جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تیتوس بوركهارت Titus Burckhardt


تیتوس بوركهارت Titus Burckhardt

تیتوس بوركهارت یكی از بزرگ ترین محققان و اندیشمندان قرن بیستم در حوزه هایی مانند تفكر معنوی و سنتی, هنر مقدس و شناخت تمدن های بزرگ گذشته است

تیتوس بوركهارت یكی از بزرگ‌ترین محققان و اندیشمندان قرن بیستم در حوزه‌هایی مانند تفكر معنوی و سنتی، هنر مقدس و شناخت تمدن‌های بزرگ گذشته است. محققان بزرگی چون هیوستن اسمیت، سیدحسین نصر، مارتین لینگز، ویكتور دنر، سر جان تاونر و آن‌ماری شیمل با ستایش بسیار از مقام علمی و معنوی وی یاد كرده‌اند. نصر درباره او می‌نویسد: «بوركهات با آن حقیقتی كه درباره‌اش سخن می‌گفت و مطلب می‌نوشت، زندگی می‌كرد. نور خرد و هوش سرشاری كه از او ساطع می‌شد، به قلب متونی كه به تحقیق درباره آنها می‌پرداخت، نفوذ می‌كرد و معنای ژرف آنها را روشن می‌ساخت...»

تیتوس بوركهارت، محقق سوئیسی آلمانی، در سال ۱۹۰۸ در Florence زاده شد و در ۱۹۸۴ در لوزان از دنیا رفت. تیتوس بوركهارت، برادرزاده مورخ مشهور هنر یاكوب بوركهارت و پسر كارل بوركهارت، پیكرتراش بود. تیتوس بوركهارت و فریتیوف شوآن نخستین سال‌های مدرسه‌شان را حدود زمان جنگ جهانی اول در بازل - شهری كه درست در مرز میان سوئیس و فرانسه قرار دارد - با هم گذراندند. این، آغاز یك دوستی صمیمی میان دو اندیشمند و محقق نامور بود ...

دیدگاه متافیزیكی عمده بوركهارت، در كتاب مقدمه‌ای بر آموزه صوفیانه بیان شده است. بوركهارت در این اثر ماهیت نگرش معنوی و باطن‌گرایانه را تشریح می‌كند و به بررسی مبانی نظری باطن‌گرایی اسلامی یا تصوف می‌پردازد و در پایان، شرحی از «كیمیاگری معنوی» یا طریق مراقبه‌آمیزی كه به كمال مطلوب معنوی منتهی می‌شود، به دست می‌دهد. این اثر موقعیت و مقام علمی بوركهارت را به عنوان یكی از شارحان و مفسران پیشرو تعالیم مبتنی بر عقل شهودی و سلوك معنوی تثبیت كرد.

بوركهارت بخش بزرگی از نوشته‌هایش را به كیهان‌شناسی سنتی اختصاص داد و آن را «ندیم متافیزیك یا مابعدالطبیعه» می‌شمرد. نخستین مقاله‌ای كه در این باره به رشته تحریر درآورد «دیدگاه كیهان‌شناختی» نام داشت كه در سال ۱۹۴۸ به زبان فرانسه منتشر شد. موضوع دیگری كه با علاقه‌مندی او به كیهان‌شناسی ربط داشت صنعت‌گری و هنر سنتی بود. بوركهارت در ارزیابی معماری و شمایل‌نگاری سنتی و سایر هنرها و صنایع و روشنگری در مورد ابعاد معنوی آنها مهارت خاصی داشت.

كتاب مفصل بوركهارت در كیهان‌شناسی چنین عنوانی داشت:

▪ كیمیا:

علم كیهان، علم روح. او در این كتاب به شرح و بیان مفصل این قضیه می‌پردازد كه علم كیمیا كه بعدها شیمی از آن نشأت گرفت و تبدیل فلزات كم ارزش به طلا یكی از مقاصد اصلی آن بود، در حقیقت جلوه‌ای از «روانشناسی معنوی» و بیانگر تمنا و گرایش و كشش انسان به كمال مطلوب معنوی است، تبدیل مس وجود به كیمیای جان.

