یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

ریشه های اجتماعی بدحجابی


ریشه های اجتماعی بدحجابی

جامعه شناسان همواره برای تحلیل و یا توصیف یک پدیده اجتماعی بیش از آنکه به دنبال علت باشند در پی علل هستند. در واقع یک آسیب اجتماعی مولود چندین مولفه است که در هم ادغام شده و یک …

جامعه شناسان همواره برای تحلیل و یا توصیف یک پدیده اجتماعی بیش از آنکه به دنبال علت باشند در پی علل هستند. در واقع یک آسیب اجتماعی مولود چندین مولفه است که در هم ادغام شده و یک حرکت اجتماعی را سبب می گردد .از این روست که برای تحلیل پدیده های اجتماعی غالبا دیدی اورگانیک بر مسائل حاکم است و مفسران هر پدیده را در کالبد و ساخت آن مورد فحص قرار می دهند. معضل " بدحجابی " در کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای تحلیل و واکاوی علل پیدایش ، رشد و گسترش آن در میان اقشار مختلف باید این پدیده را در چارچوبی جامع دید و به ساخت های اجتماعی آن توجه کرد. با این حال در توضیح علل و عوامل معضل بدحجابی در کشور می بایست در ابتدا به روند تاریخی این معضل توجه داشت.

تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اگرچه جو حاکم بر کشور مذهبی و سنتی بود ولی در این اثنا اقشار خاصی نیز وجود داشت که اساسا ماهیتی تکنوکرات و اشرافی داشتند. این افراد اگرچه طیف اکثریت را در جامعه به خود اختصاص نمی دادند اما جزئی از جامعه محسوب می شدند که ارزش ها و هنجارهای متفاوتی را در زندگی به کار می بستند.با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اجباری شدن حجاب در سطح جامعه اگرچه اکثریت قریب به اتفاق جامعه توانستند هنجارهای خویش را نهادینه در قوانین حکومتی ببینند اما طیف مذکور همچنان بر عقاید خویش استوار بود هرچند که برخی عادات را حداقل در سطح جامعه کنار گذاشت.

تا یک دهه پس از انقلاب مردم در تب و تاب جنگ و انقلاب بودند و روحیه انقلابی در سطح توده ها مانع از هرگونه تخطی از هنجارهای پذیرفته شده انقلاب می شد.

اما به تدریج با آغاز روند صنعتی شدن کشور تکنوکرات ها جانی تازه گرفتند و چرخ اقتصاد موجب پدید آمدن طیف مرفهین در جامعه شد. این افراد غالبا به دلیل تباین با توده ها همواره درصدد منفک ساختن خویش از ارزش های حاکم بودند ضمن آنکه بستر های الگوهای اشرافی زندگی نیز در میان این طیف وجود داشت. همین امر نیز به تدریج موجب شد تا این افراد درصدد آزادی های هر چه بیشتر در جامعه باشند. غالبا طرز رفتار و پوشش این افراد نیز مورد تقلید سایرین قرار می گرفت چرا که آنان در حکم شخصیت های انتقالی ( Transitional Personality ) بودند و به عبارتی نبض حرکت جامعه را در دست داشتند.از سوی دیگر با پایان دوران جنگ و آغاز دوران سازندگی و عبور از جو التهاب در جامعه به تدریج قشر تازه ای در جامعه پدید آمد که تفکرات بازتری نسبت به طرز زندگی داشت. اگر چه این طیف همچنان به ارزش های مذهبی پایبند بود - چرا که این طیف خود از دل توده ها بیرون آمد- اما این افراد دوست داشتند که راحت تر زندگی کنند. برخی نام این طبقه را طبقه متوسط جدید می نامند.بسیاری معتقدند طبقه متوسط جدید لایه ای اجتماعی است که به تدریج بر اساس ایجاد تغییرات در نظام های سیاسی پدید می آید. به عبارت بهتر با بسط و گسترش فرهنگ سیاسی جدید و رواج پارلمانتاریسم لایه ای اجتماعی پدید می آید که مهمترین مشخصه آن گرایشات روشنفکری ، تمایز و تباین نسبت به توده ها و تلاش برای رسیدن به آرمان های لیبرالیسم است.

هر چند هنوز اتفاق نظر قطعی بین هیچ یک از جامعه شناسان درباره مفهوم طبقه متوسط جدید وجود ندارد اما برخی نیز شکل گیری این طبقه را در پیوند مستمر با رشد روزافزون شهرنشینی در جوامع توجیه می کنند.از همین رو این طیف نیز به سمت گرایشات غربی حرکت کرد و به نحوی دنباله طبقه تکنوکرات در کشور شد.از سوی دیگر فعل و انفعالات در لایه های اجتماعی همزمان با دوره اصلاحات در کشور تقویت شد. تغییر در بخشی از علایق و سلیقه ها موجب سر کار آمدن جریانی در کشور شد که اساسا هدفی جز تقویت چنین فرهنگ و باوری را در دستور کار نداشت.در واقع دوران اصلاحات و سیاست های فرهنگی اجتماعی دوم خرداد تاثیر چشمگیری بر رشد سریع ارزش ها و باورهای نزدیک به غرب در کشور داشت. سیاست های باز دوم خردادی ها اجازه ورود پوشش های تازه به جامعه را داد و در برخی اوقات خود به تقویت و تشجیع ارزش های سکولار در کشور پرداخت. نتیجه چنین سیاستی موجب شد تا تنها در حدود ۸ سال طیف تکنوکرات به راحتی پوشش و رفتار اجتماعی در زمان طاغوت را دوباره بازسازی کنند.