یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

نقش بی بدیل اخلاق در دنیا و آخرت


نقش بی بدیل اخلاق در دنیا و آخرت

«اخلاق اسلامی» ارائه دهنده راهکارهای مناسب برای تأمین سلامت زندگی انسان در دنیا و حیات جاودانه او پس از مرگ بوده و در سیر و سلوک به مبدأ نا متناهی هستی همواره انسان را رهنمون است

« اخلاق اسلامی » ارائه دهنده راهکارهای مناسب برای تأمین سلامت زندگی انسان در دنیا و حیات جاودانه او پس از مرگ بوده و در سیر و سلوک به مبدأ نا متناهی هستی همواره انسان را رهنمون است.

مطلب پیش رو تحلیل حکیمانه فقیه اخلاقی « حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظلّه) » از محتوای رشته های علمی اخلاق برای تأمین سعادت انسان در زندگی اخروی است که تقدیم خوانندگان عزیز می شود.

● تبیین محتوای اخلاق بر اساس سه رشته علمی

اخلاق برکات فراوانی دارد که فنون سه گانه و علوم سه گانه را زیر مجموعه خود دارد. اخلاقی که در اسلام مطرح است گذشته از اینکه روابط خانوادگی را، اجتماعی را، سیاسی را تنظیم می کند و کمبود قانون را ترمیم می کند؛ سه کار اساسی به عهده اوست که آن در بحث های اخلاق و علوم بشری مطرح نیست.

اخلاقی که در اسلام مطرح است، تنها این نیست که انسان مشکلات دنیا را حل کند ! بلکه طب اساسی،معماری و مهندسی اساسی وهنر و زیبائی را زیر مجموعه خود دارد. اخلاق در اسلام این سه رشته را زیر مجموعه خود دارد؛ گذشته از اینکه مشکلات خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی دنیا را تأمین می کند، هم باعث درست اجراء شدن قانون است و هر جا هم قانون نقص داشت، اخلاق متمّم اوست و مشکلات دنیا را تأمین می کند.

● غالب مشکلات کشور در اثر فقدان « اخلاق »

الآن مشکلات دنیائی ما فقدان « اخلاق » است، نه ( قانون ) ! اینکه شما می بینید ۷ ـ ۸ میلیون پرونده به دستگاه قضائی می رود، بودجه های سنگینی صرف زندان بردن و زندان رفتن می شود، عدّه زیادی هم در دستگاه قضائی وقت صرف می کنند، همه اینها برای فقدان اخلاق است. یعنی شما در این ۸ میلیون پرونده، ۷ میلیونش مربوط به الفبای اخلاقی است؛ مشکلات علمی نیست ! یک کسی به دیگری فحش گفته یا او را زده یا تجاوز کرده یا مالش را گرفته یا به موقع تخلیه نکرده یا حقّش را اداء نکرده؛ اینها الفبای دین است که اینها را همه ما می دانیم، اینها مشکلات علمی نیست ! فحش گفتن بد است، تجاوز بد است، سرقت بد است؛ همه اینها را ما می دانیم ! پرونده ها هم در همین زمینه هاست. هم قانون صحیح تصویب شده، هم قانون اجراء می شود، منتها مشکلات اخلاقی این مفاسد را به بار می آورد ! اگر اخلاق در جامعه راه بیفتد؛ این ۷ ـ ۸ میلیون پرونده شاید بشود ۱۰۰ یا ۲۰۰ پرونده ! مشکل جامعه ما علم نیست که ما کمبود علم داشته باشیم ! مشکل جامعه ما قانون نیست، قانون کمبودی ندارد، در اجرای قانون کمبودی نیست؛ عمده اخلاق است که یا در اجراء تضعیف می شود یا در جهات دیگر. غرض این است که اخلاق نه تنها مشکلات کشور را،بلکه مشکلات دنیا را هم حل می کند؛ سه رشته از رشته های عمیق فنی مربوط به آخرت را هم به همراه دارد.

● تأمین سلامت جان و نفس؛ رشته اوّل اخلاق اسلامی

رشته اوّل این است که ما وقتی وارد نشئه آخرت می شویم، وارد برزخ می شویم؛ زنده وارد بشویم، نه مرده ! بعضی ها مرده وارد می شوند، بعضی ها زنده وارد می شوند. کافر وارد صحنه آخرت می شود، ولی مرده است؛ خیلی از معارف آخرت را درک نمی کند. او کر و کور است؛ او فقط جهنّم را می بیند و سوخت و سوز را می بیند و کفّار و اشرار را می بیند ! اینطور نیست که کفّار در قیامت، انبیاء، اولیاء، معارف بهشت، ولایت، عصمت، نبوّت و اینها را درک بکنند! کافر،مرده وارد می شود، فقط حیات جهنّمی دارد و سوخت و سوز را درک می کند! همین هائی که طبق سوره مبارکه طه به خدا عرض می کنند: خدایا ! چرا ما را کور محشور کردی: ربّ ل م حشرتن ی اعمی و قد کنت بصیراً (۱). خدا می فرماید: ما تو را کور محشور نکردیم ! هر جوری که در دنیا بودی، الآن هم همان جوری. در دنیا مسجد بود، حسینیه بود، روحانیت بود، مراکز علمی و فرهنگی بود؛ اینها را ندیدی ! جاهای فساد بود، آنها را دیدی ! الآن هم همین طوری؛ بهشت هست و انبیاء هست و اولیاء هست، آنها را نمی بینی؛ جهنّم را به خوبی می بینی ! درباره همین گروه آیه نازل شد که اینها می گویند: ربّنا ابصرنا و سم عنا (۲)، همین کورها؛فقط جهنّم را می بینند، کفّار را می بینند ! یک جوری است که همین حقیقت دنیائی به صورت های دیگر در قیامت ظهور می کند. پس اینها مرده وارد قیامت می شوند، زنده وارد نمی شوند ! اخلاق یک فنّی است که آدم را زنده می کند؛ طوری است که وقتی انسان وارد صحنه برزخ شد، بهشت را، درجات بهشت را، ولایت را، عصمت را، نبوّت را، معارف دیگر را، اسماء حسنای خدا را به خوبی ادراک می کند؛ این اوّلین کار است !

این طب اخلاقی، هم حیات را تأمین می کند، هم سلامت را ! ا ذ جآء ربّه ب قلب سلیم (۳) از همین قبیل است، لا ینفع ماأ و لا بنون. لا من اتی الله ب قلب سلیم (۴) از همین باب است؛ سلامت دل را طب اخلاقی تأمین می کند، حیات دل را طبیب اخلاق مشخص می کند؛ یعنی طب، انسان را زنده می کند، یک. بعد از اینکه زنده کرد، جلوی بیماری های او را می گیرد، دفعاً؛ دو. اگر بیمار شد، یعنی خدای ناکرده آلوده شد، گناه کرد؛ بیماری او را بر طرف می کند، رفعاً؛ سه. یعنی سه کار می کند؛ احیاء، دفع المرض، رفع المرض. این دفع المرض همان است که از آن به (بهداشت ) یاد می شود، رفع المرض همان است که از آن به ( درمان ) یاد می شود؛ این اوّلین رشته از رشته های عمیق است که اخلاق اسلامی مسئول اوست.

● صیانت و حفاظت از عقاید؛ رشته دوّم اخلاق اسلامی

دوّم، معماری و مهندسی است؛ ما یک بدنی می خواهیم که در فشار قبر و مرگ و دالان ورودی برزخ نپوسد، از پا در نیاید ! خیلی ها هستند که در هنگام مرگ بسیاری از خوانده ها از یادشان می رود، چون در قبر همین الفبای دین را از ما سؤال می کنند، می گویند: من ربّک، ما د ینک، ما ک تابک، ما ق بلتک؛ اینها الفبای دین است، خیلی ها یادشان نیست ! الآن در دنیا آنهائی که مسلمان شناسنامه ای اند، ولو ( معاذ الله ) اهل نماز نباشند، از آنها سؤال بکند دینتان چیست، می گویند: اسلام است. پیامبرتان کیست؟ می گوید: وجود مبارک حضرت است. چون این حقیقت برای او ملکه نشد، با طامّه موت، با فشار مرگ اینها از یادش می رود. در قبر از او سؤال می کنند من ربّک، نمی داند ! سؤالات قبر، سؤالات خیلی آسان است؛ مشکلات علمی را که در قبر از آدم سؤال نمی کنند! می گویند: دینت چیست، می گویند: خدایت کیست، می گویند: کتابت چیست؛ این یادش نیست !

زیرا مرگ نظیر سل و سرطان نیست؛ سرطان درد آور است، ولی تحمّل می شود! مرگ یک حادثه ای نیست که تحمّل پذیر باشد ! اگر تحمّل پذیر بود که آدم قالب تهی نمی کرد!! مرگ تمام توان را می گیرد؛ هیچ چیزی مثل مرگ نیست !! اگر کسی یک معماری قوی نداشته باشد، یک قلب قوی نداشته باشد، می گوید: من هر چه خوانده ام، همه از یاد من ب رفت (۵) ! برخی ها بعد از ۷۰ یا ۸۰ مرحله از عذاب،تازه به یادشان می آید که می گویند: پیامبر ما کسی است که قرآن بر او نازل شده، هنوز نام مبارک حضرت یادشان نمی آید !! مگر مرگ کار آسانی است؟ ما اگر یک معماری قوی نداشته باشیم، یک ساختمان قوی، یک بدن سازی قوی عقلی و بدن درونی را محکم نسازیم؛ با فشار مرگ همه خاطرات از یادمان می رود ! این دو کار.

● برخورداری از خلق و خوی نیکو؛ رشته سوّم اخلاق اسلامی

سوّم این است که همه ما می خواهیم زیبا محشور بشویم. در دنیا به دست ما نیست که به صورت یوسف در بیائیم؛ این اقلیم ها، منطقه های سردسیر، منطقه های گرمسیر، شمالی بودن، جنوبی بودن، قطبی بودن، خطّ استوائی بودن؛ اینها تأثیر بسزائی در رنگ پوست دارد، این دست ما نیست ! و فخر هم نیست؛ حالا یک کسی رنگین پوست بود یا یک کسی سفید پوست بود؛این افتخار نیست ! نه صهیب رومی افتخاری دارد، نه بلال حبشی رنج می برد؛ زیبائی و غیر زیبائی دنیائی نه دست ماست نه ملاک فخر است !

ولی درباره قیامت، هم دست ماست؛ هم ملاک فخر است یا ملاک شرم!اینکه ما در قیامت رو سیاه محشور بشویم یا رو سفید؛ این دست خود ماست! زیبا محشور بشویم یا زشت، این دست ماست ! اگر کسی رو سیاه محشور شد، شرمنده است؛ همه می فهمند این سابقه سوء دارد ! این که در قرآن فرمود: یوم تبیضّ وجوه و تسودّ وجوه (۶)؛ همین است. این که به ما گفتند : هنگام وضو گرفتن، هنگام شستن صورت بگوئید:اللّهمّ بیّ ض وجه ی یوم تسودّ ف یه الوجوه و لا تسوّ د وجه ی یوم تبیضّ ف یه الوجوه (۷)، همین است. خدایا ! آن روزی که یک عدّه در قیامت رو سیاه محشورمی شوند، ما را سفید روی کن؛ این دست خود ماست! ما می توانیم مثل یوسف باشیم، می توانیم با جمال باشیم، می توانیم زیبا رخ باشیم، می توانیم هم زشت صورت باشیم؛ این را می گویند: ( هنر ). پس هنر زیبائی، زیر مجموعه اخلاق است، معماری و محکم کاری زیر مجموعه اخلاق است، طب و تأمین حیات، بهداشت و درمان زیر پوشش اخلاق است. اخلاق در اسلام این کارها را به عهده دارد، گذشته ازاینکه مشکلات دنیا را هم حل می کند.

● همراهی علم با عقیده؛ شرط تخلّق به اخلاق اسلامی

برای اینکه این بحث های اخلاقی که از آیات و روایات به دست می آید، برای ما کارساز باشد؛ باید همزمان با علم یک کار دیگر انجام بدهیم؛ با یک دست این مسائل را بفهمیم، با دست دیگر این مسائل را به جان خودمان گره بزنیم تا بشویم متخلّق یا عالم عادل و عالم با عمل. ما با هر دستی باید یک کار خاص بکنیم؛ با یک دست، بین موضوع و محمول گره بزنیم که این کار حوزه و دانشگاه است.

مراکز علمی کارشان این است که موضوعات و محمولات را حاصل می کنند، پژوهش می کنند، تحقیق می کنند، می بینند این محمول مال این موضوع هست یا نه؛ آن موضوع صاحب این محمول هست یا نه؛ اگر محقّقانه و عالمانه برای آنها ثابت شد که آن موضوع صاحب این محمول است، این محمول مترتّب بر آن موضوع است؛ بین این موضوع و محمول گره می زنند که در کتاب های علمی اصطلاحاً قضیه را « عقد » می گویند،یعنی انسان با یک دست بین موضوع و محمول گره می زند، این کار دست اوّل است که کار علم است و حوزه و دانشگاه دارند.

با دست دیگر باید محصول این علم را با جانمان گره بزنیم که این می شود « عقیده ». اگر محصول علمی با جان ما گره نخورد، ما دیگر عالم با عمل نمی شویم، ما دیگر متخلّق نمی شویم؛ ما فقط همان عالمیم. یک بیان نورانی حضرت امیر دارد که فرمود: کم م ن عال م قد قتله جهله. چون آن یافته را با جانمان گره نزدیم، اینجا جای جهالت شد. این جهالت با این علم درگیر می شود،جهالت کشنده علم است ! لذا حضرت فرمود: کم م ن عال م قد قتله جهله و ع لمه معه لا ینفعه (۸).ما برای اینکه عالم با عمل بشویم، محصول کار ما روشن بشود؛ ما باید برنامه های حوزه و دانشگاه را که عقد است و ایجاد رابطه بین موضوع و محمول است با عقیده که گره زدن به جان است جمع بکنیم و هماهنگ بکنیم؛به این می گویند: ( ایمان )، به آن می گویند: ( علم )؛به این می گویند: « تدیّن »،به آن می گویند:« دین شناسی ». دین شناسی غیر از دین باوری است؛ ما هیچ چاره ای برای اخلاقمان نداریم لا ب التّدیّن و الا یمان. یعنی آنچه را که فهمیدیم با جانمان گره بزنیم که به این می گویند:« عقیده ».

● تعبیر جالب قرآن کریم از « عقیده »

قرآن کریم از این گره زدن و عقیده پیدا کردن یک تعبیر لطیفی دارد. خداوند هم پیامبر را در کتب انبیای قبلی معرفی کرد که معرفی آن حضرت در سوره مبارکه اعراف آمده. هم امت پیامبر را همراه و در صحابت پیامبر معرفی کرد، که این در پایان سوره مبارکه فتح و سوره مبارکه ای که به نام حضرت است آمده که فرمود: اش دّاء علی الکفّار رحماء ب ینهم(۹)، بعد ازآن هم این جمله ها هست که فرمود: مثلهم ف ی التّوراه و الا نجیل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوق ه یعج ب الزّراع (۱۰).

فرمود: پیروان پیامبر اسلام (ص) آن طوری که ما در کتاب های قبلی، مخصوصاً انجیل بیان کردیم؛ اینها مثل یک خوشه و شاخه ای اند. این خوشه گندم، برنج و جو همین طور است؛ غالباً این گیاهها اینطورند. اینها اگر درخت باشند که ساقه تنومند دارند و اگر خوشه باشند نظیر خوشه گندم یا جو، برای اینکه باد اینها را نلرزاند و نشکند، اینها بعد از چند سانت یک گره ای دور خودشان می بندند، کمر بند اینهاست؛ کمرشان را محکم می بندند. کسی کمربند به اینها نداد، خود این خوشه گندم کمربند برای خودش درست می کند. شطأه فآزره؛ این را ازیر می کند. ازیر و وزیر تقریباً به یک معناست. یعنی گره می زند، کمربند محکم به دور خود می بندد؛ لذا هر بادی این خوشه را نمی لرزاند، این خوشه را نمی شکند؛ چون خودش کمربند دارد. آنگاه فاستغلظ، محکم می شود؛ فاستوی علی سوق ه ، روی پای خودش می ایستد. یعنی ما در انجیل گفتیم مسلمانها خودکفایند، روی پای خودشان می ایستند، به دیگری متّکی نیستند، کسی نمی تواند اینها را بلرزاند، کسی نمی تواند اینها را بشکند؛ اینها را ما گفتیم. اینها، هم وصف مسلمانهاست، هم دستور اسلامی است !

همان طوری که این خوشه گندم عقیده پیدا می کند، یعنی آنچه را که از زمین و هوا می گیرد در درون خود گره می بندد؛ لذا میوه می دهد، روی پای خودش می ایستد. ما هیچ چاره ای نداریم، مگر اینکه آنچه را در حوزه ها و دانشگاهها می خوانیم، یعنی برای ما علم حاصل می شود که مواد غذائی است که عقد است؛ یعنی رابطه بین موضوع و محمول است، آن را با جانمان گره بزنیم، بشویم معتقد. وقتی معتقد شدیم، هیچ کسی کاری به ما ندارد؛ یعنی نمی تواند کار داشته باشد !

● ایمنی از انحرافات، ثمره عقیده صحیح

خدای سبحان در قرآن فرمود: شما به کسی حمله نکنید، امّا طوری باشید که کسی نتواند درباره شما طمع کند: و لیج دوا ف یکم غ لظهً (۱۱)، این امر غائب است؛ نه اغل ظوا علیه م ! یعنی شما طوری باشید که آنها بفهمند نمی توانند با شما درگیر بشوند! این امر غائب است، یعنی آنها حتماً باید احساس بکنند که شما ستبرید و تأثیر ناپذیر که به لطف الهی نظام ما اینطور است، بیگانه هم الآن همین احساس را دارد. و لیج دوا ف یکم غ لظهً، غیر از اغل ظوا عل یه م است ! آن اغل ظوا عل یه م در میدان جنگ است. این رابه صورت امر غائب فرمود: حتماً باید طوری باشد که دشمن احساس کند و بفهمد شما مثل کوهید ! شما گاهی می بینید؛ در منطقه های کویر وقتی که یک گردباد آمده، این شن ها را جمع می کند، چند متر بالا می آورد؛ این دیگر کوه نیست ! این می شود کثیب مهیل، با یک مشت از بین می رود !! امّا وقتی انسان جبل راسخ شد، دیگر بیگانه طمع نمی کند ! این وقتی است که انسان آنچه را یاد می گیرد، با جان خود گره ببندد؛ وقتی گره بست، نه بیراهه می رود، نه راه کسی را می بندد؛ نه مزاحم کسی است، نه کسی می تواند مزاحم او باشد !

بنابراین اخلاق چهار تا فائده دارد که یکی از آن چهار فائده که خیلی ضعیف است این است که دنیا را اصلاح می کند. خود دنیا که حداکثر ۱۰۰ سال است نسبت به ابدیت قابل قیاس نیست ! و انسان براساس تعلیمات دینی مرگ را می میراند، نه اینکه مرگ انسان را بمیراند !! انسان با مرگ از پوست به در می آید، نه بپوسد ! این دید کجا، آن دید کجا ! خیلی ها فکر می کنند مرگ پایان خط است؛ انبیاء آمدند، گفتند: این اوّل راه است ! اگر کسی بعد از مرگ را نفهمد، دنیا برای او یک منطقه رهائی است. بنابراین اخلاق اوّلین فائده اش اصلاح دنیاست، آن ۳ فائده عمیقش به اصلاح آخرت بر می گردد که اصلاح آخرت با ابدیت ما سر و کار دارد.

آیت الله جوادی آملی

بیانات معظم له در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمع کثیری از طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم، قم ؛ بنیاد اسراء ـ ۱/ ۷/ ۱۳۸۹

(۱) طه/ ۱۲۵

(۲) سجده/ ۱۲

(۳) صافات/ ۸۴

(۴) شعراء/ ۸۸ ـ ۸۹

(۵) سعدی شیرازی

(۶) آل عمران/ ۱۰۶

(۷) جامع الأخبار/ ۶۴

(۸) نهج البلاغه/ حکمت ۱۰۷

(۹و۱۰) فتح/ ۲۹

(۱۱) توبه/ ۱۲۳