چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

حقوق بشر و اسلام در محک تجربه


حقوق بشر و اسلام در محک تجربه

برای ورود به ضرورت و اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ میلادی اشارتی می کنم به مهم ترین معضلات آدمی در طول تاریخ پرماجرای خود پس از ورود نوع بشر به تاریخ و گذر از ادوار مختلف و تاسیس مدنیت و گسترش شهرنشینی و شکل گرفتن طبقات و حکومت و تقسیم کار, آدمی در تمام سرزمین ها دچار کشمکش ها و جنگ ها و رنج های فراوان شده که هنوز هم ادامه دارد

● دیباچه ضروری

معمولاً پژوهشگران و روشنفکران عادت دارند که مسائل و موضوعات اجتماعی و عینی و خارجی را با «ایده» و اندیشه و از طریق تحلیل مبانی تفسیر کنند و در نهایت درباره آنها داوری نمایند و به همین دلیل به اینان «ایدئولوگ» اطلاق می شود. در این رویکرد علی الاصول یک پیش فرض بنیادین وجود دارد و آن این است که هر تحولی در عرصه واقعیت و در زندگی فردی و اجتماعی روی دهد، لزوماً برآمده از تحول مهمی در عالم ذهن و اندیشه و نظر است و در واقع طبق این تحلیل هر کس یا هر جامعه آنگونه که می اندیشد می زید و عکس آن نیز صادق است. در این نگره ذهن مقدم بر عین است و عینیت برآمده از ذهنیت آدمی است.

این شمار متفکران انسان، جامعه و تاریخ را با تحلیل مبانی و پیشینی فهم و تحلیل می کنند و تمام امور انسانی را با تکیه بر ذهنیت ها و باورها و اندیشه های اقوام و ملل تفسیر می کنند و توضیح می دهند و در نهایت هر تغییری را مشروط به تغییراتی در ساحت نظر و اندیشه مردمان یک جامعه می دانند.

اما در مقابل کسانی نیز بوده و هستند که یا به لحاظ فلسفی ذهنیت را کاملاً تابع عینیت می دانند یا تاثیر عین را بر ذهن عمده می کنند و معتقدند نخست تغییراتی در عالم واقع و در خارج از حوزه ذهن رخ می دهد آنگاه در عالم ذهن و اندیشه دگرگونی لازم و متناسب با جهان بیرون پدید می آید. تفاوت دو دیدگاه در مورد پدیده هایی چون حقوق بشر و دموکراسی به خوبی آشکار می شود.

این دو امر مهم (که البته از بسیاری جهات یکی هستند و حداقل نوعی ملازمه بین حقوق بشر با نظام تمام عیار دموکراتیک وجود دارد) محصول مدرنیته و تحولات غرب متاخر است اما هم غربیان خود مدعی جهانشمولی آنهایند و هم اقوام دیگر شرقی و غیراروپایی نیز کم و بیش آنها را مطلوب و مفید یافته اند و خواهان تحقق آنهایند.

اما بحث جدی این است که ملل غیراروپایی که تجربه تحولات مدرنیته را ندارند چگونه می توانند به تجربه دموکراسی و حقوق بشر برسند. متفکران عموماً بر این نظرند که اول باید تغییراتی مشابه تغییرات فکری و فلسفی غربی در جوامع غیرغربی و از جمله اسلامی روی دهد، آنگاه محصولات خارجی و واقعی مشابه به دست آید. اما دیدگاه دوم چنین ملازمه ای نمی بیند و مدعی است می توان (و حتی باید) تغییرات را از تغییراتی در عرصه واقعیت ها و ضرورت ها آغاز کرد که البته در نهایت به تغییراتی بنیادین در ساحت ذهن و اندیشه نیز منتهی خواهد شد. مدافعان این نظریه می گویند از فلسفه و نظر آغاز کردن ناممکن و حداقل نافرجام است اما استفاده از تجربه ها و واقعیت ها هم ممکن است و هم نیازمند بحث های پیشینی و پیچیده و پرمناقشه و بی پایان نیست.

طبق این دیدگاه دموکراسی لزوماً از درون یک دستگاه فلسفی و با تکیه بر یک تحلیل منطقی و ذهنی درنمی آید و در غرب نیز چنین نبوده است، بلکه تجربه ها و ضرورت های عملی آدمیان را به کشف دموکراسی و استفاده از ساز و کارهای دموکراتیک کشانده و در نهایت برای آدمی به عنوان یک نظام بدیل مفیدتر و کم ضررتر مطلوب افتاده است.

ریچارد رورتی، متفکر و نویسنده فقید و نامدار امریکایی، به سختی مدافع این دیدگاه اخیر است. او چند سال قبل که به ایران آمده بود در سخنانش این نظر را به روشنی بازگفت.

این رویکرد از جهات مختلف مهم است و به ویژه برای ما ایرانیان، که به هر حال برای تحقق آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و عدالت و توسعه تلاش می کنیم و آن را به هر تقدیر برای خود مفید می دانیم، دقت و تامل در آن لازم است.

بی دلیل نیست که در سالیان اخیر، مخصوصاً پس از سفر رورتی به ایران و ترجمه برخی از آثار وی به فارسی، شمار قابل توجهی از پژوهشگران از جمله دکتر علی میرسپاسی و اخیراً دکتر ولی نصر به استقبال نظریه پراگماتیستی رورتی رفته اند و می کوشند نظریه پردازان و نیز سیاستمداران ایرانی را قانع کنند این گزینه عملی تر و مفیدتر را برای وصول به آرزوهای دیرین نخبگان ایرانی انتخاب کنند و از مباحث تئوریک محض و از مناقشات فلسفی بی فرجام بپرهیزند.

اکنون در مقام تحلیل و داوری در مورد این دو رویکرد و حتی تقدم یکی بر دیگری نیستم چرا که بحث و فحص درباره آن به مجال بیشتری محتاج است و اصولاً پرداختن به آن موضوع سخن و گفتار ما نیست، آنچه حال مورد نظر است این است که می خواهم از منظر پراگماتیستی و تجربه گرایی به موضوع پرمناقشه حقوق بشر و اسلام بپردازم و در واقع بدون توجه به مبانی فلسفی و نظری دو موضوع حقوق بشر و اسلام صرفاً ببینیم در تجربه حقوق بشر به چه کار می آید و چه مشکلی را در عرصه زندگی اجتماعی آدمیان و از جمله مسلمانان حل می کند و سرانجام بدانیم که از منظر اسلام چگونه می توان و باید با حقوق بشر یا دموکراسی برخورد کرد.

اما پیش از پرداختن به اصل موضوع، فقط اشاره می کنم که هر دو رویکرد مورد بحث در جای خود مهم و درست و قابل دفاع اند و می توان برای هر کدام دلایل قانع کننده ای اقامه کرد، اما در نهایت شاید بتوان گفت ماجرای مرغ و تخم مرغ است و لذا احتمالاً نظریه درست همان ارتباط و تعامل دیالکتیکی ذهن و عین یا فرهنگ و اقتصاد است، چنان که دکتر شریعتی در تقابل دو نظریه مارکس مبتنی بر اولویت و اصالت ماده و اقتصاد به عنوان عامل زیربنا و نظریه ماکس وبر مبتنی بر اولویت و اصالت اندیشه و فرهنگ به رابطه دیالکتیکی آن دو معتقد است و می گوید من به نظریه «مارکس- وبر» باور دارم.

واقعیت این است بسیاری از حوادث مهم در زندگی آدمی رخ داده و بعدها فیلسوفان و نظریه پردازان برای آن نظریه ساخته اند، مانند نظام های سیاسی آشنایی چون سلطنت یا جمهوری که در روند تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی پدید آمده و آنگاه در طول تاریخ برای آن فلسفه و نظریه و تحلیل ارائه داده و برای آن مبانی ویژه در نظر گرفته اند یا نظام خلافت اسلامی که در فضای عینی ویژه ای در مقطع مرگ پیامبر اسلام بنا نهاده شد و بعدها متفکران مسلمان (مانند ماوردی و ابن ازرق اندلسی و ابن خلدون) برای چنین نظامی نظریه پردازی کردند.

اما در مقابل نمی توان انکار کرد که افکار و نظریات دوران ساز بسیاری از فیلسوفان و متفکران در تمام طول تاریخ موجب پدید آمدن تغییرات شگرفی در زندگی آدمی شده و نظام های مختلف اجتماعی و اقتصادی و دینی بنیاد نهاده یا در تحولات بعدی آنها و تغییر سرنوشت آنها نقش اساسی داشته است. از فیلسوفانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو گرفته تا فلوطین، بوعلی، ابن رشد، آکویناس، ماکیاول، هابز، دکارت، کانت، هگل، مارکس و... آموزه های پیامبران و نقش آنها در زندگی مردم نمونه ای بارز است.

در ارتباط با وضعیت کنونی و آینده مسلمانان و ایرانیان نیز باید گفت که هم تغییر افکار و انقلاب فکری و فلسفی و فرهنگی ضروری است و هم عملگرایی و نهادسازی های مدرن و رشد و توسعه تکنولوژی و اجرای حقوق بشر و آزادی و دموکراسی. از این رو هم کار ایدئولوگ ها و نظریه پردازان مهم است و هم کار سیاستمداران و مدیران اجرایی کشور و بدیهی است که در میدان عمل این دو طایفه مددکار یکدیگرند و می توانند پروژه «کار و اندیشه» را پیش ببرند و وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب نزدیک کنند. مبحث حقوق بشر و اسلام در محک تجربه ذیل این عناوین خواهد بود:

۱) معضلات عمده بشر در طول تاریخ

برای ورود به ضرورت و اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ میلادی اشارتی می کنم به مهم ترین معضلات آدمی در طول تاریخ پرماجرای خود. پس از ورود نوع بشر به تاریخ و گذر از ادوار مختلف و تاسیس مدنیت و گسترش شهرنشینی و شکل گرفتن طبقات و حکومت و تقسیم کار، آدمی در تمام سرزمین ها دچار کشمکش ها و جنگ ها و رنج های فراوان شده که هنوز هم ادامه دارد. فهرست این رنج ها طولانی است اما شاید بتوان پنج مورد را مهم تر شمرد که عبارتند از:

▪ عدل و ظلم،

▪ مساوات و تبعیض،

▪ آزادی و استبداد،

▪ صلح و جنگ و

▪ اخلاق و ضداخلاق.

گرچه این مفاهیم و واژگان مفهوماً و مصداقاً همواره متحول بوده و در مکتب ها و فلسفه های مختلف تعاریف مختلف و چه بسا متعارضی از آنها ارائه شده و می شود، اما فعلاً به صورت پسینی و تجربی روی حداقل ها و اجماع نسبی روی این مفاهیم تکیه می کنیم و بحث خود را بنیاد می نهیم.

عدالت طبق تعریف مشهور عبارت است از «اعطاء کل ذیحق حقه» یعنی دادن حق هرکس به وی. ظلم نیز خلاف آن است یعنی تجاوز به حقوق دیگری یا عدم اعطای حق دیگران. در اینجا دو پیش فرض اساسی وجود دارد یکی اینکه آدمی دارای حقوقی است و دوم اینکه این حقوق به وسیله هم نوع باید رعایت شود و در صورت تضییع حقوق جبران شود.

مراد این حقوق نیز در مرحله اول حقوقی ذاتی و فطری است که برآمده از انسان بودن انسان است نه حقوق برآمده از تعینات دیگر. در عین حال بخشی از این حقوق نیز محصول شرایط اجتماعی و تغییرات فرهنگی است که به شرط عدم مغایرت با حقوق طبیعی و در وضعیت ایده آل برای پیشبرد و توسعه حقوق آدمیزاد مطلوب است و رعایت آنها الزامی است.

آدمی همواره از ستم و تجاوز رنج برده و دنبال عدالت است تا حقوقش تباه نشود و در پناه عدالت در تمام عرصه ها از آسایش و امنیت و رفاه برخوردار باشد و اما منظور از دوگانه مساوات و تبعیض نیز این است که در استفاده از حقوق طبیعی یا موضوعه تبعیضی وجود نداشته باشد و تمام آدمیان صرفاً به اعتبار انسانیت از آن حقوق برخوردار باشند و برابری رعایت شود. «برادری» و «برابری» دو آرمان بلند آدمیزاد در تمام ادوار تاریخ و در تمام جوامع بوده و هست.

حسن یوسفی اشکوری

این نوشته متن مکتوب سخنرانی نویسنده است که در جلسه ماهیانه منزل حجت الاسلام حاج شیخ عبدالله نوری- تیرماه ۸۶- ایراد شده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.