دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
تبدیل ذهنیت ایستا به عینیت
سید محسن حسن زاده: تاریخ تئاتر در ایران با خصلتها و ویژگیهای زیادی توسط پژوهشگران و منتقدان این رشته معرفی شده است. از جمله این شناسهها عدم رشد دائم و پویای تئاتر (به مفهوم غربی آن) در طول تاریخ ورود این هنر به ایران است. به هر دلیلی در دهه ۶۰ شمسی نیز تئاتر در ایران از اندوخته گذشته خود بهره نگرفت.
در این دوره نمایشنامهنویسان زیادی با توجه به دانش محدود خود شکل ناقص و بیهویتی از نمایشنامه را به جامعه تئاتری ما عرضه کردند، از آن رو عنوان ناقص و بی هویت را برای این نوع نمایشنامهها در نظر گرفتهام که اساساً نمیتوانست هویتی پیدا کند زیرا سوءتفاهمی بود که از بیدانشی و بدفهمی ناشی شده بود و به مرور زمان با فهم دستاندرکاران آن یا از بین رفت یا در شکل موجود آن در حال حاضر بدون شک پذیرنده ثابت و انبوهی در میان مخاطبان نخواهد داشت. باید خاطرنشان کرد که کارگردانان در آن دوره، نیاز شدیدی به نمایشنامههایی داشتند که مهمترین امتیازش این بود که تنها توسط یک ایرانی به نگارش درآمده است، ضرورتی که شاید امروز کمتر احساس شود.
برای بازگویی مهمترین خصلت این نوع نمایشنامهها که بیشتر در دوره زمانی خاصی که ذکر شد (دهه ۶۰ شمسی) دیده میشود، بهتر دیدم با مصداقی که هم اکنون امکان به روی صحنه رفتن را پیدا کرده است این نوشتار را به هدف خود نزدیکتر کنم. نمایشنامه "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" به نویسندگی "نورالدین آزاد" از جمله این آثار است که به کارگردانی "مسعود موسوی" در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه است. این نمایشنامه هم در سال ۱۳۶۸ (همان دوره مورد اشاره) به رشته تحریر در آمده است. مشخصه آشکار نمایشنامه "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" ذهنیت نمایشنامهنویس است که قرار است در شکل یک نمایشنامه ارائه شود. بدین معنا که نویسنده داستانهایی را در ذهن خود میسازد که قرار است انتقال دهنده پیام مشخصی باشد پس به دنبال دلایل و توجیهاتی است که این داستانها را به هم ارتباط دهد تا پیام و یا به تعبیری ذهنیت خود را به مخاطب عرضه کند. این دلایل و توجیهات میتواند استفاده از یک شیوه نمایشی مانند "نمایش درمانی" (سایکودرام) و یا حتی یک جمله باشد. در اینجا آنچه که برای نویسنده مهم است ذهنیت اوست نه اصول و قواعد درام. درست در همین نقطه است که ما با نمایشنامهای روبهرو میشویم که پر از تناقض و مشکلات اساسی است که از رهیافت آن حتی مشکل میتوان خلاصهای از آن را ارائه کرد. در نمایشنامه "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" در ابتدا ما با کارگردانی (بابک) روبه رو میشویم که از به روی صحنه بردن متنی ابزورد شکست خورده است. بازیگر او (فانی)که از قضا روانپزشکی است با مشکلات خاص خود، علت این شکست را عدم ارتباط آثار او با مردم میداند. روانپزشک (بازیگر) به کارگردان پیشنهاد میدهد تابه او کمک کند تا با یک نمایش درمانی(سایکو درام) مشکل سوژههای جدید او را پیدا کند تا به این طریق از گرفتاری خلاص شود. سوژههای جدید روانپزشک سه قاتل روانی هستند (رشید، رعنا و سیروس) که هر کدام به اشکال مختلف قتلهایی را انجام دادند و اکنون تنها تقاضای آنها اعدام است (به تعبیر نویسنده هر چه زودتر بهتر). کارگردان برای کشف انگیزههای آنها برای قتل و تقاضای اعدام نمایشنامه "اتللو"ی شکسپیر را پیشنهاد میدهد. پیشنهادی که ظاهراً با شرایط حال حاضر آنها هماهنگ نمی شود و در نهایت گروه تصمیم میگیرد که هر کدام از این قاتل ها زندگی و علت ارتکاب به جنایت خود را توضیح دهند. در صحنه پایانی مخاطب شاهد تیرباران و عملی شدن خواسته هر سه قاتل یا بیمار روانی است. نمایش با حضور روانپزشکی جدید که اعلام میکند کارگردان و روانپزشک (بابک و فانی) نیز بیماران او هستند و برای درمان آنها نمایشنامه "جایی میان خوکها" را در نظر گرفته است به اتمام میرسد. از همین خلاصه داستان میتوان به چند نکته رسید که شاکله ذهنیت نویسنده را در هنگام نوشتن این اثر شکل میداده است.
۱) چون داستان نمایش در بستر حوادث قبل از انقلاب میگذرد نویسنده تلاشهایی که برای به صحنه بردن نمایشهای ابزورد در آن دوران و حتی به شکل ناقصتری بعد از انقلاب میشده است را به چالش میکشد. شخصیت "فانی" حتی مقایسهای بین نمایش های لاله زاری که مردم برای آن صف میکشند (به تعبیر شخصیت)و این نوع نمایشها دارد. اما سوال اینجاست که این نگاه جامعهشناختی نمایشنامهنویس که به شکلی کاملاً سطحی و بدون هیچ زمینه دراماتیکی بیان میشود چه کاربردی در نمایشنامه دارد؟ جز این است که به شخصیتها از همان ابتدای نمایش خصلتهای ثابت و لایتغیری حقنه میکند که در کلام آنها تنها شعار دیده میشود نه دیالوگ. با پیشرفت نمایشنامه زمانی که داستان سه شخصیت قاتل هم آشکار میشود، همین رویکرد نمایشنامهنویس ادامه پیدا میکند. از نگاه صاحب این قلم سه شخصیت رشید، سیروس و رعنا از همان ابتدای حضورشان بدون دلیل مشخصی شعار میدهند و درست زمانی که قرار است ما علت تمام این گفتهها را بدانیم نمایشنامهنویس به تکنیک روایت روی میآورد و داستان زندگی آنها در بستری روایی و نه دراماتیک بیان میشود.
۲) مسئله مهمی که به اعتقاد نمایشنامهنویس هم میتواند توجیه کننده استفاده از شیوه روایتگری شخصیتها و هم عامل پیش برنده وقایع نمایشنامه باشد استفاده از شیوه نمایش درمانی توسط نویسنده است. به اعتقاد نگارنده این مطلب، دقت در این موضوع میتواند یکی از مهمترین ویژگیهای بسیاری از نمایشنامههای دوران پس از انقلاب را آشکار کند. این موج تا نیمههای دهه ۷۰ شمسی به شکلی واضح در نمایشنامههای آن دوران و امروز بیشتر در نمایشنامههای کلاسی دانشجویان دیده میشود. با طرح گذرا و ناقص بسیاری از تکنیکها و شیوههای نمایشی در دانشکدهها، مقالات و بعضاً کتابهای معدودی که در آن دوران موجود بود عدهای از نمایشنامهنویسان ذهنیتی را که نسبت به این تکنیکها و شیوههای نمایشی پیدا کرده بودند را در آثار خود آورده و داعیه استفاده از آن الگو را داشتند. مثال حاضر این بهرهکشی استفاده از "سایکودرام" و "دراماتوراپی" در نمایشنامه "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" است. نمایشنامه در دو ساحت سعی دارد هم از دراماتوراپی و هم از سایکودرام بهره ببرد. در ابتدا پای دراماتوراپی را به میان میکشد. سعی دارد با نمایشنامه "اتللو"ی شکسپیر به درمان به اصطلاح بیماران روانی خود بپردازد و در ساحت بعد با بهرهگیری از سایکودرام و مراجعه به زندگی خود بیماران به درمان آنها بپردازد.
مشکل عمده در این بهرهکشی عدم زمینه سازی مناسب برای استفاده از این دو شیوه است. نمایشنامهنویس مشخص نمیکند که مخاطب با سه قاتل روبه رو است یا سه بیمار. اگر با سه بیمار روبه رو است باید در همان ابتدا شناختی از مراحل تبدیل یک قاتل به یک بیمار روانی به مخاطب ارائه دهد. حدس و گمان مخاطب در اینجا کارآیی ندارد. مهمترین کاری که نویسنده می توانست در این زمینه انجام دهد نشان دادن زمینه درمان پذیری این سه قاتل است. در مرحله بعد نگارنده این مطلب به عنوان یک مخاطب در همان رویارویی اولیه با این سه قاتل با حس علقه و محبت شدیدی روبه رو میشود که بین آنها در جریان است در حالی که تا پایان نمایش دلیل آن را نمیفهمد و به سوالهای زیادی میرسد که پاسخ مشخصی در طول اجرا به آنها داده نمیشود. این به زعم صاحب این قلم به آگاهی اولیهای بر میگردد که نمایشنامهنویس از زمینههای سایکودرام داشته، بدین معنا که مشکلات روانی اساساً مشکلات "بین اشخاصی" است، یعنی در رابطه با دیگران بروز میکند، لذا درمان آنها هم باید در جو "بین اشخاصی" یعنی رابطه با دیگران صورت گیرد. نمایشنامهنویس تنها برای نشان دادن یک شاکله گروهی و یک گروه بیمار بدون ارائه هیچ علتی این سه قاتل را همراه یکدیگر طوری نشان میدهد که گویی با هم و در یک زمان واحد مرتکب گناهی شدهاند. در حالی که در خود متن عنوان میشود که هر یک در محیطی جداگانه و در زمانی متفاوت و به طرقی متنوع قتلهایی را انجام دادهاند. گروه نشان دادن آنها از همان ابتدای حضورشان در صحنه ما را به حقیقت دیگری نیز میرساند و آن اینکه به هیچ وجه تفاوت بین دراماتوراپی که تاکیدش بر روانپزشکی فرد است و سایکودرام که به درمان جمعی نظر دارد مورد توجه نویسنده قرار نگرفته است.
