شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
بصیــرت و سیــاست

همه ی سکولارها ظاهری دینی دارند و ادعاهایشان را هم تحت عنوان دفاع از دین القاء می کنند. برای همین هم امام خمینی از دو جریان بیش از بقیه جریان ها نسبت به هسته دین احساس خطر می کرد چون میدانست این دو جریان آب به آسیاب سکولاریسم می ریزند. جریان لیبرال و جریان مقدس مآب این دو جریان محصول توهم دو دیدگاه ذهنی نسبت به شریعت است...
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در خطبه ۳۲ نهج البلاغه جامعه شناسی دقیقی از زمان، شعور زمانه وپیکربندی های اجتماعی ارائه میدهند که میتواند مبنای بینش و روش فهم جامعه شناسی تاریخی جوامع بشری در همه ادوار قرار گیرد. سلسله نتایج منطقی این جامعه شناسی درک درست از "زمان" و "زبان زمان" است. این درک به ما کمک می کند که در هیچ دوره ای از ادوار تاریخی رابطه خود را با "زمان" و "زبان زمان" از دست ندهیم و رخدادها، جریان ها، مکتب ها ومشرب ها را آنگونه که رخ می دهند و اثر می گذارند درک کنیم، نه آنگونه که به ما القاء می کنند. مطالعه تاریخ بشر به ما می آموزد که ادیان، مکتب ها، امت ها، دولت ها و جریان هایی از صحنه تاثیر گذاری های تاریخی خارج شده و به انحطاط و زوال رسیدند که رابطه خود را با "زبان زمان" از دست دادند. هر مرام، مشرب، بینش و گرایشی که این رابطه را از دست بدهد از بازتولید فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بازخواهد ماند و این بازماندگی از تولید چیزی جز انحطاط نیست.
آنچه مولای متقیان در این خطبه به ما می آموزد این است که دگرگونی های تاریخی در حیات ومرگ فرهنگ ها ،تمدن ها، ملت ها، دولت ها و جریان ها قواعد خاص خود را دارد و تا بشر از این قواعد آگاه نشود و از آن عبرت نگیرد پیوسته در مقام دفع حوادث و کوبنده هایی است که بر او فرود می آید نه مقام رفع.
أَیُّهَا النّاسُ إِنّا قَدْ أَصْبَحْنا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ، وَ زَمَنٍ کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئًا، وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوًّا، لا نَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَ لا نَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَ لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّی تَحِلَّ بِنا.
ای مردم، ما در روزگاری سخت و زمانی نامراد و ناسپاس زندگی می کنیم که نیکوکار را در آن بدکار شمارند و ستمکار در آن به طغیانگری پردازد. از آنچه دانیم برخوردار نشویم و از آنچه ندانیم پرسش نکنیم، و از هیچ حادثه خطرناکی نهراسیم تا بر ما فرود آید.
انسان ها عموماً اهل غفلت و نیازمند به تذکر هستند. مولای متقیان می فرماید "از آنچه می دانیم منتفع نمی شویم" زیرا انسانها عموما به جهل خود عمل می کنند نه به علم خود و "آنچه را که نمی دانیم نمی پرسیم" چون جسارت اعتراف به نادانی و شهامت پرسشگری نداریم. آنقدر در جهل خود پافشاری می کنیم تا کوبنده ها بر ما فرود آید و وقتی فرود آمد در مقام "رفع" آن قرار می گیریم در حالی که باید پیش از وقوع در پی "دفع" آن می بودیم.
چرا پیوسته انسانها در مقام رفع هستند نه مقام دفع؟ زیرا عموما عارف به "زمان" و "زبان زمان" خود نیستند. اگر عارف بودند پیش از وقوع کوبنده ها حساب کار را می کردند و آینده را پیش بینی می کردند. "آینده پژوهی" مقام دفع است نه مقام رفع و روایتی از امام صادق(ع ) در کتاب عقل و جهل اصول کافی مرحوم کلینی آمده است که " العارِفُ بِزمانِهِ لا تَهجُمُ علیهِ اللّوابِس" کسی که آگاه به زمان خود باشد گرفتار کوبنده های زمان خود نخواهد شد.
