سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

ارزش عبادت از روی عادت


ارزش عبادت از روی عادت

آنچه در این مدخل در صدد بیان آن هستیم این است که عبادت و انجام واجبات و مستحبات توفیق الاهی است یا عادت

آنچه در این مدخل در صدد بیان آن هستیم این است که عبادت و انجام واجبات و مستحبات توفیق الاهی است یا عادت؟

شکی نیست که انجام عبادت به توفیق الاهی است[۱] و در مواردی هم این توفیق از انسان سلب می شود[۲]، اما می خواهیم بدانیم که آیا عادت کردن به عبادت در تنافی با این نکته است که عبادت انجام شده توفیق الاهی باشد؟ برای روشن شدن مسئله و پاسخ گویی به پرسش فوق باید به نکاتی که در زیر می آید توجه شود:

۱) آیا عادت مطلقا بد است و ارزشی ندارد؟

گروهی معتقدند که در باب تربیت، انسان نباید به چیزی عادت کند و عادت مطلقاً بد است؛ زیرا همین که چیزی عادت شد بر انسان حکومت می‏کند و انسان به آن انس می‏گیرد و نمی‏تواند آن را ترک کند، و آن وقت است که کاری را که انجام می‏دهد نه به حکم عقل و نه به حکم تشخیصِ این که این کار، کار خوبی است یا کار بدی، انجام می‏دهد. بلکه به حکم این که عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت می‏شود انجام می‏دهد. عادت بشر را به صورت ماشین در می‏آورد و روح ابتکار را در انسان می‏کشد و اختیار و حرّیت و اراده را از او سلب می‏کند. امام صادق (ع) می‏فرماید: «لاتَنْظُروا الی‏ طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ فَانَّ ذلِکَ شَیْ ءٌ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَ لکِنِ انْظُروا الی‏ صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اداءِ امانَتِهِ»؛ به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن، چیزی است که او بدان عادت کرده و اگر بخواهد آن را ترک کند وحشت می‏کند … .[۳] پس عادت، ارزش اخلاقی یک کار را از میان می‏برد، لذا بهترین کارها و فضایل انسانی همین که به صورت عادت درآمد ارزش خود را از دست می‏دهد؛ زیرا در این صورت آن عادت و ملکه است که بر انسان حکم می‏کند.

اسلام برای جلوگیری از حالت عادت زدگی، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است. توضیح این که: اسلام هیچ عبادتی را بدون نیّت نمی‏پذیرد.

۲) عادات اگر فعلی باشند بد نیست و تنها به انسان در انجام عبادت از سر اراده و آگاهی کمک می کند. توضیح این که: از دیدگاه ما عادت به صورت مطلق بد نیست؛ چون عادات بر دو قسم است: عادات فعلی و عادات انفعالی. عادت فعلی آن است که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار نمی‏گیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام می‏دهد. هنرها و فنون، عادت است. همین نوشتن ما عادت است نه علم، حتی بسیاری از ملکات نفسانی، عادات فعلی است؛ مثل شجاعت، جود و سخاوت، و عفت و پاکدامنی. خاصیت این دسته از عادات این نیست که انسان خوی و انس می‏گیرد، بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتی که عادت نکرده است اراده‏اش در مقابل محرّکات- که در جهت خلاف است- ضعیف است، ولی وقتی که عادت کرد قدرت مقاومت پیدا می‏کند، عادت، کاری را که برحسب طبیعت برای انسان دشوار است آسان می‏کند.

گاهی انسان می‏خواهد کاری را انجام دهد که برخلاف طبیعت او است. طبعاً وقتی «سخت» برای انسان عادت شد و به صورت ملکه درآمد، آن دشواری در مبارزه با طبیعت از میان می‏رود نه این که خود، انسی برای انسان می‏گردد. فرض کنید کسی عادت می‏کند که سحرخیز باشد. این آدم قبل از عادت به سحرخیزی وقتی می‏خواهد رختخواب را ترک کند برایش سخت است. کوشش می‏کند که این کار را آسان کند. مدتی که سحرخیزی کرد کم کم به سحرخیزی عادت می‏کند، و این چیزی جز آسان شدن آن نیست. به عبارت دیگر قبلًا اسیر طبیعت بود. در اثر این عادت، نیرویی برابر با نیروی طبیعت پیدا می‏کند و در میان این دو نیرو آزاد می‏شود و آن گاه با عقل خود مصلحت اندیشی می‏کند و تصمیم می‏گیرد که بخوابد یا بیدار بماند. این را نمی‏توان بد دانست. نمی‏توان گفت که انسان مدام در زیر فشار طبیعت، با اراده و فرمان عقل سحرخیزی کند، وقتی که عادت کرد عادت را بشکند تا باز طبیعت در مجرای خود قرار گیرد.

ما می گوییم عادت طبیعت دوم است و کاری که از این نیرو ساخته هست آن است که کارها را بر ما آسان می‏کند. البته باید عقل و اراده- و یا عقل و ایمان- را آن چنان قوی نگه داریم که همان‏طور که اسیر طبیعت نیست، اسیر عادت هم نباشد. واقعاً وقتی که چیزی برای انسان به صورت عادت درآمد، به آن خو و انس می‏گیرد و آن را به‏طور خودکار و ماشین و ار انجام می‏دهد و گاهی اساساً کاری به عقل و ایمان ندارد، یعنی اگر عقل یا ایمان بگوید برخلاف آن عمل کن، نمی‏کند. زیاد رخ می‏دهد که یک کار برای انسان به صورت عادت در می‏آید به طوری که انسان فرمان ایمان را نمی‏پذیرد. اما در عین حال این دلیل نمی‏شود که ملکات را نفی مطلق کنیم، و مثلًا عدالت یا سحرخیزی که ملکه شد دیگر به درد نمی‏خورد؛ بلکه باید گفت هر چه که انسان را اسیر خود کرد به طوری که آدمی از فرمان عقل و ایمان هم سرپیچی نمود، نادرست است.

حدیثی هم که فرمود: «نظر به طول رکوع و سجود شخص نکنید، چون این امری است که برای او عادت شده و او از ترکش وحشت دارد» به همین نکته اشاره دارد که گاهی عادت به صورتی درمی‏آید که ارزش کار خوب را از میان می‏برد.

بله ایجاد انس در عاداتِ انفعالی است‏؛ یعنی در عادات انفعالی است که انس ایجاد می‏شود و انسان اسیر آن می‏گردد. مقصود از عادات انفعالی عاداتی است که انسان تحت تأثیر یک عامل بیرونی است؛ مثل این که سیگار کشیدن برای انسان عادت می‏شود، یعنی انسان همیشه می‏خواهد این دود سیگار به او برسد. عادات انفعالی معمولًا حالت انس برای انسان ایجاد می‏کند و انسان را اسیر خود می‏کند، و تن پروری‏ها به آن معنا که غالباً عادات انفعالی است؛ مثلًا انسان عادت می‏کند که روی تشک پر قو بخوابد یا مثلًا به غذای خاصی عادت می‏کند به طوری که اگر آن غذا به او نرسد هرچند غذای دیگر مقوّی باشد، نمی‏تواند بخورد. اینها عادات انفعالی است که بد است، ولی عادات فعلی را که نمی‏شود به دلیل این که عادت است گفت بد است. البته ممکن است به دلیل دیگری بد باشد، ولی به دلیل اینکه عادت است نمی‏توان گفت بد است.[۴]

در اسلام به مسئله نیّت تا این اندازه توجه شده، برای جلوگیری از این است که عبادت ها آنچنان عادت نشود که به واسطه عادت، به یک کار طبیعی و غیر ارادی و غیر فکری و غیر هدفی و کارِ بدون توجه- که هدف درک نشود و فقط به پیکر عمل توجه گردد- تبدیل شود.

۳) اسلام برای جلوگیری از حالت عادت زدگی، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است. توضیح این که: اسلام هیچ عبادتی را بدون نیّت نمی‏پذیرد، و نیّت از نظر اسلام دارای دو رکن است:

یکی این که عمل باید از روی توجه باشد نه از روی عادت، آن چنان عادتی که انسان بدون این که خودش توجه داشته باشد کأنّه بدنش دارد عمل را انجام می‏دهد؛ مثل خیلی کارهایی که انسان بدون توجه انجام می‏دهد مانند راه رفتن. انسان وقتی دارد راه می‏رود توجه ندارد که دارد راه می‏رود، از روی بی‏توجهی است. [پس اولین رکن نیّت این است که انسان‏] باید قلبش را متمرکز کند به طوری که عمل از روی توجه باشد نه بی‏توجهی. این که می‏گویند استدامه نیّت هم شرط است برای همین است. توجهی هم که [در ابتدای نماز] داری کافی نیست؛ یعنی اگر انسان در وسط نماز آن چنان از کار خود غفلت کند که باید متوجهش کرد، نمازش باطل است.

علمای روان شناسی می‏گویند: یک کار همین قدر که برای انسان عادت شد، دو خاصیت متضاد در آن به وجود می‏آید. هرچه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، کارْ سهل تر و ساده‏تر انجام می‏شود. یک ماشین نویس که به ماشین نویسی عادت می‏کند، هر چه بیشتر عادت می‏کند، کار سریع تر و سهلتر برایش صورت می‏گیرد، ولی هرچه بیشتر عادت می‏کند، از توجهش کاسته می‏شود؛ یعنی از این که این عمل او یک عمل ارادی و از روی توجه باشد کاسته می‏شود و به یک عمل غیرارادی نزدیک تر می‏گردد. خاصیت عادت این است. این که در اسلام به مسئله نیّت تا این اندازه توجه شده، برای جلوگیری از این است که عبادت ها آنچنان عادت نشود که به واسطه عادت، به یک کار طبیعی و غیر ارادی و غیر فکری و غیر هدفی و کارِ بدون توجه - که هدف درک نشود و فقط به پیکر عمل توجه گردد - تبدیل شود.[۵]

پی نوشت ها:

[۱]. «معنای توفیق درست کردن همه وسائل و اسباب آن چیزی است که در پیدایش نیاز بدانها دارد و از این جهت کسی که دیگری را بر کاری کمک می کند نمی گویند «به او توفیق داد» زیرا او توانست تنها یک سبب «یک قسمت کار را» درست کند اما جمع همه اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر به خدا است؛ لذا توفیق فقط از او است.» ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱، ص ۴

[۲]. برای آگاهی بیشتر نک: تفسیر نمونه، ج ‏۲۵، ص ۸۵

[۳]. کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۰۵

[۴]. برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج ‏۲۲، ص۵۶۷- ۵۷۳٫

[۵]. برای آگاهی بیشتر نک: همان، ص ص ۶۴۳-۶۴۴٫

منبع : اسلام پدیا