سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

ایران و ژئواکونومیک دریای سرخ و خلیج فارس


دریای سرخ و خلیج فارس به عنوان آبراه های استراتژیک, همواره اهمیت ویژه ای داشته اند و مسائل این دو دریا با یكدیگر پیوند و ارتباط نزدیکی داشته است

دریای سرخ و خلیج فارس به عنوان آبراه های استراتژیک، همواره اهمیت ویژه ای داشته اند و مسائل این دو دریا با یكدیگر پیوند و ارتباط نزدیکی داشته است. اما با فروپاشی شوروی و نظام دوقطبی در سال ۱۹۹۱ و اعلام نظم نوین جهانی از سوی آمریکا، اهمیت این دو منطقه از جهان تغییر كرده است. یکی از تفاوت های بارز نظام نوین جهانی با نظام گذشته آن است که در نظام گذشته مسائل سیاسی-ایدئولوژیک حاکم بر نظام جهانی بود، اما در نظام جدید، اقتصاد نقش اساسی را برعهده دارد. به عبارت دیگر در قرن بیست و یکم قدرت اقتصادی تعیین کننده جایگاه و نقش کشورها در نظام بین المللی است. از این دیدگاه در نظام گذشته مناطق استراتژیک اهمیت اساسی داشت، اما در نظام جدید مناطق ژئواکونومیک اهمیت بیشتری دارند. بر این اساس خلیج فارس به دلیل داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز، در نخستین سده هزاره سوم میلادی همچنان حایز اهمیت خواهد بود. در حالی که از اهمیت حوزه دریای سرخ به علت فقر منابع اقتصادی، کاسته خواهد شد. ژئواکونومیک دریای سرخ و خلیج فارس با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ نظام دوقطبی حاکم بر جهان از میان رفت و اکنون نظام جدیدی در حال شکل گیری است. گروهی از پژوهشگران روابط بین الملل معتقدند که جهان در نظام جدید از نظر نظامی از حالت دوقطبی به یک قطبی با حاکمیت آمریکا تبدیل شده است. اما از نظر اقتصادی به سمت سه قطبی یعنی آمریکا، اروپا و ژاپن پیش می رود. برخی هم مانند هنری کیسینجر، نظام در حال تکوین را مشابه سیستم کشورهای اروپایی در قرن ۱۸ و ۱۹ می دانند. به عقیده وی در نظام جدید حداقل ۶ مرکز عمده قدرت از قبیل آمریکا، اروپا، ژاپن، چین، روسیه و احتمالا هندوستان وجود خواهند داشت. یکی از ویژگی های اصلی نظام جدید جهانی، اهمیت یابی اقتصاد در عرصه جهانی است. در حال حاضر، قدرت اقتصادی تعیین کننده جایگاه و نقش کشورها در نظام بین المللی است، زیرا مفهوم سنتی قدرت برپایه قابلیت های نظامی تا حدود زیادی تحت تاثیر مضمون جدید قدرت براساس توانایی های اقتصادی و فنی قرار گرفته است و مناطقی که از نظر انرژی غنی باشند، اهمیت می یابند. بنابراین در نظام جدید جهانی مناطق ژئواکونومیک اهمیت بیشتری خواهند داشت، در حالی که در نظام دوقطبی، مناطق ژئوپلیتیک اهمیت زیادی داشتند. نظریه پردازهای آمریکایی به خوبی دریافته اند که در توازن قدرت های آینده، برتری از آن قدرتی خواهد بود که بر مناطق ژئواکونومیک و به ویژه دارای منابع غنی انرژی تسلط داشته باشد. از نظر آنها هر کشوری که بر خلیج فارس تسلط داشته باشد، بر جهان مسلط خواهد بود. بینش ژئوپلتیك دولت آمریکا آن است که عامل کلیدی برای امنیت ملی آمریکا همانا سلطه جهانی و برتری کامل بر هرگونه رقیب بالقوه است. ایالات متحده برای رسیدن به این هدف نه تنها باید قادر به اعمال قدرت نظامی خود در هر نقطه از جهان و در هر زمان باشد، بلکه باید منابع کلیدی ثروت جهان را نیز که مهم ترین آن نفت، به ویژه نفت منطقه خلیج فارس است، کنترل کند. از دیدگاه راست های افراطی مستقر در کاخ سفید و پنتاگون که تعیین کننده سیاست های کنونی دولت آمریکا هستند، اهمیت حیاتی منطقه خلیج فارس تنها به لحاظ سهم آن در تامین انرژی ایالات متحده نیست، زیرا در سال های اخیر، منابع دیگر جهان از این جنبه اهمیت بیشتری یافته اند، بلکه از آن روی مهم است که این منابع به ایالات متحده اجازه می دهد شریان حیاتی انرژی جهان را در دست داشته باشد تا بتواند رقیبان بالقوه را از دستیابی به آنها محروم سازد. چاس فریمن، سفیر سابق ایالات متحده در عربستان سعودی، در دوره ریاست جمهوری بوش اول می گوید: «دولت آمریکا اعتقاد دارد که برای دسترسی به منابع انرژی باید بر آنها کنترل داشت». در این دیدگاه ایدئولوژیک، خلیج فارس گنجینه ای بی همتا است. نفت خام این منطقه، برخلاف نفت موجود در زیر خاک یخ بسته آلاسکا یا نهفته در زیر جلگه های آسیای مرکزی و یا زیر امواج طوفانی دریاها، به آسانی و با هزینه های ناچیز یک دلار و نیم در هر بشکه (ارزان ترین هزینه ممکن)، قابل دسترس است. اما هدف ایالات متحده بسیار فراتر از تسلط بر منابع نفتی این منطقه است. مایکل کلر، استاد مطالعات صلح و امنیت جهانی در کالج هامپشایر و نویسنده کتاب «جنگ بر سر منابع»، می گوید: «هدف ایالات متحده از حضور در منطقه خلیج فارس، تسلط بر منابع نفت آن به عنوان یک اهرم قدرت است و نه یک منبع سوخت. تسلط بر منطقه خلیج فارس به معنای کنترل کردن اروپا، ژاپن و چین است. این کار به ما قدرت کنترل باز و بستن شیر نفت را خواهد داد.» براین اساس، حوزه خلیج فارس که در نظریه های ژئوپلیتیک ریملند محسوب می شد، به هارتلند تغییر می یابد. ویژگی هارتلند جدید، علاوه بر اهمیت استراتژیک و ژئوپلتیک آن، بیشتر به دلیل منابع عظیم اقتصادی آن یعنی نفت است. از این نظر، در نظام جدید جهانی براهمیت خلیج فارس افزوده خواهد شد. شاید مقایسه دریای سرخ و خلیج فارس از این نظر قابل توجه باشد. هر دو منطقه در نظام دوقطبی اهمیت ژئوپلتیک ویژه ای داشتند. اما در نظام جدید جهانی، خلیج فارس به علت داشتن ذخایر سرشار از نفت موقعیت مناسب ژئواکونومیک نیز برخوردار است، در حالی که دریای سرخ فاقد چنین موقعیتی است. جایگاه خلیج فارس در نظم نوین جهانی ایالات متحده خلیج فارس رزمگاه آمریکا در نظم نوین جهانی با سایر مراکز جدید قدرت است. خلیج فارس به علت ذخایر نفت و گاز، به عنوان مهم ترین کانون فعالیت های سیاسی و اقتصادی آمریکا انتخاب شده و این کشور موضع گیری در قبال سایر رقیبان خود را در نظم نوین از این منطقه آغاز کرده است. در واقع نظم نوین جهانی، طرحی نو برای سلطه ای نو بر مناطق مهم و ژئوپلیتیک جهان از سوی آمریکاست. آمریکا برتری در توازن قدرت های آینده را در تسلط بر مناطق ژئواکونومیک و سرشار از منابع اقتصادی می داند تا به این وسیله بتواند ضمن ایجاد اختلال در امنیت اقتصادی کشورهای رقیب، به موقعیت برتر در نظم نوین دست یابد. به بیان دیگر، آمریکا از طریق تسلط بر منابع انرژی منطقه خلیج فارس در نظر دارد امنیت جریان نفت و کنترل قیمت آن را در اختیار خود گیرد، تا از این طریق شریان اقتصادی اروپا و ژاپن یعنی رقبای خود را که واردکنندگان عمده نفت خاورمیانه هستند، در دست داشته باشد تا آنان را با اهداف خود در نظم نوین همراه سازد. در سال ۱۹۹۱ تحولات ژئوپلیتیک جدیدی در صحنه جهانی به وقوع پیوست که سبب تغییر استراتژی آمریکا در خلیج فارس شد. این تحولات عبارت بودند از : فروپاشی شوروی، از بین رفتن نظام دو قطبی، شکل گیری اروپای متحد و ظهور ژاپن به عنوان یك قطب نیرومند اقتصادی. با فروپاشی شوروی، رقابت میان آمریکا و شوروی برای نفوذ در خلیج فارس از میان رفت، اما به جای آن، رقابت میان متحدان دیروز یعنی آمریکا، اروپا و ژاپن آغاز شد. میدان رقابت میان سه قطب یاد شده در عرصه های مختلف اقتصادی، بازرگانی، علمی و تکنولوژیک است. فیلیپ کراسه زیرعنوان « استراتژی نوین آمریکا » از قول سناتور هالینکز نوشته است : «آمریکا در سال ۱۹۹۰ و در ۱۹۹۱ در جنگ خلیج فارس پیروز شد. اکنون هنگام آن است در جنگی که برای آینده آمریکا مهم است، پیروز شویم: جنگ بازرگانی». یکی از مهم ترین موارد رقابت، در زمینه انرژی است. به رغم تلاش های گسترده برای یافتن جانشین برای نفت، هنوز این ماده بهترین و ارزان ترین نوع انرژی است. کشورهای توسعه یافته با داشتن ۳ درصد جمعیت جهان، بیشتر از ۷۰ درصد مصرف انرژی جهان را به خود اختصاص داده اند؛ حال آن که منابع مورد نیاز آنها در داخل کشورهای در حال توسعه واقع شده و افزون بر ۸۰ درصد از ذخایر نفتی متعلق به کشورهای در حال توسعه است. ژاپن تمام نیازهای نفتی خود و اروپا نیز، بخش زیادی از نیازهای نفتی خود را وارد می کند. آمریکا نیز ۵۰ درصد از نفت مصرفی خود را از خارج وارد می کند که در آینده به ۷۰ درصد خواهد رسید.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.