چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
دولت های حاکم بر ادبیات و هنر
همین چهل و اندی سال عمری که کردم درسهای بزرگی به من داد که وقتی به عظمت آن درسها فکر میکنم سرگیجه میگیرم. یکی از درسها این است که آنقدر آرمانگرا و ساده نباشم که شعار بدهم در کشورهایی که بخش اعظم فرهنگ، هنر، اقتصاد، سیاست و... در دستان دولت است دولتها هیچکارهاند و تاریخ راه خود را میرود بدون آنکه توجهی به برنامهها و سیاستهای دولتی داشته باشد. بله، تاریخ راه خود را میرود اما دولتها هم در شکل دادن به حرکت تاریخ یک جامعه موثرند. در جامعهای که همه چیز، بهتر است مطلقانگار نباشیم و بگوییم خیلی چیزها و شاید خیلی خیلی چیزها، در دست دولتی است که پول و قدرت را در اختیار خود دارد مگر ادبیات، فیلم، تئاتر و... میتوانند راه خود را بدون توجه به عملکرد دولت بروند؟ دولت در این کشورها خیلی تاثیر میگذارد، میتواند ادبیات و هنر و فرهنگ را له کند، ویران کند، نابود کند یا برعکس آن را رشد بدهد و به بالندگی آن کمک کند. شوروی سوسیالیستی نمونه بارز حکومتی بود که هنر و ادبیات را له کرد و نابود کرد.
چطور از جامعه عقبمانده زمینداری که زیر سلطه تزارها بود بزرگانی چون تولستوی، داستایفسکی، چخوف، مایاکوفسکی و... بیرون آمده و در جهان ادبیات جریانساز میشوند اما در طول ۷۰ سال حکومت یکهتاز حزب کمونیست شوروی که فرهنگ و سیاست و هنر و اقتصاد و... را در اختیار دستان پرقدرت و استبدادی خود گرفته بود حتی نیمچه تولستوی، داستایفسکی و چخوفی پا به عرصه نگذاشت. مگر میشود برنامهها و سیاستهای حکومتی را در نابودی ادبیات روسیه نادیده گرفت؟ پس دولتهایی که خیلی خیلی چیزها را در دست دارند بسیار تاثیرگذارند؛ آنقدر موثرند که روند تاریخ جامعه خودشان را در خیلی زمینهها از جمله تاریخ ادبیات و هنر طور دیگری میکنند. میتوانند تاریخ ادبیات را به سمتی سوق دهند که آوازه آن در جهان بپیچد و جریانساز باشد یا نه آن را نابود کنند.
مگر میشود تاثیر دولت هاشمی، خاتمی و احمدینژاد را در رشد ادبیات و انگیزه دادن به نویسندگان، شاعران و خوانندگان کتاب یا برعکس در انفعال، یأس، سرخوردگی و از میدان به در رفتن نویسنده و شاعر و کتابخوان نادیده گرفت. بله، آنقدر ساده نیستم که بگویم تاریخ راه خود را میرود و برنامهها و سیاستهای دولتهای صاحب خیلی خیلی چیزها در آن بیتاثیرند. و آنقدر هم ساده نیستم که بگویم اگر دولتی صاحب قدرت، ادبیات و هنر را نابود کند، آیندگان از او به نیکی یاد نخواهند کرد و این برای دولتها اصلا خوب نیست. این گفته، حرف آدمهایی است که میخواهند ضعف خود و قدرت دولت را بپوشانند. واقعنگر باشیم، دولتها معمولا به فکر نام نیک یا زشت خود در آینده نیستند، آنها معمولا به دنبال حفظ و گسترش قدرت خود، در زمانی که قدرت را در دست دارند، هستند.
