دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

باز تولید خشونت در مدرسه


باز تولید خشونت در مدرسه

خشونت در مفهوم امروزی آن, تنها در انسانها یافت شده و در جوامع ابتدایی بیشتر به چشم میآمد

خشونت در مفهوم امروزی آن، تنها در انسانها یافت شده و در جوامع ابتدایی بیشتر به چشم میآمد. اما با گذر زمان، خشونت به آرامی جای خود را به برخوردهای انسانیتر داد، آنچنان که انسان مدرن به هم نوع خود ارج مینهد و برای این نکوداشت در سازمان ملل بیانیه حقوق بشر مینویسد، بر نادیده گرفتن آن در هر جای جهان میآشوبد و گردهمایی برگزار میکند. امروز در جهان کمتر دیده میشود انسانی، گروهی یا دولتی آشکارا از پایمالی حقوق انسانها و کاربرد خشونت جانبداری کرده و با دیگران رفتاری خشونتآمیز داشته باشد. امروزه در کمتر کشوری میبینیم که درباره مجرم هم حکمهای خشن داده و اجرا شود، زیرا دانش روانشناسی بر این باور است که رفتار هر کس پیامد زمینههای خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و صدها عامل دیگر است بنابراین باید ریشهها را خشکاند و به درمان بیماری پرداخت.

خشونت در همه جهان- چه مدرن چه توسعهیابنده- دیده میشود، با این حال در برخی از کشورها، خشونت گستردگی و ژرفای بیشتری داشته و در برخی نیز نهادینه شده است. این بلای اجتماعی، در سرزمینهایی که دست به گریبان جنگ یا بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... هستند، نمود بیشتری دارد. خشونت چهرههای گوناگونی مانند جسمی، جنسی، روانی، زبانی و... دارد. کودکان بزرگترین و ناتوانترین گروهی هستند که در سراسر جهان خشونت میبینند. این خشونتها از خانه و مدرسه آغاز شده و در جامعه گسترش مییابد. از این رو سازمان ملل، کنوانسیون جهانی حقوق کودک را پیریزی کرد و در بسیاری از کشورهای جهان، قانونگذاران برای پشتیبانی از کودکان، قانونهای ویژهای را بنیاد نهادند و تا آنجا پیش رفتند که کودکان را برای دفاع از حقوق خویش آموزش دهند. در این کشورها، با رفتارهای خشونتآمیز با کودکان- از سوی هر کس که باشد، حتی والدین- به سختی برخورد میشود. در ایران اما در هفتههای گذشته، خبرهایی از تنبیه بدنی- یکی از چهرههای خشونت- در مدرسهها پخش شد.

نخست، حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش وجود تنبیه در مدرسهها را رد کرد و آن را توهین به معلمان دانست! اما با کشته شدن یک دانشآموز در سیستان و بلوچستان و پخش فیلمی که در آن دو کودک با فشار آموزگارشان یکدیگر را به باد کتک گرفتهاند، در سخنی شگفتآور، چنین رویدادهایی را عادی دانست که نمیتوان از آنها پیشگیری کرد. اما آیا در مدرسهها تنبیه وجود ندارد؟ و اگر هست، نمیتوان از بروز آن جلوگیری کرد؟ همه ما- چه خود و چه فرزندانمان- در مدرسه، شاهد تنبیه بوده و هستیم. در ماده ۷۷ آییننامه اجرایی مدرسهها نیز به روشنی، روش برخورد با تنبیه بدنی و راهکار پایش (نظارت) آموزشگاه در این زمینه پیشبینی شده است.

وجود تنبیه در آموزشگاهها چیزی نیست که به آسانی بتوان آن را نادیده گرفت. گرچه گستردگی و شدت آن، محل بحث است اما در بررسی هر پدیده اجتماعی، نمیتوان جامعه را در بخشهای جدا از هم دید و ارزیابی هر بخش را جداگانه انجام داد. دانشآموزان و آموزگاران آنها پیش از پا نهادن به مدرسه در نهادهای اجتماعی دیگری رشد کردهاند که بنیادیترین آنها خانواده است. کودک در خانوادهای آغاز به فراگیری میکند که والدین چندان آشنایی با روشهای مدرن تربیتی ندارند و بیش و کم خود نیز به روشهای سنتی و خشونتآمیز تربیت! یافتهاند. به خاطر درگیری با نابسامانیهای اقتصادی و سختیهای روزمره، از مسائل ریشهایتری مانند پرورش کودکان و برقراری ارتباط مناسب خانوادگی و زناشویی بازماندهاند. آنها حوصله سر و کله زدن با فرزندان را ندارند و کوتاهترین و زودبازدهترین روش آموزش- که همانا روش خشک و خشونتآمیز است- را برمیگزینند و به آسانی و در کمترین زمان، صورت مساله را پاک میکنند. کودک در خانواده خشونت را میبیند و میشنود و با آن زندگی میکند. در این میان فراگیرترین رسانه کشور- صدا و سیما- نیز در آموزش زیست بیخشونت، نقش چندان پررنگی ندارد.

برای نمونه، پخش فیلمهایی که ردهبندی سنی دارند، در ساعتهایی که کودکان بیننده آنها هستند، نمایش صحنههای خشونتآمیز در اخبار، پخش برنامههایی که افراد واژههای خشن بر زبان میرانند- حتی در برنامههای طنز و...- کودک خو کرده به خشونت، به مدرسه وارد و وادار میشود درسهایی را فراگیرد که چندان ارتباط و کاربردی در زندگی او ندارد. برنامههای درسی ملالآورند. آموزگار نیز که نمونهای از فرد پرورشیافته در همین جامعه و درگیر با دشواریهای زندگیاش است، خود را در برابر دانشآموزان پرشمار و بیانگیزه و به فراخور سن خویش پرانرژی و بازیگوش در کلاس میبیند.

ساختار متمرکز سامانه آموزشی به او فرصت درخور را نمیدهد که درباره مشکلات دانشآموزان با آنها سخن بگوید و در پایان همین ساختار از او پیشرفت محتوایی درس را میخواهد. درگیریهای روزانه، ناخشنودی حرفهای، بهروز نبودن دانستههای شغلی، ناآشنایی با روشهای نوین آموزش، دیربازده بودن شیوههای تشویقی و... او را وادار به کنترل کلاس به هر شیوهای میکند. چگونه آموزگار خواهد توانست شمار زیادی از دانشآموزانی را که تنها زبان تنبیه را میشناسند و دارای پتانسیل انبوهی از بازیگوشی و دست انداختن آموزگار و همکلاسهای خود هستند، در کوتاهترین زمان آرام کند؟ معلم نیز مانند والدین، مسوولان، جمع دوستان و تکتک افراد جامعه در همان دور خشونت افتاده است. راه برونرفت از این دور، نادیده گرفتن آن نیست.

این درد کهنه نیازمند رویکردی اندیشمندانه، غیرسیاسی، فراگیر، امروزی، حقوق بشری و جهانی است. بنابراین ریشهکنی خشونت از توان یک گروه و وزارتخانه بیرون است و نیازمند کاری بس بزرگ در گستره ملی است. نخستین گام آن، آموزش و پرورش شهروندان امروز و فرداست. پس میتوان آغاز کار را آموزش و آگاهیبخشی کودکان به حقوق خویش، آشنایی معلمان به روشهای آموزشی نوین و آموزش خانوادهها برای پرورش فرزندان خشونتپرهیز دانست. در نوشتهای خواندم «مدارس جزء واپسین حلقههای خشونت بوده و در عین حال جزء اولین حلقههای بازتولید خشونتاند».

محمدرضا نیکنژاد