پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نكاتی درباره نقد, اهداف و اصول آن


نكاتی درباره نقد, اهداف و اصول آن

آن چه در زیر می آید تنها بازگوی دیدگاه تری برت, استاد دانشگاه ایالتی اوهایو و نویسنده و منتقد هنری است كه در جامعه هنری ایران نیز شخصیتی شناخته شده است

آن‌چه در زیر می‌آید تنها بازگوی دیدگاه تری‌برت، استاد دانشگاه ایالتی اوهایو و نویسنده و منتقد هنری است كه در جامعه هنری ایران نیز شخصیتی شناخته شده است.

تری‌برت در كتاب «نقد هنر» خود به مسایل سیاسی و قابل توجهی در حیطه نقد آثار تجسمی می‌پردازد. از جمله نكاتی كه از نخستین صفحه كتاب مورد تأیید قرار می‌گیرد مسئله فرض اولیه منتقد در قبال عمل نقد است: منتقد غالباً هنگامی به سراغ نقد اثر می‌رود كه نسبت به آن عشق و علاقه‌ای داشته باشد، آن اثر او را برانگیخته باشد به گونه‌ای كه راغب شود در مورد آن بنویسد.

در اكثر موارد، قضاوت منتقدان نسبت به آثاری كه مورد توجه آن‌ها است مثبت می‌باشد و برخلاف آن‌چه كه به اشتباه از اصطلاح نقد برمی‌آید «و این برداشت در جامعه ما هم‌چنان رواج زیادی دارد» نقد هنری كوششی مثبت است به دور از ذهنیت منفی و تخریب‌كننده.(۱)

تری‌برت در حین برشمردن مراحل نقد (توصیف، تأویل، داوری) می‌كوشد ماهیت نقد را با مرور دیدگاه‌های نظریه‌پردازان و منتقدان صاحب‌نام معاصر آشكار سازد. شاید اشاره به اصول تأویل، در این مختصر كفایت كند. مرحله تأویل در نقد هنر كه می‌توان آن‌ را مهم‌ترین بخش نقد دانست در نظر برت واجد این اصول است كه به‌‌‌رغم سادگی، بادقت و حساسیت زیادی صورت‌بندی شده است:

▪ اثر هنری همواره «درباره» چیزی است، در نتیجه قابلیت تأویل و تفسیر را دارد.

▪ تأویل، استدلالی متقاعد‌كننده است. در واقع استدلال‌های منتقد باید چنان باشد كه بتواند مخاطب را متقاعد كند و او را راغب سازد كه به اثر آن‌گونه بنگرد كه منتقد دیده است.

▪ برخی تأویل‌ها از برخی دیگر بهتراند، چرا كه بر اساس استدلال و مدارك منطقی‌تر و قوی‌تر بنا شده‌اند و كمتر ذهنی (یعنی فاقد استدلال معین) و به دور از تنگ‌نظری‌اند.

▪ تأویل‌های خوب، بیشتر از اثر هنری سخن می‌گویند تا شخص منتقد. منتقدها باید به خوانندگان نشان دهند كه تأویل آن‌ها بر آن چیزی دلالت می‌كند كه همه ما از خود اثر هنری دریافت می‌كنیم. اگر ما قادر به ارتباط تأویل‌ منتقد بر اثر هنری نباشیم. آن تأویل بسیار وهمی خواهد بود و فاقد روشنگری و ارزش لازم.

▪ احساس منتقد نسبت به اثر، راهنمایی است برای تأویل. واكنش به اثر هنری همان‌قدر در بر دارنده‌ی احساس است كه منطق. وجه حسی باید با وجه منطقی و استدلالی بیامیزد تا منتقد در معرض خطر ذهن گرایی بی‌ارتباط با اثر قرار نگیرد.

▪ نسبت به یك اثر هنری، تأویل‌های متفاوت، رقیب و متضادی می‌تواند وجود داشته باشد هر چند كه ‌به‌رغم پذیرش تنوع تأویل‌، شاید نتوان تمامی تأویل‌های متضاد درباره یك اثر را پذیرفت.

▪ تأویل‌ها غالباً بر پایه یك جهان‌نگری و یك نظریه هنری بنا شده‌اند. ما همگی با مفروضات كمابیش مشخصی نسبت به هستی و هنر به جهان می‌نگریم. برخی منتقدان با جهان‌بینی و نظریه زیبایی‌شناسی واضحی به تأویل‌ اثر می‌پردازند و برخی دیگر مس

▪ تأویل‌ها را نمی‌توان مطلقاً صحیح خواند، بلكه می‌توان آن‌ها را كمابیش منطقی، متقاعد‌كننده، روشنی‌بخش و اطلاع‌رسان دانست.

▪ انسجام متن نوشتار، انطباق آن با اثر هنری و نگاه همه جانبه به اثر می‌تواند معیار قضاوت برای تأویل‌ها باشد. منسجم بودن متن، معیار مستقل از اثر و مربوط به‌منطق درونی متن تأویل است. متن باید با اثر مطابقت داشته باشد و همه ابعاد آن را مدنظر قرار دهد. تأویلی كه وجه‌های مختلف یك اثر را در نظر نمی‌گیرد قابل تردید است.

▪ اثر هنری ضرورتاً درباره‌ی آن‌چه هنرمند می‌خواهد آن اثر باشد نیست. معنای اثر هنری نباید به نیت هنرمند محدود شود.

▪ منتقد نباید نقش سخنگوی هنرمند را بازی كند.

▪ تأویل‌ باید بر نكات مثبت و موفق تأكید كند تا بر نقاط ضعف آن. این اصل مبتنی بر قاعده بازی منصفانه، مناعت طبع و احترام به جدیت كار روشنفكرانه است.

▪ هر هنری تا حدودی حاكی دنیایی است كه از آن برآمده است. طرح رابطه هنرمند با زندگی (ضمینه فرهنگی - اجتماعی - تاریخی) به تأویل و درك همه جانبه‌تر اثر كمك می‌كند.

▪ هر اثر هنری تا حدی درباره دیگر آثار هنری است. اثر هنری از خلأ زاده نمی‌شود و به طور مستقیم یا نامستقیم به آثار هنرمند دیگر مرتبط است.

▪ هیچ تأویلی وجود ندارد كه بتواند معنای یك اثر هنری را كامل كند. هدف تأویل نباید به دست دادن معنایی فراگیر و پایان‌دهنده از اثر باشد.

▪ معنای اثر هنری می‌تواند از آن‌چه مخاطب آن را حایز اهمیت می‌خواند متفاوت باشد. در واقع تعبیرهای شخصی قابل تعمیم نیستند.

▪ تأویل در نهایت كوششی اجتماعی است و جامعه بالاخره آن را تصحیح و تعدیل می‌كند. جامعه هنری، در طول زمان موجب اصلاح تأویل‌های غیرمنصفانه و وسعت بخشیدن به نگاه‌های چندبعدی می‌شود.

▪ تأویل خوب ما را ترغیب می‌كند تا خودمان بتوانیم ببینیم و به تأویل ادامه دهیم.

نزدیكی با خوانندگان نقد و مشاركت دادن آن‌ها در مكالمه تأویل به جای مسدود كردن بحث با صدور احكام متعصبانه از اهداف تأویل خوب است.(۲)

نویسنده : كامبیز موسوی‌اقدم، حامد صحیحی

۱_ Barret, Terry. Criticizing Art: Underestanding the Contemporary. Mountain View: Mayfield Publishing co, ۲۰۰۰: PP ۱-۲

۲- Ibid: PP ۱۱۳-۱۲۰