دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

از شما کریم تر کیست


از شما کریم تر کیست

امروز, نیمه ماه مبارک رمضان سالروز ولادت اقیانوس کرم و سپهر زیبایی, حضرت امام حسن مجتبی ع است

امام مجتبی (ع) پانزدهم رمضان سال دوم و به نقلی سوم هجرت در شهر مدینه متولد شدند. نام زیبای «حسن» برای اولین بار برای آن حضرت توسط خدای سبحان به طور مستقیم انتخاب شد و به وسیله جبرییل امین به پیامبر اکرم ابلاغ گردید.(۱) روایت شده، چهره منورش سرخ و سفید و دیدگانش درشت و بسیار مشکی بود، موهای آن حضرت مجعد و بنابر نقل مادر گرامی ایشان حضرت فاطمه زهرا(ع) از نظر شکل و شمایل کاملاً شبیه پیامبر(ص) بود. امام حسن(ع) بشدت مورد علاقه و لطف خاص جد بزرگوارشان، پیامبر اکرم(ص) بودند به گونه‌ای که حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: رسول‌الله (ص) به خانه ما مشرف شد، دست حسن را گرفت و او را به سینه خویش چسبانید و فرمود «بأبی انت و امی من احبنی فیحب هذا»(۲) پدر و مادرم فدای تو باد هرکس مرا دوست بدارد پس این حسن را نیز دوست بدارد. و در زمان دیگر فرمود: حسن فرزند و میوه دل من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است.(۳)

امام صادق(ع) درخصوص شخصیت امام مجتبی(ع) می‌فرمایند: آن حضرت عابدترین مردمان زمان خویش و با فضیلت‌ترینشان بود؛ هرگاه به سفر حج می‌رفت با پای پیاده و گاهی با پای برهنه راه می‌پیمود؛ چون به یاد مرگ و قبر و زنده شدن اموات و گذشتن از صراط می‌افتاد اشک می‌ریخت و چون به یاد عرضه اعمال به حق تعالی می‌افتاد ناله می‌زد و مدهوش می‌شد. زمانی که به نماز می‌ایستاد بندهای بدنش می‌لرزید به جهت آن‌که خود را در مقابل پروردگار خویش می‌دید.(۴)

مرحوم طبرسی در کتاب «اعلام الوری» می‌نویسد: پس از رسول خدا هیچکس در شرف و عزت به رتبه حسن بن علی نرسید، گاهی امام در خانه خود را می‌گشود و در آستانه آن قرار می‌گرفت، هرکس از آنجا عبور می‌کرد به جهت جلالت و عظمت آن بزرگوار می‌ایستاد و به جمال دلربایش نظاره می‌کرد و محو و مات صورت نورانی آن امام می‌شد، تا این‌که راه بسته می‌شد... .(۵)

در عظمت شخصیت آن امام همام همین بس، پیامبر درباره ایشان فرمود:«لو کان العقل رجلاً لکان الحسن» اگر قرار بود خداوند عقل را به صورت انسانی خلق کند، همانا آن را به سیمای فرزندم حسن خلق می‌نمود و در نقلی دیگر فرمودند «اللهم سلم به و سلم منه».(۶)

حیات نورانی آن حضرت به چهار دوره متفاوت تقسیم می‌شود: دوره ابتدایی که مربوط به دوران زندگانی امام حسن در زمان حیات مبارک پیامبر اکرم(ص) بود. در این دوران امام در سنین خردسالی و کودکی بودند و شاید مهمترین رخداد این دوران همان مسئله بزرگ مباهله با مسیحیان بود که آیه ۶۱ سوره آل عمران در تأیید آن شرف نزول یافت. حضرت زهرا می‌فرمایند: فرزندم حسن با این‌که خردسال بود در نماز و سخنرانی‌های پدرم پیامبر شرکت می‌کرد و خطبه‌های پیامبر را حفظ می‌کرد و به خانه می‌آمد و برای من بدون هیچ کم و کاستی بیان می‌نمود.(۷)دوره دوم زندگانی مبارک آن امام همام در دوران بعد از رحلت پیامبر بود که همراه پدر گرامی خود گذشت که طولانی‌ترین دوره مهم حیات مبارک‌شان است.در این مدت ۳۰ ساله حوادث عظیمی مانند حمله به خانه مادرشان که منجر به شهادت جانسوز مادر گردید، غصب حق خلافت پدر و صبر طاقت‌فرسای پدر و در نهایت، دوران خلافت و مظلومیت پدر و حوادث مقارن آن که اتفاق افتاد.دوره سوم از زمان شهادت امیرالمؤمنین آغاز شد. بعد از شهادت پدر، مردم سست عهد و بنیاد کوفه به سمت امام حسن آمدند و با حضرت بیعت خلافت بستند.

اما به سرعت برق درهم و دینار معاویه کورترشان ساخت و آنان که در ناجوانمردی و خیانت‌پیشگی، زبانزد تاریخ هستند، عهد خود را با حضرت شکستند و حضرت را تنها گذاردند و در بی‌شرمی خود تا آنجا پیش رفتند که حتی حاضر شده بودند حضرت را دستگیر و به عنوان اسیر به معاویه تحویل دهند. امام حسن در خطبه‌ای به مردم چنین فرمود: بدانید که معاویه ما را به امری فرا خوانده که در آن نه عزت است و نه انصاف. حال اگر شما برای مجاهده و شهادت آماده‌اید صلح را نپذیرم و اگر دنیا را برگزیده‌اید، با پیشنهادش موافقت نمایم و مردم فریاد زدند دنیا! دنیا! دنیا!(۸)

سبط ابن جوزی، از بزرگان اهل سنت می‌نویسد: امام حسن (ع) به جهت حفظ دنیای خود با معاویه صلح نکرد. بلکه انگیزه او برای صلح این بود که دید مردم عراق با او همراهی ندارند و بر حضرتش نیرنگ خواهند زد و بیم آن می‌رفت که امام را دستگیر کرده و به معاویه تسلیم کنند.

