شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اقناع کننده, جذاب و به یادماندنی


اقناع کننده, جذاب و به یادماندنی

نگاهی به نمایش ”عشق, اتفاقی نیست که بیفتد” نوشته ”علی زرنگار” و کارگردانی ”وحید جلیلوند”

تالار وحدت، این روزها (آذرماه ۱۳۹۰) شاهد اجرای نمایش تماشایی و چشم نوازی است که در آن، صحنه نمایش، به مکانی برای همپوشانی و تعامل هنرمندانه تقریبا همه هنرها، از موسیقی و معماری و هنرهای تجسمی گرفته تا ادبیات، تئاتر و سینما تبدیل شده است.

نمایشنامه، بر بنیان پیرنگ داستانی دراماتیک ساده و نه چندان پیچیده‌ای پی‌ریزی شده که در یک سوی آن، کشمکش همام (فرهاد قائمیان)، مرد عاشقی از قبیله "کندو" به عنوان پروتاگونیست، با وجدان ناآرام و معذب خود درجایگاه آنتاگونیست ذهنی و درونی، جریان دارد و در سوی دیگرش، کشمکش حسام بن معقل (شهرام عبدلی) نماینده عمربن سعد (حاکم کوفه)، به عنوان آنتاگونیست بیرونی و عینی، که طالب سلیمه (سارا خوئینی‌‌ها) است.

"سلیمه"، زنی از قبیله "بنی زهره" و دوستدار "همام" است که برپایه پیمان صلحی میان دو قبیله و به نشانه ضمانت اجرایی آن، نامزد ازدواج با همام شده است. اما، عمر بن سعد، حاکم کوفه، بند دیگری نیز به این پیمان نامه افزوده است که شرط ازدواج این دو را به مشارکت عملی دو قبیله در جنگ نابرابر سپاه پرشمار اشقیا با حسین‌بن‌علی (ع) و یاران و همراهان کم‌شمار او موکول کرده است. قبایل کندو و بنی زهره در زمره ۱۲ قبیله صحرانشین در حوالی کوفه روزگاران منتهی به واقعه کربلا هستند که با تلاش حاکم کوفه میانشان صلح برقرار می‌شود.

همام، پهلوان نامدارعرب و قبیله کندو، براساس تعهدی که به سلیمه سپرده است، و نیز عشق و باوری که به خاندان پیامبر دارد، در روز جنگ، پیکان از تیرهای تیردان خود و لبه از شمشیر خویش برمی‌گیرد تا زخم و گزندی از او به فرزند علی (ع) و همراهانش در صحرای کربلا نرسد؛ کاری که از نگاه عمربن سعد، حسام و دیگران پنهان نمی‌ماند. همام، به این بسنده نکرده و با مشاهده وسعت دامنه شقاوت و ددمنشی‌های صحرانشینان و سپاه کوفه، نه تنها صحنه واقعه را ترک می‌کند که در برابر تأکید ابن سعد بر مفاد عهدنامه درگرما گرم جنگ، در برابر چشمان او، دست چپ خود را هم - همان دستی را که مهر تایید بر عهدنامه مذکور زده است- به ضربه‌ای از آرنج قطع می‌کند.

که البته، این همه نیز، وجدان بیدار شده همام را که بی‌هیچ عکس‌العملی شاهد فجایع کربلا بوده است، تسکین نمی‌دهد. پس پهلوان عرب، سرافکنده از ناتوانی‌اش در غلبه بر تردیدهای خویش میان وصلت با سلیمه و عشق به عدالت، پس از ترک میدان جنگ، در گوشه‌ای پنهان از چشم سلیمه و دیگران، با برافراشتن چوبه دار، مقدمات مجازات خویش را، فراهم می‌کند.

اما همه آنچه که گفته شد، رویدادهایی نیستند که بر صحنه نمایش اتفاق بیافتند بلکه، اطلاعاتی هستند که به ظرافت، در طرح‌های روایی و سینمایی (مثل صحنه مواجه همام با عمربن سعد و قطع دست چپ خود) و نیز در گفتارهای تکرار شونده "حنیف" (بهنام تشکر) و جدال‌های لفظی پرنخوت و نفرت حسام با همام و تمناهای سلیمه (پیش از جنگ و پس از ورود به مخفی گاه وی) و سرانجام، درگفت‌وگوی همام با پیامبر در خواب - که در قالب فیلم کوتاه خوش ساختی بر پرده انتهای صحنه نقش می‌بندد- به گونه‌ای اقناع کننده، جذاب و به یادماندنی، روایت و مکر را بازگو می‌شوند.

به این ترتیب، طرح اجرایی نمایش "عشق اتفاقی نیست که بیافتد" طرح ساده‌ایست: همام، درکنار چوبه داری که درگوشه چپ و جلوی صحنه بر پا کرده و منظری تکان دهنده دارد، بر چارپایه‌ای نشسته و استحکام طناب را آزمایش می‌کند و همزمان نیز، با وجدان خود که در قامتی عینی (سعید داخ) تصویر شده است، گفت‌وگو می‌کند. حسام، سردار عرب به مخفیگاه همام وارد می‌شود و همراه با توهین و تحقیر او، گوشه‌ای از وقایع روز واقعه را از منظر خود روایت می‌کند و در این میان نیز، مناظری تلخ و گزنده از حوادث کربلا، در قالب تصاویر ذهنی همام، به کمک تغییر نور و امکانات صحنه تالار وحدت به نمایش گذاشته می‌شود: تعبیه سطوح شیب‌دار در میانه صحنه و برافراشتن سکوی مرتفعی در انتهای آن برای بازنمایی لحظاتی نمادین از واقعه کربلا در قالب تابلوها و تندیس‌های انسانی.

سپس نوبت به ورود حنیف، از ریش سفیدان قبیله کندو می‌رسد که با یادآوری عهدنامه و چشم انتظاری سلیمه، سعی در انصراف همام از خودکشی دارد. حنیف نیز بخش‌های ناگفته دیگری از واقعه و رفتار همام در میدان جنگ را بازگو می‌کند. روایتی که بار دیگر به سهم خود، به بازنمایی نمادین و مینیمال گوشه‌هایی از یادمان‌های آزار دهنده ذهنی همام از واقعه کربلا در قالب تابلوهای تجسمی زیبایی از بدن‌های بازیگران، حرکات نمادین و تصاویر سینمایی تکان دهنده از خواب‌های سورئالیستیک همام می‌انجامد.

و سرانجام، سلیمه و در پی او حسام وارد می‌شوند که با رد تقاضای حسام از سوی سلیمه و فرو رفتن ناگهانی خنجر حسام (از سرکینه و حسادت)، در قلب همام، صحنه نهایی خواب پهلوان عرب نیز بر پرده انتهایی، به نمایش درمی‌آید. صحنه‌ای که به گفت‌وگوی همام با پیامبر (ص) اختصاص دارد. صحنه تکان دهنده‌ای که در آن حضرتش نیز از همام بخاطر سکوت و بی‌عملی‌اش در برابر ستم اشقیا، انتقاد می‌کند.

و در پایان، آخرین صحنه نمایش است که به تابلوی تلخ اما زیبا و نمادین مرگ "همام" اختصاص دارد. همام، زیرچوبه دار، روی دو زانوی خویش بر زمین تکیه داده، تنها دست سالم خود را به حلقه طناب آویخته از چوبه دارگرفته و بی‌حرکت مانده است.

نمایش "عشق، اتفاقی نیست که بیفتد" به سنت تئاتر فرم‌گرای ترکیبی (چند رسانه‌ای) معاصر ایران اما با دقتی نشانه‌شناختی به صحنه رفته است. به علاوه، عناصر شنیداری و دیداری: از موسیقی افکتیو قدرتمند و نمادین آن (با اجرای زیبای حسین کمالی، محمد سرباز و مهران ضیایی) گرفته تا فیلم و ویدئوی تولید شده در شهرک‌های سینمایی (به کارگردانی وحید جلیلوند)، از طراحی‌های حرکتی فرم‌گرای محدود و نمادین نمایش گرفته تا طراحی و فضاسازی‌های نوری (کار منوچهر رحیمی) تاثیرگذار، از طراحی صحنه‌های پویا و متحرک (کار رضا مهدی‌زاده) و افکت‌ها و جلوهای ویژه چشم‌نواز و منطقی آن (کار علیرضا قره‌خانی که در لحظه به آتش کشیده شدن خیمه‌ها، بوی دود را به مشام تماشاگر می‌رساند) گرفته تا طراحی لباس تاریخ مدار (مژگان عیوضی) و زبان کهن‌نما و قابل فهم متن، با چینش هنرمندانه‌ای بر صحنه جریان می‌یابد که مهر و امضای یک کارگردان باسابقه تئاتر و سینمای مستند و مجموعه‌های تلویزیونی (وحید جلیلوند) را بر پیشانی خود دارد.

صمد چینی‌فروشان