یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

راه تحقق عدالت اجتماعی چیست


راه تحقق عدالت اجتماعی چیست

پژوهش حاضر با هدف بیان مفهوم و سازوكارهای تحقق عدالت اجتماعی تدوین شده است در این پژوهش, نخست مفهوم عدالت ذیل چهار بعد مورد بررسی قرار گرفته است تا تصویری ملموس تر از عدالت حاصل آید و سپس سازوكارهای تحقق عدالت اجتماعی با هدف تحقق ابعاد تعریف شده برای عدالت, علاوه بر سطح كارگزاران, در عرصه های سیاسی, اقتصادی و فرهنگی بحث شده است

●مقدمه‏

اجرای احكام و اصول سیاسی اسلام، هدف اصلی نظریه‏پردازی‏های سیاسی است. تأملات نظری درباره مفاهیمی چون عدالت، آزادی، برابری، جامعه مدنی و ... هنگامی مورد قبول و مؤثر واقع می‏شود كه با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه، زمینه‏های اجرا و عملی شدن بیشتری برای آنها فراهم شود. بی‏تردید، هدف از تولید علم و نظریه‏پردازی در جامعه كنونی ایران، رفع مشكلات نظری برای شفاف شدن مسیر عمل است. پژوهش حاضر نیز به بیان شاخص‏ها و ابعاد عینی‏تر عدالت اجتماعی برای بالا بردن توان عملی و اجرایی آن در جامعه می‏پردازد. وقتی تصویر ذهنی كارگزاران از عدالت اجتماعی شفاف‏تر گردد، می‏توان به تحقق عدالت در جامعه امیدوار شد.در این پژوهش نخست به ابعاد، مؤلفه‏ها و شاخص‏های عدالت اجتماعی اشاره شده است و در ادامه، سازوكارهایی كه به تحقق این ابعاد یاری می‏رسانند، در سه بعد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته‏اند. عدالت فردی و شخصی نیز به عنوان بعدی مجزا در كنار سه بعد فوق مطرح شده است، گر چه می‏توان آن را در ذیل عدالت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیز بیان كرد.در مورد عدالت اجتماعی پژوهش‏های بسیاری صورت گرفته و هر اندیشمندی به اقتضای بحث خود تعریفی از آن را ارایه داده است، با این حال هر تعریف تنها گوشه‏ای از مفهوم عدالت را روشن می‏كند. نگارنده با توجه به این مسئله، سعی كرده به ابعادی از عدالت كه به نظر می‏رسد در نیل به مفهومی روشن‏تر و كامل‏تر از عدالت یاری می‏رساند، اشاره نماید.

الف) مفهوم و ابعاد عدالت اجتماعی‏

۱ـ برابری و مساوات‏

برابری از مهم‏ترین ابعاد و بلكه اصلی‏ترین معنای عدالت است. معنای برابری این است كه همه افراد صرف نظر از ملیت، جنس، نژاد و مذهب، در إزای كار انجام شده از حق برابر به منظور استفاده از نعمت‏های مادی و معنوی موجود در جامعه برخوردار باشند. مبنای برابری این است كه: «انسان‏ها به حسب گوهر و ذات برابرند... و از این نظر، دو گونه یا چند گونه آفریده نشده‏اند». یا به فرمایش رسول اكرم(‏ص): «الناس كأسنان المشط؛ مردم مثل دانه‏های شانه هستند». اما آیا برابری ذاتی انسان‏ها سبب برابری آنها در همه زمینه‏ها می‏باشد؟ و آیا تفاوت استعدادها و شایستگی‏های افراد باعث نابرابری آنها با سایرین نمی‏شود؟

ارسطو برابری را در لحاظ نمودن افراد در برخورداری از ثروت، قدرت و احترام می‏داند و معتقد است باید با هر كس مطابق با ویژگی‏هایش برخورد كرد. از سوی دیگر، عده‏ای برپایی مساوات عادلانه را در دادن میزان آزادی، معقول می‏دانند تا میدان برای فعالیت كلیه افراد فراهم گردد:

به موجب این كه مقدار فعالیت‏ها و كوشش‏ها یكسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می‏آید: یكی جلو می‏افتد و یكی عقب می‏ماند؛ یكی جلوتر می‏رود و یكی عقب‏تر... به عبارتی، معنای مساوات این است كه هیچ ملاحظه شخصی در كار نباشد.برابری اجتماعی در سه عرصه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نمود می‏یابد. بسط و توضیح هر یك از این موارد در قسمت‏های مربوط به عدالت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیان خواهد شد.

۲ـ قانون‏مندی‏

قانون مجموعه مقرراتی است كه برای استقرار نظم در جامعه وضع می‏گردد. كارویژه اصلی قانون، تعیین شیوه‏های صحیح رفتار اجتماعی است و به اجبار از افراد می‏خواهد مطابق قانون رفتار كنند. طبق اصول جامعه شناختی، فردی بهنجار تلقی می‏شود كه طبق قوانین جامعه رفتار نماید. اما آیا متابعت از هر قانونی سبب متصف شدن افراد به صفت عدالت می‏گردد؟

در پاسخ باید گفت كه هر قانونی توان چنین كاری را ندارد. قانون در صورتی تعادل‏بخش است كه خود عادلانه باشد و عادلانه بودن قانون به این است كه منبع قانون، قانون‌گذاران و مجریان آن عادل باشند. تنها در چنین صورتی است كه قانون‏مندی افراد سبب عادل شدن آنها می‏گردد. قانون علاوه بر عادلانه بودن باید با اقبال عمومی مردم نیز مواجه شود كه البته وقتی مردم منبع قانون را قبول داشته باشند و به عدالت قانون‏گذاران و مجریان آن اعتماد یابند، قانون را می‏پذیرند و به آن عمل می‏كنند.در جامعه دینی كه اكثریت آن را مسلمانان تشكیل می‏دهند، قانون حاكم، قانون اسلام است، زیرا منبع آن را مردم پذیرفته‏اند، لذا قانون می‏تواند امر و نهی كند و عمل به آن عادلانه است. به طور كلی، هماهنگی مستمر انسان با هنجارهای اجتماعی و سنن و آداب منطقی جامعه، از مظاهر عدالت انسانی است و فرد را جامعه‏پسند و استاندارد معرفی می‏كند. علامه محمدتقی جعفری در این مورد می‏نویسد:

زندگی اجتماعی انسان‏ها دارای قوانین و مقرراتی است كه برای امكان‏پذیر بودن آن زندگی و بهبود آن وضع شده‏اند، رفتار مطابق آن قوانین، عدالت و تخلف از آنها یا بی‏تفاوتی در برابر آنها، ظلم است.

۳ـ اعطای حقوق‏

منظور از حق، امتیاز و نصیب بالقوه‏ای است كه برای شخص در نظر گرفته شده و بر اساس آن، او اجازه و اختیار ایجاد چیزی را دارد یا آثاری از عمل او رفع شده و یا اولویتی برای او در قبال دیگران در نظر گرفته شده است و به موجب اعتبار این حق برای او، دیگران موظف‏اند این شئون را محترم بشمارند و آثار تصرف او را بپذیرند.

طبق تعریف مذكور، عدالت زمانی تحقق می‏یابد كه به حقوق دیگران احترام گذاشته شود و اجازه و اختیار و یا تصرفی كه حق فرد است، به او داده شود و از تجاوز به حقوق فرد پرهیز گردد. حق در معنای ذكر شده به معنای آن چیزی است كه باید باشدـ چه تا به حال رعایت شده باشد و چه نشده باشد ـ نه به معنای آن چه كه هست.هر چیزی در جامعه دارای حق است و تعادل اجتماع هنگامی میسر می‏گردد كه این حقوق مراعات شود؛ برای مثال، یكی از بزرگ‏ترین حقوقی كه افراد بشر دارند، حق تعیین سرنوشت است، حال اگر به دلایلی این حق از انسان سلب گردد به عدالت رفتار نشده است. برای اجرای خوب این بعد از عدالت اجتماعی، كارهایی باید صورت گیرد: نخست، باید حقوق، اولویت‏ها و آزادی‏های افراد معین و مشخص شود؛ دوم، جایگاه صحیح این حقوق تعیین گردد و سوم، این حقوق به درستی و از سوی افراد و مراجع ذی‏صلاح مراعات شود. همه افراد به شناخت حقوق متقابل خود با دیگران ملزم‏اند. سعادت و كمال هر انسانی در گرو شناخت و مراعات حقوقی است كه بر گردن اوست.

۴ـ توازن‏

توازن با توزیع عادلانه ارتباط بسیاری دارد. البته نه تنها به این معنا كه امكانات به طور شایسته و صحیح به افراد مستحق برسد، بلكه علاوه بر آن، امكانات به حد لازم و مورد نیاز وجود داشته باشد. هر چیزی كه اجتماع لازم دارد، باید به اندازه كافی موجود باشد.

نكته دیگر در بحث توازن، این است كه امكانات به نحو صحیح در جامعه تقسیم گردد؛ برای مثال، در جامعه كارهای فراوانی در بخش‏های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و ... وجود دارد. اولاً: این كارها باید میان افراد تقسیم شود و ثانیاً: تقسیم كار باید به اندازه كافی و ضروری باشد و طبق نیازهای هر بخش، بودجه و نیرو مصرف گردد. عدل به این معنا، سبب دوام و بقا و تأمین عدالت در كل مجموعه می‏شود، هم‏چنین از پیدایش شكاف طبقاتی و ایجاد طبقه مرفه و ثروتمند در سویی، و طبقات فقیر و نیازمند در سوی دیگر جلوگیری می‏كند. توازن، مصلحت كل جامعه را تأمین می‏كند و به این مسئله توجه دارد كه توزیع نقش‏ها و امكانات، بخشی، مقطعی و محدود نباشد، بلكه همه جانبه بوده و كلیه بخش‏ها و افراد را در بر گیرد.ابعاد مذكور تصویر روشن‏تری از عدالت را به ذهن متبادر می‏سازد و در تعیین سازوكارهای تحقق آن یاری می‏رساند. در نتیجه‏گیری از آنچه آمد می‏توانیم برقراری مساوات، توازن و روحیه اطاعت از قانون در اجتماع، به نحوی كه با مراعات حقوقِ تمامی شهروندان همراه باشد، را به عنوان تعریف عدالت اجتماعی پیشنهاد كنیم. مباحث مقاله حاضر بر اساس همین تعریف ارائه شده است.

ب) سازوكارهای تحقق عدالت اجتماعی‏

۱ـ وجود عدالت در كارگزاران‏

كوتاه‏ترین و باصرفه‏ترین راه برای دست‏یابی به عدالت اجتماعی، وجود انسان‏های عادل و با تقوایی است كه نهاد آنان مزین به ملكه عدالت شده است و راه پر پیچ و خم نیل به عدالت جمعی را به دور از دغدغه شیوه‏های سازمانی و نهادمند پیچیده امروزی طی می‏نمایند. در این مفهوم، انسان‏های عادل همانند مهره‏های شطرنج تلقی می‏شوند كه بدون نیاز به بازیگری در صحنه، خود جابه‏جا می‏شوند و بازی را به پیش می‏برند. انسان عادل به ابعاد، مؤلفه‏ها و شاخص‏های عدالت آشناست و همه آنها را در اعمال، گفتار و رفتار خویش رعایت می‏كند، در پی احقاق حقوق خویش است، به خوبی با حقوق خود و سایرین آشناست، به قوانین عمل می‏كند و سعی در ایجاد توازن و برابری در جامعه دارد تا جامعه‏ای فارغ از تبعیض و امتیازات ناعادلانه ایجاد گردد.از نگاه اندیشمندان مسلمان، جهان و همه هستی بر محور عدل و داد حركت می‏كند و این اصل در تمام وجوه هستی برقرار است. یكی از وجوه كوچك هستی، نفس آدمی است كه فطرتاً با عدالت آشنا می‏باشد. انسان، به عنوان نقطه پرگار و اصل و اساس آفرینش مكلف به نهادینه كردن عدالت در خود و برقراری عدالت در جامعه است. لذا برخی در تعریف عدالت گفته‏اند:

عدالت روحیه و نیرویی است كه همواره متعادل عمل می‏كند و مطابق حق و واقعیت پیش می‏رود و حق هر كسی را به وی می‏دهد و جلوی احساسات نفع طلبانه شخصی یا انتقام‏جویی و بدخواهی و یا رفتار برابر سلیقه و میل خود را می‏گیرد و در یك كلمه، تابع حق و قانون است.

علمای اسلامی قبل از بحث در مورد عدالت اجتماعی، به عدالت شخصی و فردی عنایت داشته و در این خصوص بر عدالت شخصی حاكم نیز تأكید نموده‏اند. مصادیق توجه به عدالت فردی از تعاریفی كه از آن ارایه شده، پیداست: اعتدال قوای شهویه، غضبیه و عقلیه؛ استقامت بر شرع و طریقت اسلام؛ داشتن مروت و مردانگی كه مروت به معنای سازگاری با هنجارهای اجتماعی و سرپیچی ننمودن از آن است‏ و تعریفی كه خواجه نصیرالدین طوسی بیان كرده و محاسنی هم‏چون صداقت، الفت، وفا، شفقت، صله رحم، مكافات، حسن شركت، حسن قضا، تودد، تسلیم، توكل و عبادت را برای عدالت ذكر می‏كند.فقها نیز عدالت را ملكه راسخه‏ای تعریف كرده‏اند كه سبب ملازمت بر تقوا در ترك محرمات و انجام واجبات می‏شود و یا در تعریفی دیگر، عدالت را ملكه راسخه‏ای دانسته‏اند كه فرد را از انجام كبائر و اصرار بر صغایر باز می‏دارد.در این كه چرا به عدالت فردی به خصوص در شخص حاكم توجه فراوان شده است، دلایلی وجود دارد: یكی، تحقق عدالت اجتماعی را بدون عادل بودن مجری یا مجریان آن ناممكن دانسته‏اند و شخص غیر عادل را در ایجاد جامعه‏ای عدالتْ‏محور ناتوان می‏دیدند. به عبارت دیگر، مباحثی مثل عدالت نهادهای اجتماعی كه امروزه در برابر عدالت افراد مطرح می‏شود، در باور آنها نمی‏گنجیده است.دلیل دیگر، اعتقاد علمای اسلامی به الگو بودن حاكم جامعه است. آنان بر این باورند كه مردم پیرو فرمان‏روایان خود هستند و اگر آنان دادگرانه عمل كنند، شهروندان نیز عدالت را پیشه خود می‏سازند. سخنی از امام علی‏(ع) وجود دارد كه در آن به خوبی می‏توان نمودِ این اندیشه را یافت:رایت عدالت را در میان شما برافراشتم و از حدود حلال و حرام آگاه‏تان كردم و از عدالت خویش، جامه عافیت بر تن‏تان پوشاندم و معروف را با گفتار و كردارم در میان شما گسترش دادم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.