پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نوزایی اسلامی و سرنوشت آینده


نوزایی اسلامی و سرنوشت آینده

نگاهی به کتاب «مستقبل الاسلام فی الغرب و الشرق»

▪ مؤلفان: عبد المجید شرفی و مراد هوفمن

▪ ناشر: دارالفکر

▪ محل نشر: دمشق

▪ سال نشر: ۲۰۰۸ چاپ اول

از بیش از یک قرن پیش و همزمان با آشنایی اندیشمندان و تحصیل کردگان مسلمان با جهان غرب و حجم شگرف تحولات در آن سمت وسو، پرسش از راز پس ماندگی جهان اسلام و بلکه کل شرق، ازپرسش های مهمی است که همواره ذهن و فکر اهل اندیشه را به خودمشغول داشته است. اندیشمندان مسلمان در پی چاره اندیشی برای برون رفت از انحطاط و یافتن مسیر نوزایی اسلامی تازه ای بر آمدند که قدرت رویارویی با چالش های جدید جهانی را داشته باشد.

یکی از تازه ترین تلاش های اندیشمندان مسلمان در کتابی نمود یافته که اخیرٹ از سوی دارالفکر دمشق و در ضمن سلسله کتاب های (گفت وگوهای قرن جدید) منتشر شده است. طرف های این گفت و گو،(عبدالمجید شرفی) روشنفکری شرقی (تونسی) و (مراد هوفمن)دیپلماتی غربی (آلمانی) که در سال ۱۹۸۲ به اسلام گرویده، هستند.

از عبد المجید شرفی، کتابی با نام عصری سازی اندیشه دینی در سال ۱۳۸۲ به قلم محمد امجد ترجمه و از سوی نشر ناقه منتشر شده است.

● مسلمانان و آینده

در بخش آغازین کتاب، عبد المجید شرفی در مقدمه بحث خود،پرسش از آینده را از پرسش های جدیدی می داند که به اندیشه اسلامی معاصر عرضه شده است. وی بر آن است که این تازگی، اسباب و عللی دارد; از جمله این که مسلمانان، قرن های طولانی در رکود تمدنی ای به سر می بردند که در درازای آن قرون، تنها به انتظار قیام رستاخیز و آن لحظه به هم خوردن بساط طبیعت بودند و تمام همشان مصروف رصدنشان های نزدیکی آن لحظه و آمادگی برای پایان جهان بود. آنان چنین باور داشتند که سرک کشیدن به آینده، از امور غیبی ای است که کار بشرنیست و جز خدا کسی از غیب سر در نمی آورد. به باور شرفی این وضع وحال منجر به غیبت برنامه ریزی عقلانی در فعالیت های اسلامی معاصرشده است.

با این حال خود شرفی هم اذعان دارد که اجماع بر سر آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد دشوار است، اما در خطوط نشانه های آینده، به اندازه ای هر چند اندک از اتفاق نظر بر سر خصائص گذشته و اکنون می توان دست یافت. شرفی اضافه می کند که مسلمانان از زمان وفات رسول خدا(ص) از نبود اجماع میان خود بر سر مسائل مرتبط به سیاست و قانون و نگاه به دیگری رنج برده اند.

با این حال آنچه که اکنون محل اجماع میان همه طرف های اسلامی است و در آن هیچ اختلافی وجود ندارد این است که اسلام اکنون در وضع مناسبی قرار ندارد و ضعف اسلام نیازمند تدبیر و تدارک ریشه ای و سریع است، به ویژه اینکه تحولات ژرف و شگرفی در همه ابعاد زندگی مدرن،از علوم انسانی و اجتماعی گرفته تا انقلاب ارتباطاتی ای که زمان ومکان را در نوردیده است، رخ داده و به تبع این تحولات، جایگاه دین به ضعف تکیه گاهی در تفسیر پدیده های اجتماعی و طبیعی دستخوش تغییر شده و به عاملی ثانوی در تفسیر و نقد پدیده های انسانی تبدیل شده است.

آینده مسلمانان از نظر شرفی در گرو کار و تلاش خودشان است هرچند که آنان از تحولات شگرف یاد شده ابراز هراس می کنند. نویسنده علت هراس مسلمانان را از تحولات یاد شده، آن می داند که غالب مسلمانان در جهانی قرار می گیرند که در تولید مدرنیته سهمی نداشته است و به عنوان امری واقع و تحمیلی با آن تلاقی نموده است.

● تفسیر قرآن و علم کلام

عبد المجید شرفی در این فصل از مقاله خویش به شماری ازمشکلاتی که علوم اسلامی از منظری تازه و آینده نگرانه با آنها رویارواست اشاره می کند. وی به محوریت متن قرآنی در اسلام ـ که اساس ومرجع عقاید و رفتار مؤمنان را تشکیل می دهد ـ تأکید می کند، اما بر آن است که دشواره های اصلی در تلاش برای فهم متون و ایجاد تأویلی تازه برای آنها است.

این از آن رو است که مباحث جدید زبان شناختی بر این امر تأکید دارندکه فهم هر متنی هر چند واضح باشد، در نهایت، تابع زبانی است که بدان زبان نگاشته شده و نیز تابع شخصیت و فرهنگ کسی است که آن رامورد فهم قرار می دهد. همین امر، توجیه کننده تنوع تفسیرهای قرآنی در دو قرن اخیر است، که صاحبان این تفاسیر کوشیده اند داده های جدیدمعرفت و علوم انسانی و بشری را مورد توجه قرار دهند. نمونه این تفاسیرو مفسران جدید، تفسیر شیخ محمد عبده است که بسیاری از تأویلات اشعری را مطرح کرده و تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب که متن قرآنی را در استخدام بسیج سیاسی در آورده است.

شرفی معتقد است به رغم تعدد این تفاسیر، هنوز آگاهی ناقصی ازشرایط و تحولات معرفتی در گفتمان تفسیری وجود دارد که به نظر وی ناشی از موانعی است که علمای مسلمان قدیم پدید آورده و آنها را درحیطه آنچه که علوم قرآنی نام نهاده اند گرد آورده اند.

از این رو شرفی معتقد است کسی که می خواهد اقدام به کار تفسیرنماید، پیش از ورود به کار مخاطره آمیز ترجمه کلام الهی و تلاش برای پاسخ گویی به نیازهای انسان مسلمان امروز که متن مقدسش را قرائت می کند، بر چندین مسئله تمرکز کند; نخست این که از بسیاری از آنچه که در تفاسیر سنتی متداول است، فراتر رود و آنها را پشت سر بگذارد،زیرا معارف و دانش هایی که برای معاصران فراهم است برای سلف فراهم نبود.

دوم اینکه روش های انتقادی ای که علوم جدید را به کار می گیرند ومی کوشند آنچه را مصحف بیان نموده، با یافته های کاوش ها و جست وجوها مقایسه کنند، اجرا کنند و از قرائت های مختلف ـ غیر از مصحف عثمانی رایج ـ و حتی قرائت های شاذ و غیر رسمی مانند مصحف ابن مسعود هم بهره گیرند. در این مسیر، شرفی پاره ای از تأویلات و یافهم های هرمنوتیکی خویش را به عنوان مدخلی به قرائت تفسیری جدید مطرح می کند. یکی از این موارد، تفسیر وحی به عنوان تجربه متمایز نبوی است که البته به نظر نویسنده از تأثیرات اجتماعی وفرهنگی و روحی ای که پیامبر در آن می زیست به دور نبوده است و این عوامل در ساختار متن قرآنی در شکل شفاهی اصلی اش ـ پیش از آن که در مصحفی مدون شود ـ تأثیر نهاده است.

در مسئله ختم نبوت هم نویسنده تحت تأثیر پاره ای متفکران مسلمان مانند اقبال، آن را نه تنها آخرین حلقه از سلسله پیامبری، بلکه خروج از مرحله طفولیت بشری به مرحله بلوغ و شکوفایی اش می داند ودر نتیجه رسالت محمدی مرزی را قرار می دهد، که انسان دیگر به نیروهای غیبی کار خود را وا نمی نهد و در برابرش افق های وسیعی ازعمل و نوآوری، به مدد ابزارهایی که خود فراهم کرده گشوده می شود.

● شعائر و مراسم

شرفی بر آن است که هیچ دینی خالی از عبادات و مناسک و شعائرنیست، اما مشکل این است که این عبادات و شعائر به دست فقها ومتصوفه، جایگاهی فراتر از حد خود یافته اند.

● سکولاریسم

شرفی پس از طرح مهم ترین مشکلات اندیشه اسلامی، به بسطپاره ای از مسائل نظری اندیشه اسلامی می پردازد و می کوشد آن را بااوضاع مورد انتظار و یافته های علوم جدید همسازی دهد. مهم ترین نمونه ای که وی مطرح می کند مسئله سکولاریسم است. شرفی معتقداست شعارهای رایجی را که در ستیز با سکولاریسم سر داده می شود،می توان به سه عامل برگرداند: نخست خلطی که مسلمانان میان شریعت و فقه مرتکب شده اند; در حالی که شریعت، الهی است، ولی فقه ثمره اجتهاد و استنباط احکام است و در آن خطا و صواب راه دارد.

دوم، شوقی که مسلمانان به دوره طلایی اسلام دارند و خاطره تلخی ازافتادن کشورهای اسلامی در چنگال استعمار بیگانه در ذهن خود دارند.سوم، مصلحت حکامی که اجرای شریعت و ستیز با سکولاریسم را کارآمدترین ابزار رهایی از محاسبه و پاسخگویی و بهترین راه تداوم استبداد خود می بینند. با این حال شرفی در این جا تأکید می کند که خطرناک ترین کار در فراخوان سکولاریسم این است که سکولاریسم به ایدئولوژی ای ضد دین تبدیل شود، وانگهی سکولاریسم هم الگویی آرمانی نیست و قرار دادن این دو در برابر هم بسیار خطرناک است.

نویسنده در ادامه به مشکلاتی اشاره می کند که جهان اسلام با آن روبه رو است و مهم ترین این مشکلات را تفرقه مسلمانان از زمان (محنت کبری) یا محنت خلق قرآن می داند و از مشکلات اساسی امروزجهان اسلام را قرار گرفتن در معرض سیاست های بین المللی ای می داندکه تنها به منافع خود می اندیشد و باز مانده هایی از کینه دیرینه ای را ازاسلام با خود دارد که کلیسا همچنان در تقویت آن می کوشد. راه حل پیشنهادی شرفی، بازنگری در تاریخ اسلام و گسترش آموزش و رهایی از نگره سلفی است.

● نگاه به پشت سر

بخش دوم کتاب به پژوهش مراد هوفمن اختصاص دارد. وی از همان ابتدا تصمیم می گیرد تا در جریانی مخالف ایدئولوژی هایی حرکت کندکه نقش و اهمیت دین و رابطه آن را با علم دست کم گرفته اند. وی می کوشد جریان دین ورزی و تدین را از آغاز قرن هجدهم در اروپا و اززمانی که کانت و بسیاری از بزرگان اندیشه در آن دوره با عقلانیت خاص خود براهین وجود خدا را به کنار زدند، پیگیری کند. هوفمن خاطرنشان می کند که آنان از منتقدان کلیسا و عقاید مسیحی بودند و از بد رفتاری روحانیان مسیحی دل آزرده بودند و ستیزه آنان با خدا باوری قرن نوزدهم را ـ به مدد پاره ای متفکران مانند داروین و مارکس ـ به جولانگاه مادیگری (ماتریالیسم) تبدیل کرد.

اما در قرن بیستم تحولی دیگر روی داد و آن نشستن ایدئولوژی هایی مانند فاشیسم و نازیسم و استالینیسم به جای دین بود که نتایج وخیمی به بار آورد که همگان می دانند. اما در قرن بیست و یکم بازگشتی به سوی دین ورزی به راه افتاده است، هر چند این امر را در جوامع اروپایی مشاهده نمی کنیم که در آن کلیساها در حال از دست دادن پیروان خودهستند و اعیاد میلاد به تعطیلات خانوادگی مصرف گرایانه ای تبدیل شده است. با این حال در ایالات متحده امریکا شاهد عکس اوضاع اروپاهستیم، که در آن مطالبات برای افزایش آگاهی دینی در حوزه های عمومی فزاینده است. هوفمن بر آن است که تمام عوامل یاد شده به فروپاشی گفتمان عقلانی ای می انجامد که اندیشه غربی را در عصرروشنگری حفظ کرده است. از این رو است که وی متهم کردن مسلمانان به تباه کردن فرصت فراهم روشنگری را نوعی فحش و ناسزاگویی می داند.

● علم جدید و عرفان جدید

مقصود (هوفمن) از باز خوانی تاریخ دین ورزی زمانی که وی به بحث از رابطه دیالکتیک میان دین و علم می پردازد ـ که در قرن نوزدهم به گونه ای متناقض یکدیگر تلقی می شوند ـ آشکار می شود. ایده تناقض میان علم و دین دست پخت گروه های ملحدی بود که معتقد بودندپیشرفت تنها در سایه پذیرش پروژه مدرنیته و همه روندهای منجر به آن مانند گذار از سوسیالیسم به بلشوویسم میسر است. ولی نا کامی دانشمندان قرن نوزدهم در ایجاد مبنایی جهانی برای تفسیر آغاز وآینده هستی و ظهور تحولاتی علمی به دست نوابغ ریاضیات و فیزیک ونه فلاسفه و متألهین و به ویژه ظهور نظر نسبیت خاص و عام که علم ازطریق آن به امری فرضی تبدیل شد و هم چنین ظهور علم فراریاضیات که معتقد است وصف ریاضی جهان شیوه ای برای نزدیکی به حقیقت است ـ و البته این همان چیزی است که انشتاین با سخن مشهورش که (علم بدون دین لنگ است) از آن تعبیر کرده، همگی اززمینه هایی هستند که منجر به بازگشت دین شدند. دینی که از درپیشین بیرون شده بود این بار از در پسین وارد شده و همراه با ظهورنگره ای علمی عرفانی که اهمیتی ویژه به دین می داد، جایگاه پیشین خود را باز یافت. هوفمن معتقد است بازگشت اهمیت دین کسانی را که به شیوه ای افسانه ای و شرک آلود به مدرنیته معتقدند غافلگیر کرده است و دیگر باور به جدایی علم و دین حقیقتی ابدی تلقی نمی شود.

● شرق اسلامی

در این فصل (مراد هوفمن) به بررسی تحولات و حوادثی می پردازد که بر آینده اسلام در شرق تأثیر می نهند. نخستین عامل مؤثر از نظر وی آموزش و پرورش است. وی بر آن است در حالی که اسلام با دستور الهی به خواندن (اقرأ) آغاز شد، رسوایی بزرگ تمدنی ما این است که مسلمانان بی سوادترین ملل جهان هستند و دوم این که غالب کشورهای اسلامی هنوز از عوارض مرحله پس از استعمار، درمان فکری نیافته اند و نظام های دیکتاتوری بر کشورهای اسلامی حاکم هستند که اسلام را مایه خطر خود می دانند. و سعی می کنند مفهوم اسلام را تاسطح اخلاقیات صرف فردی کاهش و تنزل دهند.

عامل سوم تأثیر گذار بر آینده اسلام در شرق از نظر (هوفمن) این است که در شرق اسلامی، زن شهروندی درجه دو به شمار می آید.

● آینده اسلام در غرب غیر اسلامی

در این فصل (هوفمن) از آینده اسلام در غرب و مشکلات فراروی آن سخن می گوید. وی مهم ترین مشکل اسلام را در غرب فرقه گرایی ونژاد گرایی مسلمانان در داخل شهرهای غربی به دسته هایی تبدیل شوند که با خصوصیت نژادی اشان مانند ترکی، ایرانی و عربی شناخته می شوند. چنین وضعی سبب شده تا ایجاد نهادی برای نمایندگی مسلمانان بسیار دشوار شود. افزون بر این مشکلات دیگری هم وجوددارد که از آن جمله است کینه های عمیق نسبت به اسلام که ریشه اش به جنگ های صلیبی و محاصره (وین) از سوی عثمانی باز می گردد، تاتبلیغات زهر آگینی که به ویژه پس از حادثه یازدهم سپتامبر علیه مسلمانان جریان دارد تا تلاش غرب برای ایجاد جریان (اسلام اروپایی) که در آن نه از مسجد خبری هست و نه از روزه رمضان ومحدود به ایمان در درون منزل است، همگی از مشکلاتی هستند که اسلام در اروپا در حال و آینده با آنها روبه رو هست و خواهد بود.

● به سوی آینده

(مراد هوفمن) در پایان بحثش خاطر نشان می کند که آینده جهانی اسلام در گوشه و کنار جهان با ظهور نقش مسلمانان غربی مرتبط است و نقش آنان هم زمانی ظهور خواهد کرد که از مرحله پراکندگی و جدایی خارج شوند واز لاک نژادها و قومیت های خود بیرون آیند و احساس هویت دینی و تعلق به امت اسلام نمایند، بی آنکه بخواهند در پی احیای خلافت یا تأسیس مرکزی سیاسی باشند.

منبع: هفته نامه - پگاه حوزه - ۱۳۸۷ - شماره ۲۳۵، تیر