شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
گهواره ای برای بیننده
«گهوارهای برای مادر» آخرین فیلم پناه بر خدا رضایی قرار است فیلمیدر ستایش مقام مادر باشد، در ستایش اینکه رنج و زحمتی که مادر برای بزرگ کردن فرزندش میکشد به اندازه ای اهمیت دارد که میتوان تلاش برای جبران آن را به هر چیز یا هر راهی برای ادامه زندگی ترجیح داد. فیلم در جای جای خود تلاش میکند همین مسئله را به ما گوشزد کند، به واقع دقیقا قصد دارد این مسئله را به ما به شکلی کاملا شعاری و مستقیم گوشزد کند و نه اینکه از دل روایت ناخودآگاه ما را به این نتیجه برساند، در واقع چنان که انگار پای منبر یک استاد اخلاق برای تلمذ نشستهایم و انگارنهانگار که آنچه میبینیم، یک فیلم سینمایی است.
فیلم در روند شکل گیری ناقصش نیز بسیار بسیار آهسته حرکت میکند. برای مثال هنگامیکه بالاخره ما میفهمیم که دختر نرگس نام دارد قصد دارد پیش مادری برود که در بستر است و احتیاج به مراقبت و نگهداری دارد چرا که پرستارش دیگر نمیتواند به کار مراقبت از او ادامه دهد، حدود دقیقه سیام فیلم است (با توجه به اینکه کل فیلم حدود یکصد دقیقه است) و تمام آنچه از ابتدا تا به حال نشان داده شده، زندگی نرگس در حوزه علمیه ای است که در آن درس طلبگی میخواند و اساسا هر چیزی با حداقل مکث و سکون ممکن به نمایش درمیآید. برای مثال در ابتدا قرار است بفهمیم که او به رفتار خودش حساس است و دلش نمیخواهد صدای کفشهایش را موقع راه رفتن بقیه طلبهها بشنوند.
ابتدا تصاویر مفصلی از نمای نزدیک از پاهای او در حال راه رفتن میبینیم تا کاملا بفهمیم که صدای کفشها زیاد است و بعد ببینیم که او کفشهایش را بیرون میآورد و این بار با پای پیاده چند متری در بالکن و خیابان و زیرگذر او را دنبال میکنیم تا بیشتر و بهتر برایمان جا بیفتد که نرگس نمیخواسته صدای کفشش را بقیه بشنوند و بعد کارگردان برای اینکه خیالش کاملا راحت شود از اینکه حتما و قطع به یقین تمامیبینندهها با هر ضریب هوشی موفق شدهاند بفهمند که دخترک از بلند بودن صدای کفشهایش ناراحت است، او را وارد اتاق میکند و پیش هم اتاقیاش میفرستد تا این بار از طریق کلام هم اتاقی و در واقع بیننده بخت برگشته را مخاطب قرار دهد که بدان و آگاه باش که صدای پاشنه کفشها خیلی زیاد است و (برای خالی نبودن عریضه و به غلظت ِمحض نیفتادن تکرار) به پدر کفش فروشت بگو من کفش پاشنه تخت میخواهم و چهو چهوچه. جوهره روایی فیلم تا به پایان به همین شکل است، نرگس دست مادر را میبوسد، یک بار، دو بار، سه بار، و در نهایت هم به پا بوس و گریه و «مادر مرا ببخش» میافتد، نرگس میخواهد برای مادر پرستار انتخاب کند، یکی شب نمیتواند بماند، یک نفر نمیتواند مادر را برای نماز حاضر کند، یک نفر نمیتواند با زخمهای بستر مادر کنار بیاید چرا که او را به یاد زخمهای بستر پدرش میاندازد! (واقعا این دیگر چه جور بهانه آوردنی است آن هم وقتی که از قبل میدانسته پیرزنی که به مراقبتش میرود زخم بستر دارد) و قس علی هذا، پسری خواستگار نرگس است که نرگس قبلا به او جواب منفی داده، پسر برای بار دوم تلفن میزند، برای بار سوم مادر ِپسر سراغ نرگس دختر میآید، و در نهایت خود پسر سر راه نرگس میایستد، تا ما این جواب منفی را چندباره و چندباره بشنویم. حال بگذریم از اینکه مخاطب چگونه باید قبول کند که دختری که در حوزه علمیه درس میخواند و درس هم میدهد و حالا قرار است برای تبلیغ اسلام به روسیه برود (تا این حد غلیظ) چطور حاضر شده با پسری که قیافه اش شبیه تازه بازاریهای امروزی با موهای سیخ سیخ است حتی صحبت بکند و از آن طرف پسر چه فکری کرده که به چنین کسی پیشنهاد ازدواج داده و این دو نفر اصلا چه سنخیتی با هم دارند؟ در کل اینکه آنچه میبینیم یک فیلم سینمایی نیست، نوعی خاطره نگاری ذهنی است که فقط به درد خود شخصیت میخورد (و البته کسانی که وضعیت مشابهی دارند).
نکته درگیرکنندهای ندارد که بیننده را با خود همراه کند، اتفاقات تاثیر چندانی بر یکدیگر نمیگذارند و از آنجا که مشخص است قرار است فقط نرگس را به نقطه ای برسانند که مادر را بر مسکو ترجیح دهد، عقب و جلو و یا حذف و اضافه کردنشان نیز تاثیری بر فیلم نمیگذارد؛ چه چهار پرستار بیایند و بروند، چه چهل، چه پسر در ابتدای فیلم به سراغ نرگس بیاید، چه آخر و همین طور الی آخر و بینندهای که در آخر اگر خوابش نبرده باشد نمیفهمد دو ساعت از وقتش صرف تماشای چه چیزی شده است.
● هدفم ادای دین به مقام مادر بود
پناهبر خدا رضایی: بعد از ساخت «چراغی در مه»، پنج سال فیلم نساختم و مشغول مستندسازی بودم.
تقریبا دو سال قبل طرح اولیه «گهوارهای برای مادر» ذهنم را درگیر کرد و شخصا احساس نیاز کردم که این فیلم را بسازم تا ادای دینی به مقام مادر داشته باشم . من دوستان طلبه و روحانی زیادی دارم و خانمهای طلبه را میشناسم. خیلی دوست داشتم درباره این قشر فیلمی بسازم چون آنها همیشه رو به تعالی هستند به همین دلیل سعی کردم در «گهوارهای برای مادر» قصه را در این بستر روایت کنم. با احترام به مخاطبان باید بگویم مخاطب میتواند تصمیم بگیرد که فیلم را ببیند یا خیر.
نویسنده : داود زادمهر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس دولت دولت سیزدهم رئیسی رئیس جمهور گشت ارشاد سیدابراهیم رئیسی جمهوری اسلامی ایران پاکستان
تهران شهرداری تهران قتل هواشناسی سیل پلیس کنکور وزارت بهداشت سلامت زنان سازمان سنجش پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو تورم
سینمای ایران سریال سینما تلویزیون سریال پایتخت کیومرث پوراحمد موسیقی رهبر انقلاب قرآن کریم فیلم ترانه علیدوستی کتاب
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران بازی فوتسال تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا لیورپول
هوش مصنوعی گوگل نخبگان سامسونگ مدیران خودرو اپل فناوری آیفون ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات دانش بنیان
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا افسردگی آلزایمر