سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا

سرچشمه شور و حال


سرچشمه شور و حال

مرثیه سرایی كه در میان شاعران ِ پارسی گو دست كم از نظر نگرش و محتوا, تا آنجا كه تاریخ شعر یاری می دهد و آثار شاعران در دست ما است, به یك منوال بوده است پس از انقلاب ملت ایران و متأثر از آموزه های عرفانی امام خمینی ره مسیر آن در زبان فارسی كاملا ً تغییر كرد و محتوای مرثیه ها دگرگون شد این مقال بر آن است كه به اختصار این مسئله را نشان دهد

مرثیه‌سرایی كه در میان شاعران‌ِ پارسی‌گو دست ‌كم از نظر نگرش و محتوا، تا آنجا كه تاریخ شعر یاری می‌دهد و آثار شاعران در دست ما است، به یك منوال بوده است؛ پس از انقلاب ملت ایران و متأثر از آموزه‌های عرفانی امام خمینی (ره) مسیر آن در زبان فارسی كاملا‌ً تغییر كرد و محتوای مرثیه‌ها دگرگون شد. این مقال بر آن است كه به اختصار این مسئله را نشان دهد. نوشته‌اند: "رثا و مرثیه به شعرهایی اطلاق می‌شود كه در ماتم گذشتگان و تعزیت‌ِ خویشاوندان و یاران، اظهار تأسف و تألم بر مرگ سلاطین و صدور و اعیان و سران‌ِ قوم و ذكر مصائب پیشوایان‌‌ِ دین و ائمهٔ اطهار(ع) به‌خصوص حضرت سید‌الشهدا‌(ع) و برشمردن مناقت و فضائل و مكارم و تجلیل از مقام و منزلت‌‌ِ شخصی‌ِ متوفی و بزرگ نشان دادن‌‌ِ واقعه و تعظیم مصیبت و دعوت‌‌ِ ماتم‌زدگان به صبر و سكون و معانی دیگری از این قبیل سروده شده است"۱‏

بر این تعریف كه خود بیش از اندازه موسع است، موارد دیگری نیز افزوده شده است، از جمله: حبسیات و شعرهایی كه اشاره به آلام فردی یا جمعی دارد۲ اما به گمانم، تعریف مذكور هم زیاده از حد‌ّ جامع است و به جای تعریف‌‍ِ مرثیه، از استقرای‌ِ تمام ویژگیهای‌ِ مراثی حكایت دارد. آری در مراثی، مثلا‌ً ماتم‌زدگان را هم به صبر دعوت می‌كنند، اما این جانمایهٔ مرثیه نیست. در اصل، مرثیه همان است كه در ابتدای‌ِ تعریف آمده است: "اشعاری كه در ماتم و اظهار‌ِ تأسف بر مرگ ... سروده شده است". اما اینكه این مرثیه در ماتم چه كسی یا برای تعزیت‌‌ِ چه كسانی و یا تألم بر مرگ‌‌ِ كدام اشخاص سروده شده، چندان دخلی در ماهیت‌‍ِ آن ندارد.‏ پس مرثیه عبارت شد از شعرهایی كه در ماتم كس یا كسانی، یا برای اظهار تأسف بر مرگ‌‌ِ باز هم كس یا كسانی سروده شده است، حالا چه به قصد تعزیت‌‌ِ كس یا كسانی و چه برای بزرگداشت بزرگ یا بزرگانی. مثلا‌ً آنچه كثیری از شعرا، برای سید‌الشهدا(ع) سروده‌اند، برای تعزیت‌ِ‌ كسی نیست، بلكه برای تعظیم و تكریم نام و یاد آن بزرگوار و برای گرامی‌داشت حماسهٔ بزرگ‌‌ِ او و یارانش در واقعهٔ‌ عاشورا است. بنابراین اگر بپذیریم این قید را كه مرثیه برای "تعزیت‌‌ِ خویشاوندان و یاران‌" است، مراثی‌ای كه برای امام حسین‌(ع) سروده شده از محدودهٔ مرثیه خارج می‌شود و دیگر نمی‌توان به آنها عنوان مرثیه را اطلاق كرد؛ چرا كه این اشعار، برعكس این قید، آتش عزا را شعله‌ورتر می‌كند و داغ شهیدان كربلا را زنده نگه می‌دارد و برای خاطر مخاطبان اندوه افزون‌تری فراهم می‌سازد.‏ پذیرفتیم كه مرثیه عبارت از اشعاری است كه در ماتم‌ِ فرد یا افرادی سروده شده است و نپذیرفتیم كه چرا و به چه قصد. ظاهرا‌ً در گذشته آدمیان می‌توانستند نیت‌خوانی كنند و با راههایی، به نیتها و مقاصد افراد از رفتار، گفتار و كردارشان پی ببرند، اما روزگار‌‌ِ ما اگر از هیچ خاصیتی برخوردار نبوده، این ویژگی را داشته كه آدمیان را با محدودیتهایشان مختصری آشنا كند. از جمله، ما با گذشت زمان، دریافته‌ایم كه هیچ وسیله‌ای در اختیارمان نیست كه به كمك آن بتوانیم از نیتها و مقاصد‌ِ دیگران خبر بگیریم؛ تازه، در گذشته می‌شد از آثار‌‌ِ اعمال و كردار دیگران سخن گفت، ظاهرا‌ً معاصران‌ِ ما این را هم به طور كامل میسر نمی‌دانند. ما، تا حدودی می‌‌توانیم از توابع و لوازم یك عمل یا نظر باخبر شویم، اما اطلاع كامل از این امور باز با گذشت زمان می‌ماند. پس ما نمی‌توانیم از قصد‌ِ شاعران سخن گفته و در این بحث بگوییم: شاعران، مرثیه را به قصد تعزیت‌‌ِ دوستان و خویشاوندان یا با هدف‌‌ِ تكریم و ... سروده‌اند یا می‌سرایند، بلكه می‌‌توانیم بگوییم آنچه آنان در این باب سروده‌اند، در عمل این آثار را داشته یا نداشته است. مثلا‌ً می‌‌توانیم مدعی شویم كه مرثیه‌هایی كه شاعران دربارهٔ سید‌الشهدا(ع) و یارانش سروده‌اند یكی از راه‌هایی است كه موجب شده یاد و نام آن بزرگوار در ذهنها و دلها ماندگار شود. با تأكید بر این نكته كه نفس‌ِ این حماسه از آن‌چنان جانی برخوردار است كه نام هزاران مرثیه‌سرا را در ذهنها ماندگار كند!

باری از بحث پیرامون به مرثیه‌سرایی به‌سراغ اصل مدعای این نوشتار برویم‏

سخنی كه اكنون طرح می‌شود این است كه رویكرد شاعران در مرثیه‌هایِ خود یكسان است؛ چه آنهایی كه از سر ضرورت‌‌ِ شغل (شاعران درباری) مرثیه‌ ساخته‌اند و چه كسانی كه سوز دل خود را در قالب وزن و قافیه ریخته‌اند (شاعرانی چون خاقانی و حافظ) و چه كسانی كه با شعور دینی و شور ایمانی، دل به دست واژه‌ها سپرده‌اند (كسانی چون قاآنی و محتشم كاشانی). همهٔ این شاعران، برخلاف تنوع در قالب و احساس و عاطفه در یك چیز با هم مشتركند و آن عبارت است از همان مسئله‌ای كه در تعریف مرثیه ‌آمد، كه: "مرثیه بر اشعاری اطلاق می‌شود كه در ماتم گذشتگان و تألم بر مرگ‌ِ ... و تعظیم‌‌ِ مصیبت سروده شده است". به‌واقع در اموری از قبیل شعر، اهل فن به جای تعریف‌‌ِ "نفس‌الامری" به تعریفهایی مبتنی بر استقرا روی می‌آورند؛ یعنی به جای اینكه مثلا‌ً "شعر بماهو شعر" را تعریف كنند (یعنی آن‌چنان كه باید باشد) با استقرا در شعرهای موجود و در قالب ریختن‌‌ِ مشتركات‌ِ آنها، به زعم خود تعریفی از شعر را ارائه می‌دهند.به همین دلیل طبق تعریفهای قدما، شعرهای‌ِ نیما شعر نیست و شعرهای شاملو به هیچ‌وجه شعر نیست. در اینجا هم تعریف‌كننده، با جست‌وجو در میان آثار شاعران و یادداشت كردن ویژگیهای‌‌ِ مرثیه‌هایی كه سروده‌‌اند، به تعریفی از مرثیه رسیده است كه (همان‌گونه كه ذكر شد) بیش از حد‌‌ّ جامع است و تمام مسائل مربوط به مرثیه، چه داخل در تعریف و چه خارج از آن، در آن آمده و از جمله قیود مرثیه قرار گرفته است. بهتر ‌بود كه تعریف‌كننده، می‌گفت "از ویژگیهای مرثیه این است كه"، و بعد مطالب‌‌ِ خود را با این عنوان می‌آورد و نه به عنوان تعریف‌ِ مرثیه.‏ بنابراین با اتكا به تعریفی كه ذكرش رفت و با بررسی دیوانهای شاعران، می‌توانیم بگوییم كه در تمام این آثار، تأسف بر مرگ كسی و اظهار تألم از آن و یا ذكر مصیبت‌ِ همراه با حزن و اندوه، درونمایهٔ این شعرها را شكل می‌دهد.

برای تبیین مطلب به نقل چند نمونه از مرثیه‌های فارسی می‌پردازیم.

خاقانی در مرگ فرزندش می‌گوید:

دلنواز من‌ِ بیمار شمایید همه

بر بیمار‌نوازی به من آیید همه

من چو مویی و ز‌من تا به اجل یك سر‌‌ِ موی

به سرموی ز من دور چرایید همه؟

من كجایم؟ خبرم نیست، كه مست‌ِ خطرم

گر شما نیز نه مستید، كجایید همه۳‏

در این شعر، شاعر ناتوانی خود را در تحمل مرگ فرزند به بند وزن و قافیه می‌كشد و از دوستان و دوستداران خود می‌خواهد كه در كشیدن این بار او را یاری كنند. وی در مطلع دوم، بی‌تاب از آنچه بر وی می‌‌گذرد، از زبان فرزندش می‌سراید:‏

سر تابوت‌‌ِ مرا بازگشایید همه

خود ببینید و به دشمن بنمایید همه ‏

بر سر سبزهٔ باغ رخ من كبك‌مثال

زار نالید كه كبكان سرایید همه ‏

پس بگویید ز من با پدر و مادر من

كه چه دلسوخته و رنج هبایید همه

كم‌طاقتی شاعر به حد‌ّی است كه از زبان فرزند خطاب به طبیبان می‌گوید:

ای طبیبان‌ِ غلط‌گوی، چه گویم كه شما

نامبارك‌دم و ناساز‌دوایید همه

ای حكیمان‌‌ِ رصدبین، خط احكام شما

همه یاوه است و شما یاوه‌سرایید همه

و ای كسانی كه ز ای‍ّام وفا می‌طلبید

نوش‌دارو‌طلب از زهرگیایید همه۴‏


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.