در حوزه هنر نیز مهم‌ترین كتاب بوركهارت هنر مقدس در شرق و غرب نام دارد كه در آن به بررسی موشكافانه هنرهای قدسی و دینی در هندوئیسم، بودیسم، تائوئیسم، مسیحیت و اسلام می‌پردازد.

بوركهارت در دهه‌های پنجاه و شصت عمرش مدیر هنری یك مركز انتشاراتی معتبر در لوزان و اولتن به نام Urs Graf Publishing House بود. فعالیت اصلی بوركهارت طی این دوره، تنظیم و چاپ مجموعه‌ای شایان توجه از دست‌نوشته‌ها و نسخ خطی قرون میانه به ویژه آثار مربوط به كتاب مقدس و سایر آثار مذهبی و هنری بود. كارهای او در این زمینه دیری نگذشت كه با استقبال متخصصان و نیز عامه مردم روبه‌رو شد. پاپ پیوس دوازدهم نیز حضوراً از او قدردانی كرد و كارهایش را ستود.

یكی دیگر از آثار شایان ذكر بوركهارت كتاب فاس، شهر اسلام (Fez, city of Islam) است كه در اواخر دهه ۱۹۵۰ به زبان آلمانی به چاپ رسید و ریشه در زمانی داشت كه در جوانی، در دهه ۱۹۳۰ چند سالی را در مغرب سپری كرد و در آنجا با چند تن از شخصیت‌های برجسته معنوی مغرب از نزدیك آشنا شد.

● برخی از آثار بوركهارت

▪ فرهنگ مغربی در اسپانیا، آینه خرد:

مقالاتی در باب علم سنتی و هنر مقدس، جهانشمولی هنر مقدس و نیز كتاب هنر اسلام(Art of Islam) كه آخرین كار عمده و اصلی او به حساب می‌آید. بوركهارت آثارش را به زبان‌های آلمانی و فرانسه نوشته است. او همچنین برخی از آثار حكما و عرفای مسلمان، از جمله فصوص‌الحكم ابن عربی و انسان كامل عبدالكریم جیلی را به فرانسه ترجمه كرد.

آنچه در پی می‌آید اشاره بسیار كوتاهی است به آثار تیتوس بوركهارت كه برپایه گزیده ای كه ویلیام استادارد از مجموعه آثار وی تهیه و تدوین كرد نوشته شده است:

The Essential Titus Burckhardt Reflections on Sacred Art, Faiths, and Civilizations, Edited by William Stoddart, Foreword by Seyyed Hossein Nasr, World Wisdom, ۲۰۰۳.

چگونه می توان تمدنهای شرقی و قرون میانه را شناخت: بوركهارت در كتاب فرهنگ مغربی در اسپانیا می نویسد كه برای فهم و شناخت عمیق یك فرهنگ باید به آن علاقه مند بود و به آن مهر ورزید و این تنها در صورتی میسر است كه به ارزشهای كلی و جاودانه ای كه در عمق آنها نهفته است توجه كنیم. «این ارزشها اساساً در همه فرهنگهای راستین _ یعنی فرهنگهایی كه نه تنها به نیازهای فیزیكی و جسمانی انسان بلكه به نیازهای معنوی او، كه بدون آنها زندگی هیچ معنا و هدفی نخواهد داشت، پاسخ می دهند - وجود دارد.»

بوركهارت تصریح می كند كه هیچ چیز به اندازه آثار هنری در یك فرهنگ ما را به آن فرهنگ نزدیك نمی كند. به دید بوركهارت آثار هنری نمایانگر «مركز» و كانون فرهنگها هستند. «این آثار هنری ممكن است عبارت باشند از یك تصویر و شمایل مقدس، یك معبد، یك نمازخانه، یك مسجد یا حتی یك قالی با یك طراحی ابتدایی. چنین آثاری بیانگر یك كیفیت یا عامل اساسی اند كه تحلیل های صرفاً تاریخی یا تحلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی قادر به درك و دریافت آنها نیست. از طریق ادبیات یك فرهنگ _ بویژه آن آثاری كه به حقایق ازلی و ابدی می پردازند _ نیز می توان بصیرت و نگرشی ژرف نسبت به آن فرهنگ پیدا كرد. اما این گونه آثار ماهیتاً عمیق و رمزی و نمادین هستند و برای خواننده معاصری كه از شروح و تفاسیر مفصل آنها بهره نمی برد نامعقول به نظر می رسند. از سوی دیگر، یك اثر هنری _ بدون هیچ تلاش ذهنی از سوی مخاطبان _ می تواند به طور بی واسطه و «به نحو وجودی» یك حقیقت عقلی خاص یا نگرشی معنوی را انتقال دهد و بدین وسیله به ما انواع بصیرت ها راجع به ماهیت فرهنگ موردنظر ببخشد.»

