چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
محمد و مجله دوستش
![محمد و مجله دوستش](/web/imgs/16/147/frbgv1.jpeg)
محمد توی اتاقش نشسته بود و مجلهای را میخواند که از دوستش امانت گرفته بود. او باید آن را تا دو ساعت دیگر پس میداد.
چند صفحهای که خواند از نشستن خسته شد و تصمیم گرفت یک بالش بیاورد و دراز بکشد و مجله را بخواند. بالش را آورد و روی زمین کنار مجله گذاشت و خودش هم به پهلو دراز کشید و خواندن را ادامه داد. اما چند لحظه بعد با خودش فکر کرد که بهتر است همراه خواندن چیزی هم بخورد. بنابراین از جایش بلند شد و برای خودش چند تا بیسکویت و یک لیوان شیر توی سینی گذاشت و آن را آورد و کنار دستش روی زمین قرار داد و همینطور که مجله را میخواند خوراکیها را هم میخورد. چنان غرق در خواندن شده بود که به اطرافش هیچ توجهی نداشت، خط به خط میخواند و جلو میرفت و حتی بعضی وقتها یک مطلب را دوبار میخواند و در همین وضع از خوردن هم غافل نمیشد و بدون این که به سینی نگاه کند با دستش بیسکویت برمیداشت و توی دهانش میگذاشت و بعد هم کمی شیر مینوشید. این کار همینطور ادامه داشت تا این که به یک مطلب مهم رسید، در حال خواندن آن یک بیسکویت برداشت و گاز زد و بعد دستش را دراز کرد تا لیوان شیر را بردارد، اما دستش به کنار لیوان خورد و افتاد و شیر داخل آن روی مجله ریخت. اول چنان جا خورد که چند ثانیه بیحرکت ماند، اما یکدفعه از جایش پرید و مجله را عقب کشید، ولی دیگر کار از کار گذشته و مجله خیس شده بود. دستش را روی صورتش گذاشت و با ناراحتی چند بار آهسته گفت: وای، وای...
نمیدانست چکار کند، دوباره به مجله و لیوان خالی نگاهی انداخت. کمی از شیر روی فرش هم ریخته بود، اما به نظرش فرش خیلی مهم نبود و باید برای مجله کاری میکرد. سریع رفت و یک دستمال آورد و خواست مجله را تمیز کند، اما فایدهای نداشت. چند صفحه از مجله خیس شده بود و او هم هیچ کاری از دستش بر نمیآمد و از همه بدتر این که نمیتوانست جواب دوستش مجید که نسبت به مجلههایش خیلی حساس بود را بدهد؛ او تعداد زیادی مجله و روزنامه داشت که همه آنها را با دقت و تمیز نگهداری میکرد و حتی بیشتر از کتابهایش به آنها اهمیت میداد و به هیچکس مجلاتش را نمیداد، ولی چون محمد دوست صمیمیاش بود مجله را فقط برای دو ساعت به شرط این که بسیار مراقبش باشد به اوامانت داده بود و محمد هم با قبول شرط او قول داده بود که مجله را صحیح و سالم برمیگرداند، اما حالا... .
با خودش میگفت کاش اصرار نکرده بودم و مجله را نمیگرفتم، کاش مجید زیر بار نمیرفت و آن را به من نمیداد.
اما دیگر برای این حرفها دیر شده بود و باید فکری میکرد، چون وقتش داشت تمام میشد و مجید دنبال مجله میآمد؟! باز هم برای چند لحظهای به مجله نگاه کرد تا بتواند راهی پیدا کند و بهترین راه را این دانست که برود و یک مجله بخرد و آن را به دوستش بدهد. لباسهایش را عوض کرد و آماده رفتن شد که ناگهان زنگ خانهشان به صدا درآمد.
محمد دست و پایش را گم کرده بود و با خودش فکر کرد که بهتر است در را باز نکند یا این که از مادرش بخواهد تا بگوید که او خانه نیست یا یک گوشه خانه پنهان شود تا مجید برود، اما کمی که فکر کرد دید هیچکدام از این راهحلها به درد نمیخورد. در همین افکار بود که زنگ خانه دوباره به صدا درآمد. مادرش از داخل آشپزخانه صدایش زد و خواست که برود و در را باز کند و او هم چارهای نداشت و باید میرفت. تصمیم گرفت شجاعانه جلو برود و حقیقت را بگوید هر چند ممکن بود برایش بد بشود، اما راستگویی بهترین راه بود. نفس عمیقی کشید و رفت، پشت در که رسید سعی کرد که آرام باشد و بعد خودش را آماده کرد تا درباره اتفاقی که افتاده صحبت کند و بگوید که چقدر از کارش پشیمان است و میخواهد یک مجله جدید برایش بخرد و کلی از او معذرتخواهی کند.
در را باز کرد، اما با تعجب دید که خانم همسایه پشت درایستاده است و با مادرش کار دارد. اینقدر خوشحال شد که حد و اندازهای نداشت، دستانش را مشت کرد و گفت: خدایا شکرت، چه شانسی آوردم.
و بلند به مادرش گفت که تا سر کوچه میرود و برمیگردد و بسرعت رفت تا از روزنامهفروشی یک مجله نو برای مجید بخرد، ولی یاد گرفت باید از امانت مردم خوب نگهداری کند.
رضا بهنام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست