جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

چه کسی باید حواسش به میراث مشاهیر باشد


چه کسی باید حواسش به میراث مشاهیر باشد

بسیاری از آثار و بناهای تاریخی شاخص شهرهای بزرگ به ویژه در تهران در جریان توسعه یافتگی شهرها, در اختیار مالکان خصوصی قرار گرفته اند و مالکان جدید بدون تعلق خاطر به ارزش های گذشته این بنا, درصدد تخریب یا نوسازی آن برمی آیند

بسیاری از آثار و بناهای تاریخی شاخص شهرهای بزرگ به‌ویژه در تهران در جریان توسعه یافتگی شهرها، در اختیار مالکان خصوصی قرار گرفته‌اند و مالکان جدید بدون تعلق خاطر به ارزش‌های گذشته این بنا، درصدد تخریب یا نوسازی آن برمی‌آیند.

بیش از دو سال ونیم کوچه‌های تهران را گز ‌کردن و به دنبال خانه بیش از هفتاد تن از مشاهیر مرحوم شده تهرانی از این و آن در زدن نتایج جالب توجهی دستگیرمان کرد که شاید بعدها در قالب آمار و ارقام پردازش شده ارائه کنم،اما نتایج اولیه این گشت‌ها را در نوشته کوتاه زیر برایتان تعریف می‌کنم.

وارثان خانه‌های مشاهیر در تهران مدعی هستند که این نهادها و سازمان‌های دولتی هستند که با پیگیری وضعیت خانه‌های مشاهیر بایدآنها را سر و سامان دهند. اما مسئولان نهاد‌هایی مثل میراث فرهنگی همواره در جواب خبرنگارانی که پیگیر وضعیت این خانه‌ها بوده‌اند با هزاراما و اگر با این استدلال که آنها اگر بخواهند هم نمی‌توانند از عهده این ساماندهی به خاطر تعداد زیاد این خانه‌ها بر آیند. گفته‌اند که وارثان خانه‌های مشاهیر گاهی اوقات میراث داران خوبی نبوده‌اند و خانه‌ها را به مالکان خصوصی واگذار کرده‌اند و حالا مالکان خصوصی دندان طمع تیز کرده‌اند و با اطلاع از ارزش تاریخی این خانه‌ها با قیمت‌های بالایی که پیشنهاد می‌دهند این نهادها را در وضعیت ناچاری قرار می‌دهند.

میراث داران خانه‌های مشاهیر در ایران به چند دسته غیرمساوی تقسیم می‌شوند.گروه اندک و انگشت شماری مثل فرزند سعید نفیسی نشسته‌اند در خانه‌پدری. آن را بازسازی کرده‌اند و همه کوشش خود را به کار گرفته‌اند که خانه را حتی در صورت عدم همکاری نهادها و ارگانهای مربوطه تبدیل به خانه موزه کنند. در این میان می‌توان به همسر مرحوم نادر ابراهیمی اشاره کرد یا به پسران مهدی اخوان ثالث.می توان از نتیجه آشیخ هادی اسم برد که هر پنج‌شنبه با وجود گرفتاری‌های بسیار در کنار خانه و مقبره یاد جد خود را زنده نگه می‌دارد.

اما عده‌ای دیگر در اولین فرصت ممکن میراث آبا و اجدادی را لابد به حکم ضرورت به دست مالکان خصوصی سپرده‌اند آنها هم با وجود ثبت ملی شدن آن خانه راضی به یک فروش عادلانه به سازمان‌های مربوطه نمی‌شوند. خانه نیما یوشیج در دزاشیب همین وضعیت را دارد و اگر نبود حضور سیمین دانشور در آن کوچه و محل تا حالا به جای آن کاج‌های بلندی که نیما را به خاطر می‌آورد برجهای بلند کلاغ‌ها را مهمان کرده‌بودند.

و دسته آخر آنهایی هستند که اصلا نمی‌دانستند پدر مشهورشان در کدام خیابان تهران زندگی می‌کرده و مجبور شدیم که با اصرار زیاد بعد از پیدا کردن محل زندگی خاندان‌شان آنها را سر قرار ببریم و آنها به همین جمله اکتفا کرده‌اند: «واقعا پدر ما اینجا زندگی می‌کرده؟»

همه اینها در حالی که در اغلب شهرهای دنیا، خانه‌های مشاهیر و هنرمندان با مشارکت‌های مردمی به موزه و فضاهای هویت بخش تبدیل می‌شوند، تقابل حقوق شهروندان با روند حفظ بناهای متعلق به مشاهیر، خانه‌های بزرگان نامدار کشور را به بناهایی متروکه و عاری از ارزش‌های فرهنگی تبدیل کرده است.

تعرض به حریم آثار تاریخی و مشکلاتی که در مورد ثبت آثار وجود دارد تا اندازه زیادی به این دلیل است که حفاظت از میراث فرهنگی همواره به نوعی، منافع تعدادی از افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد و بر همین اساس مالکان آثار تاریخی در این زمینه با سازمان‌های متولی همکاری نمی‌کنند.

بسیاری از آثار و بناهای تاریخی شاخص شهرهای بزرگ به‌ویژه در تهران در جریان توسعه یافتگی شهرها، در اختیار مالکان خصوصی قرار گرفته‌اند و مالکان جدید بدون تعلق خاطر به ارزش‌های گذشته این بنا، درصدد تخریب یا نوسازی آن برمی‌آیند. نابودی خانه‌های مشاهیر و مفاخر در جریان این آشفتگی‌ها در حالی ادامه می‌یابد که نتیجه پیگیری‌های انجام شده برای خریداری خانه‌های تعدادی از مفاخر در ماه‌های گذشته نیز به نتیجه شفاف و قابل قبولی نرسیده است.

مثلا به گفته کارشناس میراث فرهنگی و گردشگری اداره میراث فرهنگی استان تهران، مالک خانه مدرس برای تهیه نقشه‌های ثبتی همکاری نمی‌کند و هر چند اعتباری برای خرید این خانه از سوی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی اختصاص یافته است اما به رغم این موضوع هنوز مشکلات و اختلافات گذشته برای بسامان‌سازی این خانه به قوت خویش باقی است.»

از سوی دیگر خانه رهبر مشروطه، آیت‌الله بهبهانی نیز به دلیل مالکیت خصوصی از اجرای پروژه‌های مرمتی بی‌بهره مانده و اقدامات انجام شده برای ثبت آن نیز به نتیجه نرسیده است. آخرین خبرها از پیگیری اداره میراث فرهنگی تهران در مورد وضعیت این خانه تاریخی حاکی از آن است که مشکلات موجود برای آزاد‌سازی حریم این بنا و کمبود اعتبارات روند تخریب آن را سرعت می‌بخشد.

اکنون خانه تاریخی آیت‌الله بهبهانی به دلیل عدم رسیدگی و نگهداری صحیح در سال‌های گذشته به شدت آسیب‌پذیر شده و بخش عمده‌ای از آن از بین رفته است به گونه‌ای که هم‌اکنون نمی‌توان برای احیای این بنای تاریخی اقدام کرد و این بنا باید به شکل تاریخی خود از نو ساخته شود.

بدین‌ترتیب مالکان آثار تاریخی تمایل چندانی به حفاظت از بناهای در اختیار خود ندارند و این در حالی است که هم‌اکنون بسیاری از خانه‌های مشاهیر از مالکیت وارثان خارج و به افراد حقیقی و حقوقی واگذار شده است. به اعتقاد این کارشناس تا زمانی که دولت برای ارائه تسهیلات به مالکان آثار تاریخی تمهیدات ویژه‌ای نیندیشد نمی‌توان انتظار داشت که آنها برای نگهداری از سرمایه‌هایی که در اختیار دارند، احساس انگیزه کنند.

خانه نخستین پناهگاه آدمی است. این خانه‌ها هستند که با معماری خاص خود در هر منطقه، که خود تابع موقعیت جغرافیایی محل زندگی آدم‌هاست، به آنان هویت داده و بخشی از فرهنگ آنان را می‌سازند. وقتی خانه‌ها آن‌قدر زیاد شدند و خیابان‌ها آنقدر بزرگ که کلانشهرها پدید بیاید، آنوقت خانه‌هایی که دارای هویتی خاص باشند میان تعداد زیاد خانه‌های شبیه به هم در شهر، کیمیا می‌شوند.

آنچه یک خانه را در شرایط کنونی به خانه‌ای ویژه و خاص مبدل می‌سازد، جدا از معماری آن می‌تواند به دلیل شخصیت صاحب خانه نیز باشد.

به دلیل موقعیت پایتخت، در تهران شخصیت‌های زیادی زندگی کرده و می‌کنند. خانه و محل زندگی این شخصیت‌ها می‌تواند مانند موزه‌ای آموزنده. دیدنی و جذاب باشد. سازمان میراث فرهنگی و در مواردی شهرداری‌ها موظف به حفظ و نگهداری و مرمت این بناها هستند.