دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت ایجاد بانک لوکیشن


ضرورت ایجاد بانک لوکیشن

نکاتی درباب لوکیشن یابی در کارهای تلویزیونی

لوکیشن بحث مهمی در ساختار روایی یک سریال تلویزیونی است و نقش مهمی در باورپذیری فضای روایت یک قصه دارد و هر چه انتخاب لوکیشن با هوشمندی و سلیقه بهتری صورت گیرد، مخاطب بهتر می‌تواند با اثر ارتباط حسی درست برقرار کند.

با وجود این اگر در بررسی چگونگی استفاده از لوکشین‌ها در کارهای تلویزیونی، به واقعیتی به نام فقر لوکیشن یا بی‌توجهی به این مقوله مهم برسیم، نمی‌توانیم حکم صادر کنیم که صاحب یا خالق یک پروژه تلویزیونی آگاهانه یا عامدانه به سمت بهترین انتخاب یا انتخاب درست نرفته، چون قطعا عوامل مختلف ـ که مهم‌ترین‌شان درجه پروژه تولیدی و میزان بودجه تعیین شده برای آن است ـ در کیفیت این بخش از کار دخیل بوده‌ است.

اما جدای از این، باید توجه داشت سریال تلویزیونی برحسب ژانر خود باید بتواند در این زمینه ایده‌هایی برای دوری از تکرار و بی‌مایگی ارائه کند و البته باید این واقعیت را برای مسوولان و مخاطبان جا انداخت که طراحی هنری برعکس آنچه به نظر می‌رسد، لازمه یک پروژه تاریخی نیست و شاید بتوان گفت یک قصه امروزی،برای باورپذیری بهتر، نیاز بیشتری به دقت و وسواس در جزئیات بصری و فضاسازی داشته باشد.

گاه آشنا بودن مخاطب با فضا و انتخاب درست لوکیشن، یک لازمه است (به عنوان مثال تلاش برای بازسازی فضاهای دهه ۶۰ در سریال «وضعیت سفید») و گاه تلاش خالقان اثر برای آشنایی‌زدایی و ارائه لوکیشن‌های متنوع و ناشناخته برای همراه‌سازی مخاطب با روایت نتیجه‌بخش خواهد بود (مثل استفاده از لوکیشن‌های خاص و دکورهای متفاوت در سریال «مختارنامه»).

در رقم خوردن اتمسفر دقیق و منطقی یک سریال تلویزیونی، عوامل مختلفی دخالت دارند.

نویسنده، یکی از مهم‌ترین این عوامل است. وقتی متن یک سریال، چیزی بیشتر از کلیشه‌ها در اختیار کارگردان، تهیه کننده و مدیرهنری قرار نمی‌دهد، هرچقدر خلاقیت در اینها وجود داشته باشد، راه به جایی نخواهد برد.

اینجا هم می‌توان بخش مهمی از کم‌داشت‌ها یا نقاط قوت فضاسازی را به نویسنده یا نویسندگان سریال‌های تلویزیونی مربوط دانست؛ این که قصه‌ها در فضاهای به اصطلاح آپارتمانی می‌گذرند و نشانی از خلاقیت در روایتی که می‌تواند دست تصویرگران یک اثر را باز بگذارد، دیده نمی‌شود.

یک طراح صحنه نمی‌تواند در بستر قصه‌ای که مجالی برای مانور ایجاد نکرده، کار خارق‌العاده‌ای انجام دهد و عکس این قضیه نیز صادق است.

یکی از نمونه‌های کامل این ماجرا را شاید بتوان طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن در مجموعه تلویزیونی وضعیت سفید دانست که نشانه‌گذاری‌های فیلمنامه‌نویس آن در ارائه بهترین ایده‌ها در فضاسازی تاثیر مستقیم داشت یا انتخاب لوکیشن در کارهای تلویزیونی رضا عطاران و مهران مدیری که از ظرافت‌های نویسندگی بهره زیادی برده‌اند.

معضلاتی چون خارج نشدن از پایتخت نیز که البته در سال‌های اخیر کمتر شده یا دوری کارها از واقعیت‌های اجتماعی را نیز می‌توان به بخش نویسندگی مربوط دانست که این معضل البته در تلویزیون و سینما مشترک است!

کارگردانی، عامل مهم دیگر در نشان دادن طراحی هنری یک اثر تلویزیونی است. بخش عمده‌ای از کیفیت خلق یک اثر متوجه کارگردان است. شما نمی‌توانید آثار تلویزیونی زنده‌یاد علی حاتمی، بهروز افخمی، سیدضیاالدین دری، امرالله احمدجو و... را بدون این که سلیقه آنها در صحنه‌آرایی و انتخاب درست لوکیشن را درنظر بگیرید، ارزیابی کنید.