بوركهارت در ادامه این مطلب و به عنوان نكته ای منتقدانه چنین می نویسد: «از منظر عصر مضطرب و بیش از حد غوطه ور در اندیشه كنونی، انسانهای قرون وسطی غالباً خام اندیش و نابالغ و ناآشنا با هرگونه شك و بی یقینی روانشناختی به نظر می رسند و این ممكن است ما را به این اشتباه بیندازد كه گمان كنیم آنها كمتر از ما اهل فكر و تأمل بودند و بیش از ما به غرایزشان وابستگی داشتند. اما حقیقت این است كه اعمال آنها ملهم و متأثر از یك بینش و اندیشه بود، بینش و اندیشه ای مربوط به معنای روحانی زندگی _ به میزانی بسیار بیشتر از آنچه در مورد انسان معاصر صادق است و این دقیقاً به این سبب بود كه آنان برای حقیقتی جاودانی و لایزال زندگی می كردند و عشق و علاقه شان و نیروی خلاقه شان، در آن قدرت و غنا و پرمایگی ای كه در تولیدات و آثارشان می بینیم و تحسین می كنیم جلوه گر شده است. همان طور كه گفتیم آنان بیش از ما به آسمان و نیز به زمین نزدیكتر بودند.

در مورد انسان معاصر، به تعبیری كلی، وضعیت دقیقاً عكس این است: انگیزه های او عبارت است از عواطف و احساسات كه مجموعه ای از فعالیت های ذهنی _ روانی، نظریه ها و «ایدئولوژی ها» در خدمت آنها پا به عرصه فعالیت می گذارند. برای او، عواطف و هیجانات فردی و جمعی، عامل زیربنایی هستند و فعالیت ذهنی نیز در سطح قرار دارد. به عبارت دیگر (و با استفاده از تعبیری از فریتیوف شوآن)، نزد هنرمند سنتی، عنصر عین و واقعیت خارجی (obgect) است كه ارزش كار را تعیین می كند در حالی كه نزد اكثر هنرمندان مدرن عنصر ذهن یا واقعیت نفسانی (subject) این ارزش را تعیین می كند. برای شناختن انسان مدرن چه بسا مطالعه روانشناسی كافی باشد اما انسان قرون میانه را تنها در صورتی می توان به درستی شناخت كه شخص تصور و شناخت حقیقی از اهداف و الهامات والای او داشته باشد و درك كند كه چگونه و تا چه میزان، تصورات و اندیشه هایش به صورت نمادین و رمزی بیانگر حقیقت كلی و ازلی و جاودانه است.»

انتقاد از دیدگاههای تقلیل گرا و به تعبیر خود این اندیشمندان نقد و رد آرا و نظراتی كه فاقد بعد معنوی اند یا آن را انكار می كنند و همه چیز را به سطح پدیدارهای فیزیكی و طبیعی فرومی كاهند از ویژگی های فكری اندیشمندان سنت گرا از جمله تیتوس بوركهارت به شمار می رود، چیزی كه عمدتاً ناظر به جریان های «مدرن» است. بوركهارت در كتاب آینه خرد كه یكی از آثار مهم و پرآوازه اوست به بررسی مفصل كیهان شناسی سنتی و طرد و تخطئه آن در نزد برخی از جریان های مدرن غربی اشاره می كند. متن زیرین بیانگر گوشه ای از اندیشه های وی در این باب است: «هنرهای آزاد هفت گانه قرون وسطی دربردارنده فنون و رشته هایی هستند كه انسان مدرن در «علم» خواندن آنها تردید نمی كند رشته هایی مانند ریاضیات و نجوم و جدل (dialectic) و هندسه. این یكسان دانستن علم و هنر - در قرون وسطی گفته می شد كه «هر علم یك هنر است و هر هنر یك علم - كه كاملاً هماهنگ با ساختار جامع Trivium و Quadrivium است به روشنی نشان دهنده طبیعت بنیادین دیدگاه كیهان شناختی است.

