جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

استراتژی های نسل جدید قدرت در چین


استراتژی های نسل جدید قدرت در چین

به نظر چین, نظم موجود در جامعه جهانی حتی اگر آمریكایی باشد و حتی اگر كمتر به نفع آن ها باشد, از هرج و مرج بهتر است, چرا كه هرج و مرج, رشد اقتصادی و صعود به جایگاهی را كه پكن در عرصه جهانی برای خود درنظر گرفته است, برهم می زند

به نظر چین، نظم موجود در جامعه جهانی حتی اگر آمریكایی باشد و حتی اگر كمتر به نفع آن ها باشد، از هرج و مرج بهتر است، چرا كه هرج و مرج، رشد اقتصادی و صعود به جایگاهی را كه پكن در عرصه جهانی برای خود درنظر گرفته است، برهم می زند. رشد اقتصادی متضمن حفظ پایه های اجتماعی داخلی است كه با تمام كاستی ها، استمرار نظام را ممكن می سازد. به تعبیر یك دیپلمات چینی طرح های بین المللی چین این هدف را دنبال می كند كه این كشور را در جایگاه جهانی ای كه درخور آن است، قرار دهد. چین امروز قدری كمتر ساكت و قدری بیشتر فعال شده است. البته باز هم این بسیار كمتر از آن چیزی است كه در آینده رخ خواهد داد؛ هماهنگ با صعود قدرت كشور، چین روز به روز فعال تر می شود.

برعكس برخی باورها، تنها اقتصاد نیست كه به دیپلماسی چین جهت می دهد و سیاست ها تنها با هدف پاسخ به نیازهای مردم چین، از جمله در زمینه مواد اولیه و غلات تعیین نمی شوند. روشن است كه روابط بین المللی باید ذخیره انرژی و امنیت غذایی چین را تامین كند. اما اقتصاد چین امروز در چارچوب دید وسیع تری كه از خود، از منطقه و از جهان دارد، تعریف می شود و بخشی از مجموعه سیاست صلح طلبانه لازم برای به رسمیت شناخته شدن در عرصه بین المللی است. این امر بارها یادآوری می شود كه تاریخ پانصد سال اخیر نشان می دهد كه بدون برخورداری از یك اقتصاد قوی، هیچ ملتی وزنه ای به حساب نمی آید.

در تاریخ معاصر چین، سه دوره حائز اهمیت است: اولین دوره مربوط به وقایع میدان تیانمن است كه هنوز هم در مطبوعات منعكس نمی شود. البته آن ها از زیر علامت سوال رفتن نظام در داخل وحشت ندارند. اپوزیسیون سیاسی كاملاً ممنوع است، حتی اگر این تناقض وجود داشته باشد كه روشنفكران از آزادی حركت بیشتری برخوردارند. دغدغه چین بیشتر از بهایی است كه بابت این واقعه به خارج از مرزهای خود پرداخت؛ از جمله محاصره اقتصادی غرب، هنگامی كه اتحاد شوروی دیگر در موقعیتی نبود كه مواد اولیه فن آوری پیشرفته، از جمله برای استفاده نظامی را دراختیار چین قرار دهد.

● برقراری روحی مذاكره

بحران میدان تیانمن، در واقع، شروع پایان ماه عسل چین و آمریكا بود. ماه عسلی كه حدوداً ۲۰ سال به طول انجامید. شروع آن، پذیرش جمهوری خلق چین در سازمان ملل متحد در جایگاه تایوان، در روز ۲۵ اكتبر ۱۹۷۱ بود و به دنبال آن سفر سال بعد نیكسون به چین. این وضعیت تا استقرار همیاری استراتژیك ضامن توسعه، ادامه داشت. در این زمان، مجموعه ای از سرخوردگی ها، برخی تصادمات پشت سر هم مثل بمباران سفارت چین در بلگراد (۱۹۹۹) و بالاخره تقویت روابط آمریكا و ژاپن، این رقیب سرسخت چین، پیش آمد.

پدیده مهم دوم، فروپاشی اتحاد شوروی بود. چین از مرگ برادر دشمن خود اصلاً تاسف نخورد، اما دانشگاهیان بسیاری یادآور می شوند كه شوروی سابق در رقابت بی سرانجام با آمریكا تضعیف شد و مسابقه تسلیحاتی گران قیمت بی جانش كرد. یك كارشناس مسایل دفاعی كه ترجیح می دهد ناشناس بماند، می گوید: «ایالات متحده، كشورها را هل می دهد تا مخارج نظامی خود را افزایش دهند. ما باید تنها به مدرنیزه كردن سلاح هایمان برای تقویت نظامی خود اكتفا كنیم». البته این بیشتر یك فروتنی ظاهری است كه میانه روی واقعی، چرا كه مخارج نظامی چین هم اكنون ۲/۴ درصد ثروت تولید شده را به خود اختصاص می دهد، اما این استدلال می تواند در مقابل تصمیم گیرندگانی كه درنظر دارند، سهم مخارج نظامی را باز هم افزایش دهند، كارایی داشته باشد.