هزار دستان، کوچک جنگلی، کیف انگلیسی و روزی روزگاری نمونه‌های موفقی از انتخاب لوکیشن در کارهای تلویزیونی هستند که سلیقه کارگردان‌ در آن بیشترین نقش را داشته است. در کارهایی که به شهر و اجتماع نیز پرداخته، میزانسن کارهای اخیر سیروس مقدم از جمله «زیر هشت» و «پایتخت» نشان از شناخت او از شهر، آدم‌ها و روابط انسانی و نیز وسواس او درانتخاب لوکیشن (در کنار توجه به جزئیات طراحی لباس و صحنه، تصویربرداری و...) داشت.

تهیه‌کننده، عامل مهم دیگری در رقم‌خوردن نتیجه اثر است که در ابعاد زیبایی‌شناسانه پس از نویسنده و کارگردان قرار می‌گیرد. جز در مواردی که با تهیه‌کننده‌های مولف سروکار داریم.

تهیه‌کننده وقتی شناخت درستی از رسانه دارد، باید خود را در خدمت ایده‌پردازان اثر قرار دهد. تهیه‌کنندگانی که به خاطر کاستن از هزینه‌ها، جلوی خواسته‌های کارگردان ـ مثلا در زمینه انتخاب لوکیشن ـ را می‌گیرند، بیشتر از آن که به بی‌سلیقگی محکوم شوند، باید به دلیل نشناختن کارکردهای رسانه‌ای مدیوم تلویزیون، مورد انتقاد قرار گیرند چون مخاطب، اگر یک کار تلویزیونی را باور نکند و خود و جامعه پیرامونش را در آن نبیند، ارتباط درستی با کار برقرار نخواهد کرد که بخشی از این ارتباط، از طریق انتخاب درست لوکیشن تامین خواهد شد.

طراح صحنه و لباس یا مدیر هنری، در بخش کیفی انتخاب لوکیشن نقش مهمی دارد. امروزه با وجود نیروهای خلاق، مجرب و متخصص در بخش فنی سینما و تلویزیون با کمترین مشکل روبه‌رو هستیم و در این حوزه نیز معمولا با کمترین امکانات به بهترین نتایج رسیده‌ایم.

اینجا هم البته دو مساله قابل تأمل وجود دارد. یک، این که در پروژه‌هایی که از ابتدای تولید یک سریال حتی در بخش نگارش فیلمنامه هم مدیر هنری همراه کار بوده، معمولا نتایج بهتری عاید کار شده و این موضوع در سریال‌های تاریخی نمود بیشتری دارد.

مساله دیگر، همان جمله‌ای است که ابتدای این‌بخش به آن اشاره شد؛ این که معمولا با کمترین امکانات، به بهترین نتایج رسیده‌ایم! خب طبیعی است یک مدیر هنری با امکانات و بودجه بهتر می‌تواند انرژی بیشتری روی کار بگذارد و خلاقیت‌های بیشتری در زمینه انتخاب لوکیشن بروز دهد.

از سوی دیگر، بخشی از مشکلات لوکیشن در کارهای تلویزیونی نیز به محدود بودن امکانات دکور و آکسسوار برمی‌گردد و پلاتوها در کارهایی که با ساختار تلویزیونی ساخته می‌شوند و بی‌روح بودن‌شان برای مخاطب عادی هم مسجل شده است. کارهای تلویزیونی زیادی در این سال‌ها داشته‌ایم که به واسطه انتخاب نادرست لوکیشن و بی‌سلیقگی یا بی‌توجهی یا مشکلات مالی و... ضربه‌های زیادی خورده‌اند.

از این دیدگاه باید باور داشت کارکرد انتخاب لوکیشن در یک کار تلویزیونی، چیزی بیش از آرایش یا رنگ و لعاب ظاهری و بیشتر شبیه آزمایشگاه سلیقه بصری است و باید اهمیت پررنگ‌تری به آن داده شود. شاید ایجاد بانک لوکیشن به منظور استفاده بهتر خالقان آثار تلویزیونی از فضاهای متنوع سراسر کشور برای ارتقای این بخش در تولید مجموعه‌های داستانی یک نیاز باشد. چه بسا در برخی موارد، این لوکیشن‌ها بوده‌اند که به نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده، ایده داده‌اند و آغازگر یک ایده داستانی بوده‌اند.

علی افشار