سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

مرگ فرزند,جدایی از همسر


مرگ فرزند,جدایی از همسر

تأثیر مرگ فرزند بر رابطه زناشویی

مرگ فرزند غم‌انگیزترین و سخت‌ترین حادثه زندگی شماست و همه چیز در زندگیتان را تحت تأثیر قرار داده است. حق با شماست، اگر این اتفاق برایتان گران و سنگین تمام شده باشد و اگر نتوانید زندگی را به خوبی گذشته ببینید. اما اگر از این اتفاق فاصله گرفته‌اید و می‌خواهید تأثیرات عاطفی و هیجانی آن را کنترل کنید و به‌ویژه اگر دوست دارید تأثیرات منفی آن را بر روی روابطتان با همسر کم کنید این مطلب را بخوانید.

وقتی مصیبت یا حادثه تلخ مهمی در زندگی رخ می‌دهد آن توصیف ایده‌آل از ازدواج که می‌گوید: «ازدواج یعنی اتحاد دونفر» کاملاً بی‌معنی می‌شود. در چنین مواقعی بیشتر زن و شوهرها از هم فاصله می‌گیرند و هرکدام گوشه تنهایی و خلوت خودشان را حفظ می‌کنند. اندوه عمیقی که زن و شوهر تجربه می‌کنند آنها را در پیله تنهایی‌شان فرو می‌برد و عذابشان می‌دهد. بسیاری از ما زمانی‌که دچار مصیبتی می‌شویم سایه حمایتمان را از دیگران دریغ می‌کنیم و احساس می‌کنیم رنجی که می‌بریم از دیگران بیشتر و عمیق‌تر است.

سقط‌جنین یا از دست دادن نوزاد چند روزه یا چند ماهه، ممکن است برای شما یا همسرتان حادثه تلخ یا ناگواری نباشد به این دلیل که نتوانسته‌اید رابطه عاطفی با فرزندتان برقرار کنید و یا ممکن است شما را عمیقاً دچار اندوه کند زیرا شما و همسرتان از همان ابتدای بارداری با او رابطه عاطفی برقرار کرده‌اید. همچنین تفاوت‌های جنسیتی در اینکه شما غم از دست دادن را چگونه ببینید بسیار مهم است. اینکه معنای از دست دادن و از دست رفتن را چه چیزی بدانید نیز در اینکه تا چه اندازه از مسأله‌ای اندوهگین شوید تأثیرگذار است. زن و مرد هر دو احساس شکسته شدن و از دست دادن را می‌فهمند اما نوع احساسات آنها و مواجه با مسأله بسیار متفاوت است شاید لازم باشد بیشتر درباره تفاوت‌های جنسیتی بدانید:

ـ مردها دوست دارند در مورد مسائلی که اتفاق افتاده و یا قرار است اتفاق بیفتد حرف بزنند و همیشه به دنبال راه‌حلی برای مسأله هستند. اما زن‌ها حرف زدن درباره اتفاقات پیش‌بینی نشده را هم طبیعی می‌دانند و پیدا کردن یک راه‌حل را برای هر مسأله‌ای ضروری نمی‌بینند. از نظر آنها طرح مسأله مهمتر از این است که حتماًٌ برایش پاسخی وجود داشته باشد.

ـ بسیاری از مردها در موقعیت‌هایی مثل از دست دادن یا شکست خوردن اسیر احساساتشان نمی‌شوند و اگر چیزی از دست رفته باشد به این فکر می‌کنند که قدم بعدی چیست؟ در حالی که بیشتر زن‌ها مغلوب عواطف و احساساتشان می‌شوند. آنچه برای آنها مهم است و به آن فکر می‌کنند احساساتشان، احساس طرف مقابل، دیگران و آسیبی که هرکدام از این مسأله دیده‌اند، است.

ـ اگر حادثه‌ای مثل از دست دادن فرزند رخ داده باشد یک مرد فقط یک تصویر کلی از آن را به خاطر می‌سپارد در حالیکه عموم زن‌ها آن را با تمام جزئیات بازسازی می‌کنند.

ـ مردها در بیشتر مواقع خود را درگیر فضای کاری خارج از خانه می‌کنند در حالی‌که زنان حتی اگر شاغل باشند مسائل خانه و خانواده را مهم‌تر و جدی‌تر می‌دانند و با آن پیوند عاطفی بیشتری برقرار می‌کنند. این یکی از دلایلی است که باعث می‌شود زنان اندوه از دست دادن را بیشتر و طولانی‌تر احساس کنند.

ـ یک مادر داغدار نیاز دارد تا از لحاظ عاطفی حمایت بشود. یک پدر داغدار هم به حمایت نیاز دارد، اما نیازهای آنها در این مسأله با هم متفاوت است. مادر داغدار می‌خواهد مطمئن شود که مادر خوبی بوده است، درست رفتار کرده است و برای فرزندش کم نگذاشته است. او به دنبال حمایت همسرش است و تأیید او را می‌خواهد.

ـ مردها ترجیح می‌دهند احساساتشان را ابراز نکنند، اما زنان به راحتی ابراز احساسات می‌کنند و درباره‌اش حرف می‌زنند. گاهی همین مسأله دلیل اختلافات زن وشوهرها می‌شود. زن از اینکه شوهرش برای کودکش گریه نمی‌کند، درباره‌اش حرف نمی‌زند و می‌تواند خیلی زود به زندگی روزمره‌اش بازگردد عصبانی می‌شود و همسرش را متهم به بی‌عاطفگی و بی‌احساسی می‌کند. مردها هم از این حالت همسرشان که نمی‌تواند احساساتش را مدیریت کند، افسرده می‌شود و نمی‌خواهد به زندگی عادی و همیشگی‌اش بازگردد برآشفته می‌شوند.

بازیابی و نجات زندگی زناشویی بعد از مرگ فرزند نیاز به یاری و حمایت یک فرد سوم دارد. این فرد سوم خود شما هستید که باید فراتر از نقش اصلی خودتان به یاری همسرتان بروید. به درد دل‌های همسرتان گوش بدهید، احساسات او را از منظر تفاوت شخصیتی، فرهنگی و جنسیتی‌اش ببینید و با او همدردی کنید. سعی کنید تعادلی بین احساسات خودتان به‌عنوان یک مادر یا پدر داغدار و آن نقش سومی که باید برای کمک به همسرتان ایفا کنید برقرار کنید.

برای اینکه بتوانید رابطه زناشویی‌تان را از تأثیرات اندوه از دست دادن حفظ کنید و دوباره آن را بسازید باید یک جنگنده باشید و با تهدیدها مبارزه کنید. این تهدیدها را بشناسید:

● تهدید اول: روش من درست است

اینکه شما روش خودتان را در بیان احساسات درست بدانید بسیار خطرناک است. مثلاً اگر فکر می‌کنید همسرتان بیش از اندازه گریه و زاری می‌کند و باید مثل شما خوددار و درونگرا باشد غیرمنصفانه است. او نمی‌تواند مثل شما احساساتش را کنترل کند یا با شرایط به وجود آمده کنار بیاید و این حق اوست که به روش خودش عزاداری کند. در قدم اول بپذیرید که تجربه اندوه در هر انسانی متفاوت است و تأثیرات متفاوتی نیز می‌گذارد.

● تهدید دوم: تغییر

مرگ تأثیر شدید و عمیقی بر زندگی شما می‌گذارد و زندگیتان را تغییر می‌دهد. شما با فرزندتان رابطه عاطفی برقرار کرده بودید و به یکباره خودتان را می‌بینید که او را از دست داده‌اید. زندگی شما پر از خاطرات و حضور پررنگ اوست، اما خودش نیست. روزهای شاد با هم بودن در جمع خانواده تبدیل می‌شوند به روزهای اندوه و تنهایی و انزوا. حق با شماست. تغییر مهمی در زندگی شما ایجاد شده است، اما این اتفاق نباید شما را از همسرتان دور کند زیرا پیوند عاطفی شما با همسرتان هیچ ربطی به حضور فرزندتان ندارد.

● تهدید سوم: مقصر کیست؟

اگر مرگ فرزند شما بر اثر یک حادثه مثل تصادف یا بیماری قابل پیشگیری بوده باشد ممکن است در شما این احساس را برانگیزد که یکی از شما یا هر دو نفر در آن حادثه مقصر بوده‌اید. اینکه به دنبال مقصر باشید ممکن است در لحظه برای شما تسکین دهنده باشد، اما در دراز مدت حس انتقام و کینه‌جویی را تقویت می‌کند حتی می‌تواند شما را از خودتان و همسرتان بیزار کند در حالیکه نیاز دارید تسکین پیدا کنید و شریک زندگیتان آرامتان کند دچار کینه و نفرت می‌شوید.

● تهدید چهارم: عشق را نادیده بگیرید

زن و مرد نیازمند دوست داشتن و عشق ورزیدن هستند، اما تعبیر آنها از این مفهوم عمیق انسانی بسیار با هم متفاوت است. بسیاری از مردان زمانی که نیازهای معمول عاطفی و جنسی‌شان برآورده می‌شود و احساس احترام می‌کنند دوست داشته شدن را باور می‌کنند. اما زنان چیزی فراتر می‌خواهند آنها به دنبال فهمیده شدن هستند. زمانی که یک زن تجربه دردناکی مثل از دست دادن فرزند را از سر می‌گذراند به شدت نیازمند حمایت همسرش است و امیدوار است که او بتواند وضعیت روحی و روانیش را درک کند. نیاز او به فهمیده شدن فراتر از تأمین نیازهای مادی یا جنسی است. ترس از این مسأله که ممکن است باز هم اتفاقی مثل مرگ همسر یا فرزندان زندگیش را تهدید کند یکی از مسائل روحی مادران داغدیده است. آنها معمولاً از داشتن رابطه جنسی نیز امتناع می‌کنند و از هر موضوع خوشحال کننده‌ای گریزان هستند زیرا نمی‌خواهند اندوهشان را با چیزی جایگزین کنند. بسیاری از مردها نمی‌توانند چنین واکنشی را درک کنند. آنها درک نمی‌کنند که چرا همسرشان نمی‌تواند مسائل را از هم تفکیک کند و جایگاه هر چیزی را در رابطه بشناسد. عدم شناخت نسبت به نیازهای عاطفی همسر می‌تواند شکاف عمیقی در رابطه عاشقانه ایجاد کند. سعی نکنید برای التیام دردتان نیازهای عاطفی خود و همسرتان را سرکوب کنید. ابراز علاقه شما به شریک زندگیتان در چنین موقعیتی بسیار کمک کننده است زیرا به هم نزدیک‌تر می‌شوید و می‌توانید احساساتتان را راحت‌تر و صمیمانه‌تر ابراز کنید.

● تهدید پنجم: خودخواهی

ممکن است آنقدر تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته باشید که احساس کنید هیچ کس بار غم شما را تحمل نمی‌کند و میزان درد و رنجی که می‌کشید بسیار بیشتر و سخت‌تر از آن چیزی است که همسرتان تحمل می‌کند. این تفکر کاملاً خودخواهانه است. شاید شما بیشتر گریه می‌کنید، بی‌تابی نشان می‌دهید و از فرزندتان حرف می‌زنید، اما همه اینها نشانه حجم زیاد درد و غصه شما نسبت به همسرتان نیست. معمولاً زن‌ها حق مادری را بالاتر از حق پدری می‌دانند. علت اصلی این مسأله تجربه بارداری و زایمان است و در بیشتر مواقع بارداری و زایمان روحی مردها نادیده گرفته می‌شود.

فرزندی که از دست رفته است فقط فرزند شما نبود و فقط شما نیستید که با او خاطره دارید. همسرتان، خواهر یا برادرش و حتی وابستگان نزدیک شما همگی زیاد یا کم برای از دست دادن عزیزشان ناراحت و داغدار هستند. اگر بپذیرید هر کسی که در رابطه با فرزند شما بوده است دردمند است می‌تواند به شما کمک کند تا خودخواهانه او را متعلق به خودتان ندانید و درک کنید دیگران نیز از این اتفاق متأثر شده‌اند.

ریحانه دوستدار