پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

پیمان معادی در انتظار یک اتفاق بزرگ


پیمان معادی در انتظار یک اتفاق بزرگ

با پیمان معادی که مطمئن است «جدایی» اسکار می برد

مگر می‌شود یک بازیگر شرایط ستاره شدن را داشته باشد اما این اتفاق را دوست نداشته باشد؟! سخت نیست که از بسیاری از فستیوال‌های بزرگ و معتبر جهان برای‌مان دعوتنامه، بلیت پرواز و اقامت در بهترین هتل‌های جهان (آن هم در کنار ستاره‌های مشهور سینمای جهان) فرستاده شود اما بگوییم ترجیح می‌دهیم در همین گوشه و کنار شهر خودمان، تئاتر بازی کنیم تا نفس به نفس مردم شویم و از کار کردن برای‌شان لذت ببریم؟! سخت نیست باور کنیم کسی که با بازی در یک فیلم افتخارات تمام فستیوال‌های فیلم معتبر جهان را درو کرده، ممکن است در یکی از خیابان‌های شهر، خیلی متواضعانه با طرفدارانش عکس یادگاری بگیرد؟! ما هم همین حرف‌ها را نه تنها از زبانش شنیدیم بلکه از او دیده‌ایم، به همین دلیل هم می‌خواهیم به او بگوییم «آقای خاص!». «پیمان معادی»، همانی است که با نوشتن فیلمنامه «آواز قو» پا به سینمای ایران گذاشت، (فیلمنامه‌ای که توانست گیشه سینمای ایران را متحول کند) با «درباره الی...» به سینمای ایران نوید ظهور یک چهره را داد و با «جدایی نادر از سیمین»، این «نوید» را به «واقعیت» تبدیل کرد. گفت‌وگوی ما با «نادر» سینمای ایران در کافه تئاتر ایرانشهر برگزار شد؛ زمانی که تنها ۳-۲ ساعت به پروازش به استرالیا برای حضور در فستیوال «آسیاپاسفیک» فرصت داشت، هیچ وسیله‌ای برای سفرش مهیا نکرده بود و باید یک ساعت هم با گروه تئاتر «خشکسالی و دروغ» تمرین می‌کرد!

● روزهای آشفته و پرکار من...

این روزها، بسیار پرکار و آشفته‌ام اما مطمئنم به زودی همه چیز به حالت عادی برمی‌گردد؛ اکنون که با شما صحبت می‌کنم، حدود ۲ ساعت دیگر باید برای یک پرواز ۲۰ ساعته به استرالیا (برای فستیوال فیلم آسیا پاسفیک) مهیا شوم، دوباره بعد از ۳روز یک پرواز۲۰ ساعته برای برگشت به ایران داشته باشم و همان روز که می‌رسم، باید برای اجرای نمایش‌مان روی صحنه بروم! از طرفی فیلمم (برف روی کاج‌ها) برای بازبینی در وزارت ارشاد است، مسلما این بزرگ‌ترین دغدغه برای یک فیلمساز است. مونتاژ نهایی برخی قسمت‌های فیلم باقی مانده که باید طی چند روز آینده به پایان برسد تا آماده نمایش در جشنواره شود. ضمن این‌که در حال کار روی سناریوی بعدی‌ا‌م هستم؛ خب همه این‌ها نوعی دغدغه به حساب می‌آید که باعث ایجاد اضطراب می‌شود.

● چرا یک اتفاق خوب نمی‌افتد؟!

پیشنهادهای بازیگری که این روزها می‌شود را بررسی می‌کنم اما آنچه بتواند انتظاراتم را برآورده کند، نمی‌بینم! همیشه نگرانم که بقیه تصور کنند پیمان معادی چرا دیگر بازی نمی‌کند، آیا منتظر یک «جدایی نادر از سیمین» دیگر است و...! درحالی‌که به هیچ عنوان این‌گونه نیست. حتی ممکن است کار با یک کارگردان فیلم اولی را هم قبول کنم. متاسفانه فیلمنامه‌هایی که می‌آیند چندان خوب نیستند، اگر هم احساس کنم حرفی برای گفتن دارند، با کارگردان و نویسنده‌شان قرار ملاقات می‌گذارم و طی جلسات متعدد راجع به آن با هم بحث می‌کنیم اما بعد از صحبت، متوجه می‌شوم باز هم آن اتفاقی که باید، قرار نیست بیفتد! وقتی با بازیگران دیگر هم صحبت می‌کنم، می‌بینم آن‌ها هم درگیر همین مسئله هستند! به همین دلیل است که ترجیح می‌دهم فعلا سراغ کارگردانی بروم و فیلمنامه‌ای که خودم نوشته‌ام را بسازم.

اتفاقا همین امروز داشتم با یکی از دوستان بازیگردان که در گروه کارگردانی یک فیلم هم هست صحبت می‌کردم، به من پیشنهاد حضور در این فیلم را داد، به او گفتم پیشنهاد بازی در این فیلم را قبول نخواهم کرد اما بدان که این پاسخ منفی من دلیل بر رد کردن همه پیشنهادات کاری نیست، اگر کاری مناسب با سلایق من پیشنهاد شود، حتما آن را بازی خواهم کرد! چنین نقش‌ها و کارها برای کسانی خوب است که دوست دارند سر کاری بروند تا حقوقی بگیرند، وگرنه هیچ اتفاق بزرگی برای کارنامه بازیگری‌شان نخواهد افتاد!

● قبول خواهم کرد، حتی اگر ژانر طنز باشد!

اگر فیلمنامه‌ای پیشنهاد شود که متفاوت باشد حتی اگر فیلمنامه آن ژانر کمدی باشد، قبول خواهم کرد! برای مثال من به صحنه تئاتر آمدم و پیشنهاد بازی در تئاتر را قبول می‌کنم چون هم متن «خشکسالی و دروغ» را دوست داشتم، هم تئاتر برایم مثل یک دوره آموزشی بود و وقتی در تئاتر بازی می‌‌کنم حال بسیار خوبی به من دست می‌دهد و از همه مهم‌تر این‌که آن اتفاقی که در سینما به‌دنبالش بودم، با این متن خوب در تئاتر برایم افتاده است. وگرنه من دوست دارم بعد از صحبت با شما، بروم ایمیلم را باز کنم و ببینم یک پیشنهاد خوب بازیگری به من شده و یک فیلمنامه جالب برایم آمده است! فیلمسازهای بسیار خوبی در سینمای ایران وجود دارند که انگار ترجیح داده‌اند این روزها در سکوت بنشینند و کار نکنند.

● چه بلایی سر کارگردانان‌ ما آمده؟!

کجاست ۱۵-۱۰ سال پیش که دوران طلایی سینمای ایران بود و بسیاری از بزرگان سینمای‌مان فیلم می‌ساختند و ما خودمان را می‌کشتیم و در صف‌های طولانی جشنواره و سینماها برای دیدن فیلم‌های‌شان بی تابی می‌کردیم؟ کم نبودند کارگردان‌های خوبی که در این سال‌ها پا به این عرصه گذاشته‌اند؛ «حمید نعمت‌الله»، «فرزاد موتمن»، «پرویز شهبازی»، «بهرام توکلی» و... کارگردانی که در نخستین کارش می‌آید «نفس عمیق» را می‌سازد که از دیدنش لذت می‌بری، یا کارگردان دیگری که اولین تجربه‌اش «بوتیک» است که با دیدنش کیف می‌کنید و... «اصغر فرهادی» هم که ثابت کرده می‌توان به این نسل از فیلمسازها اعتماد کرد و منتظر اتفاقات بسیار خوبی از سوی آن‌ها بود. امیدوارم کارگردان‌های خوب سینمای‌مان دوباره فیلم‌هایی بسازند که هر کدام‌شان یک اتفاق بزرگ در سینمای ایران باشد.

● یک هفته هم نمی‌توانید جای من زندگی کنید!

این که امروز در این جایگاه روبه‌روی شما نشسته‌ام، حاصل ۱۲ سال زحمت و کار کردن است، درحالی‌که خیلی‌ها تصور می‌کنند «پیمان معادی» یک شبه معروف شده و چه شانسی داشته! نمی‌توان منکر این شد که در هر حرفه‌ای باید شانس داشته باشی و این اصل نقش مهمی در موفقیت‌های تو بازی می‌کند و من هم از این قاعده مستثنا نیستم اما این شانس هم به همین سادگی به وجود نمی‌آید؛ بخشی از خوش‌شانسی در سینما، به رفتار و مسیری که انتخاب می‌کنی برمی‌گردد. مثلا با نرفتن سراغ یکسری فیلم‌ها و به انتظار رسیدن پیشنهادهای خوب نشستن (هر چند ممکن است هیچگاه آن پیشنهادها سراغ‌تان نیایند و زمانی به خودتان بیایید که در هیچ کاری حضور نداشته‌اید!) بله، خودم را آدم خوش‌شانسی می‌دانم اما پشت این اتفاق، پشتکار بسیار زیادی وجود داشته است. به جرات می‌توانم بگویم هیچ‌کس نمی‌تواند حتی یک هفته جای من زندگی کند! آنقدر که خیلی‌ها به من می‌گویند «تو چه جوری سر پایی؟» از ۷ صبح که بیدار می‌شوم تا به حرفه دیگری که غیر از سینما دارم برسم، آنجا کار می‌کنم، مسئولیت دارم و باید از آن شغل ارتزاق کنم تا به سینما اینقدر وابسته نباشم که مجبور شوم به هر پیشنهادی جواب مثبت بدهم. از خواب و خوراکم می‌زنم، از طرفی باید برای خانواده‌ام وقت کافی بگذارم! همین‌ها باعث می‌شود، زمانی به خودم بیایم که می‌بینم یک ربع وقت مصاحبه دارم، یک ساعت باید سر تمرین تئاترم بروم، ۱۰دقیقه‌ای خودم را خانه برسانم، ۱۰ دقیقه فرصت دارم چمدانم را ببندم، یک ساعت تا فرودگاه فاصله دارم و باید سر زمان به پروازم برسم تا در جشنواره‌ای که قرار است فیلمی که در آن بازی کرده‌ام (جدایی نادر از سیمین) حاضر شوم.

● باور کنید منتظر اصغر فرهادی نیستم...

بعد از «جدایی نادر از سیمین» در فیلمی بازی کردم که چند وقت دیگر نمایش داده خواهد شد. اصلا نگران همین نگاه هستم که همه تصور کنند من منتظر رسیدن پیشنهاد از «اصغر فرهادی» و دیگر بزرگان هستم! نه! مهم سناریو خوب و یک گروه خوب و تفکر بزرگی است که پشت پروژه وجود دارد. نه تنها بازیگری بلکه هیچ کار دیگری را صرفا به خاطر کسب درآمد و پول انجام نخواهم داد. بارها گفته‌ام دوست دارم کاری انجام بدهم در حد استاندارد خودم؛ یعنی اگر فردا روزی اسم «پیمان معادی» را در هر سِمتی میان عوامل یک فیلم دیدید، دوست دارم این تصور در ذهن شما و بقیه به وجود بیاید که حتما پشت این کار فکر، وسواس و حساسیتی وجود داشته که او قبول کرده. هر چند ممکن است باز هم آن اتفاقی که انتظارش را می‌کشیم نیفتد یا حتی سلیقه من بد باشد اما این روزها تمام تلاشم را می‌کنم.

● خیال همه راحت می‌شود «ترمه» یکی را انتخاب کند؟!

زمانی که جدایی نادر از سیمین را کار می‌کردم اعتقاد داشتم پایلا (این‌که خیلی‌ها می‌گویند پایان فیلم باز است) را به هیچ وجه قبول ندارم. اتفاقا به‌نظر من پایان فیلم کاملا عیان است! بزرگ‌ترین جنایت و گناه در قبال یک بچه این است که او را بین یک دوراهی بگذاری و بگویی حالا بین پدر یا مادرت یکی را انتخاب کن؛ دیگر چه فرقی می‌کند این بچه کدا‌م‌شان را انتخاب کند؟ چرا مردم دنبال این هستند که ببینند «ترمه» پدرش را انتخاب کرد یا مادرش را؟ الان اگر بگویم مثلا مادرش را انتخاب کرده، خیال همه راحت می‌شود؟! زمانی که «ترمه» را در اتاق قاضی می‌بینیم که مجبور است از بین پدر یا مادرش تنها یکی را انتخاب کند و «نادر» و «سیمین» را بیرون از اتاق قاضی در حال فکر کردن به کارهای‌شان می‌بینیم، پایان فیلم است، دیگر لزومی ندارد به بیننده نشان دهیم «ترمه» پدرش را انتخاب کرده یا مادرش را! حتی من در ذهنم این بود که در سکانس پایانی فیلم، «نادر» به سمت اتاق قاضی برود و بگوید بچه من را اینقدر اذیت نکنید، بدهید به مادرش برود. یعنی فکر کردم آنقدر آن شرایط تصمیم‌گیری برای ترمه سنگین است که «نادر» برای این‌که دخترش بیشتر از این شکنجه روحیَ نشود، تصمیم می‌گیرد از حرفش کوتاه بیاید و دخترش با «سیمین» از ایران بروند.

با وجود تمام مشغله‌های فکری و کاری‌ام، فیلمنامه‌نویسی‌ام را هم انجام می‌دهم چون این کار را بسیار دوست دارم. البته این فشردگی کار، نباید باعث پایین آمدن کیفیت کار شود، به همین دلیل هم هست که پیشنهاد حضور در کارهای معمولی را هم قبول نمی‌کنم تا مبادا حضور در آن‌ها من را از کارهای دیگرم بیندازد. مثلا ۴ سال طول کشید فیلمنامه «برف روی کاج‌ها» را به پایان رساندم، البته نه این‌که هر روز پای آن بنشینم، مثلا ۶ ماه با آقای فرهادی روی فیلمنامه‌ای کار می‌کردیم که قرار بود آن را در برلین بسازیم یا ۷-۶ ماه درگیر بازی در «جدایی نادر از سیمین» بودم و... هر فیلمی را بخواهی کار کنی، حداقل ۷-۶ ماه از وقتت را می‌گیرد، همین حالا حدود ۹-۸ سال است طرحی در ذهنم وجود دارد که نمی‌دانم چه زمانی فرصت می‌شود آن را بنویسم! البته تصمیم دارم به زودی نگارش آن را شروع کنم و بعد از عید ساختش را انجام دهم.

● تئاتر بهتر از شام خوردن با براد پیت است

زمانی که از یک نقطه از جهان ایمیل دعوتی برای حضور در فستیوال‌های‌شان می‌آید و حجم اتفاقات خوبی که برای «جدایی نادر از سیمین» افتاده را می‌بینیم، فقط خدا را شکر می‌کنم و از او ممنونم. هر جشنواره‌ای که «جدایی نادر از سیمین» در آن حضور دارد، اتفاق‌های جالبی می‌افتد. گاهی فیلم ساختن برای مردم کشورت، خیلی لذت‌بخش‌تر از شام خوردن با فلان آدم مشهور جهان مثل براد پیت است.

● چرا این انتخاب را می کنم؟

تا امروز «جدایی نادر از سیمین» در بیش از ۶۰ فستیوال دنیا به نمایش گذاشته شده و فستیوال فیلم «آسیا پاسفیک»، نخستین فستیوالی است که قرار است در آن به عنوان بازیگر برای این فیلم حضور داشته باشم! حتی در فستیوال برلین دوستان از ۱۰ روز قبل از شروعش به آنجا رفته بودند من به دلیل فشردگی کارهایم مجبور شدم تنها ۲۰ ساعت در برلین بمانم و دوباره به ایران برگردم تا به مشغله‌ام کاری‌ام و فیلم خودم «برف روی کاج‌ها» برسم! بعد از این همه اتفاقات، می‌نشینم به خودم می‌گویم امیدوارم این همه کاری که انجام می‌دهی، بالاخره یک روز جواب بدهد، وگرنه چه فایده؛ تو «جدایی نادر از سیمین» را بازی می‌کنی که مهم‌ترین فیلم دنیا شده و پشت سر هم دارند از وین، ژاپن، پاریس، ابوظبی و... برایت دعوتنامه حضور در فستیوال فیلم‌های‌شان را می‌فرستند، بهترین هتل‌های‌شان را برایت رزرو می‌کنند اما آنقدر سرت شلوغ است که وقت نداری حتی به یکی‌شان بروی! خب من و سایر بازیگران در این فیلم بازی کرده‌ایم که در این جشنواره‌ها حاضر شویم، در مقام یک بازیگر زمانی که به فستیوال نیویورک، آمستردام، ایتالیا و برلین دعوت می‌شویم، باید برویم تا به دنیا شناسانده شویم تا با آدم‌های بزرگ سینمای دنیا ارتباط برقرار کنیم یا من درباره فیلمی که خودم ساخته‌ام حرف بزنم اما هیچکدام این اتفاقات نمی‌افتد و خودم را می‌بینم که به جای بازی در فیلم‌هایی که پیشنهاد می‌شود، به جای حضور در سفرهای مهمی که برای هر بازیگری یک آرزوی بزرگ است، در حال بازی در نقشی هستم که آن را دوست دارم. همین اتفاق هم می‌تواند من را از نظر روحی ارضا کند و از همه مهم‌تر باعث شده بتوانم از نزدیک با مردم در ارتباط باشم؛ این برای من لذت‌بخش است، وگرنه این فرش قرمزها، فستیوال‌ها، یک هفته اقامت در فلان هتل‌ها، بلیت‌ها و دعوتنامه‌های کشورهای مهم سینما همین یک سال است، بعد از آن شاید خیلی چیزها فراموش شود اما مردم کشورت تو را از یاد نمی‌برند.

● تئاتر یا سینما؟

واقعا عاشق سینما هستم؛ اصلا داستان سینما با سایر عرصه‌ها متفاوت است. محل قرار گرفتن دوربین، لوکیشن، چند ماه فیلمبرداری، مونتاژ که واقعا دوستش دارم و... لذت تئاتر هم به آن هم‌نفس شدنش با تماشاگر است و از نزدیک با او در ارتباط بودن. هر هنری، برای خودش لذت‌هایی دارد. اصلا این‌که بعضی‌ها می‌گویند بازی در تئاتر سخت‌تر است یا سینما را قبول ندارم! بازیگر اگر بازیگر باشد، در هر موقعیتی که قرار بگیرد، کارش را انجام خواهد داد. اگر پیشنهاد بعدی من یک کار درجه یک در تئاتر باشد، ممکن است باز هم در تئاتر بازی کنم یا اگر این اتفاق در سینما بیفتد، حتما دوباره در این عرصه حضور پیدا خواهم کرد.

● ‌فرهادی ‌از بزرگان سینمای جهان است

یک روز سر فیلمبرداری «درباره الی...» در شمال کشور بودیم که یکی از دوستانم به من زنگ زد و گفت «فیلم‌تان چه جوری است؟ درمی‌آید؟ فیلم خوبی می‌شود؟» گفتم صددرصد، این فیلم یکی از بهترین فیلم‌های دنیا خواهد شد. گفتم برای این چنین حرفی می‌زنم که «اصغر فرهادی» یکی از بهترین فیلمسازان دنیاست.» آن دوست سینماگرم پرسید: «دنیا؟! پیمان می‌دانی دنیا یعنی چه؟!» گفتم «آره، اتفاقا خیلی خوب دنیا را می‌شناسم و مطمئنم اصغر فرهادی یکی از بهترین فیلمسازان دنیاست. امروز که روبه‌روی شما نشسته‌ام و از من می‌خواهید نظرم را درباره او بدهم، به حرف آن روزم که تنها یک هفته از فیلمبرداری «درباره الی...» گذشته بود، مطمئن شده‌ام و می‌گویم چقدر حرف درستی زده‌ام. البته کار سختی هم نکرده‌ام، اگر هر بازیگری تنها یک هفته با چنین کارگردانی کار کند، خودش متوجه می‌شود با کسی کار می‌کند که بالاترین استانداردهای جهان را دارد. ضمن این‌که «اصغر فرهادی» دوست بسیار خوبی برای من است و وقتی با هم هستیم خیلی به ما خوش می‌گذرد و لحظات خوبی با هم داریم.

● از نادر و تصمیماتش دفاع می‌کردم

ببینید، «نادر» و «پیمان معادی» تفاوت‌های زیادی دارند اما وقتی قرار باشد «نادر» باشی، دیگر با همه کارها و تصمیماتی که می‌گیرد خواه‌ناخواه موافق می‌شوی. یعنی وقتی ۳-۲ هفته نقشت را تمرین می‌کنی، اتود می‌زنی و شبیه آن آدمی که قرار است بازی‌اش کنی فکر می‌کنی، حرف می‌زنی و آنطور که با اطرافیان، همسر و فرزندش رفتار می‌کند، رفتار می‌کنی و همان آدم می‌شوی، دیگر دلیلی ندارد با تصمیماتش مخالف باشی. اتفاقا آن زمان می‌توانی راجع به تفکراتش بحث کنی و حتی از او دفاع هم بکنی. حتی هنگام تمرین نقش بود که یکی، ۲ جا راجع به تصمیمات «نادر» با آقای فرهادی بحث کردم، ایشان هم به من توضیح می‌داد که «پیمان معادی» این کار را انجام نمی‌دهد ولی نادر می‌دهد؛ این حرف‌های آقای فرهادی برای من مانند تذکری بود که نشان می‌داد هنوز به آن «نادری» که ایشان در تفکرات‌شان است، نرسیده‌ام.

● غافلگیر می‌شوند

روند ساخت نخستین فیلمم «برف روی کاج‌ها» به این دلیل طول کشید که کارهای مختلفی پیش از شروع کار پیش می‌آمد؛ مثلا در حال مراحل ساخت و تکمیل فیلمنامه بودم که پیشنهاد بازی در «جدایی نادر از سیمین» به دستم رسید، به همین دلیل ساخت این فیلم را چند ماهی کنار گذاشتم تا در فیلم اصغر فرهادی حضور پیدا کنم. بازی در جدایی نادر از سیمین آنقدر خوب بود که دوست داشته باشم، برای مدتی ساخت فیلم خودم را کنار بگذارم و ترجیح دهم بار دیگر در کنار اصغر فرهادی باشم. امیدوارم بار دیگر چنین پیشنهاد وسوسه‌‌انگیزی به من بشود تا بتوانم فیلمنامه‌ای را کنار بگذارم و سراغ آن بروم. هیچ چیز لذت‌بخش‌تر از این نیست که اتفاقی غافلگیرت کند، مثل این‌که یکی از دوستان تماس بگیرد و بگوید فیلمنامه‌ای به دستم رسیده که غوغاست و فلان کارگردان برای آن، از تو دعوت به همکاری کرده. دوست دارم همیشه کاری انجام دهم که غافلگیرکننده باشد، شاید با «برف روی کاج‌ها» این اتفاق بیفتد. قصد ندارم از کار خودم تعریف کنم اما مطمئنا این فیلم، برای آن دسته آدم‌هایی که دوست دارند بدانند کار من چه ویژگی‌هایی دارد، جالب و دیدنی است.

● مهم‌ترین چیز انتخاب است

همیشه بزرگ‌ترین دل‌نگرانی و چالش برای من، این نیست که چگونه بازی کنم، چگونه بنویسم یا بسازم بلکه انتخاب درست، بزرگ‌ترین چالش برای من است؛ این‌که در کدام فیلم بازی کنم یا کدام فیلمنامه را شروع به نوشتن کنم؛ این بیشترین انرژی را از من می‌گیرد چون نمی‌دانی بعد از این‌که فیلمت می‌آید، کدام طبقه از مردم دوستت خواهند داشت و قرار است کجا قرار بگیری.

● به این دلیل «خشکسالی و دروغ» ‌را قبول کردم

وقتی کار، نمایشنامه، گروه و کارگردان عالی هستند، من هم به عنوان یک بازیگر دوست دارم با همین حد واندازه‌های هرچند اندک خودم باعث ارتقای یک کار شوم. قبل از «خشکسالی و دروغ»

۳،۲ پیشنهاد دیگر برای حضور در تئاتر داشتم اما چون این نمایش را ۲ سال پیش دیده بودم و از متن و شیوه کار آن لذت برده بودم، وقتی برای بازی در آن به من پیشنهاد شد، استقبال کردم چون مدل خودم بود! مثلا جنس بازی من اینطوری نیست که بخواهم نقش شکسپیر را خیلی رمانتیک بازی کنم، حتی دیدن این نوع نمایش‌ها را نیز دوست ندارم اما «خشکسالی و دروغ»، یک جنس واقعی دارد که اتفاقا تبعیت از آن، بسیار دشوار است. من بازیگر تئاتر نیستم، آن را بلد نبودم و هنوز هم بلد نیستم ولی احساس می‌کنم حضور در آن، فرصت مناسبی برای یادگیری و تجربه کردن بود. «برف روی کاج‌ها» هم به همین منوال است؛ داستان واقع‌گرایانه‌ای دارد، ۳ ماه تمام تمرین مداوم داشتیم، دلم می‌خواهد بازی «مهناز افشار» و «ویشکا آسایش» را در این فیلم ببینید؛ آن‌ها ۳ماه کامل روی تک تک حرکات دست، صورت، چشم‌ها، تُن صدا و... تمرین کردند و مطمئنم می‌درخشند. تمام این کارها را با جان و دل انجام داده‌ایم تا کارنامه‌ای که تا امروز داشته‌ایم را کنار بگذاریم و این یک اتفاق بزرگ در کارنامه‌مان باشد.

● داستان من و جشنواره فیلم فجر

سابقه من در جشنواره فجر بسیار درخشان است! همه جا هم این نکته را گفته‌ام که در جشنواره فجر سال گذشته، به جای ۵ کاندید بازیگر برتر، ۷ نفر کاندیدای سیمرغ شدند اما نامی از من بین آن‌ها نبود! در «درباره الی...» هم همین اتفاق برایم افتاد، برای فیلمنامه‌هایی هم که نوشته‌ام همینطور! اما خب نمی‌توان هم خرده‌ای به این مسئله گرفت. سیمرغ و کاندیدا شدن سلیقه‌ای است. شاید من با معیارها و سلیقه‌ها جور نبودم. هیچ وقت نمی‌توانم بگویم «برف روی کاج‌ها» در جشنواره امسال گرد و خاک خواهد کرد چون نمی‌دانم سطح فیلم‌های دیگر در چه حد است! اصلا مگر «درباره الی...» در همین جشنواره خودمان سروصدا کرد؟ یک جایزه صدابرداری برنده شد و یک جایزه کارگردانی! اما چه اتفاقی برایش در جشنواره‌های جهانی افتاد؟!

● امیدوارم کار بازیگران و عوامل حرفه‌ای فیلمم دیده شود

امیدوارم مردم «برف روی کاج‌ها» را دوست داشته باشند، زیرا این مهم‌ترین اتفاق برای من است، وگرنه جایزه تنها یک تشویق رسمی است؛ اگر بگیرم خوشحال می‌شوم، نگیرم هم اتفاقی نیفتاده. تمام کسانی که من را می‌شناسند، می‌دانند صبر من در همه مسائل خیلی زیاد است، آنقدر زیاد است که سال‌ها به خیلی از پیشنهادهای سینمایی‌ام «نه» گفتم؛ کم‌طاقتی همیشه موجب اشتباه کردن و عکس‌العمل شتابزده داشتن می‌شود! مطمئن باشید «برف روی کاج ها»به واسطه حضور عوامل بسیار حرفه‌ای، جزو فیلم‌های خوب سینمای ایران خواهد شد؛ از بازیگران بگیرید تا فیلمبردار، تدوین‌گر، صدابردار، صداگذاری و... ؛ حیف است اگر کار خوب این عوامل حرف‌های در کنار بازیگرانی مانند «مهناز افشار»، «صابر ابر»، «ویشکاآسایش»، «الهام کردا» و... که همه‌ آن‌ها عالی کار کرده‌اند، دیده نشود و به آن‌ها اهمیت ندهند! مهم این است که با کارهای‌مان آدرس را غلط ندهیم؛ مثلا به بازیگری که در کارش زحمت کشیده و خوب جلو رفته اهمیتی ندهیم، بعد به کسی سیمرغ بدهیم که دارد مسیرش را اشتباه می‌رود! این کار باعث می‌شود آن بازیگر همینطور به راهش ادامه دهد و دیگر نمی‌توان جلویش را گرفت.

● من و« جدایی»

من و آقای فرهادی مشغول نوشتن یک فیلمنامه بودیم که قرار بود داستانش در برلین آلمان بگذرد و حدود یک سالی برایش وقت گذاشته بودیم. تا این‌که یک روز آقای فرهادی گفت یک فیلمنامه دارم که احساس می‌کنم الان وقت ساختن آن است. من مطمئن بودم تصمیمش درست است. به دلیلی اعتماد او تصمیمش را تایید کردم. مدتی از یکدیگر خبر نداشتیم تا این‌که یک روز آمد پیش من و فیلمنامه را به من داد تا بخوانم و نظرم را بدهم. فیلمنامه را خواندم و نظرم را گفتم. بعد از چند وقت ایشان به من پیشنهاد کرد نقش اصلی مرد فیلم را بازی کنم.

● ما اسکار می‌گیریم

واقعا انتظار نداشتم این همه اتفاق خوب برای «جدایی نادر از سیمین» در دنیا بیفتد چون اصولا سینمای ما تجربه چنین چیزی را نداشته! سقف اتفاقات را نمی‌شناختیم و تازه داریم حجم آن را برای اولین بار تجربه می‌کنیم. این‌ها رهآورد ارزشمندی است که «جدایی نادر از سیمین» برای سینمای ما آورد. به این معنا که به سینمای ایران ثابت شد سقف و نهایت سینمای جهان برایش قابل دسترس است و خیلی تخیلی و فضایی نیست! شاید خودم هم فکر نمی‌کردم این همه اتفاق خوب در جهان برای فیلم ما بیفتد اما به همه اطرافیانم از قبل گفته بودم هر آنچه برای یک فیلم خوب در جهان اتفاق می‌افتد، برای ما هم اتفاق خواهد افتاد.

واقعیت این است که تصور نمی‌کردم این همه جایزه به این فیلم تعلق بگیرد، اصلا این جوایز را نمی‌شناختم! حتی یادم هست یکی از دوستانم از من پرسید: «فیلم چه اتفاقی برایش می‌افتد، گفتم «اسکار را می‌برد» گفت: «یعنی بین ۵ نامزد قرار می‌گیرد؟» گفتم: «مطمئن باش اسکار می‌گیرد.» همچنان هم روی عقیده‌ام هستم. به‌نظرم تا همین جایش هم اتفاقات بسیار بزرگی برای این فیلم افتاده و این فیلم شانس بسیار بالایی برای تصاحب اسکار دارد.

هرچند هیچ‌چیز را نمی‌توان پیش‌بینی کرد، فاکتورهای دیگری هم برای برنده شدن اسکار برای یک فیلم وجود دارد. در برابر تمام تبلیغاتی که دیگر فیلم‌ها دارند تصور ما این است که «جدایی نادر از سیمین» آنقدر کیفیت بالایی دارد که نیاز زیادی به تبلیغات نداشته باشد و این شانس ما را بسیار زیاد می‌کند.

● اما درباره الی... بد شانسی آورد

هنوز هم می‌گویم اگر «درباره الی...» دچار بدشانسی نمی‌شد، مطمئنا اسکار را تصاحب می‌کرد یا حداقل بین نامزدهای اصلی‌اش جای می‌گرفت. این اطمینان از آنجا سرچشمه می‌گیرد که اگر سینمای جهان را بشناسی و در جریان اتفاقات آن باشی، می‌فهمی استانداردهای روز جهان چیست و اگر فیلمی ساخته شود که این استانداردها را داشته باشد، مطمئنا این همه اتفاق خوب برایش قابل پیش‌بینی است. البته همه این‌ها به یک فاکتور بسیار مهم بستگی دارد و آن هم، پخش‌کننده فیلم است که بتواند فیلم را در جهان در یک مسیر درست قرار دهد. این کار دیگر از عهده فیلمساز و بقیه عوامل فیلم خارج است و تنها پخش‌کننده کار است که از پس آن برمی‌آید. البته این موضوع به عقبه فیلمساز هم برمی‌گردد؛ آقای فرهادی با ساخت «درباره الی...» به سینمای جهان پیش‌زمینه ظهور یک کارگردان توانا را داد. برای همین وقتی «جدایی نادر از سیمین» را ساخت، با استقبال بسیار زیادی روبه‌رو شد و پخش‌کننده‌های معتبر فیلم سراغش آمدند. با وجود همه این اتفاقات بود که قبل از شروع ساخت فیلم، به آقای فرهادی گفتم یکی از مهم‌ترین فیلم‌های دنیا در حال ساخت است و به لحاظ فروش هم مطمئن بودم فیلم موفقی خواهد شد.

● داستان من و مقایسه با براد پیت و جورج کلونی

اجازه بدهید درباره این‌که می‌گویید در نظرسنجی‌های معتبر دنیا من بالاتر از بزرگانی همچون «براد پیت» یا «جورج کلونی» قرار گرفته‌ام یک توضیح بدهم؛ خب، مسلما این احساس بسیار لذتبخشی است که تو را با بزرگان سینمای دنیا مقایسه کنند، حتی اگر پایین‌تر از آن‌ها هم قرار بگیری حس هیجان‌انگیزی است اما درباره این نظرسنجی‌ها و رتبه‌بندی‌ها باید بگویم این، براساس فیلمی است که بازی کرده‌ایم، نه برحسب توانایی‌های بازیگری‌مان. همه این‌ها را مدیون مسیر درستی هستیم که فیلم طی کرده و به اینجا رسیده؛ همیشه دلم می‌خواسته «فیلم» بهترین جایزه‌ها را ببرد، نه منِ بازیگر به‌عنوان بهترین بازیگر. مطمئنا وقتی یک فیلم جایزه بهترین فیلم را می‌گیرد، بازیگر نقش اولش هم دیده می‌شود، بنابراین بهترین اتفاق این است که فیلم تمام جوایز را بگیرد که این، باعث بیشتر دیده شدن آن می‌شود. بارها و بارها در سینمای ایران فیلم‌هایی دیده‌ایم که بازیگرانش به‌مراتب بهتر از آنچه من در «جدایی نادر از سیمین» بازی کرده‌ام، ایفای نقش کرده‌اند اما فیلم‌شان هیچ وقت دیده نشده! برای همین هست که می‌گویم هیچ وقت احساس نمی‌کنم بالاتر از افرادی همچون «براد پیت» هستم، زیرا آن‌ها فیلم‌هایی کار کرده‌اند که من هیچگاه تجربه‌شان نکرده‌ام؛ تنها امیدوارم این اتفاقات خوب شروع موفقی برای من در این عرصه باشد که با توجه به این رده‌بندی‌ها، وسواس بیشتری به خرج بدهم و فیلم‌های بهتری بازی کنم تا باز هم با بزرگان سینمای جهان مقایسه شوم.

● اگر به جای نادر، حجت پیشنهاد می‌شد؟!

این‌که می‌گویید اگر در «جدایی نادر از سیمین» به جای نقش «نادر»، کاراکتر «حجت» (شهاب حسینی) به من پیشنهاد می‌شد را قبول می‌کردم یا نه، باید بگویم قبول می‌کردم ابتدا آن نقش را تمرین می‌کردم تا ببینم به آنچه خودم و کارگردان می‌خواهیم می‌رسم یا نه. البته بعید می‌دانم من به اندازه شهاب حسینی بتوانم خوب بازی کنم. اگر احساس کنم نقشی که به من پیشنهاد شده از من دور است (کما این‌که «نادر» هم از خود واقعی‌ام دور بود)، باید بروم تمرین کنم؛ همیشه هم این حرف را زده‌ام که بعد از پیشنهاد نقشی که دوست داشته‌ام تجربه‌اش کنم، گفته‌ام اجازه بدهید یکی، دو هفته تمرین کنم، اگر از پسش برآمدم، بازی می‌کنم. بعد از یکی، دو هفته با یکسری نوشته و اتود برمی‌گردم و امکان دارد بگویم نمی‌توانم یا اصلا دوستش ندارم. در کل عاشق نقش‌های متفاوت، چالشی و حتی گریم‌ عجیب و غریب خوب هستم و دوست دارم امتحان‌شان کنم، البته اگر همان چیزی باشد که دوست دارم.

● جلوی دوربین دعوا، پشت دوربین رفاقت!

«شهاب حسینی» از آن دسته آدم‌هایی است که نیازی به تعریف من ندارد و بی‌شک یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و پرطرفدارترین بازیگران سینمای ایران است. شهاب به واسطه انتخاب‌های خوبی که داشته، همیشه در فیلم‌های بسیار خوب و مهمی بازی کرده و به‌نظرم روز به روز در حال بهتر شدن است و به پختگی خوبی رسیده است. تنها چیزی که می‌توانم درباره «شهاب حسینی» که تجربه ۲ بار همکاری با هم داشته‌ایم بگویم، این است که سرصحنه بسیار آدم همکاری است و هم سر «جدایی نادر از سیمین» و هم «درباره الی...» خیلی به هردوی‌مان خوش گذشت؛ با وجود این‌که قرار نبود روابط جلوی دوربین‌مان چندان روابط دوستان‌های باشد، بسیار خوب روابط‌مان را کنترل می‌کردیم و حواس‌مان بود چیزی از دست‌مان در نرود. هر دوی‌مان سعی می‌کردیم به یکدیگر انرژی بدهیم و شهاب انرژی‌های بسیار خوبی به من می‌داد و از این‌که دومین بار است با او همکاری می‌کنم، خیلی خوشحال بودم.

● حضور در سینمای معتبر دنیا دست‌نیافتنی نیست

بدون شک اگر فیلم‌هایی که از سینمای خارج از ایران به من پیشنهاد می‌شوند با استانداردهای ذهنی‌ام تفاوت نداشته باشند آن را قبول خواهم کرد. حضور در سینماهای معتبر دنیا واقعا چیز دست‌نیافتنی‌ای نیست، حاضر نیستم به هر قیمتی این اتفاق بیفتد و تفکراتم را به خاطرش تغییر دهم! واقعیت این است که در ذهنم برای کار با کارگردان‌های بزرگ دنیا و ایران تصویرسازی نکرده‌ام، تنها به‌دنبال بازی در یک فیلم خوب هستم، نه کارگردان‌های ویژه! برای این‌که امروز می‌بینیم بسیاری از کارگردان‌های ویژه‌مان هم خودشان دوست نداشته‌اند چنین فیلم‌هایی بسازند! واقعا دوست ندارم به هر قیمتی شده در فیلم کارگردان‌های خوب حضور داشته باشم، چه ایرانی و چه خارجی. دلم می‌خواهد در کار کارگردانی حضور داشته باشم که احساس کنم در فیلمنامه‌اش جای درستی قرار گرفته‌ام و نقش مناسبی برایم است.

● شاید اگر هر کس دیگری جای او بود...

سر «درباره الی...» قرار بود خانم «لیلا حاتمی» هم حضور داشته باشند که این اتفاق نیفتاد ولی خوشبختانه در «جدایی نادر از سیمین» نخستین تجربه همکاری‌مان رقم خورد؛ «لیلا حاتمی» بازیگری است که سال‌هاست بازی می‌کند و روز به روز هم در حال بهتر شدن است و همه‌مان می‌بینیم در خیلی از فیلم‌های مهم چند سال اخیرمان، لیلا حاتمی بازی‌های بسیار قابل‌قبولی داشته است. به لحاظ اخلاقی هم باید بگویم ایشان استانداردهای دارند که برای من بسیار باارزش و قابل احترام است؛ ایشان انسان خانواده‌دوستی است و به‌نظرم شاید هر کس دیگری جایگاه «لیلا حاتمی» را داشت، می‌توانست خیلی متفاوت‌تر از اینی باشد که الان می‌بینیم؛ ایشان اخلاق بعضی ستاره‌های ما را ندارند، با وجود این‌که امکانات و شرایطش را دارند، همچنان بسیار متواضع و فروتن برخورد می‌کنند و همین باعث شده همیشه از ایشان به نیکی یاد شود.