[Trivium یا «بیان خرد» چنانكه بوركهارت در یكی از آثارش توضیح می دهد مشتمل بود بر گرامر (زبان) و جدل یا دیالكتیك (منطق) و فن سخنوری (Rhetoric).

▪ Quadrivium یا خرد نیز شامل این علوم و رشته ها می شد:

حساب (مربوط به عدد) و موسیقی (مربوط به زمان و هارمونی) و هندسه (مربوط به مكان و نسبت ها) و نجوم (مربوط به حركت و ریتم). اینها هفت Liberal arts مشهور قرون وسطی هستند]

وقتی مورخان مدرن به كیهان شناسی سنتی - چه از دنیای قدیم باشد و چه از شرق یا غرب قرون میانه - نظر می كنند عموماً آن را كوشش هایی كودكانه و خامدستانه برای توصیف و تبیین علل پدیده ها محسوب می كنند. آنان به این ترتیب در نگرش به چیزها مرتكب خطایی مشابه خطای آن كسانی می شوند كه - با یك نوع پیشداوری «طبیعی گرایانه» - آثار هنری قرون وسطی را بر طبق ملاك مشاهده «دقیق» طبیعت و نیز «هوشمندی» هنرمند مورد قضاوت و ارزیابی قرارمی دهند. [...] برای انسان مدرن هر علمی در معرض تردید قرار می گیرد اگر سطح امور واقع فیزیكی یا جسمانی و مادی را ترك گوید و صحت و اعتبارش را از كف می دهد اگر خودش را از آن قسم استدلال كه مبتنی بر یك نوع استمرار و تداوم شكل پذیر و تجسمی (plastic) است جدا كند. گویی كل عالم تنها بر پایه وجوه «مادی» یا كمّی تخیل انسان شكل گرفته است...»

بوركهارت در بخشی دیگر از كتاب آینه خرد در ارتباط با همین موضوع چنین می نویسد: «انسان باستان كه زمین را جزیره ای در احاطه آبها و دریاها می دید و گنبد آسمان را سقفی بر آن، و نیز انسان قرون وسطی كه به آسمانها و افلاك متحد المركز - كه از زمین در مركز آنها، تا فلك حدناپذیر روح الهی امتداد داشت - معتقد بود بی تردید در مورد موقعیت و روابط و نسبت های واقعی عالم محسوس اشتباه می كردند. اما از سوی دیگر، آنان كاملاً بر این نكته واقف بودند - و این بسیار اهمیت دارد - كه این عالم مادی و محسوس برابر با كل واقعیت نیست. آنان به این نكته علم داشتند كه عالم واقع در احاطه و سیطره واقعیتی قرار دارد كه هم عظیم تر و هم نامحسوس تر و پنهان تر است و اینكه این عالم نیز به نوبه خود، منطوی و محاط و مندرج در روح (The Spirit) است و دیگر اینكه عالم، مستقیم یا غیرمستقیم در همه ابعاد و امتدادهایش در برابر وجود نامتناهی (The Infinite) محو می گردد.

انسان مدرن می داند كه زمین كره ای است معلق در یك مغاك بی انتها كه در جریان یك حركت سرسام آور و پیچیده قرار دارد و می داند كه این حركت تحت سیطره سایر اجرام سماوی است اجرامی كه بسیار بزرگتر و عظیم تر از زمین هستند و درفاصله ای بسیار دور با آن قرار دارند. او می داند كه زمینی كه در آن زندگی می كند در قیاس با خورشید ذره غباری بیش نیست و اینكه خود خورشید هم ذره كوچكی است در میان سایر ستارگان فروزان و همه اینها در حركت و جنبش مدام اند. [...] انسان مدرن همچنین می داند كه خردترین ذرات و اتم ها نیروهایی در خود دارند كه اگر آزاد شوند می توانند زمین را در یك حریق و ویرانی تقریباً آنی فرو برند. همه اینها از «بی نهایت كوچك» تا «بی نهایت بزرگ» در منظر علم مدرن پدیده های با مكانیسم های فوق العاده پیچیده هستند كه كاركرد آنها صرفاً محصول نیروهای كور است.»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.