سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سال نو, سال پهلوانان


سال نو, آفرینش نوین است تكرار نوین و یادمان نمادین خلقت است قوم, خاطره آفرینش آدمی و انسان را جشن می گیرد

انسان آفریده می شود بدون این كه با مفهوم گناه، پلیدی، بیماری و شر و زیان، عناصر شر آشنا باشد. روز از نو روزی از نو. خاكها زدوده می شوند، آب مظهر پاكی به كمك می آید. تسلسل زندگی و پیوند یك سال به سال دیگر و زندگی همچنان ادامه می یابد. سبز و سبزه در سفالین های كوچك و بزرگ، بهار می آید، نهالهای سبز. باورهای اساطیری. نوروز ایرانی جشن ویژه اهورامزداست. جشن آدمیان كه غبار پس زده اند، روشنی را به خانه آورده اند. پنجره ها با گلدانهای رنگین قاب می شوند و پرده ها در چشمه ها شسته می شوند و خانه ها رنگ می گیرند، لباسها نو می شود و ذهن ها در دید و بازدید از تمام كینه ها پاك می گردد. گذشت و پاكیزه نمودن انگاره های مادی. عیدی و دوستی، چهارشنبه سوری و سبزه زار و سیزده بدر و دشت های فراخ. بهار از صبح نوروز با تلألو خورشید آغاز می شود.

كودكان نولباس به یكدیگر فخر می فروشند، بازار روبوسی و دیدار داغ است. مشت ها پر از آجیل های بركت و زمین های آبپاشی شده و دلها همه طاهر و نسیمی كه از كوهستان بهار در خانه های عشق و محبت پخش می كند. ماهی ها در تنگ فر و شكوه روز را در خانه قرمز می كنند و چلچله هایی كه از حیاط پشت باغ بهار را آواز می كنند.

مهرگان و نوروز. حلول خورشید در برج حمل.

مهر یا میترا در هزار و چهارصد سال پیش از میلاد مسیح در سنگ نبشته آمده است. نامی كه اهورامزدا دوست می داشت و می گفت: مهر آفریده من است و آنرا همسان خود قرارداده ام. مهر و میترا دروغ را لعنت می كنند و هرگز آنكه را دروغ می گوید نمی بخشند.

اهورامزدا دشت ها را دوست دارد و جنگاوران را نیرو می بخشد. جنگاوران میدان نبرد با اهریمن را.

او انسان را دوست دارد. جایگاه مهر به وسعت سراسر زمین است. پناهگاهی روشن و تابنده و همیشه جاودان. آغاز سال، نوروز یا نوشدن است. می خواهیم دلهایمان را در سال نو از ناپاكی ها و غبارهای كوچك منیت بشوییم و دلها را یكی كنیم. در آغاز بزرگترین جشن ایرانیان، در آغاز نمایان ترین جشن بهاری. در ماه فروردین كه ویژه «فروشی ها» و ارواح طیبه است سال را شروع كنیم. در رستاخیز طبیعت روز و ماه و سال دیگری را آغاز می كنیم.

ورزش در دیار قهرمانان و پهلوانان نیز همسان و همگام با نوروز آغاز می كند. از پهلوانان اساطیری شاهنامه تا یلان تاریخ نزدیك ایران زمین. به رزم، به جنگ و به میدان نبرد، همه چون شیران خوش رزم.

تسلسل ورزش و قهرمانی در ایران حتی در سخت ترین سالهای هجوم دشمنان بریده نشده و در دوره ای از تاریخ یكی نام خوش باور در ورزش داشته ایم.

شاهنامه بی هیچ گمان و گزافه، بزرگترین نامه پهلوانی در ادب جهان است. اودیسه و ایلیاد از هومر نیز جزو این جاودانه های پهلوانی تاریخ اند. قهرمانان هر سه كتاب شباهت های عجیبی به یكدیگر دارند.

اما به دور از هرگونه خشك اندیشی و تنگ نظری شاهنامه فردوسی با هیچیك از آنها در یك ترازو قرار نخواهد گرفت.

شاهنامه تبارنامه ایرانیان و نامه فرهنگ ایران است و در آن به زیباترین و شیواترین شیوه، داستان ایران سروده شده است. از روزگار نخستین مرد ایرانی، كیومرث تا فروپاشی فرمانروایی ساسانی.

اتفاقاً شاهنامه، نامه شاهان نیست.

چرا دارم از خشم كاووس باك؟

چه كاووس پیشم، چه یك مشت خاك

بلكه نامه پهلوانان است. پادشاهی همواره در شاهنامه، در كنار پهلوان، رنگ باخته و بی فروغ است. پهلوانان نیز نهادینه می گردند و به عنوان نماد یك مجموعه پهلوان در نام شاهنامه پراكنده می شود. رستم پهلوانی است سراپا شگفتی، ویژگی هایی را كه در او سراغ می كنیم، هرگز در هیچ پهلوان شناخته تاریخی نمی توانیم یافت. زادن او، بالیدن او، اسب گزیدن او همه شگفت و بی پیشینه است. رستم نمادی اسطوره ای است، نه چهره تاریخی. رستم همه آن پهلوانان بی نام و نشان است. پهلوانان كه در گرد و غبار تاریخ گم شده اند، اما هیچیك از آنها به تنهایی نیست، هركدام از آنها بخشی از زور و بازوی خود و بخشی از سالیان زندگی خود را به رستم ارزانی داشته اند و رستم را از حالت یك قهرمان قابل لمس و پهلوان واقعی خارج می كنند و ابعاد اسطوره ای به آن می دهند.

پهلوانان اثیری ایران نیز در مراسم سال نو، لباس كهنه از تن بر می كندند، زره را نو و شمشیر را برق می زدند. كفش ها را از نو می دوختند و گرزها را دوباره باز می بستند و با خود عهد می كردند كه در روز نو، سال نو، كینه ها را بر اهریمن بیش كنند و بر دوستان كم نمایند. یادگاران را بزرگ گویند و از نیاكان راست بیان دارند.

تو از باستان یادگار منی

به تخت گیتی زنهار منی

نیاكان من پهلوانان بدند

پناه بزرگان و شاهان بدند

در سال نو حكایت و رمز زیستن پهلوانان همانگونه است كه مردم عادی. سلاحهای سنگین فرومی ریزند و آرام بر خانه محبت می كنند. روزگاران پس هم می آیند و می روند و پهلوانان دوره عوض می كنند و تاریخ تمام را می نگارد.

سپس پهلوانان دیگر می آیند، از شاهنامه بیرون می شوند و رنگ حقیقت می گیرند. این تاریخ پر از پهلوانانی است كه هركدام در مسیر ساخت این دیار از جان گذشته اند. از پوریای ولی تا جهان پهلوان تختی، در این میان حتی جوانمرد قصاب را هم داشته ایم و دوران نوین كه از دلم رسم تدوین یافته مسابقات المپیك پهلوانان امروزی بیرون آمدند و رسیده ایم به اسطوره های امروزی. تختی، حبیبی، جوادی، صنعتكاران، جوادی و شیرانی، دبیر، حیدری، رضایی و...



همچنین مشاهده کنید