جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

بازی دومینوی الی با دیگران


بازی دومینوی الی با دیگران

مجموعه داستان یک شهر فرصت خوبی بود تا اصغر فرهادی بتواند به گوشه و کنار این اجتماع سرک بکشد و هزار توهای اجتماعی را وارد داستان خود کند که کمتر در عرصه مجموعه‌سازی شاهد آن بوده‌ایم. …

مجموعه داستان یک شهر فرصت خوبی بود تا اصغر فرهادی بتواند به گوشه و کنار این اجتماع سرک بکشد و هزار توهای اجتماعی را وارد داستان خود کند که کمتر در عرصه مجموعه‌سازی شاهد آن بوده‌ایم. شاید علاقه‌مندی به اقشار آسیب‌پذیر نیز از همین پرسه‌ها به دنیای ذهنی فرهادی راه گشود. این داستان در فیلم‌های سینمایی او نیز نمود داشت. آسیب‌پذیری و تسلیم تقدیر‌گونه شخصیت‌ها در این فیلم‌ها جهان تراژیکی را پدیدار می‌سازد که گویا هیچ راه فراری از آن نیست. در رقص درغبار پسر جوانی را همسفر پیرمردی کرد که گویا در دو برهه سنی داستان زندگی آنها در یک چرخه تکراری به هم شبیه است.

در شهر زیبا داستان کمی امیدوارانه‌تر بود. آدم‌هایی که می‌کوشند از شبه دایره فیلم رقص در غبار خود را برهانند و زندگی را به جای جمود برگزینند. در چهارشنبه‌سوری طبقه شخصیت‌های فرهادی تغییر کرد. او سراغ آدم‌هایی رفت که پیش‌تر در مجموعه داستان یک شهر بخشی از آنها را دیده بودیم اما نه به کثرت آدم‌های آسیب‌پذیر طبقه فرودست. چهارشنبه‌سوری داستان آدم‌های امروزی بود در کلونی‌هایی اجتماعی که آنها را وا می‌دارد آن چیزی باشند که جامعه از آنان طلب نمی‌کند. خصلت‌های روانی طبقه متوسط از همین فیلم در آثار دیگر فرهادی- حتی دو فیلمنامه‌ای که بعد‌ها نوشت یعنی کنعان و دایره زنگی- نیز ریشه دواند. نگاهی که فرهادی آن را ریزبینانه دنبال کرد و به شکلی دقیق به آن پرداخت. ابتدا بد نیست تکلیفمان را با طبقه متوسط در این مطلب روشن کنیم تا بدانیم درباره چه گروهی صحبت می‌کنیم. طبقه متوسط را در ایران به قشری می‌توان اطلاق کرد که تعریف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خاصی دارند. طبقه متوسط طبقه‌ای است که جهش یافته و از جایگاه فرودست و سنتی به طبقه‌ای بالاتر آمده است. وارد اجتماع شده، کتاب می‌خواند و از منظر اقتصادی در آنجایی واقع می‌شود که می‌تواند تفریح جمعی داشته باشد. این طبقه بسیار موقعیت خود را فرار می‌بیند. او به هیچ‌وجه دوست ندارد هیچ نکته و تکانی این ثبات را به خطر بیندازد. این اتفاق با تعاریف اخلاق عمومی و فردی نیز در می‌آمیزد و به مساله‌ای پیچیده بدل می‌شود که بیشتر انسان را به شکل عمومی تعریف می‌کند.

حالا فرض کنیم اگر درونیات یک انسان طغیان کند و بخواهد راهی برود که تعاریف بیرونی اجتماعی با آن به مخالفت بر می‌خیزد. اتفاق به فاجعه ختم می‌شود. آن چیزی که در چهارشنبه‌سوری فرهادی می‌بینیم. اینکه از هر طرف که داستان را نگاه کنیم زاویه قضاوت ما هم تغییر خواهد کرد. پایان فیلم را به یاد می‌آورید که نتیجه همه شخصیت‌ها در پس آتشبازی که پشت سر گذاشته‌اند جمود و تنهایی است. تنهایی که به‌طور حتم روزی از داخل خانواده به اجتماع نیز کشیده می‌شود و باعث می‌شود آنچه جامعه‌شناسان از ان به عنوان نقش اجتماعی یاد می‌کنند دچار تزویر شود. آدم خوب و آدم بد تعریف خود را از دست می‌دهد و داستان به موضوع پیچیده‌ای تبدیل می‌شود که انسان را وا می‌دارد آدم‌ها را تک به تک در موقعیت تنهایی خود تعریف کند. فرهادی در چهارشنبه‌سوری از این نگاه و نشانه‌پردازی‌های اینگونه بسیار درست سود می‌جوید. او جوانی در آستانه راه زندگی را وارد یک داستان نه چندان جذاب می‌کند تا بتواند دست به تجربه بزند. زندگی که روحی در این فیلم می‌بیند برایش شبیه به یک کابوس است.

کابوسی که بخشی از آن را نیز خود به پیش می‌برد. این نشانه‌های فرهادی از دغدغه‌های طبقه متوسط در فیلم درباره الی... بیشتر خود را به رخ می‌کشد. چند خانواده به سفر آمده‌اند که نشانی از استراحت و آرامش است. اگرچه روایت سفر در کهن الگوی خود نمایشگر تجربه است اما اینجا بیشتر کندن از جامعه مدرن و فرار از تنهایی است که چهارشنبه سوری با آن به پایان رسید. تا زمانی که زندگی جماعت مسافر آرام است و خطری آن را تهدید نمی‌کند ما تنها نشانه‌هایی تقدیری را می‌بینیم. دوربین فرهادی آرام است و به شخصیت‌ها اجازه می‌دهد تا می‌توانند از این خوشی زودگذر لذت ببرند. اما به محض اولین ضربه که همچون بازی دومینو زندگی همه را در شاخه‌های مختلف تحت تاثیر قرار می‌دهد آغاز می‌شود، دوربین فرهادی هم ناآرام می‌شود. ادم‌ها ابتدا از پیرنگی که در فیلم رخ داده پیروی می‌کنند، اما ناگهان محافظه‌کاری طبقه متوسط به میان می‌آید. گویا دیگر دوربین فرهادی هم نمی‌تواند آنها را در بر بگیرد. آدم‌ها دیگر به فکر الی نیستند. آنها فکر رفاه لرزان خود هستند. همین است که دیگر آنها را در یک کادر نمی‌بینیم. پراکنده‌اند و گریزان. اینها را کنار ابداعات روایی و بصری درباره الی... بگذارید که خود مقالی جدا و مفصل طلب می‌کند. فرهادی به عرصه‌هایی از اجتماع می‌رود که جای خالی آن به شدت در سینمای ایران حس می‌شود.

رامتین شهبازی