۳) استفاده از نمایشنامه "اتللو" و نقد و تحلیل شخصیتهای این نمایشنامه توسط سه شخصیت قاتل در متن "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" تنها نشانگر یک حقیقت است اینکه نویسنده برای گسترده شدن جهان متن و یا به تعبیری جهانی شدن اثرش سعی دارد از اسامی شناخته شده و آثار مطرح استفاده کند و با نقد آنها ذهنیت خود را به خورد مخاطب دهد. این نکتهای است که به شکل یک رویکرد در نمایشنامههای ایرانی دهه ۶۰ شمسی بیشتر دیده میشود. اینکه نمایشنامههای شکسپیر مناسب شرایط کنونی و عصر حاضر ما نیست قضاوتی است که مخاطب آگاه و با دانش تئاتر تنها زمانی آن را میپذیرد که دلایل قابل تاملی برای آن عرضه شود نه اینکه این قضاوت از ذائقه سه شخصیت قاتل یا بیماری ارائه شود که به اجبار نمایشنامهنویس قرار است خود را شبیه شخصیتهای نمایشنامه "اتللو" ببینند و همانند یک روانشناس انگیزههای خود را با انگیزههای کاراکترهای نمایشنامه "اتللو" مقایسه کنند. این نگاه نمایشنامهنویس زمانی جالب توجه میشود که دلایلی به زعم خود منطقی برای باورپذیر نشان دادن شخصیتها در این موقعیت ارائه میدهد. مثلاً شخصیت سیروس دلیل تحلیل منسجم خود از شخصیتهای نمایشنامه "اتللو" را تحصیلات خود در زمینه علوم سیاسی و پاس کردن واحدی در همین ارتباط میداند. اما آنچه در نهایت برای نگارنده این نوشتار باورپذیر است استفاده نادرست یک نمایشنامهنویس در اثرش از نمایشنامهای با شاخصههای جهانی است. بهرهای که تنها در ظاهر دنیای اثر را جهانشمول و گسترده نشان میدهد. این داعیه را از جملههایی که نویسنده به زبان شخصیت کارگردان (بابک) میآورد هم میتوان فهمید. آنجا که به هیچ عنوان نمایشنامههای ایرانی را برای شروع یک دراماتوراپی قبول نمیکند و مدام میگوید: "نمایشنامههای ایرانی درام ندارند."
ماحصل آنچه به اجمال در ارتباط با نمایشنامه "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" گفته شد(به عنوان مصداقی از نمایشنامههایی که حاصل یک سوءتفاهم هستند) تکلیف ساحتهای عینیت بخش (کارگردانی، طراحی صحنه و لباس و بازیگری)یک اثر نمایشی را نیز مشخص میکند. تلاش کارگردان و دیگر عوامل اثر از ابتدا محکوم به شکست است، زیرا تلاش دارند ذهنیتی ایستا را تصویر کنند. کارگردان تلاش میکند میزانسنها و حرکات را معنا محور نشان دهد. تمام تعاریف کلاسیکی که از صحنه و معنای قسمتهای مختلف آن آموخته است را در نظر بگیرد به همین خاطر بیشتر میزانسنهای نمایش شکل قرینهای را پیدا میکند، اما تلاش او در خدمت متن نیست و جدای از فضای نمایش است که کاملاً به چشم میآید. اما آنچه که درباره نمایش "دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو" قابل ذکر است تلاش واضحی است که بعضی از بازیگران برای نجات اثر دارند، اگرچه که این تلاش به دلیل ارائه شخصیتهای تک بعدی و ناپخته نمایشنامه به فرجامی نمیرسد و بازیگران را در لحظاتی به ژستهایی کاملاً کلیشهای میکشاند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران شهرداری
خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون مهاجرت مدرسه نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید عبدالله ویسی سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل عکاسی ناسا
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب