یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

سندی از وضعیت اجتماعی دهه ۸۰


سندی از وضعیت اجتماعی دهه ۸۰

«بوتیک» ساخته حمید نعمت الله

معمولا برخورد منتقدان با فیلم‌های اول، خطاپوش و مهربانانه است. انگشت‌شمارند فیلم‌های اولی که ساختار منسجم‌شان کارشناسان را به برخورد جدی با خود فرابخوانند و بوتیک یکی از همین آثار است. فیلم هنوز و پس از گذشت یک دهه دیدنی است و در عین حال سندی از دوران ساخت خود و شاهدی بر وضعیت اجتماعی نیمه نخست دهه ۸۰ است. نعمت‌الله در نخستین فیلم خود، به جای گام نهادن در یک وادی ایمن، سراغ موضوعی ملتهب رفت و در کنار آن خرده‌داستان‌هایی را روایت کرد که دست گذاشتن روی هریک از آنها در سینمای محافظه‌کار امروز، تقریبا غیر ممکن است ولی نعمت‌الله از پس پرداخت درست آنها به خوبی داستان اصلی برآمد. برای اثبات این ادعاهای کلی، مروری بر بخش‌های همچنان دیدنی فیلم راهگشاست.

بوتیک یکی از معدود فیلم‌های موفق در تصویر زندگی‌های مجردی و گروهی جوانان درس‌خوانده و سرخورده این دیار است. نعمت‌الله که با دستیاری مسعود کیمیایی جدی‌ترین گام‌هایش را به سمت فیلمسازی برداشته بود، برای توصیف آمیزه معرفت و یأس حاکم بر چنین جمع‌هایی راهی متفاوت از استاد خود برگزید و به جای نوشتن دیالوگ‌های طولانی و جذاب درباره ایمان دوستان به رفاقت و همدلی، زندگی اشتراکی و خالی از هرگونه ملکیت شخصی این جمع‌ها را تصویر کرد. پیش از او هیچ فیلمسازی تصویری چنین واقعی از این محیط‌ها ارائه نداده بود و احتمالا طرح پرسش چرایی کمرنگی این شیوه زندگی‌ در سینما بیجا نیست. بوتیک یکی از معدود آثار سینمایی است که داستانش را در چنین فضایی روایت می‌کند و اتفاقا از فقدان حریم خصوصی در زندگی مجردی مردان داستانش بهره خوبی می‌برد. کسانی که چنین زندگی‌هایی را تجربه کرده‌اند، می‌دانند که در این خانه‌ها، هر وضعیت شخصی (بی‌پولی، عاشقی، بیماری جسمی و روحی و...) خیلی زود عمومی و به موضوع بحث بدل می‌شود و نعمت‌الله از همین فرصت، نهایت بهره را برای معرفی شخصیت‌های داستان و روابط‌شان می‌برد. مثلا در دعوای یوسف تیموری با همخانه‌یی که تصمیم به فروش جوجه گرفته از تحصیلات ناتمام پزشکی او و منتفی شدن کارش در مقابل سفارت باخبر می‌شویم. این میزان آگاهی از وضعیت یک دوست، تنها در همخانه بودن معنا می‌یابد و این شیوه معرفی آدم‌ها فقط در چنین فضایی تصنعی جلوه نمی‌کند.

غرض از این نوشته، تکرار دوباره نکته‌های مثبت فیلم نیست. بوتیک در زمان خود از سوی منتقدان و مخاطبان عام سینما تحسین شد و کارگردانش با اتکا به موفقیت آن، توانست گام‌های بعدی را با آسایش و جسارت بیشتری بردارد. اما یکی از آن چیزهایی که هنوز در بوتیک عجیب جلوه می‌کند، جسارت کارگردان جوان آن در استفاده از بازیگرانش است. بوتیک یکی از معدود فیلم‌های ارزشمند کارنامه محمدرضا گلزار است و نعمت‌الله توانست در نخستین فیلم خود، جامه نقش را کاملا به اندازه قامت ستاره پرطرفدار فیلمش، آن هم در روزهای اوج محبوبیت او بدوزد. وقتی حضور پارسا پیروزفر در نقش جهان منتفی و محمدرضا گلزار جایگزین او شد، نعمت‌الله دیالوگ‌های نقش را کم و بخش محجوب و کم‌حرف شخصیت او را پررنگ‌تر کرد. همین استراتژی، فیلم را به معنای واقعی کلمه نجات داد. گلزار در هر حال، کسی نبود که بتواند قدم به قدم مقابل گلشیفته فراهانی همیشه بازیگر، پیش بیاید. در روزهایی که کارگردانان حتی کهنه‌کار سینما هم ترجیح می‌دادند گلزار را فقط مقابل دوربین بیاورند و خیال تهیه‌کننده‌شان را راحت کنند، یک فیلمساز جوان، راه دیگری را در پیش گرفت. جدا از این، فیلم توانست ستاره دیگری را به سینمای ایران معرفی کند؛ حامد بهداد با بوتیک دیده شد و سینمادوستان هنوز سکانس شکستن میز را در این فیلم به یاد دارند. رضا رویگری هم با این فیلم، اوجی دوباره گرفت و پس از آن به یکی از بازیگران پرکار سینما و تلویزیون بدل شد.

نکته جالب دیگر درباره فیلم، برخورد مهربانانه همه طیف‌ها با آن بود. با وجود همه خرده‌داستان‌هایی که به آنها اشاره شد و خط اصلی داستان که درباره رابطه جهان و یک دختر گریخته از خانه خانواده بود، هیچ کس انتقادی به چرایی طرح این موضوع نکرد و هنوز هم کسانی که گاه و بیگاه با اصراری درک‌ناشدنی بر طبل فاسد بودن سینمای دوران اصلاحات می‌کوبند، نامی از این فیلم به میان نمی‌آورند.

معمولا نصیحت بزرگان به فیلمسازان جوان، این است که برای ساخت نخستین فیلم‌شان سراغ خط قرمزها نروند و بکوشند یک فیلم استاندارد با بازی‌هایی مقبول بسازند. خوش‌بختانه نعمت‌الله به این نصیحت عمل نکرد و بوتیک را ساخت. در مرز خط قرمز حرکت کرد، تصویری عبوس و واقعی از شهری ارائه کرد که مدفن آرزوهاست (پدر و برادر اتی، در قبرستان کار می‌کنند و جهان هم آنجا برای کامل کردن تراژدی زندگی‌اش عزم خود را جزم می‌کند.) همه چنگ‌زده به اندک داشته‌هایشان و در هراس از دست دادنش، گرفتار انواع بیماری‌های جسمی و روحی‌اند. کافی است نگاهی به اطرافیان جهان (محمدرضا گلزار) در فیلم بیندازیم و تعجب کنیم این فیلم در یک دهه پیش چگونه وضعیتی از این سرزمین تصویر کرده که هنوز هم مصداق دارد. مهرداد (حامد بهداد) با ژاله (افسانه چهره‌آزاد) که ۱۰ سال از او بزرگ‌تر است زندگی می‌کند.

زن با فروش مواد خرج خانه را تامین می‌کند و مهرداد کاری جز هرچه بیشتر کشیدن ندارد. این فقط یکی از رابطه‌های بیمار فیلم است. بهزاد (علی علایی) با شوک هرروزه زنده است و فرشید (افشین سنگ‌چاپ) که همکار جهان در بوتیک است، موبایل و موتورش را نشانه پیشرفت می‌داند و برای حفظ موقعیت حقیرش، در لو دادن جهان به شاپوری (رضا رویگری) تردید نمی‌کند. حتی شاپوری هم با وجود خوشبختی ظاهری، شیوه‌یی از زندگی را برای خود برگزیده که یک دهه پس از ساخت فیلم، به سبک زندگی رایجی بدل شده است. حمید نعمت‌الله با بوتیک راه خود را در سینمای ایران هموار کرد و البته علاوه بر معرفی حامد بهداد، یک یار همیشگی هم برای فعالیت‌های سینمایی خود یافت. کسی که در تیتراژ بوتیک، نامش به عنوان دستیار اول کارگردان آمده و این روزها منتظر فراهم شدن شرایط برای اکران نخستین فیلم بلندش است؛ ‌های مقدم‌دوست. بله، بوتیک، به قول قدیمی‌ها محصول پربرکتی است و سینمای محافظه‌کار امروز که دربه‌در دعوت از فلان بازیگر و روایت فلان داستان جواب‌داده است، شدیدا به چندتا از این محصولات پربرکت نیازمند است.

پوریا ذوالفقاری