جریان باشد؛ جریانی که در یک سرش نهضت آزادی قرار دارد و در منتهی الیه چپش نیز دفتر تحکیم وحدت و جبهه ملی. بخشی از این جریان به دنبال تحقق«جبهه دموکراسی خواهی» است و بخشی دیگر می خواهد نقش «دیده بان جامعه مدنی» را ایفا کند. بخشی هم «مبارزه منفی» را تبلیغ می کند.

چهره های شاخصش شامل طیف متنوعی از نیروهای سیاسی است ؛ از ابراهیم یزدی و عزت الله سحابی تا اکبر گنجی و علی افشاری. این جریان حسابش را با قدرت جدا کرده است. اگرچه بخش عمده آن خواستار ورود به قدرت است اما در وهله اول به دنبال تحقق فضایی «رقابتی» و «عادلانه» است تا «حضور به هر قیمتی».

این جریان به دنبال ایجاد«فرهنگ سیاسی» است و برای تقویت جامعه مدنی سعی در گسترش پایگاه اجتماعی اش دارد. اصلاحات در چارچوب را به بن بست رسیده می داند و حضور مستمر در عرصه اجتماعی و دیالوگ های چهره به چهره را برای حساس کردن جامعه موثر می بیند. از این رو است که پی گرفتن مجوز در میادین اصلی شهر یا جلوی مجلس و دادگاه و بیمارستان تجمع های کوچک و بزرگ برگزار می کند. در دانشگاه ها نیز همین رویه را در پیش گرفته است.

اما این جریان فقط شامل نیروها و احزاب سیاسی نمی شود. طیفی از تشکل های صنفی و غیرسیاسی مانند معلمان، زنان، کارگران و مدافعان محیط زیست نیز نیروهای دموکراسی خواهی هستند که به گفته خودشان راه های «مسالمت آمیزی» را برای رسیدن به اهدافشان برگزیده اند. این گروه ها تمام راه های مدنی از تجمع و اعتصاب و تحصن و حتی شرکت در انتخابات را برای رسیدن به هدف هایشان امتحان کرده اند.

معلمان جلوی مجلس تجمع کردند، زنان کمپین یک میلیون امضایی برگزار کردند، کارگران اعتصاب کردند و NGO های محیط زیستی و میراث فرهنگی نیز به رایزنی و حتی تحصن اقدام کردند. این تشکل های صنفی، گروه هایی هستند که در انفعال احزاب و تشکل های سیاسی دموکراسی خواه به قول یکی از فعالان سیاسی ایران «پیشتازان جامعه مدنی» لقب گرفته اند و تنها گروه هایی هستند که به عنوان نهادهای مدنی از حقوق صنفی خود دفاع می کنند.

با شکاف در جبهه اصلاحات و وارد شدن عرصه سیاسی ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم صف بندی در جریان اصلاحی شفاف تر شد و گروه های مختلف راه خود را از دیگری جدا کردند. اما اتفاقات چند سال اخیر نشان داده که هیچ کدامشان بدون دیگری موفق نخواهند شد. رقیب در آن سوی جبهه اگرچه دچار اختلاف شده است اما آنقدر نیرو و توان دارد که در صورت انشقاق در جبهه اصلاحات پیروز رقابت های دموکراتیک انتخاباتی شود.

این جریان حتی اگر رقابت های انتخاباتی را به اصلاح طلبان واگذار کند در صورت جدایی اصلاح طلبان از یکدیگر این توان را دارد که هم اقلیت قدرتمندی در نهادهای انتخاباتی باشد و هم مانعی قوی در نهادهای انتصابی. اما اتحاد دموکراسی خواهان، اعم از سنتی ها، عمل گرایان، میانه روها و رادیکال ها و اتخاذ روشی که هم به دنبال نماینده یی در قدرت باشد و هم پایگاه قوی اجتماعی داشته باشد می تواند رقیب قدرتمندی را در مقابل محافظه کاران و اصولگرایان ایجاد کند. رقیبی که وجودش در بازی قدرت در نهایت می تواند موجب اعتلای حاکمیت سیاسی و کشور باشد.

بابک مهدیزاده