دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

دو دشمن دبستانی دو یار جهانی


روابط وسیع ترین جغرافیای ارضی گیتی و قدرتمندترین جغرافیای نظامی جهان, از هر زاویه ای كه نگریسته شود از منحصربه فردی خاصی برخوردار است دو كشوری كه در طول دوران جنگ سرد میلیاردها دلار را به منظور نابودی احتمالی هزینه كردند به شركایی كم نظیر تبدیل شده اند این همان تنیدگی انتخابی است كه نزدیك به دو سده قبل مولف برجسته فرانسوی آلكس دو توكویل آن را گریز ناپذیر و ارگانیك قلمداد ساخت روابط آمریكا و روسیه را در سه سطح مختلف می توان به ارزیابی نشست

سطح فردی: جورج دبلیوبوش كه به شدت متاثر از فرهنگ كابویی- انجیلی است، ولادیمیر پوتین رهبر تربیت شده در فرهنگ كمونیستی _ امنیتی شوروی سابق را فردی قابل اعتماد یافته است. با در نظر گرفتن این نكته كه كاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریكا متخصص مسائل روسیه است، روابط نزدیك و شخصی رهبران دو كشور از برجستگی فزاینده تری برخوردار می شود. هنر دو رهبر با وجود اینكه در چارچوب سیستم اعتقادی متفاوت عمل می كنند و به تفسیر وقایع می پردازند اما هر دو باور به این دارند كه جهان سرشار از ناامنی است. در دنیایی كه تمایز بین خیر و شر به وضوح قابل رویت است، توسل به قوه قهریه همچنان یكی از گزینه های برجسته است. حضور ولادیمیر پوتین در مراسم ختم رونالد ریگان كه وظیفه اخلاقی و تاریخی آمریكا را مبارزه با «امپراتوری شیطانی» خاستگاه كمونیسم قرار داده بود حكایت از این دارد كه رهبران دو كشور بیش از آن به واقعیت جهان توجه دارند كه احساسات را بر آن غلبه دهند. روابط شخصی رهبران دو كشور منجر به این شده است كه قدرت مانور فراوانی برای آنان ایجاد شود تا منافع دو كشور را در بسترهای به شدت بهره مند از اغماض فردی به بررسی بگیرند. از نقطه نظر روانی چنین فضایی به ضرورت ضریب بهره وری بهینه از فرصت های پیش آمده را برای تقویت روابط دو كشور افزایش می دهد.

سطح حكومتی: امروزه روسیه به هیچ روی شبیه كشور دوران استالین، برژنف و گورباچف كه وسیع و قدرتمند بود نیست. این كشور به شدت شبیه سرزمین دوران گورچاكف صدراعظم تزار الكساندر اول كه وسیع و ضعیف بود باید نگریسته شود. برعكس روسیه، به وضوح و شفافیت بسیط بر هر سیاستمدار روسی مشخص است كه آمریكا در اوج قدرت و اقتدار است. از شرق اروپا تا آسیای مركزی، از مرزهای غربی تا مرزهای جنوبی، روس ها به شكلی ملموس سیاست های دولت آمریكا را نظاره گر هستند. آمریكا كه به عنوان یك قدرت اروپایی تثبیت شده است حالا درصدد این است كه به عنوان یك قدرت آسیایی هم حضور خود را نهادینه سازد. آمریكا به عنوان رهبر سازمان پیمان آتلانتیك شمالی به دنبال مستقر ساختن این تشكیلات نظامی در غرب روسیه در تلاش برای استقرار این ساختار نظامی در مرزهای جنوبی این كشور است. با این وجود برخلاف دوران جنگ سرد، رهبران روسیه كمترین دغدغه و عكس العمل جدی را نشان داده اند. روسیه برخلاف گذشته نه چندان دور كه یك دید طولانی و محدود از تاریخ را به نمایش گذاشته بود، آمریكا را یك عامل ثبات بخش در دوسوی مرزهای جنوبی و غربی خود به تصویر كشیده است. دولت روسیه، ناتو به رهبری آمریكا را نمادی می یابد كه در مرزهای این كشور نظم و ثبات برقرار كرده است. از نقطه نظر روس ها، آمریكا با حضور خود در اروپا و در سطحی محدود تر در آسیای مركزی عامل ضروری برای جلوگیری از نضج گرفتن ملی گرایی به شكل سنتی آن است. آمریكا در نقش رهبری غرب، روسیه را از ترس همیشگی و تاریخی خود از غرب كه منجر به عدم حضور تزار و رهبران شوروی در حیات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی قاره شد رها ساخته است. امروزه برخلاف سده های متوالی گذشته دیگر توازن قوا در قاره اروپا مطرح نیست و ضرورتی برای توازن آمریكا احساس نمی شود. دولت روسیه برخلاف دوران گذشته در چارچوب معیار «گسل تهدید- توانمندی» به ارزیابی آمریكا نمی پردازد. آمریكا هرچند امروزه در تمامی حیطه ها توانمند تر از روسیه است، اما روسیه آن را برای خود خطر موجودیتی محسوب نمی كند، روس ها با توجه به ویژگی های ساختار حكومت در آمریكا، فرهنگ سیاسی حاكم بر این كشور و اهداف استراتژی كلان آمریكا در صحنه جهانی به این نتیجه رسیده اند كه آمریكا درصدد ایجاد امپراتوری در شكل سنتی آن نیست و آن را باید امپراتوری خوش خیم محسوب ساخت. دلیل حضور آمریكا در دوران جنگ سرد در اروپا در این راستا بود كه شوروی را از اروپای غربی دورنگه دارد و آلمان را تحت كنترل قرار دهد. امروزه روسیه خواهان حضور گسترده آمریكا در اروپا است تا فرصتی برای این باشد كه دغدغه های امنیتی محو شوند و انرژی كشور مصروف به توسعه سیاسی و اقتصادی شود.

سطح بین المللی: این منطق وزیر دفاع آمریكا كه ائتلاف ها شكل دهنده ماموریت ها نیستند بلكه این ماهیت ماموریت ها است كه ائتلاف ها را شكل می دهد، ضرورت فراوان برای نزدیكی روسیه و آمریكا ایجاد كرده است. ارزیابی دو كشور از ماهیت خطر در صحنه جهانی به شدت نزدیك به یكدیگر است كه منجر به همكاری استراتژیك دو كشور در صحنه بین الملل شده است. ولادیمیر پوتین حضور آمریكا در افغانستان را كه نزدیك به ده سال تلاش نیروهای نظامی شوروی برای اشاعه نفوذ در آن با شكست مواجه شده بود را با طیب خاطر پذیرفت.

دولتمردان آمریكایی مبارزه همه گیر و خشونت گسترده نظامیان روسیه را در از بین بردن گروه های چچنی تائید كرده اند و روس ها و آمریكاییان به این نتیجه رسیده اند كه در صحنه بین المللی با خطراتی مشابه روبه رو هستند و بدین روی ضروری است كه مبارزه با تروریسم و اشاعه سلاح های كشتارجمعی را در دستور كار خود قرار دهند. البته طبیعی است با توجه به جایگاه متفاوت آمریكا و روسیه و میزان خطری كه متوجه آنان است دو كشور به روش های متفاوت در راه تحقق هدف واحد متوسل شوند. بدین جهت باید طبیعی قلمداد شود كه دو كشور اختلاف در پیاده سازی سیاست ها را تجربه كنند و رقابت را در قلمروهای سیاسی _ اقتصادی ضروری بیابند. اما در سطح كلان دو كشور اجازه نخواهند داد كه موجودیت آنها با خطر مواجه شود و به همین روی برای تامین منافع مشترك و موجودیتی خود از قربانی كردن دیگر بازیگران ابا نخواهند داشت. منطق نظام بین الملل ایجاب می كند كه روسیه و آمریكا در كنار یكدیگر گام بردارند و در مسیر خود در جهت تامین منافع مشترك منافع كشورهای مخالف یكدیگر را وجه المصالحه قرار دهند.

دكتر حسین دهشیار