چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

تاریخچه,اهداف, انواع و ویژگیهای مجازاتهای کیفری


تاریخچه,اهداف, انواع و ویژگیهای مجازاتهای کیفری

اگر تاریخ مجازاتها در طی قرون مورد مطالعه قرار گیرد بخوبی آشکار می شود که از زمان ایجاد آنها تا عصر حاضر,دچار تحولات و دگرگونی های بسیار شده و مداوماً تغییر شکل داده است

اگر تاریخ مجازاتها در طی قرون مورد مطالعه قرار گیرد بخوبی آشکار می شود که از زمان ایجاد آنها تا عصر حاضر،دچار تحولات و دگرگونی های بسیار شده و مداوماً تغییر شکل داده است .

اگر تاریخ مجازاتها در طی قرون مورد مطالعه قرار گیرد بخوبی آشکار می شود که از زمان ایجاد آنها تا عصر حاضر،دچار تحولات و دگرگونی های بسیار شده و مداوماً تغییر شکل داده است .

تحمیل مجازات در درجه اول به علت عمل زشتی بود که مجرم مرتکب شده بود . این مجازات که ابتدا بصورت انتقام تجلی پیدا کرد بعدها جنبه اخلاقی بخود گرفت و بتدریج با افزوده شدن صفات دیگر که هدف و آرمانهای عالیتری را تعقیب می کرد از صورت اولیه خارج شد .

انتقام در واقع از احساسات وعواطف کور سرچشمه می گرفت و واکنش آنی و نهادی انسان بود و شکل و سازمانی نداشت وتوسط بشر پدید نیامده بود ، در حالی که مجازاتها بوسیله بشر بوجود آمده و شکل وسازمانی پیدا کرد . به سخنی دیگر ، عشق به انتقام جنبه ذاتی داشت ولی اراده مجازات کردن جنبه اکتسابی بخود گرفت .

شارل مینویسد که شکل سرکوبی که در حقوق جزا وجود داشت به تدریج از بین رفت و دگرگونی های قابل توجهی در آن پدید آمد بطوری که در زمان حال به مرحله ای رسیده است که ممکن است جای خود را به اقداماتی بدهد که برای « دفاع اجتماعی » ضرورتی است .(۱)

ایهرینگ Iheing می نویسد که تاریخ مجازات بیان کننده القاء مداوم آن است . (۲)

شارل معتقد است که حقوق جزا در قدیم بر روی اصول مادی دنیایی و فلسفی پایه گذاری شده بود ولی در قرون وسطی رابطه ای با خدا پیاده کرد و در قرن ۱۸ مبنایی عقلانی و منطقی یافت ودر قرن ۱۹ براصل « واقعیتهای قضائی » قرار گرفت و امروز به طرف یک انسانیت قضائی گام بر می دارد زیرا به هر قیمتی که شده است می خواهد بین عقل و منطق با بی منطقی و بین فرد با اجتماع ،آشتی و صلح برقرار سازد .(۳)

دگرگونی هایی را که در کیفرها در دورانهای مختلف حاصل شده است می توان به طریق ذیل خلاصه کرد :

۱) کشتار دسته جمعی ( انتقام جمعی )

مرل و ویتو می نویسد که واکنشهای کینه توزانه و انتقام جویانه افراد باعث شد که اولین حقوق جزای روزهای اول تاریخ پایه گذاری شود و جوامع اولیه آنرا مورد اجرا قرار دهند .(۴)

ماکارویکز Makaewicz ضمن اشاره به همین موضوع می نویسد که در نزد انسانهای اولیه ، مجازات یک نوع واکنش اجتماعی بوده است که بصورت انتقام دسته جمعی و شخصی تظاهر پیدا می کرد و مورد تأیید اجتماع آنزمان بود .(۵)

استمنتز Steinmetz برای توجیه حالت انتقام جویانه می نویسد که انسان دارای اندیشه پیشرفت و برتری است و مایل است همیشه بر ریبش رجحان داشته باشد و برتر از او بشمار آید . بهمین جهت اگر بدی ببیند و مورد آزار قرار گیرد سعی می کند تا بدی را با بدی جبران نماید و رنجی را که تحمل کرده است بصورت شدیدتری برقیب خود تحمیل کند و بدینوسیله رنج خاص خود را بوسیله ترضیه خاطری که از رنج دیگری احساس می کند شفا دهد.(۶) یکی از خصوصیات بشر آنست که همیشه می خواهد امیال خود را بهر قیمتی که شده است برآورده نماید ،لذا می کوشد تا مشقاتی را که متحمل کرده است بوسیله شادی که ایجاد می کند تلافی نماید .(۷) بهمین جهت انتقام گرفتن نهادی است که در انسان وجود دارد و او آنرا نیافریده و هیچ وقت سازمان نداده است .(۸)

این واکنشی که استمنتز به آن اشاره می کند به تدریج چندین مرتبه تغییر شکل داده و مراحل مختلف را طی کرده است . صدمه رساندن و زیان زدن به هر صورتی که میسر است اولین واکنشی بود که از طرف زیان دیدگان علیه خسارت زننده صورت می گرفت . قیام برای لطمه وارد نمودن و انتقام جوئی تنها علیه خسارت زننده انجام نمی شد و جنبه شخصی نداشت بلکه همه خانواده یا طایفه یا قبیله او را در بر می گرفت . بدین صورت که دو طایفه یا دو قبیله بجان هم می افتادند ویکدیگر را قلع و قمع می کردند تا بدینوسیله رفع اهانت بشود یا اموال غارت شده مجدداً بدست آید یا قاتل و خانواده او به مجازات برسند .(۹)

گاهی آتش انتقام میان دو طایفه شعله ور می شود زیرا فردی از طایفه ای ، کسی را از طایفه دیگر مورد اهانت قرار داده یا کشته بود . در نتیجه دو طایفه بجان هم می افتادند و یکدیگر را مضروب و مجروح می کردند با به قتل می رساندند .

گاهی دو قبیله بجان هم می افتادند زیرا فردی از قبیله ای، دیگری را که متعلق به قبیله ای دیگر بود مورد اهانت و صدمه قرار میداد یا به قتل میرساند ، درنتیجه کینه توزی و انتقام به صورت یک جنگ قبیله ای در می آمد(۹).

جنگ و جدال میان دو قبیله غالباً بسیار خونین و وحشت انگیز بود و اغلب اتفاق که سالها بطول می انجامید . اینگونه عمل کردن باعث می شد که صدمه وارده به زیان زننده بمراتب شدیدتر از آنچه باشد که خسارت دیده تحمل کرده است زیرا بر سر مسائل جزئی ، لشکر کشیها صورت می گرفت و ضرب و جرحهای فراوان و قتلهای بسیار رخ می داد .(۱۰)

ریموند سالی می نویسد که تمام این اعمال در یک اجتماعی بوقوع می پیوست که همه مردم حالت جنگ جوئی داشتند و همیشه در حال انزاع و نبرد بسر می بردندو در واقع به خشونت کردن و تجاوز و ستیزه جوئی عادت نموده و خود گرفته بودند .(۱۱)

۱) پرداخت غرامت

یکی از طرق سازش، جبران خسارت بوسیله غرامت بود که از طرف طایفه یا قبیله زیان زننده به طایفه زیان دیده پرداخت می شد .

نحوه پرداخت بدین طریق بود که دو طرف دعوی در مورد جبران خسارت، جلسات متوالی تشکیل می دادند و به بحث می پرداختند تا بالاخره بتوافق برسند . پس از آنکه توافق کامل حاصل می شد به جنگ و زد و خورد خاتمه می دادند و دست از انتقام جوئی و قتل و غارت بر می داشتند .

معمولاً توافق زمانی انجام می شد که خانواده یا قبیله زیان دیده بخوبی می توانست برتری و قدرت خود را به اثبات برساند و گرنه گرفتن غرامت نشانه ترس و ضعف بود و در نتیجه لطمه بزرگی به شرافت و حیثیت محسوب می شد ،به همین جهت توافق صورت نمی گرفت .

گاهی اتفاق می افتاد که بعد از توافق و پذیرفته شدن غرامت توسط خانواده زیان دیده باز هم کینه و نفرت درنهاد افراد این خانواده باقی می ماند. لذا هر آن ممکن بود که در یک موقعیت مناسب ، از زیان زننده یا خانواده او انتقام گرفته شود .

در اواخر قرن ششم بین دو نفراز قدرتمندان فرانسه بنام سیشاریوس Sichaius و کرامنیزند Chamnisind نزاع و نبردی صورت گرفت که بعد از جنگهای بسیاری که بوقوع پیوست و قتلهایی که اتفاق افتاد کرامنیزند به پذیرفتن غرامت تن در داد . پس از آن مدتها دوستی بسیار صمیمانه ای میان آنان برقرار شد ولی علیرغم گذشت سالها صمیمیت ، روزی بعلت سخنی نااندیشه و بدون غرض خاص از جانب سیشاریوس که تحت تأثیر شراب به زبانش جاری شد، نفرت و کینه توزی قدیمی از نو در نهاد کرامنیزند بیدار شد و بلافاصله با خنجر به سیشاریوس حمله کرد و او را بعلت عملی که سالها قبل مورد بخشش خود قرار داده بود به قتل رساند .(۱۲)

استمنتز می نویسد که در قبیله سوآن Suane چنانچه بعد از نبردهای بسیار ، میان مخاصمان صلح بوجود آمد و خونبهای لازم بزیان دیدگان پرداخت گردد ،باز اتفاق می افتد که غرامت گیرنده ، دشمن خود را در اولین موقعیت مورد حمله قرار دهد و بکشد و غرامتی را که دریافت داشته است بخانواده او مسترد دارد .(۱۳) نمونه هایی در دست است که گاهی چنین عملی پس از گذشت ده سال صورت گرفته است .(۱۴)

مرل و ویتو می نویسند که بعدها که به تدریج حکومتها قدرت گرفتند و اصلاحات بدست آنها آغاز شد،کوشش بعمل آمد تا روش غرامت گرفتن همگانی شود وبگروههای مختلف اجتماعی تحمیل گردد . لذا توافقی که بین مخالفان در مورد غرامت صورت می گرفت جای خود را به غرامتهای قانونی داد که توسط حکومت معین می شد .(۱۵)

۲) تغییر طایفه

یکی دیگر از موارد سازش، وادار کردن بزهکار به تغییر طایفه بود زیرا اعتقاد بر آن بود که اگر تعادلی بهم خورد بهر صورت که شده است باید بوجود آورنده آشفتگی و بی نظمی در راه اصلاح و بهبود وضع آشفته بکوشد و نظم اولیه را برقرار سازد . بهمین جهت هر گاه مردی بدست دیگری کشته می شد قاتلش مورد محاکمه قرار میگرفت . اگر نتیجه محاکمه بزیان او بود و حکم محکومیتش صادر می گردید مجبور بود که تغییر طایفه بدهد و خود را متعلق به خانواده مقتول بداند . یعنی قاتل می بایست جای مقتول را در خانواده اش بگیرد و با بیوه او ازدواج کند یابعنوان فرزند یا برادر،عضوی از اعضاء خانواده محسوب شود .(۱۶)

این روش هنوز در برخی از ایالات آمریکای لاتین ادامه دارد و قاتل مجبور است جای مقتول را در طایفه و خانواده او اشغال کند و سرپرستی خانواده اش را بعهده بگیرد .(۱۷)

۳) شرمسار کردن

طریقه دیگری که می توانست بین مخاصمه کنندگان صلح و آشتی برقرار کند ، شرمسار کردن متجاوز بود . بدینصورت که خانواده زیان دیده از متجاوز می خواست که دستها را از یکدیگر باز نماید و در حالیکه زانو می زند وسر را به پائین خم می کند از عمل خود پوزش بخواهد وتقاضای بخشش و گذشت کند .(۱۸)

ایوانیشف Ivanicheff تشریفاتی را که در این مورد تا قرن ۱۶ در موراوی Moavie رواج داشت بصورت ذیل بیان می کند : (۱۹)

قاتل در حالیکه بوسیله ۵۰ نفر از اقوام و خویشان همراهی می شود با پای برهنه و بدون کمربند بگورستانی که مقتول در آنجا دفن است، می رود و خود را به زمین می اندازد و پیشانی را به خاک روی گور مقتول می ساید، سپس یکی از نزدیکان مقتول شمشیرش را روی گردن قاتل می گذارد و سه دفعه می گوید : « من هم اکنون مالک زندگی تو هستم همانطورکه تو مالک زندگی برادرم ( یا پدرم یا … ) بودی » .

قاتل سه دفعه پاسخ می دهد :

« حق با تست ، تو مالک جان منی ولی بخاطر خدا از تو تقاضا می کنم که آنرا برگردانی » .

۲) نبرد تن بتن

نوع دیگر مجازات که در واقع نوعی انتقام تغییر یافته می باشد ، جنگ تن بتن است .

بدینصورت که اهانت کننده و اهانت شده در برابر یک قاضی به نبرد می پرداختند .(۲۰) این نبرد تن به تن در واقع همان دوئلی است که بعدها رواج یافت .(۲۱)

بکاریا می نویسد که عقاید بر آن است که در نزد ملتهای قدیمی دوئل وجود نداشته است. (۲۲) به نظر بکاریا، این امر می تواند دو علت داشته باشد : (۲۳)

۱) مردمی که در آتشکده ها، معبرها و تماشاخانه ها جمع می شدند یا بعنوان دوست گردهم می آمدند مورد سوء ظن همدیگر قرار نداشتند ، بهمین جهت هیچگاه مسلح نبودند .

۲) نبرد تن بتن یک نمایش عمومی و همگانی و در سطح پائین قرار داشت زیرا مخصوص گلادیاتورها و برده های بدنام بود و دیگران بشدت نفرت داشتند که با دست زدن به چنین نبردی ، خود را تا حد برده ها تنزل دهند وبا آنان آمیخته شوند .

اسزره Szeer یکی از علل اساسی ایجاد دوئل را که بعدها بشدت رواج یافت، عدم اعتماد دو طرف دوئل کننده بقضاوت ذکر می کند . بهمین دلیل علیرغم ممنوعیتی که بعدها پیش آمد باز هم افراد در خفا با یکدیگر به دوئل می پرداختند .(۲۴)

۳) قصاص

قصاص یا انتقام شخصی،نوع دیگر مجازات بود . این پدیده کاملاً ابتدائی و بسیار سنگین که برای ایجاد تعادل بهم خورده اجرا می شد ، حق قانونی قربانی بود . بدین نحو که او حق داشت متعرض را بهمان طریقی که او را مورد ایذاء وصدمه قرار داده است رنج و شکنجه دهد . یعنی اگر کسی چشم دیگری را کور می کرد ، قربانی حق داشت چشم متعدی را کور کند و اگر کسی بدیگری ظلمی روا می داشت مظلوم می توانست به همان اندازه ظالم را مورد تعدی قرار دهد .

اگر در تجاوز ارتکابی از طرف مجرمی قتلی اتفاق می افتاد ، حتی قصاص بورثه او منتقل می شد .

ووتن و لئوته می نویسد که فرانسویها بلافاصله اجازه قصاص نمی دادند زیرا قصاص دارای محدودیتهایی بود . بدینصورت که ابتدا زیان دیده یا خانواده قربانی از زیان رسان یا خانواده او غرامتی را که متناسب با جرم ارتکابی بود تقاضا میکرد و بزهکار یا خانواده او ملزم بود آنرا بپذیرد و غرامت درخواستی را بپردازد . اگر مجرم یا خانواده اش از پرداخت غرامت سرباز می زد، آنگاه مسأله قصاص پیش می آمد .(۲۵)

مونتسکیو با این روش قصاص مخالف بود ودر روح القوانین خود در مورد ژرمنها که به این طریق عمل می کردند ، می نویسد : (۲۵)

- اجرای عدالت در نزد این ملتهای متجاوز و خشن ، چیزی جز موافقت با اعمال بزهکارانه مرتکبان جرم و حمایت از رفتارهای آنان نیست زیرا اینگونه عمل کردن که کاملاً برخلاف روش سایر ملتهاست فقط حمایت از مجرم علیه زیان دیده می باشد :

قصاص هم از انسان و هم غیر انسان بصورت مختلف انجام می شد .

الف) قصاص از غیر انسان

کوشش در راه سرکوبی جرم که توسط قصاص صورت می گرفت باعث شد که هیچگونه توجهی به شخصیت بزهکار نشود و مسئولیت او مطلقاً مورد نظر قرار نگیرد تا بر حسب آن مجازاتی معین و اجرا گردد . به همین جهت اجر شاخه درختی باعث کشته شدن کسی می شد ، آنرا قطع می کردند واز بین می بردند و اگر حیوانی انسانی را به قتل می رساند ،آن حیوان را به محاکمه می کشاندند و پس از طی جلسات معین و منظم محاکمه حکم نابودیش را صادر می نمودند و حکم را به مرحله اجرا در می آوردند و حیوان را به قتل می رساندند .(۲۶)

لوی برول معتقد است که این امر حتی امروز هم در میان برخی ایالات آفریقا اجرا می شود .(۲۷)

روشفور ochcfort مینویسد که اگر برزیلی ها با سنگی برخورد می کردند و صدمه میدیدند ، برای مقابله به مثل آن را با دندانهای خود گاز می گرفتند و حتی اگر در جنگ توسط تیر و نیزه ای مورد لطمه قرارمی گرفتند ، آنها را نیز دندان می زدند .(۲۸)

گرچه این روش و نحوه عملکردی امری کاملاً اولیه است ولی کم و بیش ، شاید ناخودآگاه ، حتی در زمان حال نیز گاهی به چشم می خورد . بدین صورت که غالباً مشاهده می شود که کسی که مورد صدمه شیی قرار میگیرد، آنرا بعنوان مقابله به مثل می شکند یا مورد لطمه قرار می دهد . مثلاً اگر لیوان یا بشقابی دست کسی را ببرد ، گاهی دیده شده است که آن فرد با عصبانیت هرچه تمامتر که نشانه کینه و غیظ ونفرت اوست ، آنها را به یک سو پرتاب کرده ، یا محکم بزمین کوبیده و خورد نموده و برروی آنها لگد زده است .

ب) قصاص از انسان

اما چنانچه قاتل یک انسان بود چند مسأله پیش می آمد . بدین نحو که یا جرم علنی و مجرم کاملاً شناخته شده بود ویا آنکه ارتکاب جرم بنحوی بود که شخص بخصوصی درمظان اتهام قرار نمی گرفت بلکه اشخاص بسیاری مورد سوء ظن واقع می شدند ، یا بالاخره آنکه راه هرگونه سوء ظنو حدسی بکلی مسدود بود و مطلقاً امکان نداشت کسی را متهم نمود .

۱) مجازات بزهکار شناخته شده

چنانچه جرم علنی و بزهکار کاملاً شناخته شده بود بسیار نادر اتفاق می افتاد که پدیده عاطفی برانگیخته نشود و همه چیز را در حیطه تسلط خود نگیرد . علیه جرائم سنگین ، واکنش آنی و بسیار خشونت آمیز بود و میتوان گفت که معمولاً مرگ و نابودی بهمراه داشت .

۲) مجازات فرد مظنون

اگر جرم چنان نبود که بتوان عامل اصلی را شناخت ، ضمن آنکه دراجتماعات اولیه غالباً برخی پیشآمدهای اتفاقی یا طبیعی بیک اراده بد کاره نسبت داده می شد یک یا چند نفر بعنوان عامل یا محرک مورد سوءظن قرار می گرفتند .

اشخاص مورد سوء ظن غالباً درمعرض عتابهای بسیار شدید جمع واقع می شدند بطوریکه نمی توانستند به هیچ وجه خود را از شرط شومی که برایشان پدید می آمد و محیط منحوسی که فراهم می گردیدنجات دهند . تنها راه نجاتی که برای آنان موجود بود سالم برون آمدن از آزمایشی بنام « آزمایش قضائی » بود .(۲۹)بدیهست که این آزمایش بزرگترین خطرات را برای آنان در برداشت . در اینمورد عقیده برآن بود که در آزمایش قضائی، قدرتهای مقدس به نفع یا بزیان فردی که مورد سوءظن می باشد دخالت می کنند .

بنابراین بخوبی مشاهده می شود که آزمایش قضائی که با احضار قدرتهای فوق بشری همراه بود تا چه حد پاسخگو و ارضاء کننده احتیاجات انسانها در سرکوبی با جرائم بوده است .

۳) شناختن بزهکار از طرق مختلف و مجازات او

موضوعی که بیشتر باعث تعجب می باشد و شاید برای مردم عصر حاضر که افکارشان بر قوای عقلانی مبتنی است و منطقی تر می اندیشند ، امری بسیارپوچ و عملی باطل به نظر آید ، راه حل سوم است که درراه کشف عامل جرمی که ناشناس می باشد و هیچگونه مدرکی از او در دست نیست بکار میرفته است .

امروز اگر جرمی بوقوع بپیوندد ، پس از یک پیگیری دقیق و بررسی جدی، چنانچه مدرکی بدست نیاید ، پرونده بایگانی می شود . اما همانطور که اشاره شد ، این عمل در ابتدا بدین طریق امکان پذیر نبود زیرا به هر قیمت می بایست کسی مقصر شناخته می شد .

برای شناخت بدکار از چند روش استفاده می شد .(۳۰)

● سئوال از جسد

اگر تجارب و بررسیها و تحقیقات منتج به نتیجه نمی شد و بزهکار همچنان ناشناخته می ماند ، افراد از خدایان طلب مشورت می کردند و تحت اشکال گوناگون بدستگاه خداوندی متوسل و متشبث می شدند . این طریقه عمل کردن بنام « سئوال از جسد » معروف بود .

روش کار بدینصورت بود که مردی مرده را به پشت حمل میکرد و تمام افراد در مقبره گرد او حلقه می زدند و منتظر می ماندند تا مرده بوسیله یک حرکت دست یا سر … کسی را که قاتل است مشخص نماید .

● سئوال از مورچه

روش دیگری بنام « سئوال از مورچه » شهرت داشت . این طریقه عملکرد آن بود که خاک درون گور را با دقت هرچه تمامتر صاف می کردند تا اولین مورچه ظاهر شود . راهی را که این مورچه در پیش می گرفت مشخص کننده طایفه یا قبیله ای بود که قاتل به آن تعلق داشت . به همین جهت فوراً طایفه یا قبیله مقتول مجهز می شد و به یک لشکر کشی خونین دست میزد تا بتواند از طایفه یا قبیله قاتل انتقام بگیرد .

● IV مجازات بیگناهان

نوع دیگر قصاص بنام « قصاص کورکورانه » مشهور بود . بدینصورت که همیشه قصاص به طریقه عمل مقابله به مثل با فرد خطاکار انجام نمی شد . یعنی حتماً لازم نبود که کسی که بدیگری لطمه ای وارد آورده تا مورد حمله زیان دیده قرار گیرد ، بلکه هدف آن بود که صدمه بهر قیمتی که شده است جبران گردد و خشم بغلیان آمده فروکش نماید و ترضیه خاطرفراهم شود . بنابراین اهمیتی نداشت که چه کسی مورد آزار زیان دیده یا خانواده او قرار گیرد . مثلاً در قبیله ناواجو Navajoe کسی که زنش خیانتکار باشد هرکسی را که بتواند به قتل می رساند .(۳۱) در قبیله داکوتا Dacotah کسی که اموالش به دزدی و غارت برود ، برای مقابله به مثل از هرکسی که ممکن باشد می دزدد و اموالش را غارت می کند .(۳۲) حتی گفته می شود که توپی ها Tupi که سرخپوستان آمریکای جنوبی می باشند موقعی که بخشم می آیند حشرات و جانوران موذی را می خورند .(۳۳)

قصاص از غیر خطاکاران معمولاً در اطفال بخوبی مشاهده می شود زیرا غالباً کودکی که مورد ضرب و شتم پدر و مادر یا قویتر از خود قرار گیرد ، کودک کوچکتر از خود را مورد آزار قرار می دهد یا به پرندگان وحیوانات آزار میرساند یا بالاخره صدمه ای به اشیاء یا حتی دیوار و در می زند .

چنین حالتی کم و بیش درنزد برخی از بزرگسالان نیز وجود دارد .

۲) انواع کیفرها

در جوامع اولیه و حتی برخی جوامع پیشرفته، بجز کیفرهائی که مورد بحث قرار گرفت و تقریباً جنبه عام داشت با انواع دیگری از مجازاتها نیز برخوردار می شود که گرچه تا حدودی استثنائی است ولی بهرحال درخور توجه کامل می باشد زیرا بکلی با سایر مجازاتهای تحمیلی فرق دارد .

الف) مجازات از طریق « سنگ زیبا »

در سال ۱۰۵۰ قبل از میلاد مسیح ، کتابی مربوط به مجازاتها در نه فصل در چین منتشر شد که در آن نوعی سیاست کیفری که هدفش اصلاح بزهکار بود وجود داشت . توبه استغفار از اعمال نادرست ارتکابی، دو هدف برزگ مجازاتهای پیش بینی شده را تشکیل می داد . بهمین جهت مجازات مرگ درباره کسانی که بعلت اشتباه ، غفلت ، اتفاق نامطلوب ، حادثه ، مرتکب جنایتی ولو هرقدر شدید شده بودند و به خطای خود کاملاً وقوف داشتند ، به مرحله اجرا در نمی آمد .(۳۴)

مارک آنسل M . Ancel می نویسد که این اصل که در قانون چنین وجود داشت از هر جهت قابل توجه است زیرا در جوامع اولیه ، واکنش آنی بود و مجازات بعنوان توبه از عمل ارتکابی فوراً اجرا می شد .(۳۵)

این محقق در همین قانون به نوعی مجازات اشاره میکند که بنام « سنگ زیبا » معروف بود . طریقه عمل بدینسان بود که سنگ مخططی را در درگاهی دادگاه قرار می دادند و بزهکار را برروی آن می نشاندند تا با نگاه کردن بخطوط سنگ ویافتن تناسب یا عدم تناسب میان آنها در اصلاح خود بکوشد.

اقامت برروی سنگ سه تا سیزده روز بطول می انجامید . پس از طی این دوره، محکوم به کارهای شاقه عمومی گماشته می شد .(۳۶)

ب) گذشت و بزرگواری

اسزره می نویسد که افرادی که از قدرت روحی زیادی برخوردار بودند ، هنگامی که مورد تعرض قرار می گرفتند و زیانی به آنان وارد می شد ، بجای ابزاز خشونت ، بطریق آرامتر و نرمتری رفتار می کردند .(۳۷)

مثلا در نزد افراد قبیله آپساروک Apsaoke ، اگر مردی مورد خیانت زنش قرار می گرفت ، با کمال میل او را رها می کرد و دراختیار عاشقش قرار می داد تا با هم زندگی کنند . این مرد حتی برای آنان هدیه هائی نیز تهیه می نمود و در اختیارشان می گذاشت .(۳۸)

استنمتز می نویسد که در قبیله هیداتسا Hidatsa هنگامی که زنی به شوهرش خیانت می کرد ، شوهر اجازه داشت بلافاصله اورا بکشد ولی برخی از شوهرها که از روحیه ای قوی برخوردار بودند ، زن خود را به معشوق واگذار می کردند ویک اسب نیز به آنها پیشکش می نمودند .(۳۹)

ج – مسخره کردن

کلاین برگ Kinebeg به نقل از ویسلر Wissle می نویسد که انسانهای اولیه در برابر یشخند وتمسخر بسیار حساس بودند و اگر فردی پی می برد که یکی از دوستانش نسبت به او عقیده ای بد پیدا کرده است و در واقع نسبت به شخصیت او دیگر احترامی قائل نیست شدیداً ناراحت می شد . بهمین جهت این افراد مخصوصاً سرخ پوستان آمریکا ، بزهکاران را بوسیله خنده و مسخره کردن مورد تنبیه قرار می دادند .(۴۰)

لوی Lowie می نویسد که نزد برخی از طوایف مانند Crow کروها ، هنگامی که فردی دست به عملی می زد که باخلاق زیان وارد میکرد بدیده یک مقصر نگریسته می شد ولی هیچ کس به هیچ عملی که مستقیماً او را هدف قرار دهد مبادرت نمیکرد بلکه شبانگاهان که همه دور یکدیگر جمع می شدند یکی رو به همه میکرد و می گفت :

« آیا عملی را که فلانی انجام داده است شنیده اید ؟ »

سپس در میان خنده و قهقهه بسیار ، اشتباهی را که مقصر مرتکب شده بود در خلال عبارات بسیار مسخره آمیز و توام با طنز و کنایه های ریشخند کننده شرح و بسط می دادند و مدتها خود را به آن مشغول می کردند . در نتیجه مقصر از آنچه که بسر او می آوردند بقدری شرمنده و سرافکنده می شد که گاهی طایفه را ترک می کرد و دیگر مراجعت نمی نمود مگر آنکه بوسیله ای می توانست اشتباه خود را جبران نماید .(۴۱)

۵) کیفرهای جدید تا اوایل قرن نوزدهم

در نظامهایی که تاکنون مورد بحث قرار گرفت همانطور که اشاره شد هرگونه مسئولیت شخصی مجرم نفی شده بود و شخصیت بزهکار مطلقاً مورد توجه قرار نداشت . زیرا از یک سو عقیده برآن بود که هرمجرمی باید سرکوب شود و به هر قیمتی که شده نظم بهم خورده، ترمیم گردد . به همین جهت مجازات به منظور برقراری نظم مختل شده بوسیله جرم ارتکابی انجام می شد .

از سوی دیگر موضوع ارضاء حس انتقام و کینه جوئی و سزا دادن بتجاوز کار در میان بود . به همین جهت مکافات بمنظور فرونشاندن خشم زیان دیده یا خانواده یا طایفه و قبیله او و زیان رساندن به متعرض و خطا کار صورت می گرفت .

در نظام جدیدی که بوجود آمد به شخص مجرم نیز توجه شد .بدین معنی که حدود مجرمیت بزهکار نیز تا حدودی مورد ارزیابی قرار گرفت و اندازه مسئولیتش درعمل خطاکارانه ارتکابی مورد توجه واقع شد تا بر مبنای آنها ، مجازات لازم درباره او اجرا گردد .

کیفرهای جدید یانظامی که از آن صحبت می شود در حقیت همانی است که از زمان قدیم شروع شده وتا قرون وسطی و دوره های بسیار نزدیک تا اوائل قرن نوزدهم ادامه داشته است و بقایای آن حتی تا زمانهای اخیر نیز به چشم می خورد .

درنظام جدید و نظامی که بعد بوجود آمد انتقام شخصی مبدل به انتقام اجتماعی شد و وظیفه ای راکه شخص عهده دار بود اجتماع بعهده گرفت . کیفرهایی که در این دوره به مجرم تحمیل میگردید خشونت آمیزترین صورت ممکن را داشت .

ماکسول Maxwell می نویسد که برخی شکنجه هائی که درباره مجرمان اعمال می شد به مراتب شدیدتر وبدتر از عقوبتهائی بود که در قوانین رم قدیم وجود داشت .(۴۲)

مرل و ویتو در همین زمینه می نویسند که صورت مجازاتها و شکنجه های تحمیلی به افراد به حدی غیر انسانی و سبعانه بود که انسان را بلرزه در میآورد . (۴۳)

شارل معتقد است که در بسیاری از قوانین وحشیها و انسانهای اولیه هیچگاه نمیتوان افراطی را که در شکنجه ها و عقوبتهای سفا کانه اعمال شده به ملتهای اروپائی تا پایان قرن هیجدهم وجود داشت مشاهده نمود .(۴۴) قانونگزاران این دوره بینهایت بیرحم و سنگدل بودند ، (۴۵) کوری و سفاکی و قساوت قانون موسی هم به مراتب کمتر از قانون مویاردوووگلان Muyart de vouglans بود . دراین دوره حتی بعلت یک دزدی ناچیزی که توسط نوکر یا کلفتی صورت می گرفت مجازات مرگ اعمال می شد . (۴۶)

در همین مورد اتفاقاً ژرژپیکا G. Picca به موردی اشاره می کند که در سال ۱۷۷۲ در لیون رخ داد . در این سال کلفتی بعلت دزدیدن بیست و چهار عدد حوله و دستمال محکوم به مرگ شد و به قتل رسید .(۴۷)

این کیفرها را میتوان به طریق ذیل خلاصه کرد :

الف) مرگ با شکنجه

قوانین جنائی این دوره بسیار خشن و غیر انسانی و توام با قساوتی فوق العاده بود . بدین ترتیب که عامل جرم مورد انواع واقسام عقوبتها قرار میگرفت . مثلاً مجازات مرگ بصور گوناگون ، همراه با سفاکی و بیرحمی هرچه تمامتر انجام می شد . بدینطریق که محکومان به مرگ را بطور عادی از میان بر نمی داشتند و به قتل نمی رساندند بلکه آنان را به فجیع ترین وضع ممکن می سوزاندند ، زیر چرخ می گذاشتند ،صلیب وار بدار می کشیدند، شقه می کردند ، (۴۸) تعداد کسانی که در این دوره های بی رحمی و قساوت به قتل رسیدند فراوانند . یکی از قضات آلمان بنام کارپزو Carpazow افتخار می کرد که بیست هزار نفر را اعدام کرده است .(۴۹)

ب) شکنجه جسمانی

مجازاتهای جسمانی نیز بنوبه خود بصورت وحشیگرانه ای اعمال می گردید. اینگونه کیفرهای بیرحمانه که لرزه ببدن بشرمتمدن امروز می اندازد عبارت بود از :شکنجه در زیر چرخ ، شلاق زدن ، دست و پا قطع کردن ، داغ کردن با آهن سرخ شده ، سوراخ کردن گلو با میله داغ ، بریدن زبان ، جدا کردن انگشتان ، کشیدن زبان از زیر گلو و قطع کردن آن ، بریدن گوش،اعمال شاقه و بالاخره شکنجه های مختلف دیگر .(۵۰)

ج) اعمال مجازات در ملاء عام

منظور از اجرای اینگونه شکنجه های وحشتناک ، بیشتر برای ایجاد ترس و دلهره در مردم بود . به همین جهت تنها بعقوبت دادن در زندانها اکتفا نمی شد بلکه غالباً مرتکبان جرم را به طناب می بستند ، سوزن به بدنشان فرو می کردند ،شانه هایشان را با آهنهای داغ و سرخ شده می سوزاندند ، مچ دستشان را قطع می کردند و آنان را در میدانهای بزرگ مدتها به صلیب می کشیدند و بالاخره شقه می کردند ، می سوزاندند و بصور مختلف می کشتند . (۵۱)

د) شرایط زندانها

زندان خود نیزیکی دیگر از طریق دیگر شکنجه بود زیرا در بدترین شرایط ممکن قرار داشت و زندانیان در سخت ترین وضع بمانند حیوانات زندگی می کردند .

زندان در این دوره بصورت سردابهای وحشتناک و تنگ و تاریک و غارها و دخمه هایی بودکه حیوانات هم قادر به ادامه زندگی در آنهانبودند .نور ، هوا، بهداشت ، هیچ چیز وجود نداشت . بارها زندانیانی که آزاد می شدند نوردیدگان خود را در برخورد با هوای آزاد و روشن از دست می دادند زیرا در تمام مدت تحمل زندان در تاریکی محض زندگی می کردند .

هـ) علت اینهمه شکنجه چه بود ؟

اگر علت اینهمه رفتارهای ناانسانی و وحشیگریهای وحشتناک و قساوتها و بیرحمیها جستجو شود بنظر طرفداران این کیفرهای سنگین و مدهش بر میخوریم که معتقد بودند که شدت مجازات و تحمیل مکافاتهای خشونت آمیز باعث می شود تا افرادی که قصد ارتکاب جرمی را دارند و مایلند خود را آلوده اعمال ضد اجتماعی نمایند ،به عواقب منحوس دهشتناک آن بیندیشند و متوجه باشند که در صورت آلودگی ، چه آینده نکبت باری در انتظارشان می باشد .

با توجه به این امر محققاً کمتر کسی مرتکب جرم می شود و کوششها مصروف احتراز از دست زدن باعمال ضد اجتماعی می گردد .

بنابراین چنین مجازاتهایی نتایج بسیار مفیدی در بردارد .

لووی برول می نویسد ، این سنخ فکر طرفداران مجازاتها محققاً بر استباه بود زیرا شدت و خشونت مجازاتها هرگز نتوانسته است جلوی وقوع جرائم را سد کند و مانع ارتکاب جرم افراد گردد . (۵۲)

ووئن ولئوته نیز با توجه به مجازاتهای تحمیلی این دوره و رفتارهای خشنی که در قبال مجرمان وجود داشت می نویسد که آیا واقعاً میتوان ادعا کرد که این اعمال نادرست ، خود وسیله ای برای ایجاد حالت سبعیت در بزهکاران نبوده است ؟ (۵۳)

۶) مجموعه جزائی از قرن نوزدهم تا عصر حاضر

تقریباً از سال ۱۸۱۰ به بعد ، کیفرها بصورتی که اشاره شد دچار تحول گردید و به تدریج جنبه سبعیت و انتقام جوئی خود را بصورت شکنجه های هولناک انجام می گرفت از دست داد ودر واقع پیشگیری هدف واقعی آنها قرار گرفت . به همین جهت هم از حالت درون گرائی خارج شد و هم صورتی انسانی تر یافت .

الف) قیام علیه سنگینی کیفرها و شرایط نامطلوب زندانها

۱) قیام علیه سنگینی کیفرها

شکنجه های مختلف وحشتناکی که صورت می گرفت باعث شد که قیامهای بسیاری علیه آنها انجام شود و از هر طرف شدیداً مورد حمله و اعتراض قرار گیرد .

اولین بار این قیام توسط دانشمند و ادیب ایتالیائی بنام ژان بوکاس Jean Boccace ( ۱۳۷۵ – ۱۳۱۳ ) انجام شد ، سپس در اسپانیالوئی ویو Jean - Louis ( ۱۵۴۰ - ۱۴۹۲ ) فیلسوف بزرگ قیام کرد و آنگاه در آلمان ژان گنویوس دو کلو Jean Gnevius de Cleves حقوقدان در قرن شانزده به مبارزه ای بزرگ و پیگیر دست زد و به تدریج سایر محققان و اندیشمندان و فلاسفه قیام نمودندو بطور جدی علیه شکنجه ها و رفتارهای ناانسانی به مبارزه پرداختند . معذالک بزرگترین قیام ومبارزه در فرانسه صورت گرفت و متفکران این کشور بودند که فریادهای اعتراضشان ، افکار خواب آلود را بیدار کرد و بحقایق آشنا نمود . (۵۴ )

میشل دومونتگنی شکنجه دادن را یک « سوء قصد علیه وجدان » نامید ، لامواگنون Lamoignon اولین رئیس مجلس کشور فرانسه آنرا « غیرانسانی» خواند ، هانری پوسور hene pussot مشاور عالی حکومتی ( ۱۶۹۷ - ۱۷۱۵ ) از آن بعنوان « عملی بی فایده » نام برد و ژان دولابرویر Jean de la Buyee آنرا وسیله ای دانست که بطور مطمئن و مؤثر باعث می شود که سیر قهقرائی طی گردد و جامعه بحالت اولیه در آید . (۵۵)

قضاوت ژیل مناژ Gilles Menage ( ۱۶۹۲ - ۱۶۱۳ ) دانشمند بزرگ در موردشکنجه نیز شبیه دیگران بود زیرا او این عمل را یک روش مطمئن برای نابودی بیگناهی که دارای بنیه و ساختمانی جسمانی ضعیفی است و نجات مقصری را که از بنیه قوی وجسمی نیرومند برخوردار است بشمار آورد .

اگوستن نیکولا Augustin Nicolas شکنجه را یک « بدعت شیطانی » محسوب کرد و سایر محققان آنرا « بدتر از مرگ » دانستند . (۵۶)

قبل از قرن هیجدهم که قیام بزرگی علیه مجازاتها صورت گرفت سنگ Seneque سسیرون Ciceron کنتیلین Quintilien ، اولپین Ulpien ، سن اگوستن Saint Augustin نیز شدیداً به مبارزه با شکنجه ها پرداخته و آنها را محکوم کرده بودند .(۵۷)

لوپلتیه دوسن فارژو Lepelletier de Saint Fargeau از کسانی بود که به شدت روشهای جزائی را مورد انتقاد قرارداد و به دادن پیشنهادهای بسیار سازنده ای پرداخت که مجازاتها را از صورت وحشتناک موجود خود خارج می کرد .(۵۸) او پیشنهاد کرد که بین طبیعت جرم و مجازات تناسب کامل برقرار شود ، اصل جرم مطمح نظر قرار گیرد وبا آن مبارزه شود ، بجای سفاکی و خشونت و وحشیگری عملی انجام گیرد که رنج جسمانی متناسب حاصل گردد ، اعمال شاقه بجای تنبلی و بیکاری و بیعاری عملی گردد ، مجازاتها بصورت یکنواخت اعمال شود زیرا اینگونه عملکرد ، نشانه ای از برابری انسانی می باشد که اصلی بسیار قیمتی و بااهمیت است .

لوپلتیه دوسن فارژو معتقد بود که هرجرمی باید دارای مجازاتی معین و مشخص باشد تا بدین طریق بتوان جلوی هرگونه اجحاف واستبداد سد ایجاد نمود . از سوی دیگر باید در راه اصلاح بزهکار کوشش بعمل آید تا بتوان او را سالم و سازگار به آغوش اجتماع برگرداند .

این دانشمند شدیداً با مجازات مرگ مخالف بود و آنرا بی تأثیر خواند وبا شکنجه ها بطور جدی به مبارزه پرداخت و حذف آنها را خواستار شد . به نظر او مجازات مرگ هیچگاه نتوانسته است که در دل بزهکاران بزرگ ارعاب ایجاد نماید ومانع ارتکاب جرم آنان گردد زیرا قدرت روحی که از آن برخوردارند کمتر در نزد دیگران وجود دارد . خشونت نشان دادن باعث تقویت این قدرت می شود که نتایج مستقیم آن تجاوز و ستیزه گری است.(۵۹)

روبسپیر Robesspierre نیز از کسانی بود که با مجازات مرگ به مخالفت برخاست و اعمال آنرا غیر عادلانه، بی تأثیر، دور از منطق و افزاینده جرایم قلمداد کرد .(۶۰)

در اواخر قرن هجده ، مصلحان و فلاسفه متهور بیک قیام بزرگ دست زدند و در کمال شجاعت و شهامت بانتقاد پرداختند وبا حملات بی امان و شدید و مبارزات پیگیر خود باعث شدند که تعدیلات بزرگی دراجرای مجازاتهای وحشیانه تحمیلی پدید آید و دگرگونیهای عمیقی بسود انسانیت در آنها حاصل شود .

گرچه نظرات این فلاسفه و قیام آنان با برخوردهای بسیار تند و مقاومتهای شدید سنت پرستان و طرفداران مکافاتهای خشن روبرو شد ولی مبارزات خستگی ناپذیر و استدلالات صحیح آنان بتدریج در افکار آنان تحول ایجاد کرد و خشونت خواهان را بتعدیل و انسانی کردن مجازاتها واداشت . از جمله این دانشمندان میتوان منتسکیو ، دیدرو ، دلباخ ، روسو و ولتر را نام برد .

مبارزات اصولی این فلاسفه آنچنان تأثیر بخشید که حتی برخی قانونگزاران مانند بریسو دووارویل Brissot de Warville را واداشت تا عقیده اش را در مورد کیفرهای سنگین و غیر انسانی عوض کند وبا آنان هم صدا شود . به همین جهت او درباره مجرم توشت : (۶۱)

- بزهکار یک بیمار است یا یک نادان ، باید او را شفا داد و آموخت و نباید او را خفه کرد .

بنظر این اندیشمند ، شکنجه یک بدعت ظالمانه ای است که اگر تاریخ ورق زده شود بخوبی مشاهده می گردد که بهمان نسبت که ملتی از آزادی برخورداری داشت و کمتر با درایت و آگاه و روشت بین بود ، اجرا و اعمال عقوبت بیشتر رواج داشت .(۶۲)

ولتر نوشت که شکنجه هیچگاه باعث کشف حقیقت نمی شود بلکه بطور بیهوده ، پدید آورنده مرگی دردآور ، طولانی و تلخ است .(۶۳) او کیفرهای سنگین را بشدت مورد تحقیر قرارداد و بانفرت از آنها یاد کرد .(۶۴)

ولتر با نفرت کامل می نویسد : (۶۵)

- قوانین فقط برای توانگران و مردمان مرفه وبا قدرت تدوین شده است تا منافع آنان را حفظ نماید ، در حالیکه آیا واقعاً حکومتها که در دست این افراد می باشد ، بهتر نیست که بجای تحول دادن مردمان تنگدست و بیچاره و بدبخت بچرخهای شکنجه و اطاقهای عقوبت و عذاب، در پی نابود کردن فقر و گدائی و بدبختی برآیند ؟

مردان انقلاب این عصر به تجزیه و تحلیل جرم و شکنجه پرداختند و برابری انسانها را یک اصل واقعی بشمار آوردند . به عقیده این مبارزان و مخالفان خشونتها ، بزهکار هیچ فرقی با انسان شرافتمند ندارد زیرا او هم دارای همان احساسات و عواطف است.به همین جهت رگنیه Regnier یکی از قضات فرانسه با صدای بلند ابراز داشت : (۶۶)

- به بشریت نباید اهانت از خود ناامید شدن را واداریم وعملی کنیم که این توهم حاصل شود که مقصر به هیچوجه قابل اصلاح و تربیت نمی باشد و هیچگاه نمی توان دراو سازندگی ایجاد کرد . مجازاتها باید سرمشق قرار گیرند و قادر باشند که در خطا کار بازسازی و اصلاح پدید آورند . بنابراین نباید بدکار را در یک ناامیدی دائمی غوطه ور سازیم .

نتیجه قیام فلاسفه و متفکران فرانسه ، اثرات عمیقی بود که برروی سایر کشورها گذاشت وباعث شد که تحولات بزرگی در افکار نویسندگان ، دانشمندان و قانونگزاران ایجاد شود .

از جمله متفکرانی که درسایر کشورها به پیروی از مصلحان فرانسه پرداختند ، بکاریا Beccaria در ایتالیا و بنتام Benthame در انگلستان بودند .(۶۷)

۲) اعتراض بوضع و شرایط زندانها

وضعیت اسف انگیز زندانها که از دخمه های تاریک و زیرزمینهای وحشتناک مرطوب تشکیل می شد و فاقد هوا ، روشنائی و هرگونه شرایط لازم بهداشتی بود ، متفکران و انسان دوستان را به قیام و اعتراض واداشت . از جمله ولتر ضمن انتقاد شدید از وضع رقت بار زندانها نوشت :

زندانها در واقع محل بدترین امراض عفونتی است که نه تنها درمرکز خود اثرات منحوسش ، مرگ و بیماریهای گوناگون را می آفریند و به همه جا گسترده می سازد بلکه اطراف و خارج از زندان را نیز آلوده می نماید .

در زندانها روز وجود ندارد هوائی که زندانی بتواند استنشاق کند یافت نمی شود و زندانیان فقط بخارهای متعفن و آلوده آنجارا تنفس می کنند .(۶۸)

در ایتالیا ژاک کازانوادوسنگالت Jacques casanova de Seingalt (۱۷۹۸ – ۱۷۲۵ ) شدیداً بوضع نابهنجار و تأثر انگیز زندانها اعتراض کرد و دانشمندان دیگر مانند دولاپورت Pierre de la Porte ( ۱۶۸۰ – ۱۶۰۳ ) گورویل J.H.Gourville ( ۱۷۰۳ – ۱۶۲۵ ) و مادام استال Mme de Stael . ( ۱۸۱۷ – ۱۷۶۶) و سیمون لنگت Simon N. H. Linguet (۱۷۹۴- ۱۷۳۶ ) بنوبه خود از شرایط رقت آوری که زندانیان داشتند انتقاد کردند و دستگاههای مسئول را مورد شدیدترین حملات خود قرار دادند .(۶۹)

یکی از مصلحان بزرگی که جدی تر و بصورت گسترده تری هم علیه مجازاتهای سنگین و هم علیه شرایط نفرت بار و متأثر کننده زندانها قیام کرد و آنها را شدیداً مورد حمله قرارداد . هوارد John Howard انگلیسی است .

او ابتدا کار خود را از زندانها شروع کرد وبا مطالعات دقیق و بررسیهای عمیقی که بعمل آورد بسختی شرایط ونامطلوبی وضع زندانیان پی برد و با انتقادات پی در پی خود ، خواستار دگرگونی و تعدیل کیفرها وتغییر عمیق اصلاحی در حقوق جزا و زندانها شد .

هوارد از کسانی بود که شخصاً با زندان و زندانیها آشنایی پیدا کرد و از نزدیک مناظر رقت بار موجود را مشاهده نمود زیرا بعلت زلزله ای که در سال ۱۷۵۵ در لیسبون اتفاق افتاد و خرابیهای زیادی ببار آورد، هوارد برای کمک کردن به زلزله دیدگان ، انگلستان را به قصد این شهر ترک کرد، ولی در ساختمانی که اقامت گزید، یک دزد دریائی نیز ساکن بود ، به همین جهت مورد اتهام قرار گرفت و در برست Brest ( یکی از شهرهای بندری واقع در غرب فرانسه ) زندانی شد . اوضاع وحشتناک ومناظر هولناک و نفرت انگیزی که او در این زندان مشاهده کرد ، شدیداً احساساتش را برانگیخت واو را تحت تأثیر قرارداد . لذا در مراجعت بانگلستان ، هوارد تمام کوشش خود را در راه اصلاح وضع زندانها بکار برد .

هوارد مسافرتهائی بسیار طولانی و متعدد به کشورهای مختلف اروپا انجام داد واز جمله سه دفعه به فرانسه ، شش دفعه به هلند ، چهار دفعه به آلمان و همچنین به فنلاند مسافرت کرد و در سال ۱۷۷۷ نتایج مشاهدات خود را انتشار داد .

پس از انتشار مشاهدات ، هوارد مجدداً به مسافرت پرداخت وبه بازدید زندانهای اسپانیا، پرتقال ،روسیه و ترکیه مشغول شد وتا خاور دور پیش رفت و بالاخره در حالیکه مشهور بود که « تب زندان او را گرفته است » بنوعی مرض تیفوس مبتلا شد و در گذشت . (۷۰)

این محقق بزرگ در سال ۱۷۷۹ کتاب معروف خود را تحت عنوان « وضع زندانها » منتشر کرد و در آن از وضع موجود انتقاد کرد و نوشت که با اوضاع اسف انگیز و رقت باری که وجود دارد و اقدامات نادرستی که صورت میگیرد، هیچگاه نمیتوان بزهکاران را اصلاح کرد و این بیماران اجتماعی را شفا داد و سالم و سازگار به آغوش اجتماع برگرداند .

او در نوشته های خود اجرای صحیح بهداشت را از نقطه نظر تهویه و تغذیه خواستار شد و کارهای جدی را در زندان و کمکهای اخلاقی لازم را مورد ستایش قرار داد واز دور نگهداشتن زندانیان از یکدیگر و نیامیخته شدن آنها بهم طرفداری نمود .

ب) دگرگونی در حقوق جزا و وضع زندانها

۱) نرمش در مجازاتها

قیامها ، بحثها و انتشار کتب مختلف ، … باعث شد که تغییراتی در قوانین بوجود آید وبه انسانی بودن مجازاتها، هرآن توجه بیشتری مبذول گردد و قانون جنبه حمایت از زندگی افراد را بخود بگیرد و بالاخره اصلاح بزهکاران و بازسازی اجتماعی آنان و بازداری از تنبیه و تحمیل مجازات مطمح نظر قرار گیرد و در وافع ماده ۸ اعلامیه حقوق بشر که می گوید :

« قانون باید فقط مجازاتهائی را بپذیرد که کاملاً لازم است ، و همچنین «هیچکس نباید مورد مجازات قرار گیرد مگر برحسب قانونی که وجود دارد و جرائم را از قبیل معین کرده است و بصورت قانی اعمال می کند «واصل» جرم و مجازاتی بدون قانون وجود ندارد » ریشه های اساسی حقوق جزا قرار گیرد .(۷۱)

به همین جهت قانون اساسی فرانسه در سال ۱۸۱۴ ضبط و توقیف کامل اموال را ازمیان برد و قانون ۲۸ آوریل ۱۸۳۲ اعمال مجازات اعدام را تا حد قابل توجهی کاهش داد،(۷۲) بدینصورت که نه مورد از موارد اعدام را لغو کرد که از جمله میتوان لغو اعدام درمورد جرمهای ضرب سکه تقلبی و دزدیهای سنگین را ذکر کرد .(۷۳)

همین قانون برخی تنبیهات بدنی را نیز ملغی نمود و مخصوصاً اجرای کیفیات مخففه را عمومیت بخشید . (۷۴)

قانون اساسی سال ۱۸۴۸ مجازات مرگ را در موارد سیاسی حذف کرد، قانون ۳۱ مه ۱۸۵۴ کیفرمرگ را در امور مدنی از میان برداشت ، قانون ۱۳ مه ۱۸۶۳ تعداد زیادی از جنایات را بجنحه مبدل نمود ، قانون ۲۷ مه سال ۱۸۸۵ تغییراتی در تبعید پدید آورد ، قانون ۴ اوت ۱۸۸۵ به آزادی مشروط مهر صحه گذاشت، قانون ۲۶ مارس ۱۸۹۱ تعلیق را بوجود آورد و قانون ۲۲ ژوئیه ۱۹۱۲ روشهای مجازاتی جدید را برای خردسالان پذیرفت(۷۶) و قوانین سال ۱۹۰۱ و ۱۹۴۱ مجازات اعدام را در مورد نوزاد کشی لغو نمود .(۷۷)

پیشگیری اجتماعی که خواهان مجازات مرتکب جرم در ملاء عام بود تا با ارعابی که در اذهان ایجاد می کند و ترسی که در دلها بوجود می آورد ، افراد دیگر از ارتکاب جرم خودداری ورزند ، کم کم جای خود را به پیشگیری فردی داد . یعنی اقداماتی مورد نظر قرار گرفت که بوسیله انها بتوان عامل جرم را آنچنان اصلاح نمود و سازگاری از دست رفته را باو باز گرداند واز هر جهت تهذیب اخلاقی در او ایجاد کرد که پس از برگشت باجتماع از نو مرتکب عمل خلاف نگردد و بجرم مجددی دست نزند .

فردی بودن پیشگیری در طول قرن نوزده طرفداران بسیاری یافت و بالاخص بر تعداد آنها زمانی افزوده شد که به این واقعیت پی بردند که گرفتن غرامت از بدکاران در اصلاح آنان سخت مؤثر است . (۷۸)

این دگرگونیها کم و بیش درکیفرها نیز بوجود آمد و ازخشونت و شدت آنها کاسته شد .

۲) اعتراض اندیشمندان به قوانین اصلاح شده

با وجودی که تغییراتی در قوانین بین سالهای ۱۸۱۰ - ۱۸۰۸ و سالهای بعد در فرانسه و سایر کشورها صورت گرفت ولی مصلحان و فلاسفه و دانشمندان آنها را چندان مناسب نیافتند و خواهان دگرگونیهای عمیق تر و وسیع تر شدند . به همین جهت برنژه Berenger نوشت :

- قوانین فرانسه خلاصه ای از آن چیزهائی است که هزاران سال جهالت ونادانی و پیشداوری بصورت خفقان آوری برای ملتها بوجود آورده بود.(۷۹)

ماکارویکز Makarewicz معتقد است که حقوق جزای تغییر یافته باز هم تحت تأثیر اندیشه انسانهای اولیه قرار داشت و همان انتقام اجتماعی را که دراجتماعات قدیمی یافت می شد به شکل مجازات درآورده و تحمیل کیفر که نوعی تلافی عمل زشت بزهکار است در واقع همان انتقامی بود که در گذشته وجود داشته است . (۸۰)

دورکیم Durkheim نیز در همین مورد می نویسد که طبیعت مجازات به هیچ وجه تغییر نکرده است . نهایت باید اذعان کرد که امروز نیاز بانتقام جوئی بهتر و بایسته تری نظم و شکل گرفته و راهنمائی شده است . اندیشه های بیدار شده و قدرت پیش بینی ، دیگر میدان را برای اعمال کور کورانه عواطف و احساسات خالی و آزاد نمی گذاردبلکه آنرا تا حد لازم محدود می کند وبا تجاوزهای بیهوده و قتل و غارتهای بدون دلیل و منطق به مبارزه می پردازد .

حقوق جزا دیگر اجازه نمی دهد که بیگناهان کشته شوند و کسانی که مرتکب عمل خلافی نشده اند بخاطر ترضیه خواسته ها وامیال دیگری مورد آسیب قرار گیرند .(۸۱)

دوگراندو De Grando در مورد مجازاتها نوشت که در روشهای جزائی ، عصیانزدگی وجود دارد، بنویل Bonneville خواهان نرمش کیفرها شد ، فری E. Ferri تقلیل مکافاتها و کاهش شدت آنها را پیشنهاد کرد ، گویو Guyau تعدیل مجازاتها را ستود، دومونته Dumontet رفع تلخ روئی و تندی سرکوبی را لازم دانست ، کارنوال Carnevale ملایم کردن مجازات را خواستار شد وتا رد Tarde تخفیف کیفرها را مورد ستایش قرارداد .(۸۲)

اعتراض جرم شناسان و قیام اندیشمندان و نوشته های انتقادآمیز آنان باعث شد که مسئولان امر بقوانین مجازاتی بیشتر توجه نمایند و بجای اعمال خشونت ، طرفدار سبکی و ملایمت کیفرها شوند . به همین جهت در عصر حاضر با قدرتی که جرم شناسی بدست آورده و قادر شده است با استدلالات صحیح و قوی واقعیات را آنچنان که هست بیان نماید وافکار سنت طلب را بحقایق جلب کند ، کیفرها روز بروز سبکتر می شوند و جنبه انسانی تری بخود می گیرند .

در زمان حال مجازات مرگ در برخی از کشورها بکلی از بین رفته است و در برخی دیگر علیرغم وجودش در مجموعه جزائی ، اجرا نمی گردد ولی با وجود این کیفرهای موجود هنوز سنگین است و اجرای آنها نیز به طریقی صحیح صورت نمیگرد . مهمتر آنکه هنوز برخی سنت گرایان به حقایق توجه ندارند و معتقدند که کیفرها باید بصورت خشونت آمیزبه مرحله اجرا در آید تا بدین نحو بتوان مانع ارتکاب جرم افراد شد .

استفانی، لواسور و ژامبومرلن می نویسند که تجارب بخوبی اثبات کرده است که شکنجه های وحشتناک و قساوت و بیرحمی که برای ترساندن بزهکاران احتمالی و ممانعت افراد از سقوط در ورطه بزهکاری انجام می شد ، هیچگاه نتوانسته است که تغییری در برهکاری پدید آورد . (۸۳)

لوی برول نیز در همین مورد می نویسد که علیرغم بی تأثیری کیفرهای غیرانسانی که اعمال می شد ، برای جرم شناس قابل توجه است که در زمان حال باز هم شاید یک چنین طرز تفکری باشد که عیب ونقص آن کاملاً مشهود است . (۸۴)

۳) اصلاح زندانها

افکار و نوشته های محققان و فلاسفه، مخصوصاً هوارد باعث شد که نظرها بطرف زندانها جلب شود و گفته ها و نوشته های اندیشمندان مورد تجزیه و تحلیل و دقت قرار گیرد و بوضع اسف بار زندانها توجه لازم مبذول گردد . به همین جهت در زندانها که دارای شرایطی بسیار ابتدائی و نفرت انگیز بود کم کم تغییرات و دگرگونیهایی داده شد و از صورت وحشتناک خود که انسانها را به مانند حیوانات در سخت ترین و بدترین شرایط ممکن و در وضعیتی بسیار ناانسانی و رقت بار در روی هم انباشته بودند ، خارج شد . از جمله قانون سال ۱۸۷۵ فرانسه این تغییرات را پذیرفت و زندانها را از شکل مدهوش خود در آورد . (۸۵)

اندیشه های متقریانه و انسانی هوارد که فرانسه را تحت تأثیر قرارداد حتی تا آمریکا نیز پیش رفت و نوشته های این محقق بصورت موفقیت آمیزی مورد توجه قرار گرفت . به همین جهت فرانکلین در سال ۱۷۸۷ « انجمن فیلادلفیا» را تشکیل داد و به آن مأموریتی واگذار کرد تا با الهام از افکارهوارد، شرایط نامطلوبی را که در زندانها وجود دارد ، مرتفع سازد . در سال ۱۷۹۰ مجمع قانونگذاری پنسیلوانیا تصمیم گرفت تا ساختمان زندانی را به سبک انفرادی آغاز نماید . پس از ساخته شدن این زندان ، در سال ۱۸۲۷ دو زندان دیگر به همان شکل در همین ایالات در پیتسبورگ وفیلادلفیا ، ساخته شد . (۸۶) قبلاً در سال ۱۸۱۶ در ایالات نیویورک زندانی به سبک انفرادی ساخته شده بود که زندانیان شبها به تنهائی در اطاقهای خود بسر می بردند و روزها بطور دسته جمعی و در سکوت کامل بکار می پرداختند .

لوئی هیجدهم با الهام از تغییراتی که در زندانهای آمریکا صورت گرفته بود در سال ۱۸۱۹ شورایعالی زندانها را تشکیل داد تا به بررسی دقیق بپردازد و مطالعه ای کامل از زندانها بعمل آورد .

در ۶ اکتبر ۱۸۳۰ دو مجلس نمایندگان فرانسه از دولت خواست تا بوضع زندانها رسیدگی کند و اصلاحات لازم را عملی نماید . بالاخره در سال ۱۸۳۱ و ۱۸۳۶ دولت ، بمون Baumont و توکویل Tocqueville را به آمریکا فرستاد و این دو گزارش خود را که مربوط بشرایط زندانها در آمریکا بود در سال ۱۸۳۶ منتشر کردند . در سال ۱۸۴۰ دولت لایحه ای به مجلس داد که در آن اسلوبهای مختلف و روشهای گوناگون اداره زندانها را پیشنهاد کرده بود . در اطراف این لایحه بحث و گفتگو آنقدر طولانی شد که قبل از تصویب ، انقلاب سال ۱۸۴۸ رخ داد .(۸۷)

خصائص مجازاتها

خصائصی که به مجازاتها مربوط می شود بدون شک همراه با تحویل و تغییری که در هدف و در نوع آنها ایجاد شده است دستخوش دگرگونی شده و تغییراتی در آنها بوجود آمده است . به همین جهت نمی توان به خصائصی اشاره کرد که در تمام زمانها اعتبار خود را حفظ نموده باشد .

برای پی بردن به خصائص مجازاتها از دیز زمان ، درواقع می توان آنها را بدو دوره کاملاً مجزا از هم بخش کرد :

۱) دوره انتقام شخصی

۲) دوره انتقام اجتماعی

در دوره ای که انتقام دارای جنبه شخصی بود ، خصائص کیفرها صورت آشفته و درهمی داشت ولی بعد که انتقام شخصی بانتقام اجتماعی مبدل شد یا بطریق اولی وظیفه شخصی را اجتماع بعهده گرفت ، دگرگونیهائی نیز در آنها حاصل شد که خود در طی دو دوره کاملاً متمایز از یکدیگر بعلت تغییرات مجدد ، فرقهای بزرگی میان آنها پدید آمد .

۱) دوره انتقام شخصی

خصائصی را که کیفرهای این دوره که بیشتر مربوط به جوامع اولیه می شود واجد بوده است می توان بطریق ذیل خلاصه کرد :

الف) سنتی بودن کیفرها

کیفرهائی که در دوره انتقام شخصی به گناهکاران تحمیل می گردید بیشتر جنبه سنتی داشت ، یعنی آنهایی بود که از دیرزمان در طایفه یا قبیله وجود داشت . خصیصه جالبی که در سنتی بودن مجازاتها به چشم می خورد اعمال مجازات درباره کسی است که از اجرای سنتها سرباز می زد و از آنچه که باید انجام میداد سرپیجی می نمود . مثلاً اگر پسری بخاطر انتقام خون پدر قیام نمی کرد وکوشش خود را در راه بثمر رساندن آنچه که سنت به او فرمان می دهد بکار نمی برد خود مورد مجازات قرار می گرفت . از جمله خانواده یا طایفه یا قبیله ، او را از میان خود طرد می کردند و همه افراد روابط خود را با او قطع می نمودند . بدیهیست که طرد او از خانواده و قبیله ، نوعی نابودی کامل به همراه داشت .

ب) عمومیت داشتن کیفرها

کیفر تحمیلی دراین دوره کاملاً جنبه عام داشت وتنها فرد بزهکار را مورد حمله و آزار قرارنمیداد زیرا به محض آنکه جرمی رخ میداد و خلافی بوقوع می پیوست ، همه افراد باتفاق حرکت می کردند تا خانواده یا طایفه یا قبیله زیان زننده را مورد تهاجم قرار دهند و آنها را از پای درآورند .

ج) ارادی بودن کیفرها

از خصایص دیگر کیفرها ، ارادی بودن آنها بود بطوری که هرکس به هر صورتی که میل می کرد به اعمال مجازات دست می زد .محاکمه و مجازات شدن گناهکار بوسیله فرد ممکن بود در یکی از سه مورد ذیل صورت گیرد :

منابع:

پاورقی

۲۰) شون R. Chevin می نویسد که این امر در بین برخی حیوانات نیز رواج داشت زیرا برخی میمونها بعلت اختلافی که با هم داشتند در برابر یک رئیس که می توانست جنگ را متوقف سازد ، به نبرد و زدو خورد می پرداختند . (مراجعه شود به : )

۲۹) آزمایش قضائی معمولاً به طریقه غیر قابل تحملی صورت می گرفت بطوری که کمترکسی میتوانست از آن جان سالم به در ببرد . مثلاً گذشتن از آتش بطول چند کیلومتر یا تحمل گرمای بسیار شدیدیا شکنجه های گوناگون دیگر مانند مقاومت در برابر سرب مذاب و غیره از قدرت هرانسانی خارج بود .

جالب آنست که در برخی روستاهای کرمان ، هنوز آزمایش قضائی وجود دارد و آن دست بردن در روغن داغ است .

۴۸) مراجعه شود به :

۵۰) مراجعه شود به مأخذ فوق

۵۱) مراجعه شود به مأخذ فوق

۶۷) از این دو متفکر بطورمفصل در شماره آینده در قسمت " مکتب عدالت معتدل " صحبت خواهد شد .