دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آثار شعری ادیب کمال الدین شاعر مشهور عراقی به زبان فارسی


آثار شعری ادیب کمال الدین شاعر مشهور عراقی به زبان فارسی

چندی پیش حمزه کوتی اشعار بسیاری از شاعر نامدار عراقی ادیب کمال الدین را در سایت شاعر منتشر کرد

چندی پیش حمزه کوتی اشعار بسیاری از شاعر نامدار عراقی ادیب کمال الدین را در سایت شاعر منتشر کرد.

وی پیش از این در مطبوعات داخلی گزیده ای ازشعرهای شاعر را در مطبوعات ومجلات به چاپ رسانده است.

در این تارنما مترجم علاوه بر ارائه کردن نمونه های فراوانی از شعرها به معرفی شاعر پرداخته وگفت وگویی که علی کریم حسن روزنامه نگار عراقی با شاعر داشته را ترجمه کرده .و مقاله ی کوتاهی پیرامون وی با عنوان "تراژدی جهان" درمطبوعات ونیز درسایت انتشار داده است.

تجربه شعری ادیب کمال الدین درشعر عرب یگانه است .وگفتمان وی خاص اوست .بی هیچ پیش زمینه تاریخی.

در این تجربه شاعر می کوشد که به کنه حرف –این راز آفرینش- وبه اعماق واسرار نقطه این رحم خلقت برسد.وی درحالتی از عشقی صوفیانه با این دو مفهوم ازلی قرار دارد .بایدگفت که عرفای بزرگ اسلامی به مسئله حرف ونقطه پرداخته اند .اما شاعر نه تنها ازاین تجربیات سود می جویدبلکه می کوشدآنها را باتجربیات خود از زندگی کنونی اش در جهان معاصر بیامیزد.وحرف ونقطه علاوه بر اینکه درشعرهای شاعربه وضوح وآشکاری حضور دارند .همچنان رازآگین باقی می مانند .ودرپایان شاعرنمی تواند به آن راز برسد.

رسیدن یعنی نهایت .وکمال چیزی است ناستودنی .

لازم به ذکر است اولین شعری که از شاعر منتشر شدشعر"طلسم"بود که در دهه هشتادمیلادی درمجله "الف باء" به چاپ رسید.

در ادامه می توانید نمونه ای از شعرهای ادیب کمال الدین با ترجمه ی حمزه کوتی را مطالعه نمایید ...

چندی پیش حمزه کوتی اشعار بسیاری از شاعر نامدار عراقی ادیب کمال الدین را در سایت شاعر منتشر کرد.

وی پیش از این در مطبوعات داخلی گزیده ای ازشعرهای شاعر را در مطبوعات ومجلات به چاپ رسانده است.

در این تارنما مترجم علاوه بر ارائه کردن نمونه های فراوانی از شعرها به معرفی شاعر پرداخته وگفت وگویی که علی کریم حسن روزنامه نگار عراقی با شاعر داشته را ترجمه کرده .و مقاله ی کوتاهی پیرامون وی با عنوان "تراژدی جهان" درمطبوعات ونیز درسایت انتشار داده است.

تجربه شعری ادیب کمال الدین درشعر عرب یگانه است .وگفتمان وی خاص اوست .بی هیچ پیش زمینه تاریخی.

در این تجربه شاعر می کوشد که به کنه حرف –این راز آفرینش- وبه اعماق واسرار نقطه این رحم خلقت برسد.وی درحالتی از عشقی صوفیانه با این دو مفهوم ازلی قرار دارد .بایدگفت که عرفای بزرگ اسلامی به مسئله حرف ونقطه پرداخته اند .اما شاعر نه تنها ازاین تجربیات سود می جویدبلکه می کوشدآنها را باتجربیات خود از زندگی کنونی اش در جهان معاصر بیامیزد.وحرف ونقطه علاوه بر اینکه درشعرهای شاعربه وضوح وآشکاری حضور دارند .همچنان رازآگین باقی می مانند .ودرپایان شاعرنمی تواند به آن راز برسد.

رسیدن یعنی نهایت .وکمال چیزی است ناستودنی .

لازم به ذکر است اولین شعری که از شاعر منتشر شدشعر"طلسم"بود که در دهه هشتادمیلادی درمجله "الف باء" به چاپ رسید.

در ادامه می توانید نمونه ای از شعرهای ادیب کمال الدین با ترجمه ی حمزه کوتی را مطالعه نمایید ...

● کلمات

(نام دختر شاعر است که درده سالگی وفات یافت)

۱)

هروقت می خواهم

که جام زهر رابنوشم

همچون سقراط

تو را به یادمی آورم

آنگاه جام را به دور می افکنم.

۲)

هروقت می خواهم

که بیرون ازملکوت سفر بکنم:

همچون دانته

و برادر وخویش راگم کنم

همچون برادران یوسف

وبه درون آتش بروم

همچون ابراهیم

تو را به یادمی آورم.

آنگاه از سفر کردن

وگمشدن

وآتش دست برمی دارم .

۳)

ازین رو مشکلی نیست

که دوباره در زندگی

دستم رابگیری

مشکلی نیست

اما چه کنم

که دوست پاک من :مرگ

از در کوفتن دست برنمی دارد؟

آگاهش کن

باپاکی قلب آمیخته به رنگ های پروانه هایت

که بازنگردد

مگر آنکه باهم دیدار کنیم

بر فراز کوه حروف

وتبعیدگاه

وافسانه.

۴)

ازین رو مشکلی نیست

که بازگردم

تانقش خود را از سربگیرم

برصحنه ی نمایش بشریت گمشده

نمایشی که فصل هاش

از بابل تابغداد

از بیروت تابرلین تا لندن

تا جهنم امتداد می یابند.

ازین رومشکلی نیست

که باز گردم

ونقش خود را همچون پدری برای تو

از سر بگیرم.

اما من سخن گفتن با تو را خوب نمی دانم

چرا که لغت نامه ی تو

شش هزار ساله است.

و نه رقصیدن با تو را

چرا که گلبول های سرخ وسفید خونم را

سرکوبی ودرد ویران کرد.

و نه نصیحت گفتن به تو را

چرا که تو از ملکه ی زنبوران پربارتری.

۵)

ازینگونه من در برابرت خم می شوم

همچون شیری بی رمق

که سالیان و وحشت وزلزله

اوراازبین برده اند.

دربرابرت خم می شوم

و دوباره ازتو می خواهم

بلکه متوسل می شوم

همچون گدایی هندی

که اجازه دهی

جام زهر رابنوشم

و به تو وعده می دهم

که دیگر آن را سرنکشم

دخترم!

● طلسم

طاء

طیران مرغ

می تپد دلش

برای بساکان نخل ها

برای جوانی زیتون ودیدگان آب

هوسناک باجناحان خویش

بانگاه سبزش ،به شاخه ی لذت ...لام

بال دراوج زد

مرغ

ونشست برقلب بی جان من

وازلغزش ها وخطاهاش

حیات دیگر بدو داد.

گریه کردم همچو افعی

که دو پار می شود

و دیده برجسد راز بستم:

به راز طاء،به طای لام

به لام سین

به سین میم .

وجادوگر شعله وربود

همچو اژدر

دراقصای پایگان لذت

که آتش می زد

حافظه ی چهار حرف کور

که شان لال می بیند

ودیده ور می نگرد

که دیده بر روزگاری بسته اند

که سخت می شود

بر کف های شیطان .

جادوگر خندید

چون حیرت این مرغ را دید

وقهقهه همچو دیوانه زد

و با دمی از دهان بی دندانش

آن را به آتش انداخت.

ومرغ همچون زغال شد

تا کخ به زمین رسید

و جادوگرش

او را باشگفتی لام برگرفت.

جادوگر فراز مرغ برنشست

ومرغ باجادوگربه فرارفت

و اوج گرفت

در فریادهای ابر

در بساکان نخل ها

در جوانی زیتون و دیدگان آب

اوج گرفت

چونان که گم گشت.

توسط انجمن فرهنگی هنری سایه