پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا

تاملی در رهیافت هنر گرافیك ایران


اگر نگوییم كه برای ایجاد ارتباط سریع, سهل و عمیق, ایجاد مفاهیم و علامات ضروری است قطعا باید به این نكته پی برده باشیم كه توانایی در ایجاز, یك اصل در خلاقیت های تصویری است

اگر نگوییم كه برای ایجاد ارتباط سریع، سهل و عمیق، ایجاد مفاهیم و علامات ضروری است. قطعا باید به این نكته پی برده باشیم كه توانایی در ایجاز، یك اصل در خلاقیت‏های تصویری است.خلاقیت در گستره تصویر، تنها در حوزه سینما، نقاشی، عكس و غایت آن در گرافیك صورت می‏پذیرد و آنچه در این خلاقیت و آفرینش، شاهد آنیم، برآیند شریانی است از دغدغه‏ها، رنج‏ها، اضطراب‏ها و شور و شوق‏های انسانی كه با هنرمند بوده‏اند و هستند و می‏آیند و مثل هاله‏ای او را احاطه می‏كنند.

بد نیست در فرصتی كه دو سالانه ششم گرافیك معاصر به وجود آورده به بررسی واقعیت گرافیك و نقش و تاثیر آن بر ایجاد مناسبات گوناگون جامعه امروز بپردازیم و سرفصل‏های زمینه بروز خلاقیت در گرافیك را نیز مروری تازه داشته باشیم. متاسفانه هنرمندانی گرافیست كه در موقعیتی عالی توان آن را داشته باشند كه با تبیین مناسبات صحیح در مراكز فرهنگی بوم و وسعت ضمیر اجتماعی ایران را در عرصه هنر گرافیك بازگشایی نمایند، انگشت‏شمارند قریب به اكثریت گرافیست‏های معاصر برای امكان دستیابی به تجربه‏های حرفه‏ای و تكنیك‏های لیتوگرافی حتی فرصت‏یك روزه را هم نداشته‏اند و متاسفانه به سبب در دسترس نبودن ابزار و عدم انتقال دانش‏های هنری و فن آوری‏های نوین، امروزه هنر گرافیك و صنعت لیتوگرافی كه با اجرای یك اثر هنری در گرافیك عجین شده است در چنبره روزمرگی و در مغاك واپسگرایی قرار دارد و چشم اندازی برای رهایی آن از این چالش زمانی نمی‏توان متصور شد. با نگاهی به مبانی برگزاری نمایشگاه‏های گرافیك در ایران و جهان می‏توان این انتظار قابل قبول را تحلیل و ارزیابی كرد كه این فرصت‏بوجود آمده شاید برآیند تمامیت جلوه‏های اجرایی دو سال فعالیت و ایجاد مناسبات اجتماعی را با یك فرصت، بازشناسی و در بوته نقد منصفانه و منطقی قرار داده و باید به مسیر و سمتی هدایت‏شود كه در سیر آن ایجاد ارتباط با ساخت ضمیر جامعه، نقش تاثیرگذار آن به وضوح ترسیم و تبیین گردد. در فرآیند پنج نمایشگاه گرافیك گذشته و صد البته در این نمایشگاه ششم، حاصل برآیند اندیشه و تفكر در تبلورهای گرافیكی كه در آموزه‏ها و گونه‏های متفاوت این هنر ارتباطی صورت فعل یافته‏اند قریب به اكثریت آنها و یا به جرات تمام باید گفت همه آنها، تلاش برای معاش است ولاغیر. از طرفی، اینكه چرا یك ابزار برنده و كارآمد تا این حد به سكون و زنگ زدگی و عبور از ماهیت‏حقیقی خود می‏رسد از منظر بررسی‏های جامعه شناسی در ایجاد هسته‏های فرهنگی امروز قابل بررسی، تامل و نقد و تحلیل است، چرا كه دو روند ایجاد مناسبات در شالوده ارتباط ضمیری جامعه امروز همواره در تبلور