جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

دار و ندار منتقدان در برابر دارا و ندار


دار و ندار منتقدان در برابر دارا و ندار

نگاهی به متن و حاشیه اولین سریال تلویزیونی مسعود ده نمکی

با این که از زمان پایان پخش مجموعه تلویزیونی «دارا و ندار» مدتی است که گذشته، اما بحث ها و نظرات درباره این سریال همچنان ادامه دارد. البته وجود چنین بازتاب هایی را باید به فال نیک گرفت. این مجادله ها از یک طرف می تواند به عنوان راهنمای رسانه ملی عمل کند و از طرف دیگر به شفاف شدن جایگاه و رویکرد برخی از رسانه ها و منتقدان می انجامد.

«دارا و ندار» از آن دسته آثار هنری است که حواشی آن ها از متنشان پررنگ تر و بحث برانگیزتر است. هرچند این حواشی بیش از آن که به مردم و دغدغه های آن ها مربوط باشد، ناظر بر هیاهوهای محافل روشنفکری و رسانه هاست. همانان که معمولا مخالفان خود را بایکوت می کنند و آنقدر نادیده می گیرندشان تا در عمل «سانسور» شوند! اگر هم از پس این کار بر نیامدند و طرف مقابل سانسورپذیر نبود، آنقدر به او حمله می کنند تا شاید از کارش پشیمان شود و مثلا، دیگر هوس فیلمسازی نکند! مثل برخورد برخی از جریانات به اصطلاح فرهنگی و رسانه ای با هنرمندان جریان مخالف خودشان که نمونه اخیر آن در مورد «دارا و ندار» صورت گرفت؛ سریالی که به سراغ یکی از موضوعات کمتر توجه شده در سینما و تلویزیون رفته و مسائلی را مطرح کرده که به رغم اهمیت زیادش، خیلی به کار اهالی سینما و تلویزیون نیامده است؛ دارا و ندار! روایتی از کارگردان اخراجی ها، درباره «اخراجی های جامعه»! چه از دارا و ندار و کارگردان آن خوشمان بیاید و چه نه، این اثر از معدود کارهای سینمایی و تلویزیونی است که با نگاهی متفاوت به طبقات اجتماعی پرداخته است.

چه کار ده نمکی را قبول داشته باشیم و چه نه، به هر حال، «دارا و ندار» فراتر از یک سرگرمی و طنز قرار دارد و برای خودش رسالتی اجتماعی را قائل است. نه مثل فیلم های تجاری این روزهای سینما فقط برای وقت کشی و فتح گیشه است و نه همچون آثار سینمای به اصطلاح روشنفکری و جشنواره ای است که حاصلی جز سستی و خمودگی ندارند. چه خوب و چه بد، بخشی از واقعیت های اجتماعی ما در «دارا و ندار» بازنمایی شده است.

اگر بخشی از نقدهای نوشته و گفته شده درباره اولین سریال ده نمکی را که به درستی به ضعف های ساختاری و محتوایی غیرقابل انکار آن اشاره می کنند را استثنا کنیم، بیشتر انتقادات و حملات صورت گرفته به «دارا و ندار» فرامتنی و غیرمنصفانه هستند. این برخورد تازگی ندارد و همین منتقدان به فیلم های «اخراجی ها» و «اخراجی ها۲» نیز واکنش مشابهی نشان دادند. هنوز فراموش نکرده ایم که یکی از منتقدانی که معمولا نقدهایش در روزنامه های زنجیره ای و نشریات به اصطلاح تخصصی سینمایی چاپ می شود، به جای بررسی و ارزیابی اثر، به سابقه کارگردان آن پرداخته و نوشته بود آدمی که در گذشته دست به چنین و چنان کارهایی زده، حالا به چه جرئتی آمده و از سرود «ای ایران» در فیملش استفاده کرده! (نقل به مضمون)

به این ترتیب باید گفت که این بار تعامل منتقدان و یک اثر هنری معکوس شده است. به جای این که منتقدان به نمایان ساختن ضعف ها و چالش های این سریال بپردازند، این «دارا و ندار» است که ضعف های منتقدان و برخی از رسانه ها را برملا می سازد. به هر حال، تفاوت نقد صادقانه (هرچند تند و بی رحمانه باشد) با نقد غیرمنصفانه و کینه توزانه قابل شناسایی است. مسئله این نوشته نیز حمله و به چالش کشیدن «دارا و ندار» نیست، بلکه می گوییم چرا نقد نمی کنند؛ نقد به معنای بازگشایی ساختمان یک اثر هنری، تحلیل آن و برجسته کردن نقاط ضعف و قوتش است. اتفاقاً منتقدان جریان شبه روشنفکری و غربگرا که «دارا و ندار» را مورد هجمه قرار دادند، اساسی ترین مشکلات آن را نگفتند. چون اصلا به دنبال نقد نبوده اند. بلکه اهداف سیاسی و باندبازانه داشته اند. از قضا، نقدهای واقعی و قابل تأمل بر این سریال، توسط نزدیک ترین دوستان مسعود ده نمکی صورت گرفت. مصداقش، انتقادات وارد شده به این سریال در برنامه نقد ۵ (در هر دو نوبت پخش) است.

نکته قابل توجه این است که بسیاری از منتقدان «دارا و ندار» به اصلی ترین نقاط قوت و ضعف آن توجه نکردند یا نخواستند که توجه کنند. جالب این است که مهم ترین شاخصه و جنبه مثبت این سریال، بزرگ ترین معضل این روزهای آثار سینمایی و تلویزیونی ماست؛ سوژه! در حالی که هنوز هنرمندان سینما و تلویزیون ما اندر خم این کوچه باقی مانده اند، کارگردان «دارا و ندار» از این مرحله مهم گذر کرده است و نشان داده که دست بر موضوعاتی می گذارد که به عنوان مسئله جامعه محسوب می شوند؛ مسئله همه مردم و تمام جامعه، نه فقط یک قشر خاص. اما بزرگترین اشکال «دارا و ندار» که اتفاقاً محتوایی هم هست، تحول ناگهانی تیمور به فتحل است که در قسمت پایانی رخ داد و این که کاراکتری که نماینده طبقه داراهاست، عامل حل مشکلات ندارها می شود.

کنایه های اجتماعی این سریال مثل «اگر دانشگاه دولتی باشد، مشکلاتش با یک دعا سرهم می شود، اما برای دانشگاه آزاد حداقل یک شب تا صبح به ضجه و زاری نیاز است!» (نقل به مضمون) یا «آفتابه دزد، برج ساز می شود!» دارا و ندار را تبدیل به یک کار انتقادی کرده و از این نظر، از بسیاری مدعیان و معترض نمایان پیش تر است. اما این مهم نه در قالب فیلمنامه درستی ارائه شده، نه دکوپاژ و ساختار بصری متناسبی. این که چرا منتقدان شبه روشنفکر به متن آثار ده نمکی نمی پردازند و کل کار او را بدون اشاره به نکات مثبتش زیر سؤال می برند، به هویت و ماهیت این جریان برمی گردد که اصلا تحمل بازتاب یافتن خواسته ها و مطالبات توده مردم را ندارند.

نسبت منتقد و هنرمند، همچون نسبت معلم و دانش آموز، یا طبیب و دردمند است. منتقد باید به هنرمند عشق و علاقه بورزد و نگران سقوط و نزول او و آرزومند صعودش باشد. نه این که برعکس! می بینیم، بسیاری از منتقدانی که در مواجهه با آثار مسعود ده نمکی کنترل خود را از دست داده و عصبانی و خشمگین هستند، در مقابل خیلی از آثار سخیف تر و بی محتواتر سکوت می کنند یا حتی لب به ستایش می گشایند. جای تعجب نیست افرادی که به تمجید بسیاری از فیلم های ضدانسانی و پوچ گرایانه غربی و آمریکایی می پردازند، نمی توانند «دارا و ندار» ایرانی را به درستی و سنجیده نقد کنند.

این یک اصل غیرقابل کتمان است که هرچه یک رسانه و یک اثر هنری و رسانه ای، از خنثی بودن پرهیز کند، بیشتر مورد هجوم و انتقاد قرار می گیرد. و اگر یک رسانه و اثر هنری، خنثی تر باشد کمتر مورد گزند و بی مهری قرار می گیرد. به خصوص اگر آن رسانه یا اثر هنری، انگشت روی منافع یا مطامع مادی و سوداگرانه عده ای گذاشته باشد.

بر این اساس، بسیاری از حملات به رویکردهای عدالت خواهانه و انقلابی صدا و سیما از سوی جریان شبه روشنفکری غربگرا، نشان از حرکت درست این رسانه در آن موارد دارد. اما رسانه ملی نباید عقب نشینی کند و آثاری همچون «دارا و ندار»- البته با افزایش کیفیت و قوت هنری- باید روزبه روز افزایش پیدا کنند همچنانکه رهبر فرزانه انقلاب نیز خطاب به مدیران صدا و سیما تأکید نموده اند: «در کنار دامن زدن به دغدغه عدالت اجتماعی و رسیدگی به فقرا، زندگی اشرافی و تجملاتی پوچ و بیهوده را هم تخریب کنید؛ این زندگی واقعاً درخور تخریب است. زندگی تجملاتی نباید به هیچ وجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطه منفی به حساب بیاید. چرا بی خود تجمل گرایی رواج پیدا کند؟»