چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
اقتصاد صنعت نفت و گاز
![اقتصاد صنعت نفت و گاز](/web/imgs/16/123/fsbea1.jpeg)
ـ گفتوگو با حسن خسرویزاده
● در ارتباط با آمار ذخایر نفت دنیا، ارقام متفاوتی از ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ میلیارد بشكه مطرح میباشد. در گفتوگوهای پیشین نظر شما بر ۱۰۰۰ میلیارد بشكه بود و عقیده داشتید بهدلیل كشفنشدن منابع جدید، بازار دچار مشكلات ساختاری است و از اینرو قیمتهای نفت بالا میرود و روند افزایش قیمت برای مدتی طولانی تداوم خواهد داشت. همزمان با تحقق این پیشبینی، ضمن اكتشاف منابع جدید نفتی با وسعت محدود، بهدلیل افزایش قیمت منابعی كه پیشتر از ذخایر بهشمار نمیآمدند، مانند شنهای بتیومینوس (آغشته به نفت) وارد محاسبه شدند و مجموع ذخایر افزایش یافت بهگونهای كه بعضی از كارشناسان، ذخیره ۳۰۰۰ میلیارد بشكه و حتی ۴۰۰۰ را محقق میدانند. با افزایش ذخایر، قیمتها كاهش نیافتند، بلكه روند فزاینده خود را حفظ كردند. این وضعیت را چگونه تحلیل مینمایید؟
▪ همانگونه كه قانون عرضه ـ تقاضا برای تولید روزانه و سالیانه نفت وجود دارد، عیناً درخصوص وضعیت ذخایر نفتی هم صادق است. به عبارتی اگر كشف منابع جدید (عرضه) در یك دوره زمانی بیش از مصرف منابع باشد اضافه عرضه وجود دارد و برعكس اگر منابع جدید اكتشافی كمتر از مصارف همان دوره (تقاضا) باشد، كمبود عرضه بهوجود آمده و اثر روانی خود را بر بازار خواهد گذاشت. اگر به تاریخچه شوكهای نفتی توجه كنیم میبینیم كه معمولاً شوكها در زمانی ایجاد شده كه ذخایر نفت حداكثر تأمینكننده حدود ۳۲ـ۳۰ سال مصرف بودند، یعنی چنانچه در سال پایه، كشف منابع جدید را برای جبران رشد مصرف آینده در نظر بگیریم، اگر ذخایر اثبات شده نفت در سال مفروض جوابگوی حداكثر ۳۲ـ۳۰ سال مصرف پایه بوده باشد، آنگاه دنیا نسبت به وضعیت حساس شده و بازار با شوك روبهرو میشود. دلیل این امر تا حدی روشن است، زیرا برای ورود حاملهای جدید انرژی غیرفسیلی پایانناپذیر به بازار مثل انرژی خورشیدی (Solar Energy) یا انرژی امواج آب اقیانوسها (Wave Energy) از خلق طرح نظریه تا طراحی مدل آزمایشگاهی و تولید پژوهشی و ساخت پایلوت و درنهایت تولید انبوه و زمان لازم برای جبران كمبود در بازار، حدود ۳۰ سال زمان نیاز است. برای آشنایی بیشتر خوانندگان با این مطلب، به تجربه تاریخی ۴۰ سال پیش خود بازمیگردم. در اواسط دوران تشكیل اوپك، هیئت نمایندگی ایران ـ كه من هم عضو آن بودم ـ به ریاست دكتر رضا فلاح این پرسش را مطرح كرد كه مبنای تفاوت قیمت نفتهای خام كشورهای عضو اوپك نسبت به هم بر چه اساس است؟ الجزایریها با استخدام مشاور و هزینه زیاد، پیشنهادی دادند كه برمبنای آن كمیتههای كاری تشكیل شد تا براساس روش پیشنهادی روی پمسئله كار كنند. روش كار اینگونه بود كه مثلاً برای نفت خام ایران، ابتدا سهم مصرفكنندگان عمده آن در بازار مشخص میشد. فرضاً چند درصد به ژاپن و چند درصد به اروپا و امریكا صادر میشود. آنگاه نیازمندی هریك از مصرفكنندگان عمده تعیین میشد، یعنی نفت ایران در بازار مصرف عمدتاً به چه فرآوردههایی تبدیل میشود.آن زمان ژاپن مقدار زیادی نفتا و نفت سفید مصرف میكرد و اروپا و امریكا نیز فرآوردههای مورد نیاز خود را تولید میكردند. پس از این مرحله محاسبه میشد كه نفت خام ایران دارای چند درصد نفتا و چند درصد نفت سفید است. آنگاه با تعیین قیمت هر یك از این فرآوردهها در بازار مقصد و ضربكردن در درصد آن، قیمت یك بشكه نفت ایران در بازار مقصد بهدست میآمد. با كسر هزینههایی مثل حمل و بیمه معادل قیمت یك بشكه نفتی كه به ژاپن صادر میشد در ایران مشخص میشد. عین همین كار برای بازار اروپا و امریكا انجام میشد و معادل قیمت یك بشكه نفت با توجه به بازار مقصد، در ایران محاسبه میشد، سپس با توجه به سهم بازار هریك از كشورها قیمت یك بشكه نفت صادراتی بهدست میآمد.
