پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
زن, شوهر, چرتکه
نحوه شراکت مالی بین همسران و گلایهمندی یکی از دیگری، به خصوص زن از مرد، با این دیدگاه که زن حس میکند به آن میزانی که در زندگی مشترک خود سهم داشته، در داراییهای مالی خانواده سهیم نیست، این روزها در خانوادههای زیادی مطرح است...
این نوع نگاه باعث میشود که طرف مقابل نیز حس کند که همسر او زندگی مشترک را مانند یک دادوستد مالی میبیند و شاید در مقابل او جبهه بگیرد، اما چرا این اختلاف به وجود میآید؟
● قصه از کجا شروع شد؟
همه ماجرا از یک سوال کودکانه شروع شد. نمیدانم چرا قبل از آن، خودم به این موضوع فکر نکرده بودم. نمیدانم چرا قبلا این انتظار را از همسرم نداشتم. اصلا نمیدانم که این انتظار بجاست یا سوءتفاهمی که من مدام آن را در ذهنم بزرگ میکنم...
من و همسرم ۱۲ سال پیش با هم ازدواج کردیم و ۳ سال پس از ازدواج، خدا پریا را به ما داد. تا قبل از به دنیا آمدن پریا، من هم پابهپای شوهرم کار میکردم و سعی میکردیم زندگی آرامی داشته باشیم. ماههای آخر بارداری، من و همسرم به توافق رسیدیم که تربیت دخترمان از هر کار دیگری واجبتر است و چون مشکل مالی چندانی نداشتیم، از آن به بعد من به یک مادر خانهدار تبدیل شدم.
۷ سال از به دنیا آمدن پریا گذشت، به مدرسه رفت و کمکم خواندن و نوشتن یاد گرفت. یک روز از من پرسید: «این خونه مال کیه؟» گفتم: «مال ما.» باز پرسید: «یعنی مال باباست؟» گفتم: «مال همهمون.» قبض تلفن را که از پشت در برداشته بود، نشانم داد و گفت: «پس چرا اینجا فقط اسم بابا رو نوشته؟»
پریا ۷ سال بیشتر نداشت. خیلی جوابها برای قانعکردن یک دختر بچه ۷ ساله وجود داشت ولی مساله فقط این نبود. این سوال به ظاهر ساده مرا هم درگیر کرده بود. نه تنها در قبض تلفن، که در هیچ قبض و سند مالیای که مربوط به خانواده ما بود، نامی از من نبود و تازه وقتی بیشتر به این موضوع دقت کردم، دیدم همین چند ماه پیش با میل خودم، بیشتر جواهراتم را فروختم تا مقدار پولی که برای خرید اتومبیل کم داشتیم، فراهم شود و امروز حتی همین اتومبیل هم به نام شوهرم است. از آن روز خیلی با خودم کلنجار رفتهام تا این موضوع را فراموش و تصور کنم که همه چیز آرام و عادی است ولی نمیشود. سوال دخترم همه ذهنم را مشغول کرده؛ حتی چند بار غیرمستقیم این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم ولی او به هیچوجه حس مرا درک نمیکند. او میگوید: «همه چیز در این زندگی مال توئه» ولی همه اینها فقط تعارف و حرف است. اگر خدای نکرده روزی صحبت از جدایی بین ما پیش بیاید، من از این زندگی چقدر سهم خواهم داشت؟ اطرافیان میگویند: «موضوع را مستقیم به شوهرت بگو» ولی من نمیتوانم. نمیخواهم همسرم تصور کند در روزهای خوش زندگیمان، من به فکر گروکشی روز مبادا هستم، اما چه کسی از فردا خبر دارد؟ شاید ما هم... خلاصه، اعتماد به نفسم را از دست دادهام.
● نظر روانشناس
دکتر بهروز بیرشک/ روان شناس، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
ضعفهای توأم قانونی و فرهنگی داریم
حقیقت این است که ما درمورد موضوع شراکت مالی در زندگی مشترک، ضعفهای توأم قانونی و فرهنگی داریم که به اصلاح نیاز دارند. در بسیاری از کشورها قوانینی وضع شده است که حقوق زن و مرد را به طور مساوی البته تقریبا مساوی در نظر گرفته و زن در کمتر زمانی، در حالی که با شوهر خود زندگی میکند و خوشبخت است، به روزهای سخت پس از جدایی احتمالی میاندیشد. اگر طرفین یک زندگی، هر دو قانون را حامی خود در مشکلات زندگی بدانند و مطمئن باشند که در صورت بروز اختلاف، قانون، حقوق مالی و معنوی آنها را در نظر گرفته است، دیگر نیازی نیست مشکلی را که هنوز به وجود نیامده، وارد زندگی خود و آن را از امروز تلخ کنند. می?توان به این موضوع از چند نظر نگاه کرد:
▪ نگاه اول: اگر عقیده داشته باشیم که یکی از انگیزههای فرد برای ازدواج، برآوردن نیازهای مالی و رسیدن به این نوع اهداف است، یعنی یکی از طرفین، پایههای تشکیل زندگی مشترک را بر دستیابی به هدفهای مالی قرار داده باشد، باید انتظار داشته باشیم که پایههای این زندگی همواره متزلزل باشد، زیرا در این صورت جدیترین عامل پیونددهنده دو طرف، انگیزه مالی است. اگر فردی پیش از ازدواج، یکی از دلایل انتخاب خود را هدف مالی میبیند، بهتر است کمی تامل کند و با این برداشت ازدواج نکند. البته باید گفت این نوع نگاه، بیشتر در مردانی به وجود میآید که همسران آنها، لزوم شراکت مالی در خانواده را نیز مطرح میکنند و این یک روی سکه است.
▪ نگاه دوم: در مقابل باید دید کسی که در زندگی مشترک انتظار شراکت مالی دارد، چطور به موضوع نگاه میکند. شاید اگر طرف مقابل (معمولا مرد) از نگاه همسر خود به این موضوع نگاه کند، بتواند او را نیز تا حدودی محق بداند. متاسفانه نوع استفاده ما از قوانین موجود به نحوی شده است که به مردان آزادی بیشتری میدهد و زنان را وادار به پذیرش میکند. زن در بسیاری موارد میبیند که مرد آزادیهای فراوانی دارد (که قانونی هم هست) ولی خود از آنها محروم است. زن در موارد بسیاری از اطرافیان خود با این موضوع مواجه شده که وقتی اختلاف خانوادهها بالا میگیرد و موضوع جدایی به میان میآید، کسی که همواره مغبون و متضرر میشود، زن است. در واقع زن حس میکند همجنسهای او با وجود تلاشهای پایاپای با مردان در ساختن خانواده، هنگام جدایی هیچ حقی از چیزی که ساختهاند، ندارند چون همه چیز به نام مرد است. به همین دلیل با وجود تمام علاقهای که به همسر و زندگی خود دارند، باز از آینده احساس ترس دارند و به اصطلاح میخواهند برای آن محکمکاری کنند. در نتیجه موضوع را با همسر خود در میان میگذارند و چون مخالفت همسر خود را به دلایلی که قبلا ذکر شد- میبینند، از ترس خود مطمئنتر میشوند و زندگی آنها همواره مسیری پر از درگیری خواهد شد.
