پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آهنگ ساز نابغه


آهنگ ساز نابغه

شاید اكثر ما بر این باور باشیم كه دست سرنوشت موسیقیدان برجسته ای همچون پیتر چایكوفسكی را از ابتدای عمر در مسیر پیشرفت در دنیای موسیقی قرار داده است ولی واقعیت ماجرا چیز دیگری است

شاید اكثر ما بر این باور باشیم كه دست سرنوشت موسیقیدان برجسته ای همچون پیتر چایكوفسكی را از ابتدای عمر در مسیر پیشرفت در دنیای موسیقی قرار داده است ولی واقعیت ماجرا چیز دیگری است. در حقیقت معلم پیانوی چایكوفسكی كه رادولف كاندنیگر نام داشت بیش از هر كسی سعی در منصرف كردن چایكوفسكی از انتخاب دنیای موسیقی به عنوان شغل داشت. شاید این از خوش شانسی آیندگان بود كه چایكوفسكی هیچ گاه نصیحت معلمش را جدی نگرفت. پیتر ایلیچ چایكوفسكی در ۷ مه ۱۸۴۰ در شهر كامسكو وتكنسك متولد شد. وی دومین فرزند ارشد خانواده هشت نفره اش بود. زمانی كه فقط شش سال داشت قادر به خواندن زبان های فرانسه و آلمانی بود و در هفت سالگی در كنار سرودن شعرهایی به زبان فرانسه، تعلیمات پیانوی خود را آغاز كرد. هشت سال اول زندگی وی در آرامش و سكون نسبی سپری شد تا اینكه در سال ۱۸۴۸ پدر وی كه مهندس معدن بود از شغل دولتی خود استعفا داد و آن زمان خانواده وارد برهه سختی از زندگی همراه با نقل مكان های دائم شد. در سال ۱۸۵۰ بود كه چایكوفسكی در كلاس های مدرسه حقوق الهی (فقه) سنت پترزبورگ حضور پیدا كرد و در سال ۱۸۵۹ به عنوان كارمند دفتری در وزارت دادگستری مشغول به كار شد. او آموزش های موسیقی خود را تحت نظر لیكلای زارمبا ادامه داد تا اینكه در سال ۱۸۶۲ هنرستان موسیقی سنت پترزبورگ افتتاح شد و وی بلافاصله در آنجا حضور یافت. یك سال بعد چایكوفسكی از وزارت دادگستری استعفا داد تا به صورت تمام وقت در كلاس های هنرستان موسیقی حضور یابد. استعداد و اشتیاق فراوان چایكوفسكی توجه مدیر هنرستان، آنتوان روبنشتاین را به خود جلب كرد و از این رو وی را مجبور به گذراندن تمام دوره های آموزشی حتی دوره رهبری اركستر كرد. چایكوفسكی همیشه از مواجه شدن با اركستر _ حتی به عنوان رهبر _ وحشت زده بود و از ترس اینكه مبادا از ترس، سرش پایین بیفتد با دست راست اركستر را رهبری می كرد و دست چپش را زیر چانه اش می گذاشت تا سرش را بالا نگه دارد. پس از طی چهار سال دوره آموزش، او از هنرستان فارغ التحصیل شد و برای تدریس به هنرستان موسیقی مسكو رفت و آنجا بود كه آهنگسازی را آغاز كرد. طی دو سال اول اقامتش در مسكو اولین قطعه سمفونی و اپرای خود به نام «وی ودا» (voyevoda) را ساخت. او در سال ۱۸۶۸ موفق به ملاقات گروهی مشهور به نام گروه پنج كه متشكل بود از پنج موسیقیدان جوان اهل روسیه به نام های بالاكیرف، بورودین، جوی، ماسورگسكی و ریمینسكی را ملاقات كرد. به رغم احترام و علاقه ای كه چایكوفسكی برای این گروه قائل بود _ تا حدی كه سمفونی دوم خود را در پاسخ به احساسات گرم آنها ساخت _ هرگز به آنها ملحق نشد و پس از مدتی به این نتیجه رسید كه اعضای گروه بیشتر تمایلات اینترناسیونالیستی دارند تا ناسیونالیستی. در خلال سال های ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۵ اوسه آهنگ اپرای دیگر ساخت و به عنوان منتقد موسیقی در موسسه راسكی و دوموستی مشغول به كار شد. در سال ۱۸۷۷ یكی از شاگردانش به نام آنتونیا میلی كوا به وی اظهار علاقه كرد و تلویحاً تهدید به خودكشی كرد. چایكوفسكی آنچنان غرق در نوشتن اپرای «اوزن انگین» بود كه نمی توانست پیشنهاد آنتونیا را رد كند. پس از طی رسومات، این دو به ازدواج هم درآمدند ولی پس از ۹ هفته منحوس از هم جدا شدند. شوك ناشی از این ماجرا به حدی بود كه چایكوفسكی اقدام به خودكشی كرد و خوشبختانه توسط برادرش نجات یافت. پس از طی دوران نقاهت چایكوفسكی برای تمدد اعصاب به سوئیس سفر كرد و پس از مدتی سری هم به ایتالیا زد. چایكوفسكی تا زمانی كه در قید حیات بود، حمایت مالی خود را از آنتونیا دریغ نكرد و در مقابل آنتونیا روابط عاطفی متعددی را با دیگران برقرار كرد و در نهایت در سال ۱۹۱۷ در یك آسایشگاه روانی درگذشت. در همین سال ها بود كه مادام نادژدا وان مك، چایكوفسكی را تحت پشتیبانی خویش قرار داد و وی را به مدت یك سال از تدریس معاف كرد تا زمان بیشتری برای نوشتن آهنگ و آهنگسازی داشته باشد. این دو هیچ گاه یكدیگر را ملاقات نكردند ولی مكاتبات صادقانه فراوانی با یكدیگر داشتند. چایكوفسكی سمفونی چهارم خود را در ستایش وی نوشت. پس از آن چایكوفسكی شهرت قابل توجهی در روسیه، آمریكا و حتی انگلستان كسب كرد. در سال ۱۸۸۵ او به خانه ای در حومه شهر نقل مكان كرد و در آنجا اثر «مالفرد» را نوشت. سال های ۱۸۸۸ و ۱۸۸۹ به عنوان رهبر اركستر به آلمان، فرانسه و انگلستان سفر كرد. پس از تولید و اجرای قطعه «زیبای خفته» در سال ۱۸۹۰ چایكوفسكی برای تكمیل قطعه اپرای «بی بی پیك» (Queen of spades) به فلورانس سفر كرد. در همین اثنا حمایت های مادام وان مك به علت مریضی یا فشارهای وارد از طرف خانواده اش قطع شد و با اینكه در آن سال ها چایكوفسكی دیگر توانایی مالی قابل توجهی به دست آورده بود اما این قطع ارتباط به روحیه وی صدمه ای جدی وارد كرد كه هیچ گاه برطرف نشد. در سال ۱۸۹۱ تور موفقی در آمریكا برپا كرد و در مراسم افتتاحیه تالار موسیقی (كه امروزه تالار كارلز نامیده می شود) ظاهر شد. در سال ۱۸۹۳ او به دریافت دكترای افتخاری موسیقی از دانشگاه كمبریج نائل آمد. در سال ۱۸۹۳ وی نوشتن سمفونی ششم ناتمام خود را كه در سال ۱۸۹۱ آغاز كرده بود تكمیل كرد. اثری كه به اعتقاد شخص چایكوفسكی بهترین بوده است. چند روز بعد، در ششم نوامبر ۱۸۹۳ چایكوفسكی در اثر ابتلا به وبا درگذشت. از دیگر آثار وی می توان به «دریاچه قو»، «فندق شكن» و اورتور «رومئو و ژولیت» اشاره كرد.

ترجمه: فرهاد كاوه