پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

دولت نبوی از دیدگاه قرآن


دولت نبوی از دیدگاه قرآن

اقدام پیامبر در رهبریِ غزوات, نصب قضات, گردآوریِ صدقات و جزیه و غنایم, همگی كارهایی در جهت اداره شئون دنیویِ مسلمانان و خارج از دایره رسالت بوده است قرآن در آیات متعددی شهادت می دهد كه پیامبر, گذشته از رهبریِ دینی, رهبریِ سیاسی را به عهده ندارد او تنها وظیفه راهنمایی و اندرزگوییِ مردم را دارد

تشكیل دولت اسلامی، به وسیله پیامبر اسلام - ص - از نظر اسناد و مدارك تاریخی، چندان آشكار و واضح است كه حتی مخالفان و منتقدان حكومت دینی هم نتوانسته اند اصل آن را انكار كنند. آن ها برای توجیه دیدگاه خود، به ناچار راه های دیگری را پیموده اند; مثل این كه:

الف) نبوت و حكومت، دو مشغله جداگانه است، و فرماندهیِ امت، به عهده پیامبران خدا نبوده است. و اگر در مورد خاتم الانبیا، این دو مشغله، در یك جا و در یك نفر، جمع شده و انطباق رخ داده است، حالت استثنایی و اختصاصی دارد.

ب) اقدام پیامبر در رهبریِ غزوات، نصب قضات، گردآوریِ صدقات و جزیه و غنایم، همگی كارهایی در جهت اداره شئون دنیویِ مسلمانان و خارج از دایره رسالت بوده است. قرآن در آیات متعددی شهادت می دهد كه پیامبر، گذشته از رهبریِ دینی، رهبریِ سیاسی را به عهده ندارد. او تنها وظیفه راهنمایی و اندرزگوییِ مردم را دارد.

البته توجیه اوّل، از نظر علمی، چندان سست و ضعیف است كه نمی توان آن را در سطح یك نظریه علمی، قابل بررسی دانست; زیرا اگر این سخن را فرضاً بپذیریم كه انبیایِ گذشته، معمولاً فرماندهیِ امت را به عهده نداشته اند، ولی از آن جا كه نسبت به پیامبر اسلام، عكس آن ثابت است و آن حضرت درتمام شئون حكومت دخالت داشته اند، لذا برای پیروان آیین اسلام، باتوجه به اصل (تأسّی) یگانگی و انطباق دین و دولت، یك اصل مطلوب، تلقی می شود; زیرا قرآن كریم، رسل خدا - ص - را به عنوان (اسوه حسنه) به مسلمانان معرفی می كند و می فرماید:

لقدكان لكم فی رسول الله اسوهٔ حسنهٔ.

پس با قبول اسلام، همان چیزی كه حالت استثنایی و خصوصی، نام گرفته است، الگو و نمونه به حساب می آید، و اگر رویه دیگری در انبیایِ گذشته رواج داشته، و در عصر آنان تفكیك و جدایی ـ باتوجه به شرایط خاص هر كدام ـ قابل قبول بوده، و خداوند مسئولیتی درباره فرماندهی و رهبریِ سیاسی برعهده آنان نگذارده است اما در دوران اسلامی و عصر نبوی، چنین تفكیكی وجود نداشته و به اقتضای سیره نبوی، مطلوب نیست.

ولی در بررسیِ توجیه دوم، كه استناد به آیات فراوانی نموده و در قالب مستدل تری ارائه شده، باید مسئله را از نظر منطق قرآن تحلیل نماییم و براساس آن، به داوری و میزان صحت و سقم آن بپردازیم.

برای به دست آوردن منطق قرآن كریم، درباره نقش پیامبر اكرم - ص - در دولت اسلامی، سؤال های زیر را می توان مطرح كرد:

ـ قرآن كریم، پیامبر اسلام را به چه عنوانی معرفی می كند؟

ـ قرآن كریم، چه وظایفی را برعهده رسول خدا می گذارد؟

ـ قرن كریم، چه اموال و دارایی هایی را از آنِ پیامبر می داند؟

ـ قرآن كریم، چه وظایفی را برای مردم، در مقابل حضرت برمی شمارد؟

ـ قرآن و رهبریِ سیاسی پیامبر

قرآن كریم، پیامبر اكرم - ص - را به عنوان فردی كه برای دخالت در زندگیِ مردم (اولی) است، معرفی می كند ومی فرماید:

النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.

این آیه، از (اولویت) رسول خدا - ص - در مقایسه با دیگران، بر مؤمنین خبر می دهد. این اولویّت، در نزد مسلمانان، از صدر اسلام تاكنون، مفهومی روشن داشته است.

ان عباس، كه در آغاز سلسله مفسّران قرار دارد، در توضیح آن می گوید:

آن جا كه پیامبر مردم را به چیزی فرا می خواند، هرچند مردم تمایل نداشته باشند، باید به متابعت حضرت تن دهند و از خواسته خویش چشم پوشی كنند.

شیخ طوسی، (اولی بالمؤمنین) را به (احق بتدبیرهم) معنا كرده است; یعنی پیامبر برای تدبیر و اداره مردم، از دیگران شایسته تر است.

ابوالفتوح رازی، از زبان مفسّران نقل می كند كه:

معنای آن، این است كه رسول خدا ْ در امضای احكام و اقامه حدود و فرمان دادن بر امت، از خود ایشان اولی است.

قرآن پژوهان و مفسّران تصریح كرده اند كه این اولویت اختصاص به مسائل دینی نداشته، و همه امور دین و دنیای آنان را دربر می گیرد. لذا بر مردم لازم است كه از اوامر رسول خدا پیروی كنند و از آن چه كه او بازمی دارد، دوری نمایند و خواسته های او را بر امیال و تشخیص های خود مقدم دارند.

هم چنین در تأئید این تفسیر، برخی روایات نیز وجود دارد كه می گوید: مقصود از اولویت، مقام فرماندهی و منصب زعامت است; مثلاً امام باقر - ع - فرمود:

این آیه درباره رهبری و فرماندهی نازل شده است.

شأن نزول آیه نیز مؤیّد دیگری برای آن است كه اولویت در این آیه، رهبریِ اجتماعی و سیاسی را نیز دربرمی گیرد; زیرا برطبق برخی از نقل های تاریخی، وقتی رسول خدا - ص - ، تصمیم به جنگ تبوك گرفت و فرمان بسیج عمومی صادر نمود، عده ای برای حركت در سپاه حضرت، به دنبال اجازه پدر و مادر خویش بودند. خداوند با فرو فرستادن این آیه، رسول اكرم - ص - را به عنوان عالی ترین مقام زعامت و رهبریِ جامعه اسلامی، كه هیچ نظر و رأی دیگر، و یا هیچ ولایت و حق دیگر (مانند حقوق والدین) نباید مزاحم آن تلقی شود، معرفی نمود.

قرآن كریم، در آیه دیگری نیز از پیامبر به عنوان (ولیّ) یاد می كند:

انما ولیّكم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوهٔ ویؤتون الزكوهٔ وهم راكعون.

معنای اصلیِ این كلمه، آن گونه كه راغب در مفردات گفته است، قرار گرفتن چیزی در كنار چیز دیگری است به نحوی كه فاصله ای دركار نباشد; یعنی اگر دو چیز، آن چنان به هم متصل باشند كه هیچ چیز در میان آن ها نباشد، ماده (ولی) استعمال می شود. به همین مناسبت، طبعاً این كلمه در مورد قرب و نزدیكی ـ اعم از قرب مكانی و قرب معنوی ـ به كار رفته است. و باز به همین تناسب در مورد دوستی، یاری، تصدیِ امر، تسلّط و معانیِ دیگری از این قبیل استعمال شده است; چون در همه آن ها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.

راغب درباره موارد استعمال این واژه می گوید:

وِلایت به معنای نصرت است; امّا وَلایت به معنای تصدی و صاحب اختیاریِ یك كار است. گفته شده كه معنای هر دو یكی است و حقیقت آن، همان تصدی و صاحب اختیاری است.

جوهری می گوید:

هركس كه كار دیگری را به عهده گیرد، (ولیِّ) او است.

و در (معجم مقاییس اللغه) آمده است:

معانیِ این كلمه، به قرب و نزدیكی برمی گردد، و آن كس كه به كار دیگری اقدام كند (ولیِّ) اواست.

علامه طباطبائی باتوجه به موارد استعمال این كلمه در قرآن، و نیز با اشاره به سمت هایی كه قرآن برای پیامبر ذكر كرده است، ولایت پیامبر را چنین توضیح می دهد:

رسول خدا - ص - بر همه شئون امت اسلامی، در جهت سوق دادن آنان به سوی خدا، و برای حكمرانی و فرمانروایی بر آن ها و قضاوت در میانشان، ولایت دارد. از این رو، پیرویِ مطلق، حقّی برای او، برعهده امت اسلامی است. و البته این ولایت، در طول ولایت خداوند، و ناشی از تفویض الهی است; یعنی چون اطاعت از او، اطاعت از خداوند است و در نتیجه، ولایت او (ولایت خدایی) اس، باید از او اطاعت كرد.

به بیان برخی بزرگان: باتوجه به مجموع آیات قرآن می توان فهمید كه آن حضرت، در آنِ واحد، دارای سه شأن بوده است:

اول این كه، امام و پیشوا و مرجع دینی بوده; یعنی سخن و عملش برای مسلمانان سند و حجت بوده است:

ما اتیكم الرسول فخذوه، وما نهاكم عنه فانتهوا;

آن چه را كه پیامبر برای شما آورده است بگیرید، و از آن چه شما را بازدارد بایستید.

دوم ان كه، ولایت قضایی داشته; یعنی حكمش در اختلافات حقوقی و مخاصمات، نافذ بوده است:

فلا وبك لایؤمنون حتی یحكموك فیما شجر بینهم;

نه چنین است، به پروردگارت سوگند! ایمانشان واقعی نخواهد بود، تا در آن چه دربینشان اختلاف شود، داورت كنند.

سوم این كه، ولایت سیاسی و اجتماعی داشت; یعنی گذشته از این كه مبیّن و مبلغ احكام بود، و گذشته از این كه قاضی مسلمین بود، سائس و مدیر اجتماع مسلمین بود، ولیّ امر مسلمین و اختیار دار اجتماع مسلمین بود. آیه كریمه (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) و هم چنین (انما ولیكم الله ورسوله) ناظر به این شأن سوم است. براساس چنین ولایتی، پیامبر اكرم - ص - رسماً بر مرد حكومت می كرد و سیاست اجتماع مسلمین را رهبری می نمود.

ـ قرآن و مسئولیت های اجتماعیِ پیامبر

هر یك از شئون سه گانه پیامبر در پیشواییِ دینی، ولایت قضایی و رهبریِ اجتماعی، مسئولیّت های خاصی را برعهده حضرت می گذاشت. و رسول خدا برای انجام هر كدام، مأموریت و وظیفه ویژه ای داشت; مثلاً در ارتباط با عنوان اوّل، آن حضرت وظیفه تلاوت آیات بر امت، تعلیم و تبیین كتاب و تزكیه آنان را برعهده داشت:

یتلوا علیهم آیاته ویزكّیهم ویعلّمهم الكتاب والحكمهٔ.

لتبیّن للناس ما نزّل الیهم.

و در ارتباط با عنوان دوم، حضرت وظیفه حكم كردن بین مردم را داشت:

وان احكم بینهم بما انزل الله.

هم چنین در ارتباط با عنوان سوم نیز قرآن كریم مأموریت ها و مسئولیت هایی برای رسول اكرم - ص - برمی شمارد. این وظایف كه مربوط به حوزه رهبریِ اجتماعی است، خود نمایانگر آن است كه آن حضرت، علاوه بر دو شأن فوق، عهده دار زعامت سیاسیِ مردم نیز بوده است; چه این كه این دستورات، چون از سوی خداوند ابلاغ گردیده و پیامبر نسبت به آن ها، مأموریت الهی یافته است، از این رو، زعامت و ولایت حضرت نیز مانند دو مسئولیت دیگر، جنبه الهی داشته است. لذا، این احتمال كه دخالت های حضرت در زمینه مسائل اجتماعی و دولتی، خارج از محدوده وظایف دینی و دستورات الهی بوده، و خداوند چنین تكالیفی را بر دوش او نگذارده، و از وی نخواسته است، غیرقابل اعتنا است.

آیات زیر، نمونه هایی از مأموریت هایی است كه در ارتباط با (رهبریِ جامعه) و (اداره امت) می باشد:

ـ فامّا تثقفنّهم فی الحرب فشرّد بهم من خلفهم.

آیه قبل از این، از كسانی كه با پیامبر عهد و پیمان بستند و هر بار نقض نمودند، به عنوان بدترین جانوران یاد می كند، و سپس در این آیه، خطاب به پیامبر می فرماید:

اگر با چنین كسانی به كارزار و درگیری پرداختی، آنان را چنان سركوب كن كه دیگر احدی از دشمنان، جرأت و جسارت توطئه نداشته باشند، و محاربه با تو را رها سازند.

این آیه، از یك سو بیانگر سیاستی است كه امت اسلامی در برابر دشمنان متجاوز و پیمان شكن باید اتخاذ كند و از سوی دیگر، بیانگر آن است كه مسئولیت برنامه ریزی، آماده سازیِ مقدمات، و بالأخره عینیّت بخشیدن به این سیاست، برعهده پیامبر است.

ـ وان احد من المشركین استجارك فأجره حتی یسمع كلام الله ثم ابلغه مأمنه.

در آیات پیش از این آیه، دستوراتی به همه مسلمین، در برخورد با مشركین داده شده است: (فاقتلوا المشركین، … خذوهم واحصروهم واقعدوا لهم كل مرصد); ولی در این آیه، خصوص پیامبر - ص - دو مأموریت ویژه می یابد:

یكی آن كه هرگاه یكی از مشركان اجازه بخواهد كه با امنیت و آرامش خاطر، كلام خدا را بشنود و با محتوایِ دین آشنا گردد، او را اجازه داده و امنیتش را تأمین نماید و دیگر آن كه، پس از پایان مهلتِ فراگیریِ كلام خدا و گوش كردن به سخن حق، او را به محل امنش برساند.

از این دو مأموریت پیامبر، و به ویژه مسئولیت دوم (ثم ابلغه مأمنه) فهمیده می شود در مواردی كه اسلام، برای انسان ها، (آزادی) را پذیرفته و آن را محترم شمرده (مانند آزادی در بحث و تحقیق كه در این آیه ذكر گردیده) مسئولیت تأمین و حفظ این آزادی و حریت، به عهده پیامبر - ص - (رهبر امت اسلامی) است، و حتی در شرایط بحرانی مهدورالدم بودن مشركان، كه آنان با فتنه انگیزی و پیمان شكنی، امان را از خود سلب نموده اند، در عین حال پیامبر موظف است كه برای حفظ آزادی و امنیّت مشركینی كه برای شنیدن كلام خدا می آیند، از دستورات دیگر الهی مانند (قاتلوا المشركین كافهٔ) چشم پوشی كند، و امنیّت و آزادیِ آنان را تأمین نماید.

ـ یاایها النبی حرّض المؤمنین علی القتال;

ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ ترغیب نما.

ـ یا یها النبی جاهد الكفّار والمنافقین واغلظ علیهم;

ای پیامبر! تمام تلاش خود را در نبرد با كفار و منافقان به كار گیر، و بر آنان سخت بگیر.

اگرچه تكلیف جهاد، یك وظیفه عمومی برای همه مسلمانان است و اختصاص به شخص پیامبر ندارد، ولی از آن جا كه انجام این وظیفه اسلامی، برای تك تك مسلمانان به صورت فردی ممكن نیست، و مسلمین باید به صورت هماهنگ، متشكل و سازماندهی شده در جنگ شركت جویند، و این مهم، بر دوش (فرماندهی) و از وظایف او است، از این رو، هنگامی مسلمانان می توانند در صحنه جهاد توفیق یابند كه فرماندهیِ عالیِ امت اسلامی، پس از تصمیم به جنگ، برنامه آن را تدوین، و مقدمات آن را فراهم سازد. این آیه، چنین وظیفه ای را برعهده رسول خدا - ص - می گذارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.