دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
چند حکایت کوتاه از تذکره اولیاء
مسافری یا مقیم؟
«ممشاد دنیوری» پیوسته در خانقاه خود را بسته می داشت. چون مسافری به در خانقاه می رسید. او در پشت در می آمد و می گفت؛ «مسافری یا مقیم؟ اگر مقیمی، در آی.
و اگر مسافری، این خانقاه جای تو نیست که روزی چند اینجا می مانی و ما با تو خوی می کنیم.
آنگاه می روی و ما را در فراق تو طاقت نمی باشد!»
محک
روزی، جمعی نزد او رفتند - و او، در بند بود. گفت؛ «شما کیستید؟»
گفتند؛ «دوستان تو!» به ایشان سنگ انداخت. همه گریختند. گفت؛ «ای دروغ زنان. دوستان، به سنگی چند، از دوست خود می گریزند؟!»
طمع
درویشی گفت؛ «روزی، به مجلس او غابوعلی دقاقف درآمدم به نسبت اینکه درباره متوکلان، از او سوال کنم و او دستاری طبری بر سر داشت. دلم به آن میل کرد. گفتم؛ یا استاد، توکل چیست؟»
گفت؛ «آنکه طمع، از دستار مردمان کوتاه کنی!»
و دستار خود، در من انداخت.
پرسش
ابوعلی دقاق، روزی بر سر منبر می گفت؛ «خدا و خدا و خدا...!»
کسی گفت؛ «خواجه، خدا چه بود؟!» گفت؛ «نمی دانم».
گفت؛ «چون نمی دانی، چرا می گویی؟»
گفت؛ «این نگویم چه کنم؟!»
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم سعید جلیلی حمید نوری علیرضا زاکانی قالیباف محمدباقر قالیباف پزشکیان
هواشناسی سازمان هواشناسی سیل معدن ریزش معدن شازند تهران وزارت بهداشت شهرداری تهران جاده چالوس قتل آموزش و پرورش
حقوق بازنشستگان قیمت طلا قیمت خودرو دولت سیزدهم خودرو سهام عدالت قیمت دلار ایران خودرو همستر کامبت یارانه بورس قیمت سکه
تلویزیون عربستان فیلم سینمایی حج فضای مجازی سریال رسانه ملی سینمای ایران سینما کربلا دفاع مقدس موسیقی
وزارت علوم دانشگاه آزاد اسلامی فناوری ایکس
رژیم صهیونیستی روسیه غزه اسرائیل جنگ غزه آمریکا فلسطین اوکراین چین حزب الله لبنان جنگ اوکراین ترکیه
فوتبال یورو 2024 پرسپولیس استقلال سپاهان باشگاه پرسپولیس مس رفسنجان جام ملت های اروپا جام حذفی لیگ برتر فدراسیون فوتبال بازی
اپل آیفون اینترنت تلگرام ناسا ایلان ماسک سامسونگ گوگل
ویتامین کاهش وزن سازمان غذا و دارو دیابت چاقی سنگ کلیه میگرن