سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تفسیر قرآن, چشیدن از دریای بیکران معارف وحیانی


تفسیر قرآن, چشیدن از دریای بیکران معارف وحیانی

هیچ تفسیری از قرآن آخرین آن نبوده و هنوز تفاسیر متعددی از قرآن صورت می گیرد و این خبر از آن می دهد که جریان زندگی دینی تداوم دارد و ضرورت فهم و کاربرد عمیق تر اصلی ترین کتاب اسلامی تفسیرهای جدید را اقتضا می کند

هیچ تفسیری از قرآن آخرین آن نبوده و هنوز تفاسیر متعددی از قرآن صورت می‌گیرد و این خبر از آن می‌دهد که جریان زندگی دینی تداوم دارد و ضرورت فهم و کاربرد عمیق‌تر اصلی‌ترین کتاب اسلامی تفسیرهای جدید را اقتضا می‌کند.

هرچند برخی مسلمانان با هر تفسیری از متن مقدس مخالف بوده اند، اما بسیاری از مسلمانان از مکاتب مختلف به قرآن پرداخته اند تا شاید بتوانند معانی عالیه مندرج در آن را شرح دهند. اولین تفسیر منتسب به سعید ابن جبیر (متوفی ۹۴ یا ۹۵ هجری قمری) است، اما برخی خود پیامبر را اولین مفسر قرآن عنوان کرده اند.

آیات متعددی در قرآن یکی از وظایف پیامبر را تبیین این کتاب ذکر کرده و از این رو اولین مفسر، نبی مکرم اسلام بود و پس از ایشان امامان معصوم(س) نیز به تفسیر پرداخته اند. حضرت امیر در همین خصوص می فرمایند این قرآن خطی است مکتوب که و نیاز به ترجمان و مفسر دارد و تنها رادمردان هستند که می توانند سخنگوی آن باشند.

در ابتدای نزول، اما پیامبر محل سوال صحابه بود. پس از پیامبر اکرم و ائمه(س) این دانشمندان بودند که به تفسیر آیات قرآن پرداختند. اشعریان در تاریخ اسلام معتقد بودند قرآن نیاز به تفسیر ندارد. این دسته درخصوص برخی آیات مانند آیه ای که عنوان می کند «خداوند بر عرش ایستاده است» بر آن بودند هر گونه سوال به معنای بدعت خواهد بود و باید به معنای ظاهری الفاظ کفایت کرد.

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، تفسیر را بیان معانی آیات، کشف مقاصد و مدالیل و مفاهیم آنها دانسته و روش تفسیر خود را تفسیر قرآن به وسیله قرآن نامیده است. تفسیر به نظر ایشان برداشتن پرده ابهام و نشان دادن معنای باطنی و درونی الفاظی است که در نگاه اول به دست نمی آید. از این رو اکتفا به معنای ظاهری آیات را تفسیر نمی نامند. برخی با این نظریه مخالفت کرده و برخی آن را پذیرفته اند، اما آنچه در این میان مورد مناقشه قرار نگرفته است، نفس تفسیر است. آنچه علامه کاملا می پذیرد تفسیر امامان بزرگوار شیعه است و آنچه رد می کند، تفاسیری است که در آن مفاهیم عرفانی، فلسفی یا کلامی در تفسیر غالب است.

باری مهم تر از روش تفسیر، این خود تفسیر است که همواره تداوم داشته است. تفسیر را به معنای واضح و آشکار ساختن معنی سخن دانسته اند. معانی دیگر تفسیر را می توان پدیدار کردن، هویدا کردن، گزارش، بیان، شرح و تشریح معنی و لفظ یک متن دانست. آنچه در تفسیر روی می دهد، بیانی است که برای فهم بهتر یک متن صورت می گیرد. هر چند مسلمانان می توانند از نور آیات قرآن بهره مند شوند، اما عربی بودن زبان قرآن و نیز بهره مندی آن از صنایع بلاغی و ادبیاتی در حد کمال باعث می شود مخاطب برای استفاده بیشتر از قرآن به تفسیر نیازمند شود.

از این رو آنچه می ماند، متن و آنچه نو به نو می شود، تفسیر است. تعدد تفاسیر در قرون متمادی اسلامی نشان دهنده نیاز همیشگی است. مسلمانان در رجوع به قرآن به عنوان کتاب مقدس و محور زندگی خویش نیازمند فهم دوباره بوده اند. پرسش ها و شبهاتی که بعضا به وجود می آمد، مسلمانان را بر آن می داشت دوباره قرآن را تفسیر کنند.

تفاوت و تعدد تفاسیر در خلال سالیان سال بیانگر آن است که برخلاف متن اصلی این دسته از متون آخرین و بهترین در نوع خود قلمداد نشده اند و مفسر جدید احساس کرده است می توان باز تفسیری جدید ارائه کرد. ایشان کوشیده اند زوایای جدیدی در متن اصلی بیابند، هر چند نخستین شرط ارزیابی هر تفسیر امانت به خود متن باشد، نیاز به درک روشن از قرآن در هر عصر مطرح است و عالمان دین کوشیده اند این نیاز را برطرف سازند. بدون تفسیر ما تنها متن اصلی قرآن را خواهیم داشت که بدون معنای لغات، شان نزول و ارتباط آیات با یکدیگر بهره مندی عمیقی به دست نخواهد داد. امروزه مغرضان نیز به دنبال بیان شبهاتی درخصوص قرآن هستند و آیات نور را در خیال واهی خود به چالش کشیده اند. ایشان تنها متن قرآن را مدنظر گرفته و تفاسیر را ملاحظه نکرده اند. قابلیت تفسیر مدام قرآن و تائید آن در سنت مسلمانان، ایشان را بر آن داشته با این سلاح از حریم دین کامل خویش دفاع کنند.

قرآن، کتاب زندگی است و متون آسمانی دارای مضامین و معانی عمیقی است که جهان بینی دیندار را ترسیم می کند. این مضامین براحتی بیان نشده است و بیان آن در هر زمان نیازمند ترجمانی جدید از معنای این جهان بینی است. از این رو نمی توان به متن اکتفا کرد و خود متن به عنوان منبعی است که باید با تخصص های مختلف دینی تفسیر شود. این کتاب، خود زبان خاصی دارد که بدون تخصص به آن نمی توان درک کاملی از آن داشت.

قرآن به دنبال تاثیر گذاری در درونی ترین ابعاد حیات بشر بوده است و طبعا باید مورد مراجعه گسترده باشد. استفاده مکرر از یک متن اهمیت و موارد مراجعه به آن را بالا می برد؛ بخصوص آن که تنها یک نسخه از چنین متنی وجود داشته باشد. ما باید در هر چیزی که مورد استفاده مختلف قرار می گیرد نحوه به کارگیری را نیز بدانیم. با توجه به وحدت معنا قرآن و نیز کلیت وحدانی این کتاب مقدس از یک سو و موارد متفاوت رجوع مومنان از سوی دیگر ضروری می سازد که ارتباطات میان این معانی واحد و موارد متفاوت بیان شود. علاوه بر این، اگر در نظر بگیریم مواردی که به خاطر آن به قرآن رجوع می کنیم در طول زمان دچار دگرگونی می شود ضرورت به روزشدن تفاسیر نیز اثبات خواهد شد.

تفاسیر در حکم ترجمه معنایی قرآن است. اگر ما در ترجمه متن را از زبان اصلی به زبانی دیگر بر می گردانیم، در تفسیر نیز می کوشیم معانی را به معانی قابل حصول تر و متناسب با مخاطب خاص بدل کنیم. اکنون سال ها از نزول آیات وحی گذشته است و انسان رودرروی برهوتی از تنهایی است. فناوری، انسان را در بر گرفته و ماده به تنها محور حرکت بشری بدل شده است. قرآن انسان را با متنی از سنخی دیگر روبه رو می کند. متنی که روح آن توحید است. جهان بینی دینی مندرج در قرآن نگاه انسان به خویش را تغییر می دهد و بهره مندی بهتر از قرآن نیازمند تفسیری متناسب با مسائل انسان امروز است.

میثم قهوه چیان