چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

وظائف مسلمانان در برابر پیامبر ص


وظائف مسلمانان در برابر پیامبر ص

پیامبر گرامی را از آن نظر كه وحی الهی را از مقام ربوبی دریافت می كند, نبی آگاه از اخبار غیبی و از آن نظر كه مأمور به ابلاغ پیامی از جانب خدا به مردم است, رسول می نامند, پیامبر در این دو مقام, فاقد امر و نهی و اطاعت و عصیان است و وظیفه ای جز پیام گیری و پیام رسانی ندارد

از مسائلی كه قرآن به آن اهمیت خاصی داده است، وظیفه جامعه اسلامی نسبت به پیامبر گرامی است، ما در این بخش به وظائف دهگانه‏ای كه قرآن از آنها یاد می‏كند، اشاره می‏نمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .

- اطاعت از پیامبر (ص)

پیامبر گرامی را از آن نظر كه وحی الهی را از مقام ربوبی دریافت می‏كند، نبی (آگاه از اخبار غیبی) و از آن نظر كه مأمور به ابلاغ پیامی از جانب خدا به مردم است، رسول می‏نامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهی و اطاعت و عصیان است و وظیفه‏ای جز پیام‏گیری و پیام رسانی ندارد و لذا قرآن درباره او می‏فرماید:

«ما علی الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تكتمون (مائده /۹۹): برای رسول وظیفه‏ای جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه كه آشكار می‏سازید و یا پنهان می‏دارید، آگاه است».

اگر قرآن در قلمرو رسالت، برای رسول حق اطاعت قائل می‏شود و می‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /۶۴): هیچ رسولی را اعزام نكردیم مگر اینكه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقی است نه موضوعی، یعنی به پیامهای او گوش فرا دهند و به گفته‏های او مانند انجام نماز و پرداخت زكات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفی در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار می‏رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان می‏كند و می‏فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /۸۰): هر كس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».

بنابراین، در بعضی از موارد كه قرآن برای رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقی او نیست، بلكه اطاعت خدا است و به گونه‏ای به او نیز نسبت داده می‏شود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم می‏كند:

«انما انت مذكر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /۱-۲۲): یادآوری كن تو تذكر دهنده‏ای، نه مسلط بر آنها».

در قلمرو اطاعت: در حالی كه رسول گرامی یادآور و آموزنده و پیام رسانی بیش نیست، گاهی از جانب خدا دارای مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» می‏گردد كه با توجه به آن، خود شخصاً دارای مقام امر و نهی می‏شود.

در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحی، و پیام رسان الهی نیست، بلكه رئیس دولت اسلامی است كه برای تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.

رسول گرامی آنگاه حقیقتاً دارای امر و نهی می‏گردد كه از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضی و داور آنان، و مدیر كلیه شؤون اجتماعی و سیاسی واقتصادی و دینی معرفی گردد؛ در این هنگام است كه او علاوه بر اطاعت طریقی، دارای حق اطاعت موضوعی می‏گردد كه فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانی موجب كیفر می‏گردد.

قرآن روی اطاعت پیامبر در موارد زیادی تكیه می‏كند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقی و موضوعی) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم كند.

الف: گروهی كه بر اطاعت رسول فرمان می‏دهند و قرائن گواهی می‏دهد كه مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهی است كه او تبلیغ می‏كند، مانند انجام فرائض و دوری از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهی است برای اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانی ندارد.

ب: گروهی كه او را به عنوان «اولی الامر» و فرمانده وقاضی و داور معرفی می‏كند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهی می‏دهد در چنین مواردی، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا می‏كند و دارای احكام و خصائص می‏گردد.

آیات مربوط به بخش نخست به خاطر كثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است كه برخی را یادآور می‏شویم:

- «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنكم (نساء /۵۹) : خدا را اطاعت كنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت كنید».

شكی نیست كه رسول در آیه، خود از افراد «اولی الامرمنكم» می‏باشد و به خاطر احترام بیشتر از وی، جداگانه از او نام برده شده، و (اولی الامر» زمامداران واقعی جامعه اسلامی هستند كه از جانب خدا به این مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنین مقامی، دارای امر و نهی واقعی بوده و برای خود اطاعت و عصیانی دارند.

- «فلا و ربك لا یومنون حتی یحكموك فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /۶۵): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این كه تو را در اختلافهای خود داور قرار دهند آنگاه از داوری تو در دل، احساس ناراحتی نكنند و كاملاً تسلیم گردند».

در این مورد رسول خدا به صورت قاضی و داوری، تجلی نموده و برای حفظ نظام دارای مقام امر و نهی خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهای او اجراء نگردد، داوری مختل، و هرج مرج بر جامعه حاكم می‏گردد.

- «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /۶۳): آنان كه با فرمان پیامبر مخالفت می‏ورزند از آن بترسند كه فتنه و یا عذاب دردناكی دامنگیر آنان گردد».

جمله «عن امره» حاكی از آن است كه پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد كه مخالفت آن، دارای واكنش سختی است .

مؤید مطلب، این است كه آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است در این شرائط پیامبر، مبلغ احكام نیست، بلكه فرمانده «واجب الطاعه» است كه باید دستورهای او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد.

- «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا مع علی امر جامعه لم یذهبوا حتی یستا ذنوه ان الذّین یستا ذنوك اولئك الذین یؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوك لبعض شانهم فأذن لمن شئت منهم و استغفرلهم الله ان الله غفور رحیم» (نور /۶۲).

«مؤمنان واقعی كسانی هستند كه به خدا و رسول ایمان دارند واگر در امر مهمی با او باشند بدون اذن او به جایی نمی‏روند. آنان كه از تو اذن می‏گیرند آنها كسانی هستند كه به خدا و رسول او ایمان آورده‏اند در این صورت هرگاه برخی ازآنان برای كارهای خود اجازه بگیرند، به آن كس كه بخواهی اذن بده و برای آنان طلب آمرزش كن، خدا بخشاینده و رحیم است».

الزام به استجازه به هنگام ترك میدان نبرد و یا به هنگام ترك مجلس كه برای مشورت درباره امر مهمی برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطیر رسول گرامی است كه حركات و سكنات افراد باید زیر نظر او صورت پذیرد.

- «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (احزاب /۶): پیامبر به مؤمنان از خود آنان اولی است» این نوع اولویت كه در هیچ تشریعی در جهان نظیر آن دیده نشده است، از جانب «مالك النفوس» به پیامبر افاضه شده كه از آن در مصالح جامعه اسلامی بهره بگیرد، و افراد به فرمانهای او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند و مفاد این آیه در همین سوره به صورت روشن نیز وارد شده چنانكه می‏فرماید:

- «و ما كان لمؤمن ولا مومنه اذا قضی الله و رسوله امر ان یكون لهم الخیرهٔ من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» (احزاب /۳۶).

«بر هیچ مرد و زن مؤمن آنگاه كه خدا و پیامبر او در موردی فرمان دادند هیچ نوع اختیاری دركارشان نیست هر كس كه خدا و رسول او را مخالفت كند، آشكارا گمراه شده است».

دادن چنین قدرت و موقعیتی بر پیامبر نشانه دعوت به حكومت فردی و استبدادی شخص نیست زیرا اگر پیامبر خدا یك فرد عادی بود، طبعاً دادن چنین قدرتی به او، جز استبداد و حكومت فرد بر جمع چیز دیگری نبود، در حالی كه او چنین نیست او یك فرد وارسته از هر نوع خودخواهی است كه جز رضای خدا خواهان چیزی نیست، او در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشی مصون می‏باشد در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست كه از زبان او به مردم ابلاغ می‏گردد.

به خاطر چنین عصمت و مصونیتی است كه خدا در دو آیه زیر، هر نوع پیشدستی را بر او تحریم می‏كند و می‏فرماید:

۷-«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله و اتّقوا الله ان الله سمیع علیم (حجرات /۱) ای افراد با ایمان بر خدا و رسول او پیشی نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید خدا شنوا و دانا است».

- «و اعلموا ان فیكم رسول الله لویطیعكم فی كثیر من الامر لعنِتّم (حجرات /۷): بدانید در میان شما است پیامبر خدا اگر در بسیاری از امور از شما پیروی كند شماها به زحمت می‏افتید».

دلائل اطاعت پیامبر بیش از آن است كه در این جا منعكس گردید، آنچه مهم است تعیین حدود اطاعت و قلمرو آن است كه به گونه‏ای فشرده بیان می‏گردد:

قلمروهای سه گانه اطاعت: با توجه به آیاتی كه در زمینه اطاعت رسول گرامی وارد شده می‏توان قلمرو اطاعت او را در زمینه‏های مسائل سیاسی و قضائی و نظامی محدود ساخت.

