چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تولدی دوباره


تولدی دوباره

شناسنامه ها سن و سال دقیق همه ما را نشان می دهند و یا, اگر مثل گذشته ها که پدرها سال و روز و ماه تولد بچه ها را در صفحه اول قرآن ها ثبت می کردند, پدر تو هم تاریخ دقیق تولد تو را داخل یکی از صفحات قرآن نوشته باشد دقیق تر از اطلاعات شناسنامه ات می فهمی که حتی در چه وقتی از روز به دنیا آمده ای

هیچ به سن و سال خودت فکر کرده‏ای ؟

راستی چند سال از عمر عزیزت می‏گذرد؟ پانزده؟ هفده؟ بیست و یک سال و یا بیشتر؟

شناسنامه‏ها سن و سال دقیق همه ما را نشان می‏دهند و یا، اگر مثل گذشته‏ها که پدرها سال و روز و ماه تولد بچه‏ها را در صفحه اول قرآن‏ها ثبت می‏کردند، پدر تو هم تاریخ دقیق تولد تو را داخل یکی از صفحات قرآن نوشته باشد دقیق‏تر از اطلاعات شناسنامه‏ات می‏فهمی که حتی در چه وقتی از روز به دنیا آمده‏ای .

مثلا صبح زود روز دوشنبه ... ساعت ۵/۴

اما اگر بپرسند که چه وقت‏بالغ شدی؟

فکر نمی‏کنم بتوانی با این دقت معلوم کنی . از کجا که هنوز به سن بلوغ نرسیده باشی و یا بر عکس چند سالی از آن گذشته باشد .

البته منظور من رسیدن به سن تکلیف نیست . چون همه دخترها و پسرها کم و بیش در یک سن معین مکلف می‏شوند نماز و روزه و سایر احکام دینی را بجا بیاورند .

شاید تعجب کنی اگر بگویم که برخی از ما آدمها تا سن ۶۰ سالگی هم به بلوغ نمی‏رسیم . شاید هم منکر این حرف من بشوی . همه ما مردم مثل رسیدن به سن تکلیف، در سال معینی به بلوغ و بیداری نمی‏رسیم . برخی در ۲۰ سالگی و برخی در پنجاه سالگی و برخی هیچگاه ...

مثل همان که قبلا برایت نوشته بودم که قلب همه آدمها در یک جا نیست . برخی قلب‏شان در شکم‏شان است . برخی دیگر در سر و حتی در جاهایی خیلی پایین‏تر . اما، تنها تعداد محدودی از انسان‏ها هستند که به درستی قلب‏شان درون سینه‏هاشان می‏تپد .

آن را که قلب‏اش در شکم‏اش جا گرفته می‏توانی با وعده‏ای خوراک چرب و شیرین به هر کاری واداری . و آنکه قلب‏اش در میان کله‏اش جا دارد با عدد و رقم و ... می‏توانی به دنبال خودت بکشی . چنانکه تعداد ضربان قلب برخی‏ها تنها ضربان شهوت و هوس‏شان را نشان می‏دهد . اما آنکه قلب‏اش درون سینه می‏تپد، با همه فرق می‏کند . او صاحب روح بلندی است که هیچیک از این خواسته‏های خرد و کوچک و حقیر او را به خودش مشغول نمی‏کند . ضربان قلب او قیمتی به سنگینی آسمان و زمین دارد و گاه از آن بالاتر قیمتی معادل بهشت و حتی قیمتی مثل خود خدا .

قصه سن و سال و بلوغ ما هم همینه . همانطور که نوشتم برخی‏ها تا سن ۵۰ یا ۶۰ سالگی هم بالغ نمی‏شوند . مثل بچه‏های کوچک و به سن تکلیف نرسیده دلخوش به اسباب بازی‏ها و تنقلات، روزگار می‏گذرانند . تنها نوع اسباب بازی آنها عوض می‏شود .

خانه شنی و ماشین کوکی و عروسک و توپ آنها بزرگ شده، به اندازه یک ماشین پژو و یا خانه‏ای به بزرگی یک آپارتمان و یا ویلا . به همه این اسباب و اثاثیه دلخوش و حتی خودش را هم نگهبان آنها قرار داده است . او هنوز به سن بلوغ نرسیده است . هنوز کم و زیاد یک آب نبات و شکلات، چه فرقی می‏کند کم و زیاد یک سلام و نگاه و کارت دعوت و امثال آنها صدایش را بالا می‏برد . اخم او را در می‏آورد و یا فریاد و هوارش را به گوش آسمان می‏رساند .

وقتی هنوز سؤال کردن آغاز نشده; بلوغ هم نرسیده . سؤال بزرگ در باره چیزهایی غیر از اسباب بازی‏های کوچک و بزرگ .

وقتی دردی به جان نیفتاده، بلوغ هم نرسیده، دردی که آمال را می‏بره، دردی از جنس درد علی (ع)، حسین (ع) و همه مردانی که هیچ اسباب بازیی آنها را سرگرم نکرد . حتی همه دنیا و حتی بهشت .

وقتی مقصدی دوردست فکر آدمی را مشغول نکرده، بلوغ هم نرسیده . مقصدی که فکر کردن در باره آن پشت‏بسیاری از مردان بزرگ را می‏لرزاند . مثل رسیدن به معرفتی بزرگ، رازی عظیم، و گرنه رسیدن به نان و آب و بدست آوردن یک مدرک دانشگاهی و ازدواج و زن و بچه دار شدن که مقصد مشترک همه ابنا بنی آدم است .

راستی چرا همیشه تعداد مردان و زنان بزرگ کم و انگشت‏شمار است و در مقابل آدم‏های عادی و معمولی که بزرگ‏شدن‏شان همان رشد طولی و عرضی آنهاست، مثل ریگ بیابان فراوانند؟

عکس‏های روی سنگ گورها تصویرهای هزارها آرزوی درهم شکسته‏اند . آرزوهای خرد و حقیر هزارها هزار مرد و زنی که تا به خودشان آمدند و قبل از آنکه به سن بلوغ برسند با شمشیر عزرائیل از دنیا رفتند و گورستان‏های بزرگی را پر کردند و بعد از چندی هم فراموش شدند . حتی از ذهن و زبان خانواده‏ها هم رفتند؟

راستی تو می‏توانی اسم و رسم پدر پدر پدرت را به یاد بیاوری؟

بسیاری از پدر پدر پدرها و مادر مادر مادرهای ما قبل از اینکه از دنیا بروند مرده بودند . در همان زمانی که بلوغ خودشان را درک نکرده بودند .

آدمی وقتی بلوغ خودش را درک نکرده باشد مرده! حتی اگر روزی ده کیلو برنج و نان و میوه و شیرینی را حرام کرده باشد . تنها آدم‏های بالغ‏اند که می‏مانند و استعداد ماندن دارند . بیخود نیست که امام علی (ع) فرموده: «بمیرید قبل از آنکه بمیرانندتان‏» !

وقتی آدمی در خودش، در آرزوی حقیر خودش نمرده، وقتی کودکی و خردسالی را پشت‏سر نگذاشته، استعداد ماندن پیدا نمی‏کند . سنایی غزنوی بیت‏شعر قشنگی داره می‏گوید:

به تیر عشق شو کشته که تا عمر ابد یابی

که از شمشیر بویحیی نشان ندهد کس از احیا

بویحیی، همان عزرائیل است . کسی که با شمشیر عزرائیل بمیرد حیات ماندگاری ندارد . زود از یادها می‏رود اما، کسی که عشقی بزرگ در دلش لانه کرده باشد، کسی که همه ذرات خواهش‏های حقیر و پست را از خودش بیرون کرده باشد، کسی که سؤالی بزرگ و دردی بزرگتر در دلش لانه کرده باشد . کسی که معنی بزرگ زندگی را درک کرده باشد .

کسی که کم و زیاد آب و نان جیغش را بالا نیاورده باشد، کسی که بتواند به راحتی آب خوردن دار و ندارش را به بهترین رفیق عالم هدیه کند، کسی که بتواند راحت پا روی خودش بگذارد و با خروج از پوستین خودش حق را جایگزین آن کند، به سن بلوغ رسیده . و این به معنی تولد دوباره من و توست .

تازه از آن وقت است که می‏شود گفت متولد شدیم . بعضی‏ها در ۵۰ سالگی متولد می‏شوند و بعضی‏ها هم قبل از اینکه متولد بشوند می‏میرند .

هر کس دو بار به دنیا می‏آید و دوبار می‏میرد .

وقتی از مادر به دنیا می‏آید و وقتی که بالغ می‏شود . وقتی در خود می‏میرد و وقتی که عزرائیل او را می‏برد .

شناسنامه من و تو تنها تاریخ تولد و مرگ معمولی و رسمی ما را نشان می‏دهد . اما تولد و مرگ دوم ؟

مردانی مثل علی (ع) اگر چه تا امروز بیش از هزار سال عمر کرده‏اند اما تا روز قیامت هم زنده‏اند . و ما ... ؟ تنها خدا می‏داند که زنده‏ایم یا مرده؟ به بلوغ رسیده‏ایم یا نه؟

کاش بتوانیم زودتر به سن بلوغ برسیم

کاش بشود تولد دو باره را تجربه کرد ... کاش!

سردبیر

موعود جوان ۱۹



همچنین مشاهده کنید