پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

من اینجا از درد با تو می گویم و تو آنجا با صدای بلند می خندی


من اینجا از درد با تو می گویم و تو آنجا با صدای بلند می خندی

نگاهی به ۵ شاخه از پدیده های سینمای ایران در سال ۱۳۹۰

سینمای ایران در سال ۹۰، جریان پرافت و خیزی را تجربه کرد;جریانی که هم سبب رشد سینمای مفهومی ما شد و هم بازگشتی دوباره به سینمای سخیف داشت.

● پدیده بهترین فیلم: جرم

"جرم" فیلم کارگردانش است. در جرم می توانیم تمام مختصات سینمای کیمیایی را یک جا ببینیم. جهان بینی کیمیایی در جرم واگویه میشود، آنجا که صحبت از عشق میکند، آنجا که صحبت از دوستی های از رگ گردن نزدیک تر می کند، آنجا که صحبت از خیانت به میان میآید، آنجا که همه دست به دست هم می دهند تا تنهایی های قهرمان به چشم نیاید و در نهایت آنجا که می فهمیم قهرمان در سینما یعنی چه، همه و همه در"جرم" خلاصه می شود. آیا فیلمی سراغ دارید که جهان بینی ۴۰ ساله کارگردانش باشد؟

پدیده بهترین کارگردانی سال: رضا میر کریمی برای فیلم یه حبه قند

میرکریمی چطور توانست یک فیلم بدون داستان کلاسیک را صد و بیست دقیقه بکشاند و در این مدت از جزئی ترین امور یک خانواده شلوغ فیلم بگیرد، آن هم با حواس جمع؟چطور توانست شکل آئینی کار را اینقدر خوب، همراستا با داستان پیش ببرد؟چطور توانست مرگ را اینجور سهل و ممتنع و البته زیبا به تصویر بکشاند؟ میرکریمی نشان داد که علاوه بر کار اجرا، قاب دوربین را هم به خوبی می شناسد; نه شناخت حرفه ای بلکه شناخت مفهومی از قاب دوربین دارد.

● پدیده بهترین فیلمنامه: -----

هیچ فیلمنامه خوبی درسال ۹۰ عرض اندام نکرد. جدایی نادر ازسیمین برپایه سوژه امتحان پس داده "درباره الی"نوشته شد که تعلیق حرف اول را می زد. اینکه مخاطب تا پایان فیلم در هول و ولا به سر می برد که آیا نادر موجب سقط جنین شده یا این کار، ترفند زن خدمتکار است، درست مانند درباره الی که تا پایان تعلیق زنده یا مرده بودن الی روی فکر ما چنبره زده بود. اینجا بدون من، ملودرام منقبضی بود که در بسیاری از سکانسها به شکل واضحی احساس میشد که شدت درام باید غلیظ تر باشد، فیلم نیز مستعد این شدت غلظت بود اما اینکه چرا همه چیز سطحی بود جای تعجب فراوانی دارد. ورود آقایان ممنوع فیلمنامه نسبتا خوبی دارد اما سوژه اش بهتر از فیلمنامه اش است. فکرش را بکنید یک مرد به عنوان معلم بخواهد در یک دبیرستان دخترانه درس بدهد، چه فضاهای بکرتری نسبت به آنچه در فیلم دیدیم می شد از دل آن بیرون کشید. سکانس مواجهه جبلی با بیتا در ماشین و در راه برگشت از جلسه را به یاد بیاورید که اتفاقا تیم اجرایی فیلم روی این سکانس به دلیل خلق یک کمدی سالم و ناب(به گفته خودشان) تاکید بسیاری داشتند. به نظر شما خانم مدیری با آن قاطعیت و صلابت میتواند این قدر احمق باشد که منظور جبلی را از مفاهیمی چون رسمی یا قراردادی متوجه نشود و ازآن تعبیر به ازدواج دائم یا صیغه کند؟ یه حبه قند که اصلا داستان کلاسه بندی شده ای ندارد. سعادت آباد نیز ظاهری دلنشین دارد اما اصلا کاراکترهایش را به ما نمی شناساند. تناقضهای رفتاری ریز و درشت در بیشتر شخصیت ها، علی الخصوص شخصیت علی و بهرام بیداد میکند. اسب حیوان نجیبی است یک فیلمنامه خطی دارد که فضای خاصی را ترسیم نمی کند. یک سناریوی دیالوگ محور. زندگی با چشمان بسته نیز میتوانست عنوان بهترین فیلمنامه سال را از آن خود کند، حیف که صدرعاملی چندی است در ورطه سطحی نویسی افتاده است.

جرم هم فشردگی دیالوگ دارد و هم دیالوگ ها کمی غامض است.

● پدیده بازیگر نقش اول مرد: -----

بازی های نسبتا خوب زیادی در این سال مشاهده کردیم اما بگذارید اشکالات بازی های نسبتا خوب امسال را همین جا بگویم; پیمان معادی، در جدایی نادر از سیمین، مشکل لحن دارد و ادای دیالوگ. صابر ابر در اینجا بدون من، انگار وصله ناجوری است بر قامت فیلم. انتخاب او با آن صدای تودماغی و گرفته از ابتدا اشتباه بود. رضا عطاران در ورود آقایان ممنوع، بازی همیشگی اش را تکرار کرد. یا عطاران هیچ ابتکاری به خرج نمی دهد و یا در این سال ها به قدری ابتکار به خرج داده که دیگر به انتها رسیده است. حامد بهداد در سعادتآباد همان جوان عاصی بوتیک است البته با درخششی کمتر. حس گرفتن های بیش ازحد او خیلی راحت از ساختمان نرمال فیلم بیرون می زند و هارمونی خود را از دست می دهد. در پرتقال خونی و زندگی با چشمان بسته، بازی کنترل شدهای دارد. در جرم اما کمی بهتر از دیگر فیلم هایش بازی کرد اما این بیرون زدگی بازی، همه جا با او هست. حبیب رضایی در نیمه اول فیلم اسب حیوان نجیبی است بازی خوبی دارد اما ریتم بازی او در نیمه دوم فیلم به ناگهان باز می گردد. تقصیر او هم نیست، نقش او درفیلمنامه اینگونه ایجاب می کرد. نقش آفرینی مهدی هاشمی در دو فیلم آقا یوسف و آلزایمر همان بازی او در فیلم "هیچ" است.

پدیده بازیگر نقش اول زن: فاطمه معتمد آریا برای فیلم اینجا بدون من

معتمد آریا در این فیلم مقارنه ای مفهومی از دوبازی ملودرام ایجابی و ملودرام ساختاری پدید آورد.زمانی که شدت درام، او را به ری اکشن های زیرپوستی در مقابل پارتنر خود وادارمی کند، چنان بازی رشک برانگیزی را به رخ میکشد که مخاطب خواه ناخواه درگیر آن شده و به شکل فزایندهای با آن اربتاط برقرار می کند.

در شکل ساختاری بازی نیز، نوعی کمدی پنهان را در بازی اش می بینیم که ملموس است و خود به عنوان اهرمی پیش برنده، موید حالات درونی او درآن سکانس است; حالاتی سرشار از امید که مخاطب، تمامش را از صمیم قلب احساس می کند.واقعا اگر این دو گونه بازی معتمد آریا در این فیلم نبود،ملودرام "اینجا بدون من"، نمی توانست سر و شکل آبرومند خود را تا این اندازه حفظ نماید.

نویسنده : مجتبی اردشیری