بسیاری از اتفاقاتی که در این سه دهه در حوزه انقلاب اسلامی و کشور عزیز ما به وقوع پیوست مبتنی بر پیش زمینه هایی بود که متاسفانه ما هیچگاه در مقام دفع آن بر نیامدیم. این نه از آن جهت بود که ما از خلاء نظری در حوزه انقلاب اسلامی رنج می بریم بلکه از آن جهت است که از مقام رفع خارج شدیم و در مقام دفع توقف کردیم و تمایلی هم برای خروج از این مقام نشان نمی دهیم.
کوبنده هایی که در این سه دهه بر انقلاب اسلامی وارد شد از جنبه تاریخی بخشی از دانسته های ما بود که باید در مقام دفع از آن بهره می گرفتیم و مبادی این کوبنده ها را که امام عظیم الشان ما از گذشته های دور برای ما تدوین کرده بود و تمام "بضاعت نظری" و "مبانی تئوریک" انقلاب اسلامی است ، بدرستی بکار می گرفتیم اما ما این مبانی غنی و سرشار از حکمت را که بر گرفته از دانش شریعت محور امامان بزرگوار شیعه و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ هست را به کناری نهاده ایم و در لابلای اندیشه های یخ بسته فیلسوفان غربی و غربگرایان داخلی، بدنبال پر کردن خلاء نظری، مادی ، منطقی واز همه مصیبت بارتر اینکه با این اندیشه ها بدنبال پر کردن خلاء دینی خود هستیم.
رخدادهای بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه های برآمده از آن کوبنده هایی است که باید ما را بیدار کرده باشد و از مقام رفع که بدان عادت کرده ایم خارج سازد.
ما برای خروج از مقام رفع مبانی نظری بسیار ارزشمندی داریم که می تواند ما را با زمان و زبان زمانی که در آن قرار داریم پیوند زند. برای درک کامل چشم انداز زبانِ زمانی که در آن قرار داریم غنی تر از اندیشه ها، آرمان ها و رهنمودهای امام عزیز و فهم این زبان در چشم انداز تفسیرهای ولایت مطلقه فقیه که میراث نظریه های امام در فهم زبان سیاست و بصیرت سیاسی در جهان معاصر است، راه دیگری نداریم. آنهایی که بما می گویند زبان امام در این دوره توانایی بازتولید فرهنگی و سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده است و برای خروج از بن بست زمان باید از این زبان عدول کرد ما را به کجراهه میبرند.
کجراهه ای که در آن هیچ نشانی برای گمراه نشدن وجود ندارد. در این کجراهه و بیراهه که نزدیک به دو دهه است در این کشور براه انداخته اند گمگشتگی نشانه ها اولین کوبنده سهمگینی است که بر جوانان ما، انقلاب ما و بر ملت ما وارد می شود.
اگر در مقام "دفع" هستیم و نمی خواهیم گرفتار عادت های "رفع" باقی بمانیم برای پر کردن خلاء نظری فهم کوبنده های دهه آینده راهی نداریم مگر اینکه به معارف دینی خود از منظر فهم امام و ولایت فقیه بازگردیم و از پشت این سنگر به شناسایی جریان های ستیزه گر با انقلاب اسلامی و ملت ایران بپردازیم. اگر به این سنگر بازگردیم برای شناخت ومقایسه جریان های ستیزه گر و وقایع ستیزه آور در آینده انقلاب اسلامی گرفتار گمگشتگی نشانه ها نخواهیم شد؛ زیرا هم معارف دینی شیعه و هم مبانی نظری امام خمینی در فهم زمان و تطبیق این معارف با زبان زمان، استعداد سرشاری برای راهبردهای مقام رفع در دهه های آینده دارند.
۱) گروهی که اگر فساد و تباهی به بار نمی آورند به خاطر آن نیست که اهل فساد و تباهی نیستند بلکه ناتوانی و واماندگی و نداشتن ابزار و نیرو و تهیدستی و شمشیرهای کند از فساد بازشان میدارد.
مِنْهُم مَنْ لا یَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِی الاَْرْضِ إِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضِیضُ وَفْرِهِ.
۲) گروهی که شمشیر از نیام برکشیده اند و شرّ خود را آشکار ساخته اند و با نیروی سواره و پیاده خویش به جنگ مردم برخاسته اند و خود را آماده کرده اند و دینشان را تباه ساخته اند، به خاطر مال و ثروتی که انتظار می برند، یا اسبان بادپایی که آنها را بر دوش گیرند و یا فراز منبری که برنشینند. و چه زشت و ناپسند است تجارتی که دنیا را بهای خود بدانی و آن را با آنچه نزد خداست معاوضه کنی.
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَ الْمُجْلِبُ بَخَیْلِهِ وَ رَجْلِهِ. قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ أَوْبَقَ دِینَهُ، لِحُطام یَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِکَ ثَمَنًا، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضًا.
۳) گروهی که با کارهای به صورت آخرتی دنیا را می جویند و با عمل دنیا آخرت را طلب نکنند. چشمهای خود را به نشانه وقار و بی اعتنایی به زیر افکنند، گامهاشان را کوچک و کوتاه بردارند، لباس زاهدانه پوشند، خود را به امانتداری بیارایند و امین مردم جلوه دهند و پرده پوشیِ الهی را ابزار گناه و نافرمانی سازند.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَ لا یَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیا. قَدْ طامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِیعَةً إِلَی الْمَعْصِیَةِ.
۴) گروهی که جاه طلب اند ولی پستی و بی عرضگی و دوری از نیرو و ابزار، آنان را از طلب جاه و قدرت بازداشته و به اسم قناعت، در جای و حال خود نگه داشته. به لباس زهد خود را آراسته اند در حالی که هیچ سپیده صبح و هیچ خونرنگ غروبی آنها را در کوچه باغهای زهد ندیده است.
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلی حالِهِ، فَتَحَلّی بِاسْمِ الْقَناعَةِ، وَ تَزَیَّنَ بِلِباسِ أَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَیْسَ مِنْ ذلِکَ فِی مَراح وَ لا مَغْدیً.
اگر از چشم انداز جامعه شناسی دقیق این خطبه به نیروهای ستیزه گر انقلاب اسلامی نگاه کنیم تردیدی نباید کرد که در آینده همچنان گرفتار چهار جریان ستیزه گر خواهیم بود همانطوری که در گذشته بوده ایم.
۱) گروه تفرقه افکنان و فتنه افروزان،
۲) گروه دنیا طلبان،
۳) گروه مقدس مآبان
۴) گروه منافقان، اینها چهار جریانی هستند که در این سه دهه کم و بیش از درون به جنگ با انقلاب اسلامی آمدند.
آنچه در جامعه شناسی مولا علی(ع) در این خطبه جلب توجه می کند این است که امام در آسیب شناسی نیروهای ستیزه گر نظامات اجتماعی به نیروهای ستیزه گر درونی نظر دارد نه دشمنان بیرونی. این بدان معنا نیست که دشمنان بیرونی به مثابه نیروهای ستیزه جوبرای نابودی نظام های حق طلب و عدالت خواه موثر نیستند بلکه بدان معنا است که دشمنان خارجی یک نظام مردمی، بدون تکیه بر نیروهای ستیزه جوی داخلی توانی برای مبارزه موثر ندارند. تاریخ به ما می آموزد که همیشه جای پای دشمنان خارجی یک ملت را ستیزه جویان داخلی فراهم می کنند.
آنچه در بستر جامعه شناسی تاریخی خطبه ۳۲ از نیروهای ستیزه گر اجتماعی در نظام های مردمی اهمیت دارد این است که چگونه از چشم انداز این خطبه "زبان زمان" خود را درک کنیم؟ من معتقدم برای درک زبان زمان خود باید به مبانی نظری بنیانگذار انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برگردیم زیرا این زبان است که استعداد فهم زمانه را دارد و میتواند بین سرمایه های دینی، فرهنگی و اجتماعی با رخدادهای جاری پیوند برقرار سازد.