بدینطریق قیمت نفتهای خام مختلف كاملاً قابل مقایسه میشد. وقتی این روش جواب داد و همه اعضا آن را پذیرفتند، مطرح شد كه حالا قیمت دیگر حاملهای انرژی مانند ذغالسنگ و گاز با توجه به قیمت نفت خام و در ارتباط با آن تعیین گردد. البته لازم به ذكر است كه این ایده را امریكاییها مطرح و دنبال كردند با این منطق كه چون منابع نفت پایانپذیرند و سرانجام به اتمام خواهند رسید، باید با تهیه یك برنامه استراتژیك درازمدت یا (L.T.S Long Term Strategy) شرایط قیمتی را پیشبینی كرد كه در آن نفت جوابگوی نیاز مصرفی نبوده و انرژی جایگزین كه به لحاظ قیمت بالاتر از نفت ولی نزدیك به آن باشد وارد عرصه گردد و همین روند برای انرژیهای جایگزین سوم و چهارم و انرژی خورشیدی كه از همه گرانتر است، ادامه یابد. در این راستا گروه بسیار قوی در اوپك تشكیل شد كه ضمن ارتباط گسترده با تمام مراكز انرژی در دنیا توانستند آن برنامه درازمدت را تهیه كنند تا آنجاییكه به خاطرم مانده آن زمان قیمت انرژی جایگزین حدود ۷۵ دلار برای هر بشكه نفت بهدست آمد، یعنی مطابق این برنامه قیمت نفت باید طی سیسال ـ با توجه به مطلبی كه در ابتدا اشاره كردم برای ورود حامل انرژی جایگزین سیسال زمان نیاز است ـ نسبت به سال پایه به ۷۵ دلار برسد. متأسفانه عدهای در آن شرایط بدون توجه به واقعیات جهانی با طرح نظریه آقای هتلینگ و استدلال اینكه قیمت نفت باید معادل انرژی جایگزین باشد، خواهان افزایش سریع قیمت به سطح ۷۵ دلار شدند.
طبیعی است دنیا تحمل چنین وضعی را نداشت و روند قیمت ۳۴ دلار برای هر بشكه كه رو به كاهش نهاده بود با شدت بیشتری سقوط كرد و به زیر ۱۰ دلار رسید و برای مدتهای طولانی در همین سطح باقی ماند. روشن است وقتی قیمت زیر ۱۰ دلار باشد، دیگر انگیزهای برای كشف منابع جدید پرهزینه نخواهد بود و از اینرو حدود ۱۶ـ۱۵ سال سرمایهگذاری لازم برای اكتشاف منابع جدید نفتی انجام نشد و آثار آن دامنگیر بخشهای مرتبط نیز شد. برای نمونه، قیمت دكلهای حفاری به یك سیام كاهش یافت. بنابراین در مقطعی كه قیمتها پایین ماند بازار، مشكل ساختاری پیدا كرد و چشمانداز كاهش عرضه منابع در برابر تقاضا و بالتبع پیشبینی افزایش قیمتها در آینده نمودار شد. بد نیست اشاره شود همزمان با افزایش قیمت نفت تا ۳۴ دلار و طرح قیمت ۷۵ دلار دنیا با حساسیت تمام موضوع ورود فناوریهای جدید برای كاهش مصرف را پیگیری و اجرا كرد، بهگونهای كه در سال ۱۹۷۹ مصرف كل حدود ۵/۶۴ میلیون بشكه در روز بود، در صورتیكه در ۱۹۸۴ یا ۱۹۸۵ به ۵/۵۹ میلیون بشكه در روز رسید؛ یعنی نهتنها طی۶ـ۵ سال مصرف كل ۵ میلیون بشكه كاهش یافت، بلكه نرخ افزایش آن نیز بسیار كند گردید و این پدیده محصول ورود فناوری جدید به همراه مدیریت مصرف بود. از سوی دیگر این كاهش مصرف در دوره یادشده سبب ایجاد بحران عظیمی در صنایع نفت گردید، بهطوری كه بخش عظیمی از ظرفیت خطوط لوله، پالایشگاهها و حملونقل مرتبط با نفت بدون استفاده ماند.