و خلاقیت‏های گرافیكی امروز در جامعه بروز و رشد می‏یابد. "برتولت‏برشت" اعتقادش آن است كه اگر در جامعه‏ای درام‏ها و صحنه‏های نمایش و تئاتر برخوردار از قدرت متن، تكنیك‏های ارائه فرم و ارائه مفاهیم متعالی زندگی بشری است اینها نمادی است از عمق ثبات در ساختارهای فرهنگی و پشتوانه‏های مناسباتی هر جامعه و در تضاد با آن یعنی، بیان لهو و هجو و هزل در نمایش و صحنه‏های تئاتر هر ملت، حكایت از لودگی و متزلزل و مذبذب بودن مبانی اجتماعی و فرهنگی هر جامعه است. این تعریف و این تصدیق، هرچند قولی است از "برشت" در ارزیابی‏های نقدگونه صحنه‏های تئاتر اما به همین عمق و اهمیت می‏توان آن را در حوزه گرافیك نیز بسط و تعمیم داد. حكومت‏ها و شكل امروزین اداره جوامع می‏تواند با پرداختن به عمق مسایل از طریق ایجاد ارتباط بصری و با ارائه فرم‏های اثرگذار مبانی فرهنگ جامعه، نگاه به گذشته، حفظ ارزش ها، بازخوانی ثبات معاصر، تبیین و ترسیم حركت‏های لازم به سوی نقطه‏های هدفمند و آرمانی در آینده، از طریق بكارگیری پتانسیل فهم چشمی مخاطب و جامعه بهره‏مند گردد و اگر این امر واقع شد، همسویی تفكر هنرمند، مخاطب و كارگزاران فرهنگ در تحركی چشم گیر به سمت هدفی غایی و مشترك حركت‏خواهد داشت. اما در ایران امروز و در آخرین گردهمایی آثار ارائه شده در موزه هنرهای معاصر در ارزیابی نه شتاب زده كه در یك ارزیابی منصفانه و بازبینی‏های روشنگرانه، آنچه به سینه دیوارهای این مركز هنری به زیور فرم و شكل در ارائه‏ای نو، معرفی شده اند، تلاشی است تا خلاقیت‏ها در تثبیت پایه‏های اندیشه "حاكمیت‏سرمایه" و ایجاد مناسبات اجتماعی، براساس "معیار ارزشها فقط پول" نظرها را معطوف دارد. این امر یعنی تابع متغیر بودن ارائه‏های فرمی و اجراهای فرهنگی در شكل و جلوه‏های حرفه‏ای و شغلی نه تنها عاری از ارائه‏های هنری به مفهوم حقیقی و بروز صورت عاطفه‏ای آن است كه به نوع ماده ظهور كرده است و به همین استناد می‏توان گفت: " معنای یك اثر تصویری چیزی خارج از خود اثر هنری و صورت آن واقع شده است" یا به عبارتی، هنر، خلاقیت، اندیشه، تفكر و فرهنگ هركدام به نوع خودشان، مشتق و یا تابع متغیری از روابط و حاكمیت‏های نامناسب حاكمیت‏سرمایه قرار گرفته‏اند. اصل ارائه فرمت‏های بسته بندی كالا، اصل جذب بازارهای جهانی، اصل ایجاد رقابت در توان‏های تولیدی، همه از ضرورت‏های ارائه فرم در بسته‏بندی و ایجاد حظ بصر كه از خلاقیت‏های گرافیكی منشاپذیر است، صورت و الهام و عمل می‏پذیرد. اما این در حالی است كه روابط تولید و ایجاد بنیه‏های صنایع داخلی و ترویج رقابت‏بیشتر در تولید یك امر نهادی و تولیدها داخلی باشد. اما، حال و در صورت اكنون تثبیت روحیه مصرف‏گرایی و ایجاد جاذبه رقابت در بعد مصرف‏زدگی نباید در قالب‏های فرهنگی مناسبات اجتماعی و ارائه‏های گرافیك و فرمت كالاهای تجاری در جامعه صورت پذیرد. زیرا اصل وابستگی و مصرف زدگی و انسان مصرفی بودن را تثبیت می‏كند و مروج آن است. از طرفی، اگر حوزه‏های فرهنگی و مراكز ساختار ضمیری اجتماع و گلوگاه‏های ارتباطی برای ساختارهای تربیتی، روحی، انسانی، اجتماعی، فرهنگی و آرمانی فضایی را در مجموعه فعالیتهای اجتماعی، برای ایجاد ارتباط از طریق درك شهودی و تصویری ارائه نمایند، یعنی آنكه، توان تفكری و قدرت خلاقیت گرافیكی و گرافیست‏های معاصر در سمت و سوی سفارش‏های فرهنگی و با ارائه فرم‏های نه استحاله شده كه نواندیشانه در ایجاد نوعی خط اندیشه‏ای در احاطه ارزش‏ها صورت پذیرد، دیگر هنرمند گرافیست در خدمت صاحب سرمایه و ایجاد مناسبات در بوجود آوردن زمینه فرهنگ حاكمیت‏سرمایه قلم و قدم نخواهد زد. و از این روست كه بوجود آوردن اندیشه‏های خلاقه در جهت‏سامان بخشی به ضمیر و نهاد جامعه كنونی در حوزه اختیار صاحبان امكانی است كه نقش اجماعی آنها از طریق موفقیت و جایگاه اجتماعی آنها ترسیم شده است و این ارتباط احیاگر شكل مادی حضور اثر فرهنگی می‏شود و این دیگر عواطف نیست كه استحاله شده باشد و دیگر عاطفه هم نیست‏بلكه ماده است و "شیئ" شده است و همچون آبی است كه بخار می‏شود اما دیگر آب نیست، اما تمام خواص آب را در خود حفظ دارد و كار گرافیك رسوب اندیشه‏ای به ضمیر آحاد جامعه خواهد داشت. آنچه در ششمین نمایشگاه گرافیك عرضه شد، همه نوع اعتراض است‏بر هنرمند و همه نوع اعتراض است‏به دستگاه‏های ایجاد ارتباطهای فرهنگی و "تن زدن" است و شماتت در برابر آنچه كه نمی‏بایست واقع می‏شد و شده است. و به تمامی "نفی است" و انكار و باید خلق شود بگونه دیگری و نه ازاین فرم. هر نگاه حاذق بر تك تك آثار، خود كشف و شهودی دیگر می‏طلبد و بر آنكه خیره می‏شوی می‏خواهی كه دوباره آفریده شود تا حقی از مطلب كه ناگفته مانده است ادا شود. خوب نبود كه ششمین نمایشگاه گرافیك در نگاه مخاطب این گونه زاده می‏شد باید خود دوباره بیافرینیم، كه اگر جز این بود، هنر زمان بود. پس اگر ابزار فرهنگی نبود ابزار حاكمیت‏سرمایه در پی كسب و فایده است، چنانكه اثر هنری در پی مخاطب است. گرافیك اكنون از دو منظر تحلیلی بر چگونگی روند تفكر موجود در گرافیك معاصر ایران بدون تردید، از دیرینه‏های تاریخ، و از زمان ادراك بشر از بستر خویش، بحث ارتباط با مخاطب و ضرورت شناخت و نیاز به ارتباط هنرهای اولیه تعریف انسان از خویشتن خویش بوده است و همچنان سعی و تلاش در بیان و بروز اعماق و درون خویش، همچون یك نیاز اساسی و تاثیرگذار در تعریف و ماهیت وجودی آحاد و اجتماعات به حساب آمده است. یكی از پرسابقه‏ترین و درخشان‏ترین زمینه‏های آئینی و ارتباطی افراد، آحاد و اجتماعات با یكدیگر پایه گذاری نمایش‏های آئینی است كه تا امروز در جستجوی پیشینه تاریخی آن كه بنگریم قریب به پنج هزار سال سابقه حیات در تاریخ هنری اقوام و ملل جهان دارد كه این مبدا تاریخی قبل از میلاد می‏باشد، این بعد تاریخی، اهمیت نمایش و تاثیرپذیری مخاطب از طریق بصر و دید را می‏گوید و حتی قبل از كلام است، این پیشینه با "گیلگمش" آغاز می‏شود كه بیان اسطوره‏ای یك حقیقت است و با پرتوهایی دیگر از این حقیقت‏شناسی در یونان باستان به "هومر" و " اریستومان" كه در سیر تاریخی زندگی بشر همواره بیان‏های نمادین عاطفه و احساس را دستمایه انتقال اندیشه از طریق نمایش به مخاطب داشته‏اند، شكل رسمی‏تر و مؤثرتری می‏پذیرد، در تاریخ حیات شیعه و در ادوار تاریخ گذشته جهان اسلام و گستره‏های آئینی شیعه، این احساس نیاز به بیانگری شناخت‏حقیقت طلب با ظهور و وقوع حادثه عظیم تاریخی عاشورا در حقیقت، در قالبی بزرگ به وقوع پیوست و تاثیرپذیری اندیشمندان، هنرمندان، متفكران و روایت گران اسطوره‏های حقیقت‏خواهی و حقیقت طلبی در دفاع از این مقطع تاریخی و پاسداشت‏های اسطوره‏ای آن را به گونه و تمایزهای هنری خلق كردند و آفریدند و این مبنا باشد برای آن كه آنچه را در حقیقت واقع شده است در منظر اندیشه نه به تحلیل كه به تاثیرپذیری عظمتش سخن به قالب هنر آید و نیاز به ارتباط در جنبه تصویر و استمرار بیان واقع گرایانه حقیقت‏های تاریخی است و آنگاه كه هنرمند برخویشتن خویش می‏نگرد و آگاهانه روایتی از حقیقت‏حق خواهان را برای آینده به تاریخ می‏سپارد، رسالت‏شهادت در منظر تاریخ كه مفهوم هنر نام می‏گیرد، تضادی فراتر از هستی می‏یابد و این چنین است كه در دهلیزهای عمیق احساس انسان متعالی مخلوق اثر هنری او، روایت گفتن از ضمیر هنری خویش است و راه را بر پاسداری از حقیقت می‏نماید. در غرب بعد از رنسانس، ارتباط بعنوان یكی از مؤثرترین و كارآمدترین ابزار تاثیرگذاری و تاثیرپذیری و شناخت مخاطب و ایجاد سلیقه برای فرد و جوامع شناخته شد و بر آن شدند تا نحوه‏های ارتباط با مخاطب را شكلی آكادمیك، سمبلیك و قابل عرضه به میدان‏های اجتماعی و عرصه‏های ساخت اندیشه وارد نمایند تا از قدرت و پتانسیل چنین جوهری وجودی فرد در فرم كلاسیك هنر برداشت‏های تعیین شده داشته باشند، تاثیرپذیری مخاطب و هنرمند از خود، اجتماع، هستی، حیات و آینده و، تجارت و كالا، اقتصاد، مناسبات، شناخت منافع، منزلت تاریخی تعریف‏هایی شد كه هریك در قالب و موضوع معین ترسیم شد و دامنه آن نیز به حال و آینده موقعیت‏خاص پذیرفت اما این قدرت اندیشه‏ای هرگز نتوانست از چنبره و چالش‏های سیطره حاكمیت‏سرمایه و تثبیت " فقط پول معیار ارزش هاست" ، فراتر رود و چه بسا آثار سؤ و شومی نیز بر تاریخ و هویت فرهنگی ملل بر جای گذاشت. بحث‏حاكمیت‏های اقتصادی و شناخت انسانی و بوجود آوردن سلایق ویژه فرد و تاثیر آنها در جوامع بشریت رشدی بود كه از تبعات به خدمت گیری توان هنر ارتباط، یعنی روابط تصویری و یا به عبارتی بحث تبلیغ كه واژه صحیح آن را در این مصادیق می‏توان: "تحمیق جوامع و مخاطب" به كار برد اتفاق افتاد. حاكمیت‏سرمایه - همچنان كه تاكنون - قادر و موفق نبوده است كه تمامی توان هنرهای دیگر را زیر سیطره و سلطه حاكمیت‏خود قرار دهد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.