یک نکته عجیب در فهم امام خمینی از ماهیت نیروهای ستیزه گر با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته وجود داشت که ما به ندرت از این زاویه به ضد انقلاب به مفهوم دقیق کلمه توجه کردیم و در آثاری که به نقد و توصیف اندیشه های اجتماعی امام پرداخته اند به این نکته توجه تئوریک نشده است . امام در اغلب فرمایشات و نوشته های خود به دوجریان ستیزه گر بیش از جریانات دیگر توجه ویژه نشان داده است:
یکی جریان لیبرالیسم ولیبرال ها که امام شدیداً به این جریان حساس بود و حتی یکی از دلایل سقوط آقای منتظری را عدم توجه به نفوذ و بازیگری های این جریان در بیت ایشان می دانستند. دیگری جریان مقدس مآبی و مقدس مآبان که امام خیلی از دست اینها نالیده است.
مهمترین سوال این است که چرا قبل از انقلاب اسلامی و حتی در دهه اول انقلاب که اغلب جریان های مذهبی و نیروهای مبارز معتقد به مذهب؛ بزرگترین خطر جنبش های اجتماعی در ایران و بزرگترین خطر علیه انقلاب اسلامی را مارکسیسم می دیدند و همه انرژی خود را صرف مبارزه با این ایدئولوژی و جریان وابسته به آن در کشور می کردند؛ امام خطر لیبرالیسم و سردمدار اصلی آن آمریکا و انگلیس را خطر اصلی می دید؟
امام چه عناصری را در تفکرات لیبرالیسم و جریان های وابسته به این تفکر در داخل، مثل جبهه ملی و نهضت آزادی وسایر خرده فکرهای وابسته به آن میدید که در مارکسیسم و وابستگان آن در ایران نمی دید؟ آیا امام از پیش صدای شکستن استخوان های مارکسیسم و کمونیسم و پرتاب شدن آنها در موزه های تاریخ را شنیده بود و عاقبت کار جریان چپ ایدئولوژیک را پیش بینی می کرد؟ آیا امام میدانست که ستیزه گری های آینده تاریخ با نظام های فکری، سیاسی و فرهنگی دینی بیش از آنکه تحت تاثیر مارکسیسم با تئوری "دین افیون توده ها" باشد، تحت تاثیر لیبرالیسم "با خدایی که فقط خودشان بدان اعتقاد دارند" خواهد بود؟ یعنی امام می دانست که با بی دینی به جنگ دین نمی توان آمد بلکه با دین به جنگ دین می توان رفت؟
این دقیقا نقطه عزیمت عطف توجه امام به جریان های ستیزه گر لیبرال و مقدس مآب با انقلاب اسلامی وجمهوری اسلامی است. امام می دانست این دو جریان در یک نقطه با هم وحدت تئوریک، استراتژیک وتاکتیکی پیدا می کنند و آن نقطه سکولاریسم است. ما معنای حساسیت ویژه امام را به این دو جریان تا قبل از فتنه ها و آشوب های بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری بدرستی درک نمی کردیم و برای آن نمونه های عینی تاریخی نمی توانستیم ارائه کنیم اما این رخداد ها بعد از سی سال اندیشه های درست امام را تفسیر عینی کرد.
ما بعد از سی سال متوجه شدیم که چرا امام گفت آمریکا شوروی را هم بازی می دهد. بعد از سی سال متوجه شدیم چرا امام از کسانی که می خواستند با دادن نشانه های انحرافی بجای آمریکا شوروی را دشمن اصلی انقلاب اسلامی وملت ایران معرفی کنند و امام گفت این یک نقشه است. ..خط این بود که اصلا آمریکا منسی بشود، یک دسته شوروی را طرح کردند { مرگ بر شوروی گفتند} تا آمریکا منسی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار گذاشتند، سوت و کف زدند..(تا) مرگ بر آمریکا منسی شود.[۱] الان بعد از سی سال تمام این نظریه تفسیر شد و بدرستی هم تفسیر شد. برای امام منافقین هم تفاله های آمریکایی بودند. بعد از سی سال فهمیدیم که چرا امام گفت آمریکا شیطان بزرگ است !
به نظر می رسد برای ملت ایران ضروری است که بعد از سی سال برای پالایش مبانی باز تولید فکری، فرهنگی و سیاسی خود مجددا به مبانی خط امام برگردد و برای بازگشت به این مبانی هیچ حلقه واسطی را نپذیرد. امام پرده دار ندارد که برای ورود به بارگاه اندیشه های مبارک وی نیاز به کسب اجازه از حاجبان بارگاه باشد. برای تداوم انقلاب اسلامی ضروری است به برکه پاک و زلال اندیشه های ناب امام و دریای پر جوش و خروش سرمایه های دینی پیشوایان بزرگ اسلام و امامان طریق هدایت برگردیم . اندیشه های یخ بسته شبه فلاسفه غرب و شرق و خرده فکرهای داخلی آنها گمگشتگی در بیراهه های بی نشانه است.
باید به مفهوم اسلام آمریکایی در اندیشه امام خمینی دقیق تر بیاندیشیم و با توجه به رخدادهای سی ساله علی الخصوص فتنه های اخیر مجددا جریان های اجتماعی را با این مبنا تحلیل کنیم. گنداب سکولاریسم و سکولار شدن جامعه، سرریزگاه همه جریان های ستیزه گرسیاسی، فکری وفرهنگی با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است. به این گنداب توجه کنیم زیرا اگر بی توجه باشیم بوی متعفن آن امکان زندگی عاقلانه، عادلانه، آزادانه و دینمدارانه را از ما و از فضای معنوی ایران اسلامی خواهد گرفت.
به ما نشانه های دروغین می دهند که سکولاریزم به معنای عقلانی کردن جامعه وجریانی خارج از دین است اما سکولاریسم با تمام شقوقش ، تقلیل شریعت و غیرعقلانی کردن دین وجریانی درون دینی است نه برون دینی. ستیز دین علیه دین است.
اگر معنا و مفهوم عام «سکولار»، «سکولاریزاسیون» و «سکولاریسم» را به همان تعابیر مشهورِ جدایی دین از سیاست بپذیریم (و ظاهراً مراد اصل پیروان این مشرب هم چنین است) آنگاه به راحتی نمی توان ادعا کرد که سکولاریسم گرایشی خارج از جریان مذهبی و یا تفکری ضد مذهبی است. زیرا، منکران دین و مذهب اصولاً اعتقادی به هیچ یک از وجوه عبادی و اجتماعی دین در هیچ بعدی از ابعاد ندارند. در حالی که سکولارها منکر تمامی وجوه دین و مذهب نیستند. آنها، فقط بعد اجتماعی و علی الخصوص بعد سیاسی دین را مورد انکار قرار می دهند. در مبانی فکری سکولارها نوعی دوگانگی ریشه دارد. از یک طرف حقانیت دین را به طور مطلق نمی توانند انکار نمایند و از طرف دیگر در توهم پیروی از علوم جدید، نقشی برای دین در زندگی سیاسی و اجتماعی قائل نیستند.
لذا با تقلیل شریعت به امور فردی و شخصی و تفکیک ذهنی بین دنیا و آخرت، تصور می کنند که مشکل این دوگانگیِ توهمی را حل نموده اند. پس، سکولاریزم تقلیل دین به ساحت شخصی و فردی و نادیده انگاشتن وجوه سیاسی و اجتماعی دین است.
سکولاریسم از این زاویه است که معارف دینی را عصری و امروزی نگاه می کند و حداقل حقانیت سیاسی و اجتماعی دین در پرتو تحولات عصر تفسیر می شود. بر همین اساس بعضی از محققین تعبیر «دُنْیَوِشْ» را معادل Secularrization قرار داده و اصطلاح دنیوی را ترجمه کلمه انگلیسی Secular از اصل لاتینیِ Saecularum به معنی این عصر یا زمان حاضر تعریف می کنند و این تعریف با کفر یا بی دینی و بی خدایی به معنی atheism تفاوت بسیاری دارد. بنابراین، سکولاریزم برخلاف توصیفات عوامانه، «عقلانی شدن تدبیر اجتماعی» نیست بلکه غیرعقلانی کردن شریعت و تقلیل آن در حد امور فردی و شخصی است. سکولاریزم نه تنها تقلیل شریعت به امور شخصی و فردی است بلکه تقلیل شریعت به مرتبه ی نازل فهم شخصی از دین نیز می باشد. سکولاریزم زاییده توهم و ذهنیت نگاه تاریخی و عصری و تفسیر مقدس مآبانه از دین است. نگاه عصری و تاریخی به دین، یعنی تقلیل کارکرد شریعت به زمان و جامعه ی محدود. در اندیشه ی سکولار، قوانین و قواعد شریعت در حوزه عمومی و اجتماعی متعلق به یک شرایط خاص و جامعه خاص می باشد. این قوانین مشمول عمومی ندارد.
اگرچه ممکن است کارکرد آنها در آن دوره تاریخی مؤثر بوده باشد اما با عوض شدن شرایط و دسترسی بشر به علوم و فنون جدید و افسون زدایی و رازگشایی از هستی، این قوانین کارکرد خود را در چنین جوامعی از دست می دهند. در توهم سکولار، شریعت به دو جزء تفکیک می شود، عبادات و عادات. این دو جز از هم مجزا می باشد. جزء ثابت و ابطال ناپذیر شریعت جزء عبادات است. عبادات همان هست که حکم آن تا ابدالدهر قابل تغییر نیست. اما عادات که گسترده وسیعی از امور اجتماعی و سیاسی است هیچ حکم ثابتی برای آن وجود ندارد. سکولارها تفکیک بین عبادات و عادات را از جنبه های دیگر نیز مورد بحث و بررسی و به زعم خود اثبات می کنند. در اندیشه سکولار بین «ابلاغ مکّی» و «امت مدنی» تفاوت وجود دارد. «ابلاغ مکّی» مرحله ی صورت بندی عقیده و اصول سیاسی اسلام و امت مدنی تحقیق آن عقاید و اصول، در شراط تاریخی مشخص می باشد. امت مدنی مقوله ای خارج از چارچوب رسالت پیامبری بوده است. «چرا که امر دنیوی هیچ پیوندی با رسالت او ندارد.» بنابراین بین عملکرد تاریخی و مرتبه ی عقیده باید تفاوت قایل شد. تحقق امت مدنی یک تحقق نسبی و یک تجربه تاریخی محدود به شرایط خاص بود و دلیلی وجود ندارد که سایر مسلمانان این تجربه ی تاریخی را به عنوان یک عقیده دینی بپذیرند.
بنابراین سکولاریزم به عنوان یک گرایش فکری، جریانی خارج از جمع دینداران نیست؛ بلکه یک گرایش درون دینی است. گرایشی که در پی تقلیل و غیرعقلانی کردن شریعت است نه هدم شریعت. اگرچه یقیناً نتیجه سکولاریزم و سکولاریزاسیون هدم دین است. اما، هدم پوسته ی ظاهری دین نیست بلکه نابودی لُب و مغز دین است. در جامعه ی سکولاریزه شده ظاهر و پوسته ی دین باقی است اما از مخ و مغز دین خبری نیست. همه ی سکولارها ظاهری دینی دارند و ادعاهایشان را هم تحت عنوان دفاع از دین القاء می کنند. برای همین هم امام خمینی از دو جریان بیش از بقیه جریان ها نسبت به هسته دین احساس خطر می کرد چون میدانست این دو جریان آب به آسیاب سکولاریسم می ریزند. جریان لیبرال و جریان مقدس مآب این دو جریان محصول توهم دو دیدگاه ذهنی نسبت به شریعت است.