▪ نگاه سوم: اگر این موضوع را در نظر نگیریم که هدف از ازدواج مقاصد مالی است و در نظر نگیریم که آینده زن پس از جدایی احتمالی با مشکل روبرو خواهد بود، باز هم باید به این مساله توجه داشت که ازدواج یک اتفاق بسیار مهم و حیاتی در زندگی است و باید با آگاهی و شناخت کامل انجام شود. به غیر از مسایل قانونی، آنچه باعث این «من و تو» در زندگی مشترک میشود و گاهی آن را به بیراهه میبرد، نداشتن شناخت از زندگی مشترک و طرف مقابل است. نکته مهم این است که دو طرف باید پیش از ازدواج با توجه به شناختی که از انتظارات خود از زندگی دارند، این موارد را مطرح و حل و فصل کنند وگرنه اینکه بخواهیم همه چیز را برای بعد از ازدواج بگذاریم و گمان کنیم به تدریج مسایل حل خواهد شد، کار اشتباهی است. متاسفانه این یک مشکل اجتماعی بزرگ در بحث ازدواج است. ما هنوز ازدواج را آنطور که باید و شاید، جدی نمیگیریم و به همین دلیل هم برای شناخت کامل اقدام نمیکنیم و متاسفانه به دلیل نداشتن شناخت کافی، هنگام بروز مشکلات بلافاصله و به راحتی به جدایی میاندیشیم. اگر قرار است توافق مالی بین همسران صورت گیرد، بهتر است این موضوع پیش از ازدواج مطرح شود و به نتیجه برسد.
▪ نگاه چهارم: به عقیده من اگرچه تمام دیدگاههای درست و غلط و اشتباههای زناشویی - به خصوص در مباحث مالی - بین زن و مرد به وجود میآید ولی ریشه این موضوع را باید در جایی دیگر جستجو کرد. زن حق دارد احساس مغبونبودن کند، چون حس میکند در آیندهای که معلوم نیست به کجا میرسد، هیچ حق مالیای متوجه او نیست. مرد هم حق دارد از مطرحشدن این موضوع از جانب زن ناراحت شود. او با خود فکر میکند: «چیزی که من در اختیار دارم، حقی است که قانون به من داده و من به دنبال گرفتن آن نبودهام و قرار هم نیست از آن به نفع خودم استفاده کنم ولی وقتی همسرم خواهان گرفتن این حق و به دست آوردن آن است، حتما میخواهد از آن بهرهبرداری کند؛ یعنی او در حالی که دارد با من عهد ازدواج میبندد، در عین حال به روز جدایی خود از من هم فکر میکند» و در نتیجه دلگیر میشود.
● نظر کارشناس
دکتر بدریالسادات بهرامی/ مشاور خانواده و مدرس دانشگاه
هم شریک زندگی، هم شریک اقتصادی
با توجه به اینکه یکی از مهمترین مسایلی که باعث ایجاد اختلاف بین زن و شوهر میشود، مساله مالی است، بهتر است آنها از نظر مالی، به قولی یککاسه باشند یعنی مال من و مال تو نداشته باشند تا از احساس صمیمیتی که با این کار به وجود میآید، لذت ببرند.
برای جلوگیری از چنین اختلافاتی، زن و مرد باید از همان ابتدای زندگی مشترک، برای داشتن یک حساب مشترک، که همه هزینههای خانه از همان حساب تامین شود، اقدام کنند و از پسانداز و ماندهحساب هم هر چه خریداری شد، به صورت نصف، نصف برای طرفین در نظر بگیرند و سند بخورد. اغلب زوجهای امروزی، هر دو شاغل هستند و درآمد خود را در زندگی مشترک هزینه میکنند و وقتی قصد خرید چیزی دارند، با هم مشورت میکنند. گاهی برای خرید ملک، هر دو یا یکی از طرفین از محل کار وام میگیرند و بهخاطر گرفتن وام، باید آن ملک به نام وامگیرنده ثبت شود، اینجاست که سکوت طرف دیگر باعث میشود غمی در وجود او مخفی بماند و این نگرانی فاصله ایجاد میکند. این فاصله، به مرور زمان و به دلیل افکاری که در ذهن پرورده میشوند، بیشتر هم خواهد شد: «چرا همسر من فکر نکرد که من هم مقداری از مبلغ این ملک را پرداخت کردهام؟» «من هم برای بازپرداخت وامها تلاش میکنم و حق دارم سهمی داشته باشم.» «به اینجا که رسید، زندگی مشترک بیمشترک!» بیشتر افراد از این دغدغههای ذهنی با هم یا با مشاورحرفی نمیزنند. اما مطرحنکردن این موضوع، باعث میشود که همسرشان فکر کند به او اهمیت نمیدهند یا از علاقهشان کاستهشده و او را نادیده میگیرند. از آنجا که زن و شوهری معمولا از یک نقطه صفر زندگی را شروع و کمکم با هم پیشرفت میکنند، باید نسبت به آینده همسرشان هم درست مانند خود، احساس مسوولیت کنند و نگران احقاق حق او هم باشند، اما اگر شرایطی پیش آمد که این موضوع محقق نشد، مثلا خانهشان وام دارد و سالیان بعد وام به اتمام میرسد یا به دلایلی نمیشود بخشی از ملک را به نام طرف دیگر کرد.
باید در مورد این موضوع صحبت شود. از آنجا که این نگرانیها باعث فاصله میشود پس بهتر است آنها را در دل نگه نداشت و بیان کرد، اما چگونه تا سوءتعبیر نشود؟
چون هر رابطهای برای تداومیافتن به مراقبت نیاز دارد، باید بحث مراقبت از رابطه زناشویی و همسرداری را پیش کشید؛ یعنی باید گفت: «عزیزم! اگر این ملک به نام تو باشد، پدر و مادرت و اگر به نام من باشد، پدر و مادر من، از آنچه حاصل دسترنج ما دوتاست، ارث میبرند، اما اگر به نام هر دوی ما باشد، فقط فرزندان ما از تلاشمان سود خواهند برد. پس مواظب باش که حق فرزندانمان ضایع نشود.» بهتر است یک وکالت برای سهدانگ این ملک به نام طرف مقابل تنظیم شود که در صورت بروز حادثه، حق بچهها ضایع نشود. حتی اگر همسر بگوید من تمام ملک را به نام تو خواهم زد یا وکالت برای تمام ملک به نام تو تنظیم میکنم همسر باید مخالفت کند و بگوید که این بحث مالی من یا تو نیست، بحث مراقبت از رابطه ماست و خیلی مهم است که مواظب باشیم حق بچهها ضایع نشود. اگر بچه هم نداشته باشند، میتوانند بگویند باید مراقب تضییع شدن حق همدیگر باشیم چون ما قدرت دخل و تصرف در برخی مسایل را نداریم و عقل سلیم حکم میکند به تمام مسایل و جوانب زندگی فکر کنیم.
هرگز گمان نکنید این موضوع در گذر زمان فراموش میشود، بلکه کهنه و عمیق خواهدشد. در حال حاضر یک زوج به من مراجعه کردهاند که خانم دندانپزشک و آقا فوقلیسانس مکانیک است. این زوج دچار طلاق عاطفی شدهاند و انگار فقط جسمشان کنار هم است. داستان از جایی شروع شده که خانم چند سال پیش خانهای خریده و هنگام خرید خانه، حدود ۴۰ میلیون تومان از آقا گرفته است. او نه تنها بخشی از خانه را به نام همسر نکرده، بلکه به شوهرش گفته این پولی که دادی، معادل آن است که این خانه را از من رهن کرده باشی و حالا هم باید اجاره آن را به من بدهی تا بتوانم اقساط وام بانکی خانهام را بدهم! در حالی که اینجا صحبت حساب و کتاب است و این خانم باید معادل پولی که شوهرش داده، بخشی از خانه را به نام او سند بزند. این آقا به من مراجعه کردهاند و به نظر میرسد چون در مورد این دلخوری، صحبتی با همسرش نکرده و سالها آن را در دل نگهداشته و اندوهی در دلش مانده و او را آزرده است. دلخوریهای دیگری در اثر این مساله پیشآمده و این بدون مراقبت رهاشدن رابطه، آنها را از هم دور و دورتر کرده است. نکته مهم این است که اگر شوهر فوت کند، فرزندان و پدر و مادر متوفی از ماترک استفاده میکنند. این اشکالی ندارد که پدر و مادر متوفی از تارک ارث ببرند اما مشکل اینجاست که وقتی ملکی را شما و همسرتان با هم خریدهاید، در اصل پدر و مادر متوفی از سهم یک زن بیسرپرست یا مردی تنها ارث میبرند و این ضایعشدن حق همسرتان تقصیر شماست.
● قانون در این باره چه می گوید؟
شرط فراموش شده
طبق بند الف عقدنامه؛ هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و تقاضای طلاق به تشخیص دادگاه ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءرفتار وی نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی خود را که در ایام زناشویی با او بهدست آورده یا معادل آن را به شکل بلاعوض به زوجه منتقل نماید. منظور از دارایی زوج آن دسته از اموالی است که در زمان زوجیت و زندگی مشترک حاصل شده است.
شرایط مزبور شامل اموالی که شوهر قبلا بهدست آورده نمیشود. برخی از حقوقدانها و فقها به دلیل اینکه این شرط بر سر اموالی است که هنوز بهوجود نیامده و مجهول است، آن را شرطی باطل میدانند.
اما صرفنظر از عقیده این عده، سوال این است که آیا فرهنگ کشور ما ظرفیت پذیرش چنین شرطی را دارد یا خیر؟
شرط انتقال نصف دارایی مرد به زن هنگام طلاق در کشورهای اروپایی بدون قید و شرط پذیرفته شده و آنها به اشتراک روابط مالی زوجین اعتقاد دارند اما کشور ما از جمله کشورهایی است که اعتقاد به جدایی اموال زن و مرد دارد و حتی آن را حق تبعی و منحصرا به نفع زن میداند در صورتیکه در عمل هیچگونه ضمانت اجرایی برای این شرط وجود ندارد. در بیشتر موارد زوج با اقدام به انتقال اموال خود به دیگری، امکان دسترسی زوجه به این دسته از اموال را از بین میبرد.
گاهی زنان سالها در تامین امرار معاش خانه دوشادوش مردان کار میکنند و در اموال مشترک، سهیم هستند اما هنگام جدایی نمیتوانند سهم خود را در همین اموال ثابت کنند.
در حال حاضر این شرط تنها به صورت یک امضا هنگام عقد وجود دارد اما در عمل اجرای آن در رویه جاری دادگاهها مشاهده نمیشود. هماکنون تعدادی از شروط ضمن عقد در عقدنامه ذکر شده است اما به نظر این شروط کافی نیست. در مورد شرط تنصیف دارایی مرد هنگام طلاق، بهتر است این شرط با عباراتی قانونی، مشخص و منجز بنا به درخواست زوجین مجددا توسط سردفتر در عقدنامه درج شود. مثلا «زوجین متعهد میشوند هنگام مفارقت و جدایی اعم از اینکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن، تمام اموالی که بعد از ازدواج دائم در زندگی مشترک به دست میآورند بین آنها به تساوی تقسیم شود.»
همچنین بهتر است این شرط به صورت یک ماده قانونی درآید و این حق برای زوجه نیز در نظر گرفته شود تا در صورتی که زوجه هم خواهان طلاق است، بتواند سهمی از اموال مشترک داشته باشد. همچنین اموال شوهر قبل از ازدواج مشخص شود تا اموالی که بعد از ازدواج بهدست میآید محاسبه شود و تا حدودی راه انتقال اموال توسط زوج را محدود کند تا به این ترتیب زوج نتواند قبل از طلاق، اموال خود را به دیگری منتقل کند.
پیمان صفردوست
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران روز معلم آمریکا معلمان رهبر انقلاب دولت مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم حجاب شهید مطهری شورای نگهبان
تهران زلزله هواشناسی معلم شهرداری تهران سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش پلیس سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت دلار دلار ایران خودرو قیمت طلا سایپا کارگران بازار خودرو تورم قیمت
مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین اسرائیل جنگ غزه چین روسیه نوار غزه حماس عربستان ترکیه اوکراین
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان تراکتور لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
اینستاگرام همراه اول دبی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه ویتامین طول عمر بارداری