نام نیک یا زشت، برای خیلی از دولتها آن هم در آینده حرف مفتی است که به همان حرف کشک معروف است! اما در کنار این، آنقدر هم ساده نیستم که فکر کنم دنیا همان سادگی گذشته را دارد. میدانم و خوب فهمیدهام که دنیا پیچیده شده است، پیشرفت کرده است، آنقدر پیشرفت کرده است که سایتهای فیلترشده به راحتی و با یک فیلترشکن، شکسته میشوند، آنقدر پیشرفت کرده است که فیلمهای در حال اکران در آمریکا و اروپا و... در اینجا با زیرنویس فارسی در سطحی وسیع پخش میشود، آنقدر پیشرفت کرده است که با یک دستگاه ساده مثل ریسوگراف و در کنج یک انباری میشود خیلی از کتابهای ممنوعه را به شکل قاچاق راهی بازار کرد، آنقدر پیشرفت کرده است که کتابهای ممنوعه به شکل PDF روی اینترنت میرود، آنقدر پیشرفت کرده است که مترجمهای بینام و نشان (یا با نام و نشان در آن سوی مرزها) داستانها، شعرها و کتابهای ممنوعه را ترجمه میکنند و در اسرع وقت روی سایتها قرار میدهند، آنقدر پیشرفت کرده است که صدها شبکه ماهوارهای با هر نوع برنامه به راحتی در دسترس قرار دارند، آنقدر پیشرفت کرد است که... . بله من آنقدر ساده نیستم که بگویم اگر دولتهایی که صاحب خیلی خیلی چیزها هستند و نویسنده، شاعر، محقق، پژوهشگر و... را با انواع برنامهها سرخورده کرده و جامعه را از حضور آنها، به اصطلاح پاک میکنند، جهان هم از حرکت بازمیایستد و همسو با برنامههای اینگونه دولتها حرکت و مسیر خود را تعیین میکند.نخیر، جوامع دیگر راه خود را میروند بدون آنکه توجهی به برنامههای درست یا غلط دولتهای صاحب خیلی خیلی چیزها داشته باشند. یک سادگی دیگر را هم دور ریختهام؛ اینکه فکر کنم همه افراد جامعه تک به تک تابع ایدهها، ایدئولوژی و خواستهای دولتهای صاحب خیلی خیلی چیزها هستند.
بخش بزرگی از مردم (اجازه دهید از واژه <بزرگ> استفاده نکنم) بله، افراد، گروهها، سازمانها و جریاناتی هم هستند که به آنچه دولتهای صاحب خیلی خیلی چیزها میگویند و برنامهریزی میکنند نمیاندیشند و خود را در اختیار آن نمیگذارند. طبیعی است که این بخش از جامعه (که میتواند بزرگ بزرگ هم باشد) نیاز به، به قول معروف، خوراک فکری و احساسی دارند. آنها دوست دارند کتاب بخوانند، حرف بزنند، حرف بشنوند، فیلم ببینند، نمایش نگاه کنند و ... . آنها دوست دارند اندیشه بورزند، احساساتشان را حرکت بدهند، اوقات فراغتشان را پر کنند، سرگرمی داشته باشند و لحظاتی را با دیدن فیلم یا شنیدن موسیقی یا خواندن کتاب به لذت بگذرانند و طبیعی است که همه این دیدنها و شنیدنها و خواندنها و حرفزدنها و ... شخصیت، فکر و احساس آنها را شکل میدهد و هویت میبخشد. خب حالا ببینیم نتیجه همه حرفها چه میشود؟ دولتهای صاحب خیلیخیلی چیزها میتوانند فضایی را آماده کنند که جریانات مختلف ادبی، هنری و فرهنگی با گرایشهای مختلف و حتی ناهمسان و ناهمگون با ایدئولوژی و خواست دولت شکل بگیرند و نویسندگان، شاعران و هنرمندانی با افکار و اندیشههای گوناگون در جامعه ظاهر شوند.
برعکس همین دولتها میتوانند با برنامههای خود اهل ادب و هنر و فرهنگ و ... را سرکوب کنند، مایوس کنند، سرخورده کنند، از جامعه طرد کنند، اجازه چاپ به آثارشان ندهند، اجازه اکران فیلمهایشان را ندهند و ... . اما این هر دو راه در دنیای پیچیده و پر از سایت و شبکههای ماهوارهای و امکانات اینترنتی و راههای پرسرعت انتقال افکار و اندیشهها هر یک تاثیری مجزا دارند. در شکل دوم (یعنی وقتی دولت، صاحب خیلیخیلی چیزهااست و به دنبال یکسانسازی حذف نویسندهها و هنرمندان و اهل فرهنگی است که همسان با او فکر نمیکنند و مانند او آرمان و ایده ندارند) جامعه از طیفهای مختلف اهل هنر و ادب که گرایشهای متفاوتی دارند تهی میشود. یعنی جامعه لطمه بزرگی میخورد که همان فقدان نویسندگان و هنرمندانی است که میتوانند بسیار بزرگ و برجسته باشند. در اینجا متاسفانه تاریخ ادب و هنر یک جامعه با سقوط مواجه میشود، همانطور که در شوروی سوسیالیستی دیدیم. اما در این حالت یک عنصر دیگر هم وجود دارد که همان افراد، گروهها، اقشار و جریاناتی هستند که نمیخواهند مثل ایدئولوژی دولت فکر کنند، احساس کنند، بخوانند و ... . یعنی زمانی که نویسندگان، هنرمندان، شاعران و به عبارتی اهالی ادب و هنر با گرایشهای مختلف حضوری در جامعه نداشته باشند و همان گروهها، افراد و ... که نمیخواهند مانند دولت باشند چه میکنند؟
آیا در گوشهای مینشینند، دست به هیچ کاری نمیزنند و فقط به شغل و کار بسنده میکنند به این امر شاید چهل، پنجاه، شصت و هفتاد سال قبل و در دوران حکومت حزب کمونیست شوروی یا مائوئیستهای چینی مقدور و ممکن بود اما امروز دیگر مقدور و ممکن نیست. همان افراد و ...، میروند به سراغ سایتها و فیلترشکنها، میروند به سراغ شبکههای ماهوارهای، میروند به سراغ موسیقیها و فیلمهایی که به وفور یافت میشود و میروند به ... . غلط فکر نکنیم، حرف من آن نیست که آنها میروند به سمت سایتهای خلاف، فیلمهای مستهجن، شبکههای ماهوارهای فاسد و ... . شاید بعضی بروند اما خیلیها به سراغ فکر میروند، به دنبال هنر میروند، به دنبال ادبیات خلاق میروند. همان افراد، گروهها، جریانات و ... چون نه نویسنده متفاوتی در جامعه حضور دارد، نه ادبیات متنوعی دیده میشود، نه هنر دگرگونهای عرضه میشود، خواه ناخواه میروند به سراغ آنچه در بیرون از جامعه آنهااست. و آن وقت است که رفتارها، هنجارها، شخصیتها و هویتها کاملا در برابر آن چیزی میشود که دولت صاحب خیلیخیلی چیزها میخواهد و سعی دارد اعمال کند.
یادم نرود این را هم بگویم که آنقدر ساده نیستم که ادعا کنم حالا که قرار است جهان، دهکدهکوچکی بشود پس در را به روی هر چیز، هر فرهنگ و هر هنری باز کنیم (گرچه مطمئنم که همین فرهنگها و هنرهایی که خود من هم با آنها مساله دارم راه زیادی برای ورود پیدا میکنند)، حرفم این نیست که پس حالا که همه چیز قرار است بیاید ما منفعل باشیم و پا پس بکشیم و بگوییم این جامعه ما و این هم فرهنگ و هنر و ادبیات خارجی، هر چه دلشان میخواهد بکنند. حرف من این است که باید آنقدر نویسنده، شاعر، فیلم، هنرمند و ... با گرایشها و ایدههای متفاوت در جامعه وجود داشته باشد که بتواند جای رو آوردن به خارجیها را بگیرد. این را باید دولتهای صاحب خیلیخیلی چیزها متوجه شوند. این دولتها این نکته ظریف و دقیق و کاملا واقعی را باید بدانند که اگر بخواهند ادبیات و هنر داخلی را محدود و محدودتر کنند در واقع با دستهای خودشان مردم را هل دادهاند به سمت بیگانه، عجیب است اما در چنین وضعی دولتهای صاحب خیلیخیلی چیزها دچار پارادوکس عجیبی میشوند (و شدهاند.) از یک طرف به بهانه بیگانهستیزی، نویسندگان، هنرمندان و اهل فکر را که به گمان همان دولتها با بیگانه در ارتباطند و مانند آنها مینویسند و فکر میکنند و فیلم میسازند از صحنه خارج میکنند و از طرف دیگر با همین سیاست، بخشی از افراد، گروهها و ... را به سمت ادبیات و هنر بیگانه سوق میدهند که بیگانگان هم با اینترنت و ماهواره و فیلمها و موسیقیها و فکرهای خودشان همه سعی خود را بر جذب گذاشتهاند! میبینید چه روزگاری شده است!؟
امیدوارم شما خواننده عزیز هم اینقدر ساده نباشید که این حرف مرا به معنای ستیز و جنگ بیچون و چرا با خارجیها و بیگانگان بدانید. من با هنر و ادبیات و افکار اصیل، ارزشمند و زیبای خارجیها و بیگانگان نهتنها مخالف نیستم که دوست دارم آن ادبیات را بخوانم، آن موسیقی را گوش کنم، آن فیلم را ببینم و... خب، حالا گرچه خیلی فاصله افتاد اما میرسیم به شق اول. (دوم آن را که گفتیم.) گفتیم که در شق اول دولتهای صاحب خیلیخیلی چیزها میتوانند فضا را به گونهای بسازند که تعداد هنرمندان و ادیبان، با نگاه و گرایش و علایق و افکار و ایدهها و آرمانهای متفاوت و گوناگون، آنقدر زیاد شود که افراد و گروهها و جریاناتی که مثل دولت فکر نمیکنند و با آن تفاوت دارند، بتوانند نیازهای فکری، روحی و روانی خود را در همین داخل کشور برطرف سازند. حرف من آن است که اگر کسی به دنبال سرگرمی است بتواند با همین فیلم، داستان و شعر داخلی سرگرم شود، اگر به دنبال فکر و اندیشه است از همین فکر و هنر و ادب و فرهنگ داخلی جواب بگیرد. گرچه باز هم نباید هنر و فکر و ادبیات خوب بیگانه را فراموش کرد! این همان شق اول است، همانی که دولت صاحب خیلیخیلی چیزها میتواند فضای آزاد و مناسبی را فراهم آورد.
البته این اوج غم و اندوه و تاسف است که خیلیخیلی چیزها در اختیار دولت باشد و اهل فکر و قلم و هنر و ادب ما (برخلاف برخی جوامع) نه قدرتی داشته باشند، نه امکاناتی در اختیارشان باشد، نه بتوانند صنف قدرتمندی داشته باشند و نه... واقعا این اوج غم و اندوه و تاسف است که قدرت در جامعه ما طوری شکل گرفته باشد که نویسنده و هنرمند سهمی از آن نداشته باشد و همیشه چشم به برنامهها و سیاستها و فکرها و نظرهای دولت داشته باشد که آیا به آنها فرصت بدهد یا نه؟ این سالها ما را از سادگی به در آورده است. سادهانگاری است که فکر کنیم اهالی فرهنگ و هنر و ادب همچنان باید بیامکانات و بیفرصت، در حاشیه باشند و از دولتهای صاحب خیلیخیلی چیزها بخواهند که به آنها فرصت و میدان بدهد. حتما همه ما به این نتیجه مهم رسیدهایم که اگر نویسنده، منتقد، شاعر، فیلمساز، هنرپیشه، موسیقیدان، نوازنده و... سهمی از قدرت نداشته باشند همیشه باید منتظر برنامهها و سیاستهای دولت باشند که میخواهد چه کند و چه عملکردی داشته باشد.
اهل ادب و هنر ما باید قدرت به دست بیاورد، مرادم لزوما قدرت سیاسی نیست، منظورم بیشتر قدرت در حوزه هنر و ادب و فرهنگ است. باید جریان ادبیات و هنر و فرهنگ ما با همه گرایشها و طیفهای متفاوت چنان در جامعه نهادینه شود و چنان قدرتی به دست آوردند که خود را به دولتها تحمیل کرده و چشم به سیاستهای دولت ندوزد که آیا فرصتی برای نوشتن و هنر ورزیدن در اختیار آنها خواهد گذاشت یا نه؟ آنقدر ساده نیستم که بگویم رسیدن به این هدف ساده است، آن هم با این همه قدرت اقتصادی و سیاسی که در اختیار دولتهای صاحب خیلیخیلی چیزها است. میدانم که رسیدن به مقصد، راهی است طولانی که خیلی از ما در عمر خود شاهد رسیدن به آن مقصد نخواهیم بود اما باید باور کرد که راه واقعی همین است.
واقعیت آن است که باید قدرت داشت و این قدرت را نهادینه کرد. ساده نیستم که بگویم این راه بیخطر است، کمهزینه است، در کوتاهمدت اتفاق میافتد و... اما چه کنیم که بهترین راه همین است. خواهش آخرم از شما خواننده گرامی آن است که با عینکی مطلقانگار و ایدئولوژیک به این ایده بنده حقیر نگاه نکنید. این راه، راهی طولانی است و پردردسر و پرهزینه. نیاز به تلاش دارد، نیاز به نوشتن دارد، نیاز به انتقاد دارد، نیاز به ازخودگذشتگی دارد، نیاز به... . اما مهم آن است که باید واقعی نگاه کرد و واقعیتها را دید و سپس حرکت کرد. راستش یک نکته را هم باید میگفتم که نگفتم و حالا یادم آمد. بعضی دولتها که صاحب خیلیخیلی چیزها هستند هرچند میتوانند در زمان حکومت خودشان از ظهور نویسنده و شاعر و هنرمند برجسته و مخالف خود جلوگیری کنند و تاریخ را سمت و سوی دیگری بدهند اما به یقین نمیتوانند بزرگان تاریخ ادب و هنر خودشان را از حافظه جامعه حذف کنند. مگر میشود حافظ و فردوسی و فروغ و شاملو را از ذهنها پاک کرد. مگر حکومت شوروی توانست با همه تلاشی که برخی رهبران آن کردند تولستوی و داستایفسکی را که بهزعم آنها، نویسندگان طرفدار فئودالیسم و انحطاط بودند از یادها ببرد. حکومت شوروی گرچه توانست از ظهور داستایفسکیها و چخوفها در دوره حکومت خود جلوگیری کند اما نتوانست بزرگانی را که در خارج از حوزه قدرت آنها و در گذشتهای که حزب کمونیست حاکم نبود، ظاهر شده بودند از ذهن جامعه دور بریزد، حکومتهای صاحب خیلیخیلی چیزها باید این را هم بدانند!
محمدهاشم اکبریانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست