دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

من انسان خوشبختی هستم


▪ زیرا که هر صبح، چشم‌هایم را به امید تحقق بخشیدن به آرزوهائی دست‌یافتنی و خلق روزی دلنشین می‌گشایم.
▪ زیرا که شهامت روبه‌رو شدن با مشکل‌ها را یافته‌ام و آنها را جزئی از شیرینی …

زیرا که هر صبح، چشم‌هایم را به امید تحقق بخشیدن به آرزوهائی دست‌یافتنی و خلق روزی دلنشین می‌گشایم.

زیرا که شهامت روبه‌رو شدن با مشکل‌ها را یافته‌ام و آنها را جزئی از شیرینی زندگی می‌دانم.

- زیرا که زندگی را نه در کنکاش پیرامون سختی‌ها، بلکه در لبخند شیرین کودکان فارغ از تلخ‌کامی‌ها یافته‌ام.

زیرا که توانائی محبت کردن، بخشیدن، مثبت اندیشیدن، شاد زیستن و از همه مهمتر، عشق ورزیدن را دارم.

زیرا که احساس می‌کنم به حقیقت هستی که همانا سیراب شدن از عشق الهی است، پی برده‌ام.

زیرا که یقین دارم در میهمانی خداوند، جائی برای دلتنگی، افسردگی، کینه، دشمنی، قهر، اضطراب و دلهره وجود ندارد.

زیرا که احساس می‌کنم هر لحظه عطر مشام‌انگیز سعادت و خوشبختی، تمام وجودم را نوازش می‌کند.

زیرا که مهرورزی را کلید طلائی جلب محبت دیگران و برقراری ارتباطی مؤثر یافته‌ام.

زیرا که آموخته‌ام چگونه بر آنچه رغبتی ندارم، چشم بربندم و چگونه برای آنچه میل دارم، آغوش بگشایم.

زیرا که تلاش می‌کنم در آسمان آبی، جز پرواز پرندگان سبک‌بال و درخشش خورشید سخاوتمند را جستجو نکنم.

زیرا که خود را قادر یافته‌ام شرایط را آنگونه که خود می‌خواهم، تفسیر و تعبیر کنم، نه آنگونه که دیگران سعی دارند بر من تحمیل کنند.

زیرا که عادت کرده‌ام قلک موفقیت خود را هر روز از سکه‌های طلائی شادکامی و پیروزی، پُر کنم.

زیرا که هر شب با آرامش و سکون و داشتن رؤیاهائی بزرگ، سر به بالین می‌گذارم.

زیرا که هر لحظه از زندگی را سرمایه‌ای گرانبهاء یافته‌ام که فرصتی است برای شادمانه زیستن و ره سپردن در مسیر نورانی پیوستن به معبود.

زیرا که دریچهٔ قلب خود را به روی عشقی بیکران و الهی گشوده‌ام تا عشقی بی‌پروا در ذره ذرهٔ وجودم، جاری شود.

زیرا که آموخته‌ام چگونه هر بامداد، باغچهٔ کوچک انباشته از گل‌های رنگارنگ وجودم را با اشک شوق آبیاری کنم.

زیرا که آغوش گشودهٔ خداوند را نه در دوردست‌ها بلکه نزدیکتر از خود به خود، لمس می‌کنم.

زیرا که آموخته‌ام چگونه بر آنچه رغبتی ندارم، چشم بربندم و چگونه برای آنچه میل دارم، آغوش بگشایم.

زیرا که تلاش می‌کنم در آسمان آبی، جز پرواز پرندگان سبک‌بال و درخشش خورشید سخاوتمند را جستجو نکنم.

زیرا که خود را قادر یافته‌ام شرایط را آنگونه که خود می‌خواهم، تفسیر و تعبیر کنم، نه آنگونه که دیگران سعی دارند بر من تحمیل کنند.

زیرا که عادت کرده‌ام قلک موفقیت خود را هر روز از سکه‌های طلائی شادکامی و پیروزی، پُر کنم.

زیرا که هر شب با آرامش و سکون و داشتن رؤیاهائی بزرگ، سر به بالین می‌گذارم.

زیرا که دریچهٔ قلب خود را به روی عشقی بی‌کران و الهی گشوده‌ام تا عشقی بی‌پروا در ذره‌ ذرهٔ وجودم، جاری شود.

زیرا که آموخته‌ام چگونه هر بامداد، باغچهٔ کوچک انباشته از گل‌های رنگارنگ وجودم را با اشک شوق آبیاری کنم.

زیرا که آغوش گشودهٔ خداوند را نه در دوردست‌ها بلکه نزدیکتر از خود به خود، لمس می‌کنم.

زیرا که آموخته‌ام شرط رسیدن، خواستن است و شرط خواستن نیز عاشق بودن.

زیرا که گام‌های خود را تربیت کرده‌ام تا محکم و استوار به پیش روند و سنگلاخ‌های مسیر را همچون پرنیان تصور کنند و گام‌هائی باشند در اندیشهٔ پرواز.

حال ای دوست خوب من!

آیا تو نیز خود را انسان خوشبختی می‌دانی؟

نویسنده و مترجم: عبدالحمید پوراسد