● درواقع به روندی اشاره دارید كه در آن ظرفیت بالفعل در یك پروسه كاهش یافته است. آیا نظر شما این است كه در حال حاضر نیز در آن پروسه قرار داریم؟
▪ در این مورد توضیح خواهم داد، ولی ابتدا یادآور میشوم كه قطب دنیای سرمایهداری برای به زانو درآوردن رقیب خود از هر امكانی استفاده كند. در گفتوگوهای پیشین در مورد قطع رابطه دلار ـ طلا توسط امریكا برای ضربهزدن به شوروی سابق توضیح دادم. پس از آن جریان امریكاییها صنایع گاز شوروی را هدف قرار دادند و با فشار بر اروپا خواستار عدم انعقاد خرید گاز از روسیه شدند. ولی با ناكامی در این امر و اقدام روسها به سرمایهگذاری و توسعه صنایع گازی، امریكاییها فروش صنایع و تجهیزات گازی به روسیه را تحریم كردند. از آنجاییكه بخش اعظم این صنایع و تجهیزات در امریكا تولید میشد، درنتیجه هزینه ساخت خط لوله انتقال گاز بین روسیه ـ اروپا بسیار گران تمام شد، بهطوریكه در زمان شروع به كار، درآمد حاصل از صادرات گاز كفاف بهره وامهایی كه برای سرمایهگذاری گرفته شده بود را نمیداد، اما روسها این وضع را تحمل كردند و با تداوم صادرات و افزایش قیمتها، در یك دوره طولانیمدت این سرمایهگذاری جواب داد و اكنون وضع بهگونهای است كه اگر چند روز گاز روسیه به اروپا صادر نشود، دنیا دچار بحران خواهد شد. به نظر میرسد بهتازگی همین این اتفاق در حال تكرار است؛ یعنی در عرض مدتی كه اوپك با تمام ظرفیت تولید میكرد و بازار بهظاهر با اضافه عرضه روبهرو بود، قیمتها همواره افزایش مییافت. بهانه هم این بود كه به لحاظ مسائل زیستمحیطی پالایشگاهها نیاز به نفتخام مرغوب دارند كه با كمبود آن قیمت نفت مرغوب افزایش یافته و در پی آن دیگر نفتها هم گران میشوند، ولی من احتمال فراوان میدهم ـ البته امیدوارم كه اشتباه باشد ـ كه غرب مقادیر بسیاری نفت ذخیره كرده است، یعنی در زمانیكه نفت تولید شده، بسیار بیشتر از مصرف بوده است. غربیها مشغول ذخیرهسازی نفت بودهاند و اكنون چنانچه اراده كنند روزانه ۳ـ۲ میلیون بشكه نفت را وارد بازار كنند، میتوانند قیمتها را بشكنند. بنابراین به نظر میرسد امكان بهرهبرداری از این ابزار برای فشار بر جمهوری اسلامی و كشورهای همسو در نظر گرفته شده است.
● یعنی در این مدت برای تحریم ایران ذخیرهسازی استراتژیك انجام میگرفته است؟
▪ نه، اسم آن را ذخیرهسازی استراتژیك نگذارید، زیرا آمار این نوع ذخایر معلوم و روشن است. این عمل هم برای تحریم نفتی نبوده، بلكه برای سقوط قیمتها و فشار بر منابع درآمدی ایران است، یعنی ذخیرهسازی با انگیزه سیاسی صورت گرفته است.
● آیا روند كاهش قیمت نفت در سال ۲۰۰۷ را میتوان در این ارتباط تحلیل كرد؟
▪ به نظر میرسد همینطور است. البته چنانچه چند عامل دیگر را هم در كنار این وضع در نظر بگیریم، مشخص میشود كه مخاطرات پیش رو برای كشورهایی كه عمدتاً متكی به درآمد نفت هستند، دستكم برای یك دوران سه ـ چهارساله بسیار زیاد است. نخست باوجوداینكه بسیاری از مخازن نفت بخصوص در اروپا و امریكا به نیمه دوم عمر خود رسیدهاند و تولید آنها كاهش یافته است و از سویی رشد مصرف جهانی نیز تداوم دارد، از اینرو برای ثبات بازار باید تولید در حدی باشد كه هم افت فشار مخازن و هم رشد مصرف را جبران نماید. با این حال بهدلیل اینكه تولیدكنندگان غیرعضو اوپك (None-Opec) با تمام ظرفیت بیوقفه تولید میكنند، فعلاً وابستگی دنیا به نفت اوپك تا حدی كاهش یافته است؛ گرچه این امر برای طولانیمدت نخواهد بود. دوم، با وجود رشد اقتصادی بالا در كشورهایی مانند چین، هند و كره، نرخ رشد اقتصادی در امریكا و اروپا تا حدی تضعیف شده و این خود بر كاهش نرخ مصرف تأثیرگذار است. از اینرو از یكسو ذخیرهسازی انجام شده از سوی دیگر غیر اوپك عملاً عهدهدار میزان افت تولید و افزایش مصرف جهانی شده و در وجه دیگر نرخ رشد مصرف هم كاهش یافته است. مجموعه این عوامل، تهدیدكننده كشورهایی است كه عمده درآمد ارزیشان وابسته به نفت است و اگر اراده سیاسی غرب معطوف به برخورد در این جبهه شود، آسیب جدی را میتواند متوجه چنین كشورهایی نماید.
● رسیدن مخازن به نیمه دوم عمر بیشتر مربوط به كشورهای عضو اوپك است یا غیرعضو؟
▪ بیشتر مربوط به غیراوپك است. مخازن امریكا، اروپا و اندونزی در وضعیت «نیمه دوم» قرار دارند.
● پس حداكثر تولید توسط آنها غیرصیانتی انجام میشود؟
▪ بله، مسئله دقیقاً همین است. یعنی شعارهایی كه درباره وجود منابع غیرفسیلی و انرژیهای جایگزین داده میشود، عمدتاً مصرف داخلی دارد و دنیا با كمبود نفت روبهروست و افزایش قیمتها در آینده بدون هیچ شكی تداوم خواهد یافت. البته همانطور كه گفتم، ممكن است در یك دوره مقطعی و كوتاهمدت ۵ـ۴ سال قیمت را كاهش دهند، اما ساختار بازار بهگونهای است كه افزایش قیمتها اجتنابناپذیر است. منابع عمدهای كه نفت با هزینههای متعارف از آنها استحصال میشد و یا قابل توسعه بوده دیگر وجود ندارند و منابع جدیدی كه كشف میشوند بسیار محدود و پرهزینهاند. درنتیجه چون قیمت نفت، قیمت آخرین بشكهای است كه بشریت بدان نیاز دارد (Last Barrel Needed) از اینرو اگر قیمت تمام شده آخرین واحد تولیدشده ۷۰دلار باشد قیمت نفت هم ۷۰دلار خواهد بود.
● برگردیم به قسمتی از پرسش اول درباره مجموع ذخایر قابل استحصال كه بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ میلیارد بشكه تخمین زده شده است.
▪ اینكه با افزایش قیمت، نفتهایی مانند شنهای آغشته به نفت(Sandoil) و بیتومینوس در سبد ذخایر وارد میشوند. درست است، گرچه حجم این مخازن بسیار زیاد است، اما توان تولید آنها نیز بسیار محدود است. ذخایر كانادا ـ از این نوع نفت، تقریباً حدود ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد بشكه است كه چندین برابر ذخایر عربستان میباشد، اما باید توجه داشت كه استخراج و استفاده از این نوع ذخایر بسیار سخت، پرهزینه و آلودهكننده محیط زیست است. این آمار در جای خود درستاند و اینها ذخایر آینده دنیا هستند، اما نه برای ۲۰ـ۱۰ سال آینده. زمانیكه نفت خامی باقی نماند، به اجبار دنیا به این منابع نفتی رجوع میكند، اما مطمئناً تا ۵۰ـ۴۰ سال آینده هیچ جایگزینی برای نفت وجود ندارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست