پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نظریه سیاسی و نظریه پردازی در حیطه علوم انسانی


نظریه سیاسی و نظریه پردازی در حیطه علوم انسانی

برای آشنایی با مفهوم نظریه سیاسی می باید به تعریف نظریه و کاربرد آن پرداخت

برای آشنایی با مفهوم نظریه سیاسی می‌باید به تعریف نظریه و کاربرد آن پرداخت. نظریه، حکم یا بیانی است که به ما می‌گوید چگونه و چرا واقعیات ویژه‌ای با هم در ارتباط‌اند. نظریه، حکم یا بیانی است که هدفش روشن‌ کردن چگونگی و چرایی واقعیات و ارتباط میان‌ آنهاست. نظریات در ارتباط با حل مسائل و مشکلات جامعه و ایجاد تصویری روشن از واقعیات به کار می‌روند. در واقع رشد علم مدیون، نظریه‌های علمی است که پشت سر هم مطرح می‌شوند.نظریه‌‌ها در واقع سازه‌ های ذهنی و مجموعه‌ های منظمی از واژه‌ها هستند و همین کلمات بیانگر رابطه‌ بین واقعیات هستند. معمولاً می‌توان نظریه‌ها را به دو دسته «نظریه‌‌های روزمره» و «نظریه‌ های سیستماتیک» تقسیم نمود. تفاوتی نیز می‌توان میان نظریه ‌های روزمره و نظریه‌ های سیستماتیک قائل شد.

نظریه‌ های روزمره به طور ضمنی و فی‌البداهه ساخته می‌شوند و به جای اینکه نقد شوند، مسلم فرش می‌شوند. نظریه‌ پردازان روزمره سعی نمی‌کنند نظریه‌ های خود را به طور «عملی» تبیین کنند و ببینند که آیا آن نظریه‌ها در همه وضعیت‌ها درست هستند یا نه. این نظریه فاقد پشتوانه علمی و تجربی هستند. نظریه‌ های سیستماتیک حداقل دارای سه ویژگی هستند: ۱. تا آنجا که ممکن است روشن هستند؛ ۲. از تناقض ‌های منطقی یا محال احتراز می‌کنند؛ ۳. معین می‌کنند که آیا مفاهیم با واقعیت تجربی هماهنگی دارند یا نه.

نظریه سیاسی فراهم آورنده راهنمایی است برای عملکردهای سیاسی و سیاست ‌های عمومی و رفتارهای سیاسی و شیوه‌‌های اعمال قدرت را توضیح می‌دهد. بدون یک چارچوب نظری کارآمد، کسانی که سعی در درک مسائل سیاسی دارند قادر نخواهند بود آن مسائل را به درستی تجزیه و تحلیل و یا تفسیر کنند. اگر نظریه‌ سیاسی بیش از اندازه انتزاعی و مجرد و یا بیش از اندازه کوته بینانه باشد، نمی‌تواند مسائل سیاسی و شیوه‌ های اعمال قدرت را به درستی درک کند. متأسفانه در علوم سیاسی، مانند دیگر شعبه ‌های علوم انسانی، نظریه ‌های سیاسی بسیاری وجود دارد که به دلیل انتزاعی بودن بیش از حد و یا محدود بودن دیدگاه‌های‌شان نمی‌توانند توضیح دهنده‌ اتفاقاتی باشند که در قلمروهای سیاسی رخ می‌دهند.

دامنه نظریه‌ های سیاسی از نظر فهم ‌پذیری، پیچیدگی و ظرافت، تفاوت‌های فاحشی دارند. به طور کلی می‌توان گفت که اندیشیدن درباره سیاست و قدرت سیاسی، شیوه‌ای از نظریه‌ پردازی سیاسی است. اما در سوی دیگر این طیف، نظریه ‌پردازان سیاسی قرار دارند؛ کسانی که پرسش‌ های سیاسی را به شیوه ‌ای منظم طبقه ‌بندی کرده و تجزیه و تحلیل می‌کنند و از این تجزیه و تحلیل، نتایجی درباره تمدن و سیاست به دست می‌دهند. از این رو، نظریه‌ های سیاسی را می‌توان بر اساس شیوه‌ های متفاوت پرداختن به مسائل سیاسی، دسته ‌بندی کرده و در این طبقه ‌بندی مورد بررسی و نقد قرار داد.همه نظریه‌ های سیاسی، به طور آشکار یا پنهان، با مفاهیم نسبتاً مشابهی سروکار دارند. از آنجا که نظریه ‌های فلسفه سیاسی با موضوعات گسترده، متفاوت و متعددی محاصره شده‌اند ، اکثر این مفاهیم را در مطالعات خود به کار برده سعی در آزمون نظری آنها می‌کنند.اما نظریه ‌پردازی علمی امری است که فقط از عهده‌ برخی از دانشمندان و اندیشه‌ ورزان بر می‌آید که به مطالعه‌ کتب و نوشته‌ های موجود و بررسی‌ دیدگاه و اصول حاکم بر علوم می‌پردازند. با این حال همگی ما اغلب برای اتفاقاتی که در اطراف ما رخ می‌دهد، نظریه ‌پردازی می‌کنیم و به آنچه که بیان می‌کنیم اعتقاد داریم و اینکه در در جهان واقعی، عینیت دارند، ولی تا زمانی که به صورت علمی و تحقیقاتی مورد بررسی واقع نشده‌اند، مورد تردید هستند.هدف پژوهشگران علوم انسانی این است که این کار را به طور سیستماتیک انجام دهند.

آنها تلاش می‌کنند توضیح دهند چرا، چگونه و در چه شرایطی پدیده ‌های معین اجتماعی ـ سیاسی رخ می‌دهند یا نمی‌دهند. از آنجایی که علوم انسانی بستر و زمینه تمام علوم محسوب می‌شود و به آنها جهت می‌دهد، اصولی و علمی سازی نظریه‌ پردازی در حیطه‌ آن می‌تواند باعث رشد و پیشرفت شاخه‌ های مختلف علوم گردد.

از اینجا اهمیت نظریه ‌پردازی در حیطه‌ علوم انسانی مشخص می‌گردد.

یعقوب نعمتی وروجنی