۱) دیدگاه تاریخی
۲) دیدگاه مقدس مآبی
دیدگاه تاریخی را تشریح کردیم ؛ اما سکولارهای مقدس مآب نیز به نام دفاع از نورانیت و قداست دین، آن را تا مرتبه ی یک امر شخصی تقلیل داده و به حاشیه می رانند. از دیدگاه مقدس مآبان، شأن شریعت حقه، هیچ مناسبتی با دنیا ندارد. دنیا مکان ناپاکی ها، پلشتی ها مصلحت ها و آلوده به قدرت و حکومت می باشد. دین یک امر آسمانی، قدسی، پاک و آن دنیایی است. لذا به نام تفکیک بین این امر قدسی با ان امور عرفی، بین این شاهد قدسی با آن شاهد بازاری و هزاران تفکیک ذهنی دیگر، دین را تا حد فعالیت و سرگرمی برای اوقات فراغت تقلیل می دهند. پس، «سکولاریزم» با این توصیفات، یک طرز تفکر سابقه دار تاریخی است. اما «سکولاریزاسیون» یعنی نقش قدرت سیاسی و نخبگان فکری در هدایت جامعه به سمت پذیرش ولایت هر پدیده دیگری به جای دین و شریعت، درزندگی سیاسی و اجتماعی یک فرآیند عینی و تاریخی دوران جدید است و پیوند ناگسستنی با لیبرالیسم دارد. حتی کسانی که از جهت مقدس مآبی، آلودگی دین به دنیا را برنمی تابند، آگاهانه یا ناآگاهانه از نوعی نگاه تاریخی به دین، پیروی می کنند. زیرا قوی ترین استدلالی که برای اعتقادات خود ارائه می دهند این است که: اگر در تاریخ اسلام و در سنت و سیره پیامبر و جانشینان وی، چشم اندازی نظری و عملی به سیاست وجود دارد ناشی از اقتضائات زمانه است و گرنه دین از اساس هیچ نسبتی با دنیا بالاخص با سیاست ندارد. «خداوند می خواست که اسلام دین باشد، اما آدم ها از آن سیاست ساختند.» در باورهای این دو گرایش، دین، کلی، جهانی و فراگیر می باشد و سیاست جزئی، قبیله ای و محدود به مکان و زمان است. محدود کردن دین به سیاست، حبس کردن آن در یک قلمرو محدود، در یک اجتماع، در یک منطقه و زمان معین است... پرداختن به سیاست به نام دین، تبدیل دین به جنگ های پایان ناپذیر و به اختلافات بی پایان پیروان است... به این دلیل سیاسی کردن امر دینی یا قدسی کردن امر سیاسی جزکار اذهان بدخواه و منحرف- مگر آن که جاهل نباشند - نمی تواند باشد.»
اگرچه سکولارها به درستی مشخص نمی کنند که نقطه عزیمت، عینی و تاریخی تفکیک دین از سیاست و مبنای عقلی یا دینی این تفکیک در کجاست؟! اما این عقیده ای است که اگر نگوییم ریشه از آغاز پیدایش شریعت در میان برخی از متدینین دارد، لااقل در دویست سال اخیر به شکل پیچیده ای اذهان پاره ای از مسلمانان را به خود مشغول کرده است. از دیدگاه سکولارها، چون حکومت پیامبر حکومت خداست و مبتنی بر ارزش های دینی و اصول اخلاقی بوده، هرگز به سوی قواعد رفتار سیاسی تغییر مسیر نمی دهد، لذا این حکومت تا زمانی که پیامبر هست حُجیّت دارد و بعد از وی چون هیچ پیامبری نیست سنت و سیره پیامبر، در حوزه حکومت وجاهت شرعی ندارد. حکومت دومین خلیفه نیز از دیدگاه سکولارها خارج از قوانین طبیعی و به عنوان یک دوره آرمانی توسط یک فرد و شرایطی استثنایی محقق شده است.
شرایطی که نمی تواند به عنوان یک مدل آرمانی باز تولید شود و در واقع هرگز باز تولید نشده است. بنابراین خلط بین اسلام و تجلی سیاسی اش چهارده قرن به درازا کشید و با سیاسی شدن امر دینی با قدسی شدن امر سیاسی، مسلمانان به گروه ها و فرقه ها تقسیم شدند و مناقشات خشونت آمیز آنها را رودر روی هم قرار داد.
این گرایش اگرچه از یک جهت مدعی تفسیر غیرتاریخی از اسلام است ولی از جهت دیگر همانطوری که مشاهده می شود، نوعی نگاه تاریخی به اسلام می باشد که ریشه در یک جنبش فکری و سیاسی مشهور به سلفیه دارد. اگرچه فکر سکولاریزم یک اندیشه قدیمی و تاریخی است اما سکولاریزاسیونِ جامعه ی ایرانی سابقه ای دورتر از انقلاب مشروطه ندارد. ماقبل از انقلاب مشروطه جریانی که در ساختارهای حکومتی به دنبال تفکیک بین امر دین و دنیا یا سیاست باشند، به صورت پرقدرت نداریم. مضاف براین که نظام ایلی قاجاریه به طور عمومی فضای مناسبی برای سکولاریزه کردن حکومت یا کنارگذاشتن آگاهانه ی دین از صحنه معیشت و سیاست نداشت. و اگر دست به چنین کاری می زد، هم مبنای مشروعیت و هم مبنای مقبولیت خود را از دست می داد.
اکنون بعد از سی سال مفهوم اسلام آمریکایی در اندیشه امام دقیقتر قابل فهم است زیرا یکی از شقوق چنین اسلامی اسلام سکولاریزه شده است . لیبرالیسم ومقدس مآبی که دو جریان متعصب ومصلوب العقیده در تحولات پس از انقلاب اسلامی هست در گنداب سکولاریسم بهم متصل می شوند و آب به آسیاب آمریکا و اسراییل می ریزند.
در ایران بعد از انقلاب اسلامی شقوق مختلف لیبرالیسم که ابتدا نماد آن نهضت آزادی وجبهه ملی بود بعد از سی سال لنگر گاه های جدیدی پیدا کرده است که نباید از دیده بانی این لنگرگاه ها غفلت کنیم. احزاب و جریان هایی چون ملی - مذهبی ها، کارگزاران سازندگی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی و احزاب وابسته به جریان معروف به جریان چپ، لنگرگاه های جدید لیبرالیسم در ایران هستند همانطوری که نباید از دیده بانی بعضی جریانات معروف به جریانات راست که استعداد لیبرالیته شدن و حتی مقدس مآبی در آنها زیاد است غفلت کرد.
در میان جریانات مقدس مآبی که آب به آسیاب سکولاریسم میریزند و پیوند ناگسستنی با لیبرالیسم دارند از دیده بانی جریاناتی که عموما با نشان انجمن حجتیه تعریف می شوند حتی اگر نسبتی با این انجمن به شکل ظاهری و مخفی نداشته باشند نباید غفلت کرد. مخصوصا "نوحجتیه ها" بیش از آنکه یک حزب سیاسی - دینی باشند یک طیف فکری هستند که میتوانند در همه جا حضور آشکار و پنهان داشته باشند. بعضی ها ممکن است اشکال کنند که به میان آوردن انجمن حجتیه توسط بعضی از چهره های شناخته شده جنبش کاذب سبز، سیاستی برای گم کردن نشانه های اصلی نیروهای ستیزه جو با انقلاب اسلامی است .مخصوصا اگر نشانه هایی در دست داشته باشیم که اثبات نماییم در فتنه های اخیر انجمن حجتیه وبعضی از چهره های شناخته شده قدیمی آنها مثل سروش و... در کنار فتنه افروزان بودند. اگر چه هیچکدام از این احتمالات را نمی توان رد کرد اما باید گفت که برای ملت ایران مفهوم انجمن حجتیه بیش از آنکه نشان حزبی و سازمانی و انجمنی داشته باشد ، بیانگر نوعی تفکر است که از این تفکر به وضوح می توان با عنوان مقدس مآبی یاد کرد. این تفکر با هر دامنه و طیفی ضد انقلاب اسلامی، ضد امام، ضد ملت ایران و ضد جمهوری اسلامی است. امام با تمام وجودش ما را متوجه خطرهای این تفکر برای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی کرد.
در دهه آینده ما با فراز های جدیدی از این تفکر روبرو خواهیم شد که من از این فرازها تحت عنوان "نوحجتیه های مدرن" یاد می کنم. نوحجتیه های مدرن شقوق جدیدی از سکولاریسم ومقدس مآبی ومقابله با نظام ولایت فقیه را مطرح می کنند که در جای خود بدان خواهیم پرداخت.
عنصر سیاست، بصیرت می خواهد همه مشکلات آقای منتظری وجریان آقای منتظری آن بود که بدون بصیرت به حوزه سیاست وارد شدند. امام عظیم الشان ما پیوند عنصر بصیرت و سیاست را در آنجایی که نامه عزل ایشان را از قائم مقامی رهبری صادر می کردند تاکید فرمودند. برای خروج از مقام رفع و سنگربندی در مقام دفع عنصر بصیرت و سیاست نباید فراموش گردد.
دکتر مظفر نامدار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست