سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

گفتگوی "بانو" و "ناشناس"


گفتگوی "بانو" و "ناشناس"

اگر چه زیر خاکم ، لیک
صدای کند و کاوی
مرا از رنج تنهایی رهانیده

کیستی؟
دلداده ام هستی که از حسرت
گلی برروی گورم می نشانی؟
- نه ! دلداده ات چندی است
با زیبارویی پیمان عشقی "جاودان …

اگر چه زیر خاکم ، لیک

صدای کند و کاوی

مرا از رنج تنهایی رهانیده

کیستی؟

دلداده ام هستی که از حسرت

گلی برروی گورم می نشانی؟

- نه ! دلداده ات چندی است

با زیبارویی پیمان عشقی "جاودان بسته"

بخود گفته ست:

دگر او در میان زندگان نیست،

تن مرده دگر جویای عشق جاودان نیست

تو پس خویش منی؟

- نه ! دیگر هیچ کس از رفتنت

گریان و غمگین نیست

تو شاید دشمنی!

- نه! او با خود چنین گفت:

دگر مرده ، چه کین بر مرده ای مفلوک؟

پس آیا کیستی؟

- منم آن سگ که وقتی زنده بودی

به دستان لطیفت

سرو گوشم نوازش می نمودی

آهان! پس این تو هستی:

(دریغا سگ ز انسان با وفاتر بود!)

ولی بانوی من باید بگویم

من اینجا استخوانی چال کردم

ندانستم که اینجا خفته ای

ببخشایم اگر ناراحتت کرد

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود

نی نام ز ما ، نی نشان خواهد بود

ز ین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل

ز ین پس چو نباشیم ، همان خواهد بود (خیام)

مریم ابدالی

ترجمه از: یکی از اساتید دانشگاه تربیت مدرس تهران که متاسفانه اسمشان را نمی دانم