به طور كلی، از نظر دیپلمات های چینی، تقسیم جهان به دو اردوگاه است كه در نهایت پرهزینه خواهد بود و حتی اگر آن ها دنیای یك قطبی به سركردگی ایالات متحده را محكوم می كنند، هیچ كدام تمایلی به بازگشت به دنیای دوقطبی ندارند. مثلاً احراز مقام سركردگی كشورهای درحال رشد، به هیچ وجه برای آن ها مطرح نیست، چرا كه آن ها را مجبور به رد كردن برخی موقعیت ها می كند.

● در واقع، قدرت حاكم در جستجوی استقرار دنیایی

چند قطبی است كه در آن، چین روزی در جایگاهی ممتاز بین اولی ها قرار گیرد، در مركز و نه در راس؛ چین می خواهد بدرخشد و نه تحت سلطه قرار گیرد؛ تفاوت تنها در شكل نیست. باید به یاد آورد كه چین در اوج قدرتش، یعنی از قرن ۱۱ تا ۱۷ میلادی، صاحب بزرگ ترین نیروی نظامی جهان بود ك ه پشتوانه واقعی اقتصادی و فنی هم داشت، اما درست بر عكس اروپایی ها، هرگز نه تمدنی را ویران كرد و نه مردمی را از بین برد.

بالاخره، نكته مهم سوم این است كه چینی ها از بحران اقتصادی ای كه آسیا را در سال های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ لرزاند، استفاده بردند. چین تنها كشوری بود كه كنترل مبادلات را در دست داشت و تن به فشارهای صندوق بین المللی پول نداد. چین همچنین تنها كشوری بود كه توانست به رشد اقتصادی خود ادامه دهد، در حالی كه بنیه اقتصادی دیگر كشورها، از جمله ژاپن تضعیف می شد. با داشتن واحد پول یوان كه به دلار واقسته بود، این كشور توانست از نوعی ثبات در منطقه ای كه در اوج تشنجات مالی بود، برخوردار شود؛ چین حتی توانست به بسیاری از فعالان محلی كه در موقعیت دشواری بودند وام هایی با بهره نازل بدهد و بدین ترتیب اعتماد آن ها را به خود جلب كند.

نسل نوین در قدرت، در طول زمان، نظریه استراتژیك خود را با تكیه بر چهار«نه» اعلام شده توسط رئیس جمهور هوجین تائو، بنا نهاده است. این چهار نه عبارتند از: نه برسركردگی طلبی، نه بر سیاست مبتنی بر زور، نه بر سیاست مبتنی بر بلوك و نه بر مسابقه تسلیحاتی. می بایست اعتماد را جلب كرد، مشكلات را كاهش و توسعه و همكاری را گسترش داد و از درگیری اجتناب ورزید. پكن كه بر ضعف هایش در مقابل آمریكا و رقبای منطقه آسیایی اش واقف است، سیاستی را اعمال می كند كه می توان آن را دیپلماسی نامتقارن نامید. سیاستی كه بسیار قابل انعطاف است و برای روابط دو جانبه ارجحیت قائل می باشد و در عین حال به دنبال شركت در سازمان های منطقه ای است تا روابط اقتصادی همه جانبه را برقرار سازد و تنش های منطقه ای را كاهش دهد.

تلاش برای حل اختلافات مرزی با روسیه و هند و شركت فعالانه برای حل بحران اتمی كره شمالی نشان هایی از این سیاست پكن است.

اما خار بزرگی كه در پای پلنگ چینی قرار دارد، این امر كه ژاپن حاضر نیست با گذشته تاریخی خود مواجه شود، بارها مطرح شد؛ مسئله كتاب های تاریخ كه جنایات ژاپنی ها را هنگام اشغال چین ناچیز جلوه می دهند و بازدید نخست وزیر جونیشر و كویزومی از معبد یاسوكنی، كه در آن جنایتكاران جنگی دفن شده اند، مثال آورده شد. البته نمی توان گفت، خود چین نیز دارای دیدگاهی واقع بینانه و منتقدانه از تاریخ خویش است.

منبع لوموند دیپلماتیك


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.