سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

انسان عاشق یا عاشق انسان


انسان عاشق یا عاشق انسان

به مناسبت سالروز درگذشت رابیندرانات تاگور

رابیندرانات تاگور، ادیب، شاعر، فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و موسیقیدان بزرگ که در سال ۱۸۶۱ میلادی چشم به جهان برگشود و به سال ۱۹۴۱ دیده از جهان فرو بست، از پرآوازه‌ترین فرهنگمردان هند در درازنای تاریخ به شمار می‌آید.

تاگور که باید او را مانند گوته و ویکتور هوگو از بزرگان سخنگویان چند سده اخیر جهان برشمرد؛ از همان اوان کودکی شعر می‌سرود و جز به شعر و ادب به چیز دیگری دل نداد و به واسطه همین شعر بود که پژواک نام و آوازه وی مرزهای دنیای خاکی را در نوردید و در سراسر جهان طنین‌انداز شد.

گفتنی است، وی نخستین فرد آسیایی بود که توانمندانه یارای آن یافت با سرایش مجموعه گیت آنجلی، از دیوار ستبر و بلند محدودیت‌های زبانی گذر کند و به دریافت جایزه نوبل در سال ۱۹۱۳ نائل آید.

در حقیقت، نه تنها هندوستان ادبیات خود را مرهون و مدیون تاگور است، بلکه نهال آزادی و استقلال هند که اکنون درخت تناوری است، تا حد زیادی به واسطه گفتارهای شورانگیز این فرد میهن دوست بالیدن گرفت. در میهن‌پرستی او همان بس که در سال ۱۹۱۹ نشان شوالیه اهدایی از سوی دولت بریتانیا را در اعتراض به کشتار دهشتناک مردم بی‌گناه «آمریتسار» که طی آن، بیش از ۴۰۰ هندی معترض به دست ارتش بریتانیا به خاک و خون کشیده شدند، پس فرستاد و از عنوان «سِر» چشم پوشید و اظهار کرد: «آنچه روزی مایه سرفرازی است روزی هم فرا رسد که مایه ننگ است». بی‌جهت نیست که سروده‌های دلکش او و از جمله آنها سرود ملی هند، تا به امروز رامش فزای خاطر بیشتر مردم هند است. تاگور در زمانی که هنوز در سنین جوانی و در آستانه ۲۰ سالگی بود، در بنگال به عنوان یک شاعر ملی شهرت پیداکرد و این اشتهار چندان شد که در دیار فرنگ او را، ندای میراث معنوی هند نام نهادند.

زنده‌یاد ابراهیم پورداوود، بر آن باور بود که مادر هند در قرون اخیر ۲ فرزند در آغوش خود پرورانیده است که هر یک در رستگاری آن به جان و دل کوشیده‌اند، آن دو فرزند یکی مهاتما گاندی است و دیگری رابیندرانات تاگور.

آنچه روشن است، اندیشه تاگور بر گاندی و بسیاری از بنیانگذاران استقلال هند تاثیر افزون داشت و به شخصه الهام‌بخش شمار فراوانی از انقلابیون بود. شاید بتوان یکی از عوامل تاثیرگذار در پیروزی گاندی را تاگور و اندیشه‌هایش دانست.

برابر با تاریخ، گاندی و تاگور نخستین بار سال ۱۹۱۵ یکدیگر را دیدند و ۶ روزی که با یکدیگر گذراندند، موجب شد تا دوستی پایداری میان آن دو پدید آید که البته تا پایان عمر آنان نیز استوار ماند. روش این دو در رهایی میهن از چنگال استعمار و استثمار اگرچه تفاوت‌هایی را واجد بود اما راهی که هر یک در پیش گرفته بودند، به یک مقصد گرایید.بیستم سپتامبر ۱۹۳۲ که خبر روزه مرگ گاندی در زندان یرودا شهر پونه در هند پیچید و هندیان را دستخوش نگرانی و دلشوره کرد، در همان نخستین ساعات آغاز روزه، گاندی نامه‌ای به تاگور نگاشت و گفت: «اکنون آغاز آزمایش جانگداز من است، به این می‌ارزد که جان گرامی از برای رستگاری هند فدا شود، اگر بتوانید مرا در این کوشش به دعای خیر خود دریابید، نیازمند آنم». تاگور در پاسخ نگاشت: «دل‌های به درد آمده ما در این رنج بزرگ با مهر و ستایش در پی شما خواهد بود.»

پس از این تلگراف، تاگور نتوانست خودداری کند، ناگزیر ۲۴ سپتامبر روی به سوی پونه نهاد. پس از ۲۶ روز روزه مرگ، دولت انگلستان درخواست‌های گاندی را پذیرفت. در آن هنگام که روزه شکسته می‌شد، تاگور بر بالین گاندی در درون زندان حاضر بود. روزه‌دار خسته به تاگور گفت: «روزه‌ای که با نام خدا آغاز شده، به نام خدا در حضور گورودیو شکسته می‌شود.»

تاگور هرچند از پشتیبانان اصلی گاندی و پیرو اندیشه آزادی هند بود، اما خطر ملی‌گرایی افراطی را نیز همواره به گاندی گوشزد می‌نمود. هنگامی که رومن رولان، در نوشته‌ای تاگور را به واسطه نکوهش ملی‌گرایی کوته‌بینانه ستود، تاگور به درخواست رولان بیانیه استقلال روح را که احتمالا نخستین تلاش سازمان یافته برای بسیج تفکر روشنفکری علیه جنگ است، امضا کرد.

این فرهنگ مرد برجسته هند، آزادی میهن را ندیده از جهان درگذشت، اما آرزوی دیرین او را رفیق شفیقش، گاندی برآورده ساخت، هر چند خود گاندی نیز به تیر جهل نابکاری از پای درآمد.

تاگور که همواره اقرار می‌داشت: «من بارها و بارها در هند زاده خواهم شد. من هند را با همه فقرش، همه بیچارگی و سیاه روزی‌اش، بیش از هر چیز دیگر دوست می‌دارم» از سوی گاندی، «نگهبان بزرگ هند»، نامیده شده بود. وی سال ۱۹۰۱ سنگ بنای دانشگاهی را در نزدیکی، شانتی نیکنان، یعنی همانجا که نخستین بار گاندی را دیده بود،گذاشت که ۲۰ سال بعد به دانشگاهی عظیم و مشهور در جهان بدل شد. او در آن اندیشه و آرمان بود که دانشجویان ملل گوناگون را یکجا گرد آورده و تمدن‌های مختلف و متنوع جهان را در آنجا مورد واکاوی قرار دهند. درحقیقت، هدف او تلفیق اندیشه هند و حکمت شرق با فلسفه غرب بود.

ایدئولوژی اصلی تاگور، بر شناخت خدا از راه تهذیب نفس و خدمت به دیگران استوار بود. برای تاگور جهان انباشته از شادمانی و عشق است و آهنگ رقص فناناپذیر خوشبختی در سراسر جهان وجود دارد، غم‌ها نیز در جهان وجود دارند اما چونان ابرهای پاییزی گذرای هند هستند که بر شکوه ماه می‌افزایند.

تاگور معتقد بود «همه چیز از جاودانگی نشات می‌گیرد و از زندگی تاثیر می‌پذیرد، زیرا زندگی عظیم است». به تعبیر دیگر، وی عارفانه در پی آن بود تا حقیقت را در زندگی متجلی سازد. از نظرگاه تاگور، جهان هستی تجلیگاه یا به تعبیر هندوان، بازیگاه آفریدگار است. او انسان‌ها را کامل‌ترین نماینده روح اعظم عالم هستی می‌دانست و همچون قطره‌ای محدود و مقید در دریایی نامحدود و بی‌آغاز و انجام می‌دید که در ظاهر و کمیت و مقدار از هم جدا، ولی در حقیقت ذات و هستی یگانه و واحدند. به باور او، کمال انسانی در شناخت این جدایی و برطرف کردن آن است، شناخت نامحدود در محدودیت انسان و رسیدن انسان محدود به هستی نامحدود.

باور تاگور آن بود که غایت انسان از رسیدن به معرفت، محبت است و محبت میان روح اعظم عالم هستی و روح جزئی انسان، همچون محبت عاشق به معشوق و رسیدن آن دو به هم است و چون روح اعظم عالم نامحدود، جاودان، بی‌آغاز و بی‌انجام است و هم اوست که به نام روح جزئی در انسان ساری است، پس رابطه میان آن دو نیز که رابطه عاشق و معشوق است، جاویدان و پایان‌ناپذیر است.

جان‌مایه کلام آن که در اندیشه تاگور نه تنها می‌توان ناب‌ترین اندیشه‌های هندی را دید، بلکه می‌شود نشان‌های افزون از تاثیر اندیشه زرتشت و همچنین تفکر عرفای بزرگ اسلام و ایران بویژه مولوی را نیز جست. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که ذهن او هیچ‌گاه از تاثیر اندیشه‌های متفکران فرنگ چون رومن رولان، برنارد شاو وتوماس مان هم دور نبود.

تاگور در حالی در ۷ آگوست سال ۱۹۴۱ دست از جهان فرو شست که انبوهی از آثار چون گیت آنجلی، چیترا، هدیه عاشق، پیوند آدمی، رشته‌های گسسته و... و نامی نیک از خود به یادگار نهاده بود. به عنوان برآیند سخن بد نیست گفته آید، تاگور انسانی عاشق بود اما ظاهرا عاشق انسان بودن برای او بس زیباتر و نیکوتر جلوه می‌نمود.

امیر نعمتی لیمائی