پیامبر گرامی علاوه بر مقام تبلیغ احكام،رهبر سیاسی و مرجع قضائی و فرمانده كل قوا است و در این زمینه‏ها «نافذ القول» و مطاع می‏باشد و ما در هر مورد، نمونه‏ای را متذكر می‏شویم:

الف: اطاعت در قلمرو مسائل سیاسی: یكی از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبهه‏ها و گزارشهای مربوط به پیروزی و شكست است تصمیم‏گیری در پخش و عدم پخش این گونه گزارشها، نیاز به تفكر و اندیشه، و رعایت مصالح عمومی دارد از این جهت قرآن شخص پیامبر را معرفی می‏كند آنجا كه می‏فرماید:

«هنگامی كه خبری ایمنی بخش یا بیم زا (از پیروزی و شكست) به آنان برسد فوراً آن را پخش می‏كنند و اگر آن را به پیامبر و صاحبان فرمان از آنها ارجاع كنند اهل استنباط و ریشه یاب از آنان، از حقیقت مطلب آگاه خواهند شد (و حقیقت را به آنان بازگو خواهند كرد) اگر كرم و رحمت او نبود همگی جز گروه كمی از شیطان پیروی می‏كردند».(نساء /۸۳).

پخش بی موقع خبر پیروزی چه بسا مایه غرور می‏گردد، همچنانكه اشاعه خبر شكست موجب تضعیف روحیه‏ها می‏گردد و لذا وظیفه مسلمانان جز این نیست كه اخبار رسیده را در اختیار پیامبر گرامی و صاحبان فرمان از خود (كه به فرمان پیامبر دارای مقاماتی شده‏اند) بگذارند تا آنان پس از ریشه‏یابی و تحقیق، دیگر مسلمانان را از حقیقت امر آگاه سازند، البته این آیه مربوط به رهبری سیاسی پیامبرگرامی است و اگر از «اولی الامر» نام می‏برد منافاتی با رهبری سیاسی رسول خدا ندارد زیرا «اولوالامر» به فرمان او «صاحبان فرمان» و «پیشوایان مردم» می‏گردند بالأخص كه از نظر روایات، مقصود از آن «پیشوایان معصوم» است كه پس از پیامبر گرامی مرجع سیاسی می‏باشند.

ب: اطاعت در قلمرو مسائل قضائی: اگر پیامبر به حكم این آیه یگانه رهبر سیاسی است به حكم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائی نیز می‏باشدو داوری داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا می‏كرد و چنانكه می‏فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنكم فان تنازعتم فی شی‏ء فردوه الی الله و الرسول ان كنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلك خیر و احسن تاویلاً» (نساء /۵۹).

«ای افراد با ایمان خدا را اطاعت كنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزی نزاع كردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این برای شما بهتر است و عاقبت و پایان نیكویی دارد».

اگر این آیه دستور می‏دهد كه مشكلات قضائی را به خدا و رسول او باز گردانیم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماینده او است.

به خاطر همین اصل كه پیامبر یگانه مرجع قضایی مسلمانان است، خدا گروهی را كه با وجود پیامبر، به حكام باطل مراجعه می‏كردند، سخت نكوهش می‏كند و می‏فرماید:

«آیا ندیدی كسانی را كه مدعی ایمان به آنچه كه بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، می‏باشند، و می‏خواهند مظاهر طغیان (حكام باطل) را به داوری بطلبند و شیطان می‏خواهد آنها را شدیداً گمراه كند».(نساء /۶۰).

مراجعه به طاغوت، دام شیطانی است كه می‏خواهد انسانها را از راه راست (داوری پیامبر معصوم) به بیراهه ببرد.

پی‏نوشتها:

- نور الثقلین، ج ۵، ص ۸۰.

- التاج، ج ۴، ص ۲۱۳ - ۲۱۴.

- نورالثقلین، ج ۵، ص ۸۰ - ۸۱.

- مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۵۲.

- امالی شیخ طوسی، مجلس یوم الترویه جزء دوم، ص ۹۵، چ سنگی.

- در مورد حقیقت «استثناء منقطع» به جلد چهارم «مفاهیم القرآن» مراجعه بفرمائید.

۷- «انی تارك فیكم فیكم الثقلین كناب الله و عترتی: من در میان شما دو چیز گرانبها می‏گذارم یكی كتاب خدا و دیگر عترت من».

- «مثل اهل بیتی كسفینهٔ نوح من ركبها نجی و من تخلف عنها غرق: خاندان من بسان كشتی نوح است كه هر كس بر آن سوار گشت نجات یافت، وگروه مخالف غرق گردید.»

- مسند الشافعی، ج ۲، ص ۹۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.