در غربت و مظلومیت آن حضرت همین بس که پدرزن آن حضرت «اشعث بن قیس» به همراه پسرش محمد بن اشعث (برادرزن امام حسن که بعداً قاتل مسلم بن عقیل شد) سه بار نقشه قتل و ترور آن حضرت را طراحی و اجرا کرد و البته نافرجام ماند و حتی این دو خبیث به دزدی و غارت اموال داماد خود پرداختند و البته همه خوب می‌دانیم بالاخره دختر اشعث یعنی جعده،‌همسر امام حسن، آب زهرآلود را به شوهر نوشانید و...

دوره چهارم، دوران پس از صلح است است که حضرت ۱۰ سال به دور از مناقشات حکومت ظاهری بر مردم، به تربیت شیعیان خود پرداخت و مردم، ذلت ستم معاویه را روز به روز تحمل می‌کردند و به حضرت پیشنهاد قیام می‌دادند ولی امام می‌فرمود ما به عهد خود وفاداریم و خیانت نمی‌کنیم!در دوران پس از صلح حضرت در ابعاد و اضلاع مختلف به هدایت و تربیت مردم پرداخت که نمونه‌هایی از آن را در ذیل می‌خوانیم:در نقلی آمده که آن حضرت در موقع عبادت بهترین لباس را بر تن می‌کرد و می‌فرمود: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.(۹) آنگاه که به در مسجد می‌رسیدند، رو به آسمان کرده و عرضه می‌داشتند خدایا میهمان آمده! ای محسن! از گناه ما درگذر و به حرمت زیبایی‌هایی که در نزد توست از زشتی رفتار ما چشم‌پوش و با این رفتار به مردم اهمیت عبادت و توجه به حقیقت حفظ حرمت معبود را تعلیم می‌دادند.

در استفاده از نعمات دنیا فرمود: این‌که پیامبر فرمود دنیا زندان مؤمن است؛ در مقابل نعمات آخرت زندان است نه این‌که خود را از نعمات دنیا محروم کنید و زندانی نمایید و با این کلام فرهنگ درست مصرف نمودن را به مردم آموزش داد. (۱۰)

مردی به آن حضرت عرضه داشت: دختری دارم، به نظر مبارک شما صفات ارزشمند یک خواستگار چیست و من او را به عقد چه کسی درآورم؟ امام فرمودند: با کسی که متقی و با‌ایمان باشد، زیرا که اگر او را دوست بدارد، مورد احترامش قرار می‌دهد و اگر دشمنش بدارد، به وی ستم نمی‌کند.

در سفری به سوی مکه، کاروان حاجیان در محلی اطراق کردند. در آنجا یک درخت نخل خشکیده‌ای بود. یکی از حاجیان گفت: ای کاش این درخت سبز بود و خرما داشت! ناگهان حضرت دست خود را بالا برد و لب‌های مبارکشان حرکت می‌کرد که دفعتاً همگان دیدند درخت سبز شد و خرما داد! فریاد تکبیر برخاست و همه گفتند معجزه! امام حسن فرمود معجزه نبود بلکه خدای سبحان دعای بنده خود را مستجاب کرد(۱۱) و با این حرکت و این تذکر به همگان درس داد اگر برای خدای سبحان بنده باشید، آنچه در نظرتان آرزوی محال و ناممکن آید، به‌راحتی دریافت می‌کنید. در باب ایثار و انفاق و تعلیم آن به مردم، حضرت یک معلم بی‌نظیر بود تا آنجا که مردم مدینه و مکه به آن حضرت لقب کریم اهل‌البیت دادند.

مقام معظم رهبری در کتاب صلح امام حسن نقل می‌کنند: امام حسن سه بار در دوران زندگی تمام اموال خود را بین خود و خدا تقسیم کرد و آن را به فقرا بخشید، حتی یک‌بار دو نعلین ماند، یکی را پوشید و دیگری را در راه خدا انفاق نمود.در باب جود و کرم امام مجتبی فرمودند: «کمال الجود بذل الموجود» کمال بخشش آن است که آنچه داری را ایثار کنی (و خسیس نباشی).

وقتی غلام یهودی حضرت غذای خود را با سگی نصف کرد، حضرت در برابر این عمل نیک غلامش او را آزاد کرد و باغ خود را به او بخشید و به همه جهانیان درس هدیه دادن و تشویق کردن و کرم و سخاوت و... را تعلیم داد.

آوازه کرم و جود آن حضرت تا آن حد عالمگیر شده بود که حتی پادشاه چین برای رفع بلا از دخترش پیکی را به مدینه فرستاد تا از حضرت طلب درمان و رفع بلا کند و امام حسن دعا کرد و دختر شفا یافت.(۱۲)

در تعلیم تواضع فردی تمام بودند به حدی که یک روز چند فقیر که روی زمین نشسته بودند و می‌خوردند، حضرت را به سفره ساده خود دعوت کردند، حضرت بلادرنگ بر روی خاک نشستند و با آنان همسفره شدند و چنین درس فروتنی و غرورگریزی را تدریس